88/07/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر قرآن کریم
﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]
در مورد آيات اعتقادى فهرستى گفته شد كه بخشى از آنها صحبت شد، حالا در تتمّه آياتى كه در اثبات خداوند متعال از آن آيهها مىشود بهره گرفت مورد صحبت بود و عرض مىشد كه در اين كتاب مقدَّس به طور معمول در جهت اثبات خداوند متعال آياتى مطرح باشد حدودا به اين صورت نيست، اصل وجود حضرت حقّ مفروغٌ عنه گرفته شده، همين حقيقت روشن بيّن بيشتر در ارتباط با صفات حضرت حقّ و يكتائى حضرت حقّ، آيات شريفه مطالبي را فرموده است و البتّه در ارتباط با اثبات وجود حضرت حقّ هم از بخشى از آن آيات مطلب استفاده مىشود، بعضى از آيهها هم هست كه ظهور در همان جهت اثبات هم دارد و در مسأله اثبات حضرت حقّ در آيات شريفه قرآن گفته شده از 3 طريق مىتوان در ارتباط با آيات شريفه قرآن بهره گرفت .
يك : تفكّر در خلقت .
دوّم : از طريق مفاهيم عقلى .
سوّم : از طريق فطرت، در جهت استفاده از آياتى كه در تفكّر در خلقت ما را متذكّر مىكند و از اين طريق اثبات حضرت حقّ، عرض شد كه به صورتهاى مختلف گاهى از طريق توجّه به پرورش در خلقت، گاهى از طريق توجّه به وابستگى در خلقت، گاهى از طريق توجّه به مصنوعيّت در خلقت، گاهى از طريق نظم و نظام موجود در خلقت و آفرينش، گاهى از طريق تسخير در خلقت كه موجودات، مسخَّر هستند، اينها صحبت شده و دو تا آيه در اين بحث گفته شد كه در همين جهت مناسب بود ولى بيشتر در دو بخش طريق توجّه به مفاهيم عقلى و طريق فطرت آن دو آيه مطرح هست، يعنى بعضى در ارتباط با اين مسأله به نظرشان رسيده، اين دو آيه به اجمال ياد آورى شد حالا يك مقدار به تفصيل إن شا اللّه از اين دو تا آيه بحثى بشود و ببينيم كه چه استفاده مىكنيم از اين آيات.
يكى اين آيه شريفه بود ^أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بَلْ لا يُوقِنُونَ%[2] سوره طور آيه 35، اوّل ببينيم در بررسى اين آيه چه مطالبي گفته شده تا بعد به صور خاصّى كه مىخواستيم از اين آيه بهره بگيريم إن شاء اللّه ببينيم چطور استفاده مىكنيم، اين آيه ^أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ% در ارتباط با گروهى كه ايمان به قرآن و رسالت نمىآوردند و با توجّه به اين كتاب مقدَّس كه كتابى است كه هدايتگر است و بهترين هدايت در اين كتاب است اعتنائى نداشتند و در نتیجه به آن چه كه در اين كتاب از امر و نهى و تكليف است إعتنائى نمىكردند نسبت به اينها گفته شده ^أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ% معنى اين آيه شريفه به صورتهاى مختلف گفته شده، يك اينكه معناى آيه اين باشد كه اينها آيا خلق شدهاند، توجّه دادنى است اينها را به اينكه خلق شدهاند از غير شىء، يعنى از غير شىء كه ديگران خلق شدهاند و جا دارد كه به اين كتاب توجّه كنند و توجّه كردهاند، اينها از چيز ديگرى خلق شدهاند كه به اين كتاب توجّه نمىكنند، اين معنایی كه به ذهنتان نمىآيد الآن ولى معنایی است كه اتّفاقا منتخب الميزان است كه عبارت را مىخوانيم كه ^أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ% يعنى ديگران از چيزى خلق شدهاند كه چون آن چنان خلق شدهاند بايستى تكليفپذير باشند، رسالت را بپذيرند ولى اينها فكر كردهاند از چيز ديگرى خلق شدهاند كه نتيجتا اينها غير بقيّة هستند و در نتیجه تكليف پذير نيستند به اين جهت است؟ این جور فكر كردهاند؟ ^أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ% بقيّه خلق، این جور فكر كردهاند؟ يا اينكه فكر كردهاند كه خودشان خالق خودشان هستند كه اگر خودشان خالق خودشان باشند باز جا دارد كه تكليف پذير نباشند و اعتنائى به وحى نكنند اين يك معنی كه ايشان این جور فرمودهاند قوله تعالى ^أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ% بعد از اينكه توضيحاتى دادهاند كه «إتيان الشَّيء» كه نكره آمده «بتقدير صِفةٍ تَناسِبُ المَقام والتَّقدير مِنْ غير شيء» چيزى كه بقيّه مردم خلق شدند كه اينها خودشان را جدا بافته از ديگران مىبينند، «المعنى بل أخلق هؤلاءِ المَكَذِّبُون مِنْ غير شيء خُلقَ منه غيرهم مِنَ البَشَر» كه نتيجه اين بشود «فصلح لإرسال الرسول و الدعوة إلى الحق و التلبس بعبوديته تعالى» يعنى آن ديگران شايسته اين است كه رسول بر ايشان بيايد و تكليفپذير باشند ولى اينها خير؟ «فهؤلاء لا يتعلق بهم تكليف و لا يتوجه إليهم أمر و لا نهي و لا تستتبع أعمالهم ثوابا و لا عقابا لكونهم مخلوقين من غير ما خلق منه غيرهم» بعد میفرمایند «و في معنى الجملة أقوال أخر» يك معناى ديگر كه ^أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ% يعنى «أمْ خُلِقُوا مِنْ غير عِلَّة، أم خُلِقُوا مِنْ غير مُحْدِثٍ، أم خُلِقوا مِنْ غير موجدٍ» آيا بدون علّت خلق شدهاند يا خودشان خودشان را خلق كردهاند؟ به عبارت ديگر در ارتباط با تذكّر دادن اين منكرين بعثت و رسالت و آنچه كه در آيات قبل مطرح است به اينها گفته مىشود كه شما يا بى دليل و بى علّت خلق شديد كه خيلى بطلانش روش است يا خودتان خودتان را خلق كرديد كه اين هم بطلانش روش است چون خودتان چه وقتى خودتان را خلق كرديد؟ آن وقتى كه نبوديد؟ آن وقتى كه بوديد؟ كدام وقت؟ پس بايد خالقى، موجدى باشد كه شما را خلق كرده باشد از طرفى خلق شدن يعنى نبوديد و بعد درست شديد در نتیجه مثبت اين است كه ذات مقدَّس حضرت حقّ است و خداوند متعال است پس حالا كه خالق داريد پس بايستى تكليفپذير باشيد.
«فقيل: المراد أم أحدثوا و قدروا هذا التقدير البديع من غير مقدر و خالق فلا حاجة لهم إلى خالق يدبر أمرهم و قيل: المراد أم خلقوا من غير شيء حي فهم لا يؤمرون و لا ينهون كالجمادات» يا اينكه فكر مىكنيد از چيزى خلق شديد كه حياتى ندارد و مثل جمادات هستيد لذا تكليف برايتان نيست ؟ اين هم كه باز بديهى البطلان است، معنى چهارم اينكه يعنى آيا فكر مىكنيد كه بدون غايت و هدف آفريده شدهايد ؟ «و قيل: المعنى أم خلقوا من غير علة و لا لغاية ثواب و عقاب فهم لذلك لا يسمعون و قيل: المعنى أم خلقوا باطلا لا يحاسبون و لا يؤمرون و لا ينهون» بعد میفرمایند «و ما قدمناه من المعنى أقرب إلى لفظ الآية و أشمل»[3] .
ولى ظاهرا آن معنى دوّم اقرب به نظر مىرسد كه در حقيقت اين آيه در مقام يك استدلالى است در جهت اثبات حضرت حقّ چنين به نظر مىرسد كه بگوئيم بله اين آيه شريفه در مقام اثبات حضرت حقّ است كه بالنتيَّجة بحثى كه در آن بوديم كه مىگفتيم بخشى از آيات شريفه قرآن در جهت اثبات حضرت حقّ است نه مسأله توحيد از آن آيهها يكى همين آيه است ولى اين آيه نه از باب تفكّر در خلقت به معنایى كه ابتداء گفتيم بلكه با توجّه به همان مفاهيم كلّى عقلى، يعنى در همه سه بخشِى كه گفتيم از طريق تفكّر در خلقت، از طريق مفاهيم عقلى، و از طريق فطرت در هر سه بخش خلقت مطرح است پس جداى از تفكّر خلقت مطلب مطرح نيست در همه موارد مسأله مخلوقات و ممكنات اينها واسطه براى اثبات است به خلاف برهان صدّيقين كه اشاره كرديم كه خواستهاند بعضی از مشاهير فلاسفه و عرفا كه اشاره به برهان صدّيقين است ان شاء اللّه بحثش را خواهيم كرد كه آيا از آن آيه صدّيقين استفاده مىشود يا خير؟ اين آيه در مقام اين است كه از طريق توجّه به علّت و معلول يعنى معلول بدون علّت امكان ندارد و علّت هم اگر چنانچه باز خودش معلول باشد موجب تسلسل مىشود اگر چنانچه نرسد به علّتى كه معلول نيست، با توجّه به اين مفاهيم عقلى اين آيه شريفه در اين وضعيّت است ^أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ% يعنى اينهائى كه توجّه به خدا نمىكنند و خودشان را بى تكليف مىدانند «خُلِقوا مِنْ غير عِلَّةٍ» يعنى اگر توجّه بكنيم كه معلولى هست، معلول بى علّت كه غلط است، معلول با علّت با توجّه به بطلان تسلسل لا محالة بايستى منتهى شود به علّتى كه آن علّت، خالق است پس مىشود مثبت آفريدگار هستى.