درس تفسیر استاد سیدجعفر سیدان

89/03/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر قرآن کریم

 

﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‌ هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]

در ارتباط با آیات توحیدی به مسألة توحید در عبادت رسیدیم از فهرستی که صحبت شد به این قسمت منتهی شد توحید در عبادت توحید در عبادت هم در قرآن کریم هم کاملاً مورد تأکید است تا آن‌جا که می‌شود گفت بیشترین آیاتی که در باب توحید مطرح است در جهت نفی عبادت غیر خدا است در جهت نفی شرک است به معنای همان عبادت حضرت حق آیاتی در مورد توحید ذاتی آیاتی در توحید صفاتی آیاتی در توحید فعلی که بخشی از این‌ها صحبت شده و بخشی باقی مانده و آیات بسیاری در توحید عبادی در این مورد مسائلی گفته شد.

شبهه گروه وهابی‌ها درباره این گونه آیه‌ها از جهت این‌که تعمیم داده‌اند آنچه که خفی شده است در آیات شریفه در مسألة توحید در عبادت و شرک محسوب شده است تعمیم داده‌اند به کارهای مسلمین، شیعیان از تکریم‌ها و تعظیم‌ها در ارتباط با اولیاء خدا و استغاثه و توسل به اولیاء خدا و تعمیر قبور اولیاء خدا که این مسائل را قبلاً گفتیم و دیگر تکرار نکنیم در ارتباط با استدلال‌شان یک استدلال عقلی به صورت یک استدلال عقلی با توجه به آیات قرآن عرض شد و بعد هم استدلال به آیات شریفه قرآن در این مورد هم جواب‌هائی داده شد در مجموع به این‌جا رسیدیم که غفلت نکنیم که مشخص کنیم شرک معنایش چیست موضوع شرک مشخص بشود آن‌وقت پاسخ همه شبهات آن‌ها داده می‌شود و در موضوع شرک شریک دانستن غیر خدا را نسبت به ذات حضرت حق و در ارتباط با خداوند متعال موضوع شرک را تشکیل می‌دهد که ما چیزی را با خدا شریک بدانیم و شریک دانستن چیزی را در ارتباط با پروردگار به استقلال دادن به او است اگر به نحوی از انحاء به شیئی به شخصي استقلال دادیم هر گونه استقلالی این‌جا برای خداوند شریک قائل شدیم ولی اگر چنانچه به چیزی استقلال ندادیم هر آنچه که در ارتباط با او معتقد باشیم بدون استقلال معنایش این است این‌که در ارتباط با خدا و به اذن خدا و به تملیک خدا و به اعطاء خدا است این شرکی ایجاد نمی‌کند و موجب شرک نخواهد شد وقتی خود این موضوع را در نظر بگیریم و موضوع مشخص بشود و در جهت همین اجمالی که عرض شد به تفصیل در جلسات قبل صحبت شد مطلب مشخص بشود تمام این مسائلی را که می‌گویند شرک است شر ک است و .... در هیچ یک از این‌ها مسألة استقلال مطرح نیست.

و خوب است که در این قسمت این آیه شریفه را هم در نظر داشته باشیم روز قیامت وقتی که به معبودهای دروغین و آنچه که مشرکين شرک آورده‌اند به آن‌ها خطاب می‌کنند خود مشرکین حرف‌شان این است این مسألة به‌گونه‌ای استقلال دادن است تسویه با حضرت حق است و معبودهای خودشان و آن آیه شریفه در سوره مبارکه شعرا آیه 98 ^تَاللهِ إِنْ كُنَّا لَفي‌ ضَلالٍ مُبينٍ إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعالَمينَ%[2] مشرکین اعلام می‌کنید ما در ضلالت آشکار و روشنی قرار گرفتیم ^تَاللهِ إِنْ كُنَّا لَفي‌ ضَلالٍ مُبينٍ% ما حتماً این گونه بودکه در ضلال مبین بودیم چرا ^إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعالَمينَ% به خاطر این‌که ^نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعالَمينَ% شما را مساوی قرار می‌دادیم پس معلوم می‌شود در ارتباط با شئ هر چیزی نه در ارتباط با ایجاد خلقت که خوب او را معترف بودند که ^وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللهُ%[3] خیر در هر چیزی و لو بسیار بسیار شئ ناچیزی مطرح باشد ولی همین مقدار که مسألة استقلال مطرح باشد و تساوی با رب العالیمن این می‌شود شرکی که کاملاً قرآن با آن مبارزه کرده ^إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعالَمينَ% که این آیه هم در نظرمان باشد خوب است.

در ارتباط با آیه‌هائی که این گروه مطرح کرده‌اند گفتیم بعضی از آیات هست یک مقداری زمینه پاسخ گوئی آن یک مقدار دقت بیشتری می‌خواهد یک مقداری مغالطه بیشتری احساس می‌شود در جهت مدعای آن‌ها یکی آیه سوره مبارکه فاطر بودکه آیه 13 ^وَ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْميرٍ%[4] که بحثش شد آن آیه دومی هم که اشکال ندارد که عرض کرده باشیم سوره اسراء آیه 56 ^قُلِ ادْعُوا الَّذينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لا تَحْويلاً أُولئِكَ الَّذينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلى‌ رَبِّهِمُ الْوَسيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ يَخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّكَ كانَ مَحْذُوراً%[5] .

در ارتباط با این آیه شریفه صورت استدلال این می‌شود که می‌فرمایند قرآن خواندن آن کسانی که ذوی‌العقول‌اند مسألة بت‌ها نیست مسألة مسألة ذوی‌العقول است خواندن کسانی که این‌ها مشخص است که بحث بت نیست و ذوی‌العقول هستند این‌ها به‌عنوان این‌که شرک است ممنوع اعلام شده.

بخوانید، به‌عنوان انکار این خواندن به اصطلاح گفته می‌شود که بخوانید کسانی را که ^زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ% ولی بدانید که ^فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ% نمی‌توانند که گرفتاری را از شما برطرف کنند و نمی‌توانند گرفتاری شما را به دیگری محول کنند و منتقل کنند ^وَ لا تَحْويلاً% و یا به طور کلی گرفتاری را از شما به‌گونه‌ای منتقل کنند بخوانیدشان ولی مالک هیچی نیستند بلکه خود این‌هائی که می‌خوانید خود این‌ها سعی می‌کنند که به خود خدا تقرب پیدا کنند به اعمال صالحه به اعمال خوب.

خب پس مشخص است که بحث بت‌ها نیست چه این‌که بعد فرموده ^أُولئِكَ الَّذينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلى‌ رَبِّهِمُ الْوَسيلَةَ% این‌هائی که مشرکین می‌خوانند آن‌ها را سعی می‌کنند که در ارتباط با پروردگار به وسیله‌ای تمسک بجویند تا این‌که تقرب بیشتری پیدا کنند ^أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ% این‌ها می‌ترسند امیدوار هستند به خداوند ^وَ يَخافُونَ عَذابَهُ% پس خود این‌ها که متوسل به اسبابی هستند از قبیل اطاعت و طاعت برای تقرب به پروردگار و خود این‌ها که خائف هستند و راجی هستند خود این‌هائی که این‌چنین هستند باز شما این‌ها را بخوانید این خواندن شما غلط است این‌ها را بخوانید ولی این‌ها مالک چیزی نیستند این‌ها کاری از آن‌ها ساخته نیست.

این‌ها حرف‌شان این است می‌گویند استدلال به این صورت است که خواندن پیغمبر اکرم9خواندن اولیاء خدا بخوانید این‌ها راولی بدانید که این‌ها خواندنشان فایده‌ای ندارد برای این‌که خود آن‌ها محتاج هستند و نیازمند هستند این استدلال‌شان است و طرز استدلال و تقریر استدلال که واضح و مشخص است خواندن اولیاء خدا آن‌چنان که ما آن‌ها را می‌خوانیم از آن‌ها چیزی می‌خواهیم و متوسل می‌شویم خواندن است و این خواندن خواندنی است که در ارتباط با اولیاء خدا در صریح این آیه نهی شده است مذمت شده که ^فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لا تَحْويلاً% پس خواندن شما مذمت می‌شود مذمت هم مشخص است مذمتش هم این است که مسألة توحید و شرک است ^فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ% به انضمام قرینه آیه‌های دیگری هم که هست بنابراین این کار هم می‌شود شرک.

شرک حرفی است که در جای دیگری گفته شد در خود این آیه هم هست که چی ^قُلِ ادْعُوا الَّذينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ% آن‌هائی که شما مستقلاً می‌خوانید که کار مشرکین هم همین بوده آیه‌ای هم که خواندیم شاهد همین است که ^إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعالَمينَ% مشرکین می‌خواندند این‌ها را به‌عنوان این‌که آن‌ها کاره‌ای هستند و مستقلا من دون الله؛ گفته می‌شود من دون الله کاره‌ای نیستند خود این‌ها محتاج به خدا هستند پس خواندن این‌ها غلط است. و ضمناً اگر بحث اعم از من دون الله یعنی اعمال استقلال و عدم استقلال باشد که «لا یملکون» غلط است اگر غیر استقلالی در نظر بگیریم که این‌ها «یمکون کشف الضر» خوب چه بسیار افرا د از دیگران کشف گرفتاری می‌کنند پس یعنی این‌که رفع گرفتاری بالأصاله نمی‌توانند بکند رفع گرفتاری بدون إذن خداوند نمی‌توانند بکنند رفع گرفتاری بالاستقلال ندارند و إلا رفع گرفتاری بغیر استقلال داریم که بنابراین پس معلوم می‌شود که همان خواندن خواندن به‌عنوان إله است ^قُلِ ادْعُوا الَّذينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ% یعنی یدعون به‌عنوان اله، إلة آن‌وقت خیر یک چنین چیزی درست نیست صحیح نیست شرک است که مشخص است.

آن‌وقت ما می‌گوئیم که خواندن ما هم به‌عنوان خواندن إله نیست پس اصلاً خواندن به‌عنوان استقلال و همچنان که گفتیم استقلالی نیست به کسي به چیزی معتقد بودن و واسطه نبودن فقر محض نداشتن نسبت به حضرت حق را هر چه باشد شرک است و لو انسان در کارهای خودش فکر کند که نشست و برخاستش این به خودش یک قدرت مستقلی در نشست و برخاستش دارد حالا که خدا به او تملیک قدرت کرده این یعنی خیر فکر کند که خودش قدرتی دارد اگر این جوری هم فکر کند خود این هم شرک است.

آن داستان معروف که دو جور هم نقل شده هم این‌جور که حضرت امیر در مسجدی رفتند و جمعی بحث می‌کردند و بحث قضا و قدر و حضرت به شاخص آن بحث گفتند و یا این‌که نه به شخصی از اصحاب‌شان بر خورد کردند در بین بحث‌شان این بحث پیش آمد کرد حضرت فرمودند که مالک هستی، استطاعت داری قدرت داری «بِاللهِ تَسْتَطِيعُ‌ أَمْ مَعَ الله‌ام مِنْ دُونِ الله‌»[6] که هم در تحف العقول نقل شده در کلمات حضرت امیر و هم در احتجاج طبرسی تا آنجائی که خاطرم می‌آید حضرت فرمودند «بِاللهِ تَسْتَطِيعُ‌ أَمْ مَعَ الله‌ام مِنْ دُونِ الله‌» قدرت داری با خدا یا بی خدا خوب آدم فهمیده‌ای بود گفت نمی‌دانم چی بگویم بگویم قدرت دارم با خدا یا قدرت دارم بی‌خدا حضرت فرمودند هر کدام را که می‌گفتی تو را می‌کشتم.

من معمولاً در ترجمه این‌ها یک تخفیف می‌دهم از نظر صحبت‌های عمومی می‌گويم یعنی مستحق قتل بوده که خیلی تند نشود مطلب چون در صحبت‌های عمومی که باشد از نظر مردم گاهی می‌شود ترجمه به این صورت بحث برانگیز می‌شود خب گیری ندارد که انسان به این صورت صحبت کند.

خب بعد این صحابی ماند که چی بگويد حضرت فرمودند که هر کدام را که می‌گفتی تو را می‌کشتم بعد گفت خب آقا چه خوب شد چیزی نگفتم فرمودند معنایش این می‌شود که اگر می‌گفتی بی‌خدا قدرت دارم استطاعت دارم یعنی هم قدرت او هم قدرت تو یعنی می‌شدی شریک در قدرت باز می‌شدی مشرک و مستحق قتل بودی.

گفت خب چی بگویم خوب است؟

حضرت فرمودند که باید بگويی که مستطیع هستم به قدرتی مستطیع هستم که خداوند به من تملیک کرده و هو املک لا حول و لا قوة إلا بالله و این‌چنین قدرتی برای من هست قدرتی که نتیجه این‌چنین است که «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ‌، وَ لكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ»[7] معیار حقیقی‌اش این می‌شود.

حالا تحف العقول صفحه 344 از این طبع های جدید و عبارت هم این است که و بذکر أخبر امیر المؤمنین تا این‌که حضرت به یکی از اصحاب‌شان فرمودند که «حِينَ سَأَلَهُ عَنِ الِاسْتِطَاعَةِ الَّتِي بِهَا يَقُومُ وَ يَقْعُدُ وَ يَفْعَلُ فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ سَأَلْتَ عَنِ الِاسْتِطَاعَةِ تَمْلِكُهَا مِنْ دُونِ اللهِ أَوْ مَعَ الله‌» آن سؤال آن جناب بود «فَسَكَتَ عَبَايَةُ فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ قُلْ يَا عَبَايَةُ قَالَ وَ مَا أَقُولُ قَالَ إِنْ قُلْتَ إِنَّكَ تَمْلِكُهَا مَعَ‌ اللهِ‌ قَتَلْتُكَ‌ وَ إِنْ‌ قُلْتَ‌ تَمْلِكُهَا دُونَ اللهِ قَتَلْتُك‌» آن‌وقت گفت «قَالَ عَبَايَةُ فَمَا أَقُولُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ تَقُولُ إِنَّكَ تَمْلِكُهَا بِاللهِ الَّذِي يَمْلِكُهَا مِنْ دُونِكَ فَإِنْ يُمَلِّكْهَا إِيَّاكَ كَانَ ذَلِكَ مِنْ عَطَائِهِ وَ إِنْ يَسْلُبْكَهَا كَانَ ذَلِكَ مِنْ بَلَائِهِ هُوَ الْمَالِكُ لِمَا مَلَّكَكَ وَ الْقَادِرُ عَلَى مَا عَلَيْهِ أَقْدَرَكَ أَ مَا سَمِعْتَ النَّاسَ يَسْأَلُونَ الْحَوْلَ وَ الْقُوَّةَ حِينَ يَقُولُونَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِالله‌»[8] .

پس این‌جور شد که استقلال در هر شیئی و در هر شخصی و در هر جریانی کسی در نظر داشته باشد آن استقلال شرک خواهد شد و همه چیز وابستگی اش نیازش به ذات حضرت حق قطعی است.

 


 


[1] - سوره اسراء: 9.
[2] شعراء/سوره26، آیه97 و 98.
[3] - سوره لقمان: 25.
[4] - سوره فاطر: 13.
[5] اسراء/سوره17، آیه56 و 57.
[6] - التوحيد (للصدوق) ص353 باب الاستطاعة.
[7] - الكافي (ط - دارالحديث) ج‌1/389 باب الجبر و القدر و الأمر بين الأمرين.
[8] - تحف العقول ص468 رسالته ع في الرد على أهل الجبر و التفويض و إثبات العدل.