88/02/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر قرآن کریم
﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ﴾[1]
عنوان صحبت ما آیات العقائد است که طبعا در مرحله اول آیات توحیدی و مربوط به مسائل مختلفه خدا شناسی است ناچار با توجه به فاصله ای که میشود که قرار بر این است که همین هفته یک روز فعلا صحبتی داشته باشیم دو سه دقیقه ای اشاره ای به آن چه که مطرح شده است تا برسیم به آن چه که باید در همین فرصت کوتاه باید عرض کرده باشیم گفتیم که پس از فراغت اینکه این کتاب مقدس کلام خدا است در ارتباط با مسائل خداشناسی عناوینی شاید حدود چهارده فهرست عنوان صحبت شد مناسب است که بحث شود عنوان اول که اختصار در توصیف حضرت حق بود چه اینکه در مسائل بعدی به تفصیل مسأله توصیف حضرت حق مطرح خواهد شد آیاتی به صورت اختصار در اینکه خدایی که در این کتاب مقدس معرفی شده است چیست آیه هایی در این زمینه گفته شد فهرست دوم عنوان دوم مسأله اثبات خدا بود که گفتیم در این کتاب مقدس از طریق تفکر در خلقت یک از طریق فطرت دو از طریق مفاهیم عقلی سه از این طریقها در جهت اثبات خداوند متعال مطالبی بیان شده است و استدلال برای وجود حضرت حق به تعبیری و توجه به حضرت حق به تعبیر آخری از این طرق مختلف انجام میشود.
در ارتباط با تفکر در خلقت تفکر در کائنات در موجودات میگفتیم از ابعاد مختلف قرآن کریم یادآوری فرموده استدلال فرموده از بعد پرورش در خلقت از بعد وابستگی در خلقت از بعد مصنوعیت در خلقت از بعد نظم و نظام و هدفداری در خلقت و از بعد تسخیر در خلقت که این قسمت آخر قرار است که مقداری توضیح داده شود و بعضی از آیات مربوطه را عرض کنیم و قبل از این قسمت به عرض شما میرسد که توجه دارید در این که اصل قدیم قائم بالذات متکی به خود غیر وابسته بایستی باشد مورد اتفاق همه عقلاء است یعنی مادی الهی منکر خدا معتقد به خدا همه و همه در این مطلب متفق هستند که یک حقیقت غیر وابسته مستقل قائم بالذات به اصطلاح فلسفی و کلامی واجب الوجود این باید باشد هم مادی میگوید و هم الهی چه اینکه مادیین که نمی گویند که این عالم و آن چه هست هیچی نبود بی دلیل شد آنها هم میگویند که معلول بی علت غلط است و اثر بی موثر محال است لذا آنها هم میگویند بایستی یک موثری و یک علتی در کار باشد و نتیجتا چاره ای ندارند اعلام هم کردند که معلوم است که چنین حقیقتی به عنوان یک اصل قدیم مورد قبول است با توجه به این یک کلمه ای که هیچ کس پدیده بدون علت اثر بدون موثر را قبول ندارد که همین جوری شد یک چیزی بی دلیل یا بایستی بگوید یک چیزی که پدیده شده پدیده دیگری آن پدیده را به وجود آورده آن پدیده هم حکم همین را دارد مسأله تسلسل است و کسی قبولش ندارد یا بخواهد دور بزند این پدیدهها با یکدیگر مربوط بشود که مسأله دور هست که باز بطلان آن ضروری است لذا است که همه متفق هستند از الهی و مادی بر اینکه یک اصل قدیمی که چیزی که معلول نیست یک چیزی که او را پدید نیاورده است این مورد اتفاق است منتهی مادی میگوید آنچه که اصل قدیم است و مورد قبول ما است ماده است نه حقیقتی غیر مادی ماده است که در اثر فعل و انفعالات انتقالی به تعبیر خودشان میکانیکی یا انتقال ها و تغییر و تغیر درونی باز به تعبیر ترقی کنندگان آنها دیالیکتیکی ولی بالاخره ماده است که اصل قدیم است و چنین اصلی مورد اتفاق است که اصل قدیمی باید باشد این مورد قبول همه است حرف این است که ماده نمیتواند آن اصل قدیم باشد ماده نمیتواند آن حقیقت علتی که معلول نیست باشد موثری که خودش قائم به خودش است باشد به خاطر علل متعدد قرآن کریم آن چه را که تذکر داده است از این راههایی است که گفتیم از این طرقی که گفتیم از پرورش در خلقت میفهمیم کار ماده نیست از نظم و نظام و هدفداری در خلقت میفهمیم که کار ماده نیست از مصنوعیت موجودات و ماده و هر چه که هست مصنوعیت آن نشان میدهد که پس آن اصل قدیم این نیست آن مصنوع و ساخته شدن در آن مشخص است و از مسأله مسخر بودنش که حرف آخری بود که میخواستیم گفته باشیم در این بخش این حقیقت مشخص میشود و البته طرق دیگری است برای اینکه مشخص شود که ماده نمیتواند اصل قدیم باشد که من حالا خیلی به اختصار فشرده به اندازه ضرورت به عرض شما میرسانم که در کتب کلامی میتوانید پیدا کنید و همین کتابی هم که من یک وقتهایی حدود بیست و پنج شش سال قبل برای دبیرها گفتم و بعد جمع آوری شده با نام دروس اعتقادی از باب اینکه تفصیل بیشتری خواسته باشید.
آن جا گفته شده که ماده این اصل قدیم مورد اتفاق ماده نمیتواند باشد به حکم اینکه ماده دارای شکل است و به حکم اینکه ماده دارای اجزاء است مرکب است و به حکم اینکه ماده متحرک است حالا من بعضی از آنها را عرض میکنم کفایت میکند میگوییم که این اصل قدیم مورد اتفاق نمیتواند ماده باشد چرا؟ چون ماده دارای شکل است ماده بی شکل نمیشود هر چند ریز کوچک فرض کنید بالاخره ماده یک شکلی خواهد داشت مستطیل است مربع است کروی است دارای شکل است دارای شکل که شد میگوییم شکل ماده ذاتی ماده است یا شکل ماده ذاتی او نیست عین ذات او نیست عرضی است برای او کدام یکی؟ اگر گفته بشود که شکل ماده ذاتی ماده است ذاتش همان شکلی است که دارد هر شکلی که هست اگر چنانچه شکل ماده ذاتی ماده باشد ذاتی شیء تغییر نمیکند ذاتی شیء یعنی خودش است دیگر شکلی که دارد هر شکلی که شما فرض کنید مربع کروی و هر شکل دیگر اگر ذاتی آن باشد باید تغییر نکند و حال آن که روشن است که هر شکلی باشد قابل تغییر است میگوییم نصفش کنید قابل تنصیف است قابل تغییر است پس شکل ماده نمیتواند که ذاتی ماده باشد چون ذاتی شیء تغییر نمیکند پس ذاتی آن نیست ذاتی او نیست یعنی شکل از خودش نیست یعنی به آن داده شده است داده شده یعنی علتی باید باشد که این شکل را به او بدهد پس ماده شد محتاج به آن علت دیگر پس ماده نمیتواند خودش قائم بالذات باشد این یک استدلال برای اینکه نمیتواند قائم بالذات باشد.
دو اینکه این ماده مرکب است مرکب است نه به اینکه از عناصر مختلف و متباین ترکیب شده باشد آن هم مسأله جای خودش محفوظ است لا اقل مرکب که میگوییم یعنی دارای اجزاء است جزء دارد وقتی میگوییم که قابل است که نصف شود پس یعنی اجزائی دارد ماده مرکب است از اجزاء مرکب از اجزاء که شد آن وقت باز نیازمند به همان اجزاء خودش است و آن که فرض شده است اصل قدیم که هر مادهای را که فرض کرده باشند اصل قدیم آن وقت دارای اجزائی است دارای اجزاء که شد میگوییم آن را تقسیم کنید به دو جزء پس محتاج است آن مجموعه به این اجزاء محتاج به این اجزاء شد پس باز اصل قدیم بی نیاز نشد محتاج به این اجزاء شد در نتیجه این نیاز به اجزاء مخالف است با اینکه گفته شود اصل قدیم قائم به خودش است و در آن کتابی که اشاره کردم دروس اعتقادی خاطرم می آید از پنج طریق این مسأله تعقیب شده است.
در هر حال آن چه که قرآن کریم در ارتباط با این مطلب توجه داده است این است که ماده نمیشود از باب اینکه ماده ای که شعوری برای آن نیست درکی برای آن نیست این ماده نمیتواند چنین کائنات و موجوداتی که مسأله هدفداری مسأله نظم مسأله پرورش و مسأله مصنوعیت مسأله تسخیری که در این موجودات است نمیشود که در ارتباط با ماده بی شعوری باشد حقیقتی غیر مادی بایستی در کار باشد در ارتباط با تفکر در کائنات یعنی وقتی در کائنات تفکر میکنیم پرورشی که در کائنات است میرساند که مبدا دانا و توانایی در کار است مصنوعیتی که در کائنات است که در هفته های قبل به هر یک از اینها در حد لازم اشاره شده میرساند که حقیقت غیر مادی و حقیقت دانا و توانایی در کار است وابستگی که در کائنات است نشان دهنده این معنی است و از جمله آن چه که حالا میخواستیم عرض کرده باشیم این است که تسخیری که در کائنات است عجیب این کائنات و هستی مسخر در یک وضعیت بسیار شگفت انگیزی در جریان و همه در مدارهای خودشان در جریان هستند هر چه بیشتر انسان در این کائنات تصور میکند در ارتباط با وجود خودش در ارتباط با بقیه موجودات این مسأله مسخر بودن کائنات که اینها همین طور مجبور هستند به اینکه در یک مدار خاصی باشند در یک وضعیت خاصی باشند این نشان میدهد که یک مجبور کننده ای باید باشد یک مجبور کننده توانای آگاهی در کار است که این تسخیر در کار است و به این مسأله تسخیر فراوان در قرآن کریم اشاره شده که حالا من یکی دو تا آیه آن را عرض میکنم سوره مبارکه نحل پر است آیات در این زمینه حالا از آیه شریفه دهم این سوره که بخوانیم که مطالب دیگری هم است من جمله مسأله تسخیر توجه میکنید با همین که همین طور معمولی داریم میخوانیم یعنی نباید بایستیم در این آیات قرار بر این نیست که خود آیات را از جهاتی بحث کنیم روی آن آن هدفی که در این آیات است داریم به آن توجه پیدا میکنیم اما در عین حال با تدبر توجه میفرمایید ^هُوَ الَّذي أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً لَكُمْ مِنْهُ شَرابٌ وَ مِنْهُ شَجَرٌ فيهِ تُسيمُونَ يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّيْتُونَ وَ النَّخيلَ وَ الْأَعْنابَ وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ إِنَّ في ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ% اینها از آیات نشان دهنده خدا است بعد به بحث خودمان میرسیم ^وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ% این کهکشانها ستارهها اینها هر کدام در مدار خودشان هستند ^إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ% بعد با یک آیه ای که بگذریم ^ وَ هُوَ الَّذي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَى الْفُلْكَ مَواخِرَ فيهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ %[2] سوره مبارکه یس را هم یکی دو تا آیه آن را میخوانم دیگر این آیات نیاز به توضیح ندارد از جهتی یک مقدار جای اینکه یک حرفهای خاصی نسبت به این آیات گفته شود از نظر نکات و لطائفی که دارد که آن فعلا مورد بحث ما نیست در آن جهت نیستیم و الا در این آیات طبیعی است که نکاتی و لطائف خاصی در کار است که جای بررسی خودش را دارد.
در ارتباط با این مسأله تسخیر در سوره مبارکه یس اینجا هم آیات بسیاری در زمینه توحید که هست از جمله به این آیات میرسیم ^وَ آيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ وَ الشَّمْسُ تَجْري لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليمِ وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَديمِ لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغي لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّيْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ كُلٌّ في فَلَكٍ يَسْبَحُونَ%[3] باز به این جهت توجه داده که این موجودات عظیمی که در خلقت و در سماء است هر کدام در مدار خودشان هیچ قدرت اینکه پس و پیش حرکت کنند جز آن که برای آنها مقدر شده است در کار آنها نیست ماه و خورشید و این نظمی که به آنها داده شده است بخواهند خیر به غیر این گونه حرکت کنند امکان ندارد ستارگان به همین ترتیب این نظم و نظام مسخر در ارتباط با این موجودات عظیم و وضعیتی که دارند آیه را دو مرتبه عرض میکنم دقت میکنید ^وَ آيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ% خارج میکنیم از شب، روز را در ارتباط با شب و روز تعبیرات مختلف در قرآن است گاهی تعبیر شده ^إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ%[4] گاهی تعبیر میشود ^يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ%[5] گاهی تعبیر این چنین شده که اینجا تعبیر شده است ^نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ% اینها هر کدام به یک جهتی اشاره دارد جا به جا شدن اینها ورود یکی در دیگری، اخراج یکی از دیگری، هر کدام به یک نکات خاص تکوینی خودش توجه میدهد ^نَسْلَخُ% یعنی خارج میکنیم ^مِنْهُ النَّهارَ فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ% روز بود شب میشود ^وَ الشَّمْسُ تَجْري لِمُسْتَقَرٍّ لَها% خورشید در جریان خودش مستقر خودش حرکت میکند ^تَجْري لِمُسْتَقَرٍّ لَها% قرار گاهی یعنی مداری که برای آن مشخص شده است ^ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليمِ% توجه میدهد که این نشانه همین است که داریم بیان میکنیم قدرتمند آگاهی این چنین جریانهایی را میتواند قرار بدهد نه ماده بی شعور ^وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ% برای ماه منازلی طبق معمولی که در هیئت است بیست و هشت منزل برای ماه که ماه در جریان هست و این اشکال مختلف را پیدا میکند ^حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَديمِ% به مانند قسمتی از درخت خرما که یک حالت زردی قسمتی از درخت خرما به خودش میگیرد به صورت یک شاخه ای است منحنی این چنین در می آید ^عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَديمِ% که قدمتی داشته باشد مدتی به اصطلاح این شاخه در آن درخت خرما وضعیت خاص خودش را دارد اینها در جریان هستند به چه گونه؟ ^لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغي لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ% خورشید نمیتواند که درک کند قمر را برسد به قمر و تصادف شود نه تصادف نمیشود ^وَ لاَ اللَّيْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ كُلٌّ في فَلَكٍ يَسْبَحُونَ% این همه ستارگان و این همه اوضاع و احوال اینها همه اینها در مدار خودشان در حرکت هستند که واقعا یک مقدار در علم هیئت و مسائلی که قدیم و جدید در ارتباط با نجوم و ستاره ها و کهکشان ها گفتند وقتی یک مقدار انسان وارد میشود غوغایی است شگفت انگیز شگفت انگیز که مشخص است اینها همه این تسخیر این چنینی نشان دهنده این مسأله است که یک وقتی در صحبتهای عمومی مان این شعرها را زیاد میخواندیم که
همی میکرد دانایی نگاهی بر این دریای پر درّ الهی
کواکب دید چون شمع شب افروز
که شب از نور آنها گشته چون روز
تو گویی اختران ایستاده اندی زبان با خاکیان بگشاده اندی
که هان ای خاکیان بیدار باشید در این درگه کمی هوشیار باشید
الی آخر اشعاری که در این زمینه اشعاری هم در زمینه توحید گفته شده مؤثر است در جهت اینکه توجه به این حقایق داده شود.
آن وقت در آخر این قسمت از صحبتمان یک عبارت کوتاه از توحید مفضل برای شما عرض میکنیم تا ان شاء الله جلسه بعد این بحث را میخواهیم داشته باشیم که آیا غیر از آن چه که گفتیم به عنوان این که از وجود در ارتباط با اثبات حضرت حق استدلال شود در قرآن چیزی میتوانیم پیدا کنیم به عبارت دیگر برهان اسد و اخسر برهان صدیقین این هم آیاتی میتوانیم که از اهم براهینی است که در کتب معقول مطرح است این هم در قرآن زمینه اش هست یا نیست ببینیم از قرآن میتوانیم این معنی را هم استفاده کنیم یا خیر که بحثی است که یک مقدار از دقت خاصی طبعا برخوردار است آن عبارتی که فقط بخوانم دو سه خطی است از توحید مفضل در ارتباط با این بحث که چقدر این توحید مفضل هم عجیب است و خواندن آن هم بسیار بسیار ضرورت دارد برای انسان تا اینکه هر چه بهتر در جهت تفکر در خلقت با مسائلی آشنا شود حضرت میفرمایند این صفحه شصت و یک جلد سوم کتاب شریف بحار «يَا مُفَضَّلُ أَوَّلُ الْعِبَرِ وَ الْأَدِلَّةِ عَلَى الْبَارِئِ جَلَّ قُدْسُهُ تَهْيِئَةُ هَذَا الْعَالَمِ وَ تَأْلِيفُ أَجْزَائِهِ وَ نَظْمُهَا عَلَى مَا هِيَ عَلَيْه» اولین چیزی که این حقیقت را خوب میرساند خود این عالم است «فَإِنَّكَ إِذَا تَأَمَّلْتَ الْعَالَمَ بِفِكْرِكَ وَ مَيَّزْتَهُ بِعَقْلِكَ وَجَدْتَهُ كَالْبَيْتِ الْمَبْنِي» این جهان مثل یک خانه که همه چیز در این خانه آماده شده برای زندگی و به کسی هم تحویل داده شده این جور مقرر شده است که به خوبی نشان دهنده این حقیقتی است که مقصود است ذات مقدس عالم قادر حضرت حق که اتفاقا این بر توحید هم دلالت میکند که ما فعلا در بحث توحید نیستیم در بحث اثبات صانع هستیم «كَالْبَيْتِ الْمَبْنِيِّ الْمُعَد» آماده شده «فِيهِ جَمِيعُ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ عِبَادُهُ فَالسَّمَاءُ مَرْفُوعَةٌ كَالسَّقْفِ وَ الْأَرْضُ مَمْدُودَةٌ كَالْبِسَاطِ وَ النُّجُومُ مَنْضُودَةٌ» مرتب شده اینها «كَالْمَصَابِيح» یعنی اینها چراغ هستند همه «وَ الْجَوَاهِرُ مَخْزُونَةٌ كَالذَّخَائِرِ وَ كُلُّ شَيْءٍ فِيهَا لِشَأْنِهِ مُعَدٌّ وَ الْإِنْسَانُ كَالْمُمَلَّكِ ذَلِكَ الْبَيْت» به این انسان هم تملیک شده تو هم صاحب این خانه باش «وَ الْمُخَوَّلِ جَمِيعَ مَا فِيه» همه چیز در اختیار او گذاشته شده «وَ ضُرُوبُ النَّبَات» گیاهان مختلف «مُهَيَّأَةٌ لِمَآرِبِه» برای مقاصد مختلف انسان «وَ صُنُوفُ الْحَيَوَانِ مَصْرُوفَةٌ فِي مَصَالِحِهِ وَ مَنَافِعِهِ فَفِي هَذَا دَلَالَةٌ وَاضِحَةٌ عَلَى أَنَّ الْعَالَمَ مَخْلُوقٌ بِتَقْدِيرٍ وَ حِكْمَةٍ وَ نِظَامٍ وَ مُلَائَمَة» همه اش با هم تناسب دارد و هدفدار هست «وَ أَنَّ الْخَالِق» که نظر ما تا اینجا بود «وَ أَنَّ الْخَالِقَ لَهُ وَاحِدٌ وَ هُوَ الَّذِي أَلَّفَهُ وَ نَظَّمَهُ بَعْضاً إِلَى بَعْضٍ جَلَّ قُدْسُهُ وَ تَعَالَى جَدُّهُ وَ كَرُمَ وَجْهُهُ وَ لَا إِلَهَ غَيْرُهُ تَعَالَى عَمَّا يَقُولُ الْجَاحِدُونَ وَ جَلَّ وَ عَظُمَ عَمَّا يَنْتَحِلُهُ الْمُلْحِدُون»[6] .