88/12/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: احتجاج امام رضا / با سليمان مروزى (بداء)/
﴿يَمْحُو اللهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَاب﴾[1]
به مناسبت شهادت حضرت عسکری طرح روایتی از آن بزرگوار
ان شاءالله اين قسمت باقی مانده كه به نظر نسبتاً تقريری است كه احتمالاً از بقيهی تقريرها امتيازاتی داشته باشد و تقرير خاصّی هست اميدواريم كه بتوانيم اين تقرير را مطرح كنيم و بحث را جمع كنيم.
از چيزهايی كه در همين قسمت يك تذكّر كوتاه عرض میكنم و مقدمّات ديگری كه میخواستيم عرض كنيم و بعد اصل تقرير بداء را گفته باشيم كه ان شاء الله جلسهی بعد. از چيزهايی كه كارساز است در اين كه تقرير بهتر را در نظر بگيريم بلكه بهترين چيزی است كه بايستی آن چنان عمل بشود دقّت جدّی در روايات باب است. يعنی روايات باب بداء با توجّه به جهات مختلفی كه در اين روايات مطرح است هر چه بيشتر و به دقّت زيادتری در نظر گرفته بشود مطرح باشد و مورد استنباط و استفاده قرار بگيرد، اجتهاد بشود در اين روايات، تقرير بهتر را میتوان در نظر گرفت. تا ان شاء الله جلسات بعد ببينيم در نهايت بحث چه میكنيم.
امّا امروز با توجه به اين كه فردا شهادت حضرت عسكری هست میخواستيم يك جملهی كوتاهی خوانده باشيم از حضرت. بعضی از دوستان تذكّر میدهند وقتی چنين تناسبهايی هست لااقل يك حديث كوتاهی از اين بزرگواران ياد آوری شود.
حديثی كه به نظر رسيد عرض كرده باشم از حضرت عسكری عليه السلام كه در تحف العقول و بقيهی كتب حديثی ذكر شده اين است كه حضرت فرمودهاند:
«لَيْسَتِ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصِّيَامِ وَ الصَّلَاةِ وَ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ فِی أَمْرِ اللهِ»[2] عبادت كه از برنامههای بسيار مهمّی است كه تأكيد شده است اين عبادت كه هدف خلقت هم هست تا آنجايی كه (وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ)[3] در اين حديثی كه از حضرت عسكری رسيده است نقل شده به كثرت نماز و روزه نيست كه انسان نماز زياد بخواند روزه زياد بگيرد. با توجه به اهميت هر دو و اين كه هر دو بسيار مهم است و از عبادات فوق العاده است و از اركان دين است و از چيزهايی است كه اسلام بر آنها بنا شده است. امّا در عين حال «لَيْسَتِ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصِّيَامِ وَ الصَّلَاةِ» بلكه فرمودهاند «وَ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ فِی أَمْرِ اللهِ». كثرت تفكّر در امر خداست.
كثرت تفكر در امر خدا به چند وجه به نظر میرسد كه مقصود از امر الله باشد.
يك: كار خدا يعنی افعال إلهی يعنی آثار قدرت پروردگار، كثرت تفكّر فی امر الله در آثار قدرت پروردگار، كار خدا مقصود اين باشد. تفكر در خلقت خود انسان تفكر در كائنات كثرت تفكر در آثار قدرت پروردگار آن عبادتی است كه از امتياز بيشتری نسبت به بقيهی عبادات برخوردار است كه چنين تعبير شده است.
و جهتش هم اين است كه كثرت تفكر در آثار قدرت پروردگار كيفيّت معرفت انسان را تقويّت میكند. و هر چه بهتر انسان از نظر توجّه به عظمت پروردگار زمينهی چنين توجّهی برايش بهتر بوجود میآيد. و وقتی كه تفكر در آثار قدرت حضرت حقّ كرد تا آنجايی كه صغر فی نفس انسان غير ذات مقدّس حضرت حقّ و خداوند متعال عظمتش جلوه كرد در نفس انساني، زمينه از برای همهی خيرات است.
يعنی آن وقت اميدش به حقّ، خوفش از حقّ، رجائش به حقّ و هر چه بهتر در ارتباط با كمالات روحانی زمينه پيدا میكند كه وقتی عظمت إلهی در روح انسان جلوه گر شد آن وقت همه چيز در ارتباط با خداست. خضوعش برای خداست خشوعش برای خداست اميدش به او طمعش به او ترسش از او همه چيز در ارتباط با او. چه اين كه وقتی در آثار قدرت پروردگار تفكر كرد عظمت إلهی هر چه بيشتر برايش جلوه میكند، جلوه ی عظمت إلهی زمينه از برای همهی كمالات است. اين است كه «إِنَّمَا الْعِبَادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ فِی أَمْرِ اللهِ».
گاهی میشود كه سياق عبارت ترتيب عبارت اقتضاء میكند اين جهت را و إلا كه اهميّت صلاة در ارتباط با صوم مشخص است، گاهی هم البته يك خصوصيات ديگری لحاظ میشود.
معنای دوّم امر الله كه توجّه داريم كه تفكّر فی ذات الله غلط و ممنوع است و روايات فراوانی كه هست كه تيزترين قدرتهای تفكّر در ارتباط با ذات مقدّس حضرت حقّ ساقط، و كاملاً نهی شده. و اين عدم توانايی تفكّر فی ذات الله هم عقلی است هم نقلي. يعنی هم عقل خودش حكم میكند كه نمیفهمد، هر چه در ارتباط با ذات مقدّس حضرت حقّ بينديشد خود عقل حاكم است كه نمیفهمد. نقل هم كه فراوان.
و رواياتی كه هست هم چنانكه بعضی از بزرگان فرمودهاند ارشادی است به حكم عقل. و در تفسير الميزان در جلد 19 صفحه 53 روايات تفكّر فی ذات الله نقل میكنند بعد میفرمايند أقول نهی از تفكّر فی الله در جوامع حديثی فراوان و در جوامع فريقين عامّه و خاصّه فراوان آمده است و اين نهی هم ارشادی است. درست هم میفرمايند كه نهی ارشادی است و لو يك جملهای دارند كه ما نفهميدم. بعدش میفرمايند نهی إرشادی است «متعلق بمن لا يحسن الورود فی المسائل العقلية»[4] نهی ارشادی است اما در ارتباط با آنهايی كه فلسفه خوب نمیدانند، خوب وارد در مسائل عقلی نيستند «متعلق بمن لا يحسن الورود فی المسائل العقلية» اين را نفهميديم.
بخاطر اين كه اين جور نيست، آنهايی كه در مسائل عقلی واردند،حضرت امير در بياناتی كه دارند میفرمايند همان قوی ترين تعقّل، همان پر پرواز ترين توهّم، همان نيرومند ترين تفكّر، در ارتباط با حضرت حقّ سقوط میكند. اين جور نيست كه «متعلق بمن لا يحسن الورود فی المسائل العقلية» اين را ما نفهميديم اگر كسی توجهيی داشته باشد بيان كند ما بدمان نمیآيد.
نتيجتاً فی أمر الله فی ذات الله كه نيست اين جور نيست. «إِنَّمَا الْعِبَادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ فِی أَمْرِ اللهِ» يعنی فی ذات الله آن كه ممنوع است عقلاً و نقلاً. پس يك معنای أمر الله آثار قدرت خداست. ديگر كارهای خدا نه آثار تكويني. سنن إلهي، سنّت مهلت سنّت آزمايش مسئلهی ثواب و عقاب، مسائلی از اين قبيل. أمر پروردگار، كارهای پروردگار، و همچنين دستوراتی كه از ناحيهی حقّ رسيده است. نسبت به اوامر و نواهی إلهی از ابعاد مختلفش.
پس مطلب اوّل نظر به امور تكوينی و آثار قدرت خدا از نظر تكوين.
معنای دوّم أمر خدا در ارتباط با جريانهای تشريعی و سنن إجتماعی و سننی كه خداوند متعال در ارتباط با مسائل مختلف برای جوامع بشری مقرّر فرموده است. اگر كسی در اين مسائل اهل تفكّر باشد خاصيّتهای تكاملهای علمی و زمينه از برای تكاملهای نفسانی و عملی به انسان خواهد داد. چون شناختش در ارتباط با پروردگار هر چه بيشتر بشود زمينه از برای حركت كردن در مسير تكاملش بيشتر میشود.
البته استثنائاتی هست كه كسانی شناختشان هم زياد بشود در عين حال درجا بزنند. میشود گفت شيطان شناختش خيلی نسبت به خداوند متعال از بسياری از عباد الله قوی تر است. كسی كه با خدا حرف زده و اهل يقين شده، حد اقل اين است كه اهل يقين است. اما در عين حال باز هم مسئله از اين قرار است. استثنائات چون بالاخره اختيار در كار هست جای خودش محفوظ است.
ولی هر كه در ارتباط با حضرت حق معرفتش بيشتر طبيعت اين معرفت بيشتر تكامل بهتری است علماً و عملاً. و لذاست «لَيْسَتِ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصِّيَامِ وَ الصَّلَاةِ وَ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ فِی أَمْرِ اللهِ».
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد