88/08/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر قرآن کریم
﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]
در ارتباط با اثبات خداوند متعال در اين كتاب مقدس الهى و اين معجزه نبوى از چه راههايى ارشاد شده است، عرض شد از طريق تفكر در خلقت و از طريق مفاهيم عقلى و از طريق فطرت.
در ارتباط با بخش اول به نسبت لازم از آيات شريفه قرآن، آياتى قرائت شد و در در بخش دوم هم از يك آيه استفاده كرديم ^أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ%[2] و در ارتباط با اين بحث آيات به خصوص هم مطرح است كه مناسب است صحبت شود تا بخشهاى بعدى هم ان شاء اللّه به تدريج صحبت شود و اما آيهاى كه امروز ان شاء اللّه صحبتش خواهد شد كه ببينيم به چه صورت از اين آيه شريفه در اين بحث استفاده مىشود اين آيه مباركه است كه ^سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيدٌ%[3] .
در ارتباط با بخش اول اين آيه شريفه ^سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقّ% احتمال داده شده كه با توجه به آيات قبل و به قرينه آيات قبل، اين بخش از آيه مربوط به بحث توحيد نباشد بلكه در جهت مسأله «نبوت» و اثبات حقانيت رسالت پيامبر گرامى و قرآن كريم باشد، اين احتمالى است كه بسيارى از مفسرين دادهاند به مناسبت آيههاى قبل كه در ارتباط با انكار مشركين، كفار، رسالت پيامبر گرامى را مطالبى گفته شده و در تتمه آن مطالب، آن وقت گفته مىشود كه ما نشانه هايى در آفاق و انفس نشان مىدهيم تا بفهمند كه اين قرآن حق است اين رسالت حق است، يعنى وعده هايى كه قرآن داده از جنگها و پيروزيها و مسائلى كه در مشرق و مغرب اسلام و در آن عصر و به تدريج رخ داده است كه نشان مىدهد وعدهها و وعيدهاى اين كتاب درست است، منطبق با خارج است و در نتیجه اثبات مىشود از اين جريانها و صحت حوادثى كه در اين كتاب مقدس اشاره به آنها شده است، حقانيت اين كتاب است.
^في أَنْفُسِهِمْ% هم يعنى در جنگ هايى كه در ارتباط با خود مسلمين و مشركين در همان منطقه رخ داد كه باز در آن جنگها جريانها به گونهاى انجام شده است كه با وعدهها و وعيدها و اخبار قرآن و پيغمبر اكرم كاملاً منطبق و در نتیجه از اين جهت هم در آفاق و هم در انفس نشانههاى حقانيت قرآن كريم و رسالت پيغمبر اكرم تثبيت شده است، اين احتمال اول موازى و همراه اين احتمال، باز اين احتمال هم گفته شده است كه گر چه اين معنی هم كه گفته شده محتمل هست ولى اينكه اين آيه در ارتباط با توحيد باشد همين بخش آن هم، اين هم بلا اشكال است و احتمالى كاملاً مطرح و احتمالى است كه كاملاً به نظر مىرسد احتمالى است كه از اين آيه به خوبى استفاده مىشود و خيلى روشن است كه ^سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ% به اين صورت معنی شود كه يعنى نشانههاى قدرت مان را در شرق و غرب، خورشيد، ماه و ستارهها و موجودات عظيمى كه در خلقت هست، آثار قدرت پروردگار اينها را به گونهاى براى مردم ارائه خواهيم داد كه اينها بفهمند كه خدا حق است كه مربوط شود به مسأله توحيد، در انفس تان هم همين طور يعنى باز آثارى كه از قدرت خداوند در نفوس افراد گذاشته شده همان مسائلى كه قبلاً در آيات ديگر به عنوان آثار قدرت خدا در وجود خود انسان در آيات اشاره شده است و مشخص هست كه نفوس افراد، انسان همين موجود كذايى، همه جهاتش نشان دهنده آن است كه وابسته است، مصنوع است، مخلوق است.
بنا بر اين ^سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ% در ارتباط با همين توحيد است و با توجه به اين مطلب تا اين بخش در رديف آياتى است كه به تفكر در خلقت توجه مىدهد كه مىگفتيم از طرق مختلف، قرآن مطلب را ارشاد فرموده است.
بخش اولى كه گفتيم مسأله تفكر در خلقت بود با اين معناى دومى كه گفتيم مشخص است كه اين آيه از همان آياتى خواهد شد كه در مسير توجه به تفكر در موجودات و خلقت اثبات مىكند خداوند متعال را كه يك راه روشن بديهى آشكارى بود ^سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقّ% كه انّ اللّه هو الحقّ، اين يك مطلب.
سؤال···
جواب استاد: اشكالى ندارد كه يك آيه چند تا معنی داشته باشد كه اين ديگر از خصوصيات آيات هست كه معانى متعدد را تحمل مىكند، البته اگر چنانچه كسى منحصرا وجه اول را بگويد طبعا وجه دوم را نفى مىكند معلوم است، اما احتمال اين دو وجه را كاملاً عبارت تحملش را دارد، يعنى با قرائن آيات قبلى وجه اول احتمالش تقويت مىشود، آيات قرآن خيلى از اوقات هست كه خيلى با آيات قبلى كارى ندارد، مطلبى را تازه اعلام مىكند، ابداع مىكند اين احتمال هم كاملاً هست اينكه احتمالش مسألهاى ندارد.
احتمال سومى را علامه طباطبايى دادهاند، ايشان مىفرمايند كه احتمال دارد معنی اين باشد كه ^سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقّ% يعنى وقت مردن، وقت مردن كه همه چيز از نظر انسان به دور مىرود و تنها بروز مىكند برايش حقانيت حضرت حق، در ارتباط با اين آيه شريفه معنی اين باشد كه ^سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في أَنْفُسِهِمْ% يعنى وقت مرگ و در اين مورد عبارتى كه دارند اين است در ارتباط با اين مطلب در الميزان جلد هفدهم در ذيل همين آيه شريفه صفحه 431 مىفرمايند: «و يمكن أن يكون المراد ما يشاهده الإنسان في آخر لحظة من لحظات حياته الدنيا حيث تطير عنه الأوهام و تضل عنه الدعاوي و تبطل الأسباب و لا يبقى إلا الله عز اسمه و يؤيده ذيل الآية و الآية التالية، و ضمير «أَنَّهُ الْحَقُّ» على هذا لله سبحانه»[4] .
پس اين جور شد كه ^سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ% كى، يعنى هنگام مردن، مقصود اين است، وقت مرگ آن جايى كه اسباب و علل از كار مىافتند، آن جايى كه همه مظاهر مختلف پوچ مىشود، آن جايى كه همه اوهام انسان هنگام مرگ كنار زده مىشود، آن جايى كه همه دعاوى و ادعاها و منمها بر طرف مىشود، آنجا است كه برايش ظاهر مىشود كه ^أَنَّهُ الْحَقّ% .
پس اين جور شد كه «و يمكن أن يكون المراد ما يشاهده الإنسان في آخر لحظة من لحظات حياته الدنيا حيث تطير عنه الأوهام و تضل عنه الدعاوي و تبطل الأسباب و لا يبقى إلا الله عز اسمه».
سؤال:···
جواب: حقيقت انسان خير، انسان مىيابد خدا را، حالا اين اشكالى است كه حالا عرض مى كنيم آن وقت اين بيان ايشان است ولى خوب به نظر مىرسد كه اين بيان و لو كه بعد خواستهاند قرينه هم بياورند برايش، قسمت آخر آيه و آيه بعدى را كه ^أَلا إِنَّهُمْ في مِرْيَةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ%[5] يعنى اينها منكر قيامت هستند، منكر عالم بعد هستند، از اين هم خواستهاند كه استشهاد كنند براى اينكه منظور عالم مرگ باشد اما واقعيت همان طور كه در ذهن شما هم آمد مقدارى كه به اين آيه توجه كنيم اين آيه مىخواهد بگويد از موجودات و اشياء و چيزهايى كه متوجه مىشود از آنها متوجه خدا مىشود نه از نبود اينها، اين جورى كه ايشان الآن معنی فرمودند معنای آن اين شد كه از اينكه اين اسباب و علل از كار مىافتد و اينكه اينها از بين مىروند و اينكه اوهامش چنين و چنان مىشود از نبود اينها و فقط بود حق مىفهمد كه حق، حق است، آيه كاملاً در جهت مقابلش است چه اينكه آيه مىفرمايد ^سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقّ% يعنى از آفاق و از انفس خود شان، يعنى مسائلى كه در ارتباط با خود شان هست يعنى از مسائل وجودى به خود شان، در ارتباط با جريانهاى مربوط به خودشان خيلى ظهورش، ظهورى است كاملاً مشخص كه در ارتباط با وضعيت خود انسان، حوادث مربوط به انسان، وابستگىهاى مربوط به خود انسان، و همچنين آفاق و آياتى كه در آفاق هست.
بنابراين خيلى بعيد به نظر مىرسد احتمالى كه فرمودند بلكه بعدش در حدى است كه گفتنش مقدارى مشكل مىشود، و اما دنباله آيه كه خوب دنباله آيه هم بحث جالبى كه در ارتباط با اين آيه هست مربوط به اين قسمت آخر مىشود كه ^أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيدٌ% اين معنای آن چى مىشود؟ آيا اين مربوط به بحث توحيد مىشود يا خير؟
معمولاً مفسرين اين جور معنی كردهاند و گفتهاند ^أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ% كه «باء» هم باء زائده است كه ^أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ% مىشود كه خداوند بر هر چيزى شهيد است، يعنى خداوند بر هر چيزى شاهد است، اين تذكرى است و توجه دادنى است كه ما در محضر خداوند هستيم و هر كارى كه مىكنيم خداوند مىداند، و هر فكرى كه مىكنيم خداوند متعال آگاه است، او است كه بر هر چيزى شهيد است، ^أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيدٌ% توجه به اين حقيقت است كه افراد به خود بيايند كه حال كه در حضور خداوند هستيم كار خلاف نكنيم، فكر خلاف نكنيم، لجاجت در مطلب بى خود نكنيم، تذكرى است در اين جهت كه معمولاً اين معنی هم شده است نوع مفسرين اين طور معنی كردهاند بعضىها هم شهيد را به معناى همين شهيدى كه محقق هست جريانها را، خدا بر هر چيز شهيد است، آگاه است و او است كه محقق جريانها است كه اشاره به اين باشد كه پيامبر ما جريانهاى مربوط به تو را هم ما همه اينها را تثبيت خواهيم كرد همه اينها را شاهد هستيم كه چه دارد مىشود و تثبيت خواهيم كرد كه در محقق مسائل مربوط به تو هستيم اين احتمال هم گفته شده است ولى آن وجه اول وجهى است كه كاملاً روشن است و مشخص است كه ^أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيدٌ%.
بنابراين اين قسمت ربطى به مسأله توحيد ندارد، ولى بعضى گفتهاند كه خير شهيد اينجا به معناى شاهد نيست بلكه به معناى مشهود است، يعنى خداوند متعال مشهود همه اشياء است و اشياء همه شاهد او هستند يعنى همه اشياء توجه به او دارند، همه اشياء شاهد او هستند يعنى متوجه او هستند او هم مشهود هر شىء است اين جور هم معنی شده است، آن وقت اين معنايى كه به اين صورت شود در ارتباط با توحيد ارتباطى پيدا مىكند يعنى همه اشياء به فقر ذاتى شان به وابستگى شان يا به شعورشان در ارتباط با اين حقيقت اينها شاهد بر خدا هستند، اين احتمال هم داده شده كه شهيد به معناى مشهود باشد.
آن وقت حالا آن چه كه در ارتباط با اين احتمال هست دقت بفرماييد تا مطلبى كه دو سه دقيقه بيشتر نمانده بيان شود، در ارتباط با اين آيه با اين معنی كردنى كه گفتيم مىخواهند بگويند اشاره است به برهان اسدّ و اخصر يا به تعبير ديگر اشاره است به برهان صديقين كه هم در تفسير الميزان در اين جهت اشارهاى كردهاند و هم در اسفار جلد ششم حدود صفحه 15، آن جا وقتى برهان صديقين را آخوند ملاصدرا نقل مىكنند بعد مىگويند كه همين برهان صديقين است كه در قرآن كريم هم به اين اشاره شده است، در اين فصلى كه در ارتباط با اين بحث اين فصل تمهيد شده است «الفصل الاول، (اسفار جلد 6، صفحه 12) فى اثبات وجوده و الوصول الى معرفة ذاته: و اعلم أن الطرق إلى الله كثيرة لأنه ذو فضائل و جهات كثيرة لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هوَ مُوَلِّيها لكن بعضها أوثق و أشرف و أنور من بعض و أسد البراهين و أشرفها إليه هو الذي لا يكون الوسط في البرهان غيره بالحقيقة فيكون الطريق إلى المقصود هو عين المقصود و هو سبيل الصديقين الذين يستشهدون به تعالى عليه ثم يستشهدون بذاته على صفاته و بصفاته على أفعاله» تا اينكه بعد مىفرمايد: «لكن هذا المنهج» كه برهان صديقين باشد «احكم و اشرف وقد اشير فى الكتاب الالهى الى تلك الطرق» يعنى به براهين از طريق حركت از طريق خلقت، از طريق حدوث، از طريق امكان و ماهيت و اين مسائل به اين بخش اول اين آيه «^سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقّ% والى هذه الطريقة» يعنى به بخش مربوط به برهان صديقين «بقوله تعالى: ^أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيدٌ%»[6] به اين مسأله برهان صديقين كه ان شاء اللّه صحبتش خواهد شد در جلسه و هفته آينده، بعد ببينيم كه آيا اين آيه مىتواند در ارتباط با برهان صديقين باشد يا خير.