88/11/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: احتجاج امام رضا / با سليمان مروزى (بداء)/
﴿يَمْحُو اللهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَاب﴾[1]
تقريری كه در بحث بداء روز گذشته عرض شد كه در جلسات قبل هم تقريرهای مختلف كه گفته شد به اين تقرير هم اشاره شده بود ولی مقداری جامع تر روز گذشته به عرضتان رسيد، به نظر میرسد كه تقريری است كه همهی اشكالات مربوط به بحث بداء را پاسخ میدهد، و زمينه ی ورود آن اشكالها بر طرف میشود. و رواياتی هم كه در ارتباط با مسئلهی بداء رسيده است با اين تقريری كه گفته شد منطبق است.
تقرير ديگری قرار بود به عرضتان برسد كه از بعضی از اعاظم به نظر میرسد كه تقرير خاصّی است و خصوصيّاتی بيش از تقريرات گذشته داراست. قرار بود كه امروز صحبتش بشود ولی انشاءالله بعد از ماه صفر با همان شروع درس ها بحث شروع میشود.
آنچه مطرح بود مناظرهی حضرت رضا با سليمان مروزی است كه ابتدای اين بحث مسئلهی بداء مطرح شد. به مناسبت آنچه در اين مناظره در ابتدای آن آمده است قرار شد يك مقداری به تفصيل صحبت بشود كه حدوداً مباحث مختلفی كه در كتب مختلف در ارتباط با اين بحث هست بحمدالله مطرح شد.
بررسی چند جمله از مناظره حضرت رضا با سلیمان مروزی
حالا از همان مناظرهی حضرت چند جملهای كه زمينهی مطلب مشخص باشد تا برسيم پس از اين تقريری كه بعد از تعطيلی مطرح میشود به قسمت بعدی مناظره، كه بحث بسيار مهم و در ارتباط با علم و إراده است. و مسئلهی إرادهی حضرت حقّ را سليمان مروزی مطرح كرده است و با حضرت گفتگو كرده است.
عباراتی كه در اين مورد خوانده شد از اين مناظرهی حضرت بخش اوّلش اين بود كه در كتب مختلف هم بحار اين مجلّد دهم بحار اين مناظره مطرح است و توحيد صدوق اين مناظره در آن آمده و همچنين عيون اخبار الرضا عليه السلام در اين كتب مناظره مطرح شده است.
قسمت اوّل خوانده شد كه سليمان مروزی آمده بود نزد مأمون و مأمون به او گفت كه دوست دارم با پسر عمّم بحث كني، ايشان دوست دارد مناظره را. سليمان گفت برای شما خوب نيست چه اين كه من ايشان را محكوم خواهم كرد. مأمون هم گفت اگر اين كار بشود هدف من انجام شده است. اين مقدّمات خوانده شد. تا اين كه بالاخره قرار بحث شد. به حضرت رضا عليه السلام عرض شد، حضرت هم پذيرفتند. تا اين كه جمعی قبل از حضرت از اصحاب حضرت وارد جلسه شدند و حضرت بعد از آنها وارد شدند، عمران صابی هم بود. يك گفتگوی مختصر بين عمران صابی و سليمان مروزی شد كه اين ها را خوانديم.
تا اين كه «فَدَخَلَ الرِّضَا ع» حضرت وارد شدند و جمع هم جمعند مجلس از كیفيّت بالايی برخوردار بود. «فَدَخَلَ الرِّضَا ع فَقَالَ فِی أَی شَيْءٍ كُنْتُمْ» كارتان چه بود؟ صحبتتان چه بود؟ بحثتان چه بود؟
«قَالَ عِمْرَانُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ هَذَا سُلَيْمَانُ الْمَرْوَزِی فَقَالَ سُلَيْمَانُ أَ تَرْضَى بِأَبِی الْحَسَنِ وَ بِقَوْلِهِ فِيهِ قَالَ عِمْرَانُ قَدْ رَضِيتُ بِقَوْلِ أَبِی الْحَسَنِ» بينشان چند جملهای در بحث بداء صحبت شده بود، سليمان به عمران صابی گفت كه راضی هستی به اين كه هر چه حضرت رضا عليه السلام فرمودند همان بين ما باشد مورد قبول ما باشد؟ «فَقَالَ سُلَيْمَانُ أَ تَرْضَى بِأَبِی الْحَسَنِ وَ بِقَوْلِهِ فِيهِ قَالَ عِمْرَانُ قَدْ رَضِيتُ بِقَوْلِ أَبِی الْحَسَنِ فِی الْبَدَاءِ عَلَى أَنْ يَأْتِيَنِی فِيهِ بِحُجَّةٍ أَحْتَجُّ بِهَا عَلَى نُظَرَائِی مِنْ أَهْلِ النَّظَرِ» دوست دارم كه حضرت مطالبی بيان كنند كه ما نيرومند شويم بگونهای كه در اين بحث بتوانيم با ديگران بحث كنيم.
«قَالَ الْمَأْمُونُ يَا أَبَا الْحَسَنِ مَا تَقُولُ فِيمَا تَشَاجَرَا فِيه» در اين بحثی كه اين دو با يكديگر صحبتی داشتهاند مشاجرهای داشتهاند كه مسئلهی بداء باشد، شما چه میگوييد؟ عمران گفته بود كه سليمان منكر بداء است و كار به اينجا منتهی شد كه به عرضتان میرسد.
آن وقت حضرت به سليمان فرمودند كه چطور تو منكر بداء هستي؟ با توجّه به اين آيهها از آيات شريفهی قرآن آياتی تلاوت كردند بعضی از اين آيات در ارتباط با بداء به معنای اصل رأی است و اصل ذو الرأی بودن حضرت حقّ. چه اين كه از مسئلهی اصل ايجاد حضرت شروع كردند آياتی در اين قسمت خواندند. بخشی از اين آيات در ارتباط با همين بداء مشهور و مورد نظر هست كه تجديد رأی يا ظهور رأی پس از رأيی مطرح است آياتی خواندند.
و در مقام بحث با سليمان بخوبی از اين مناظره استفاده میشود كه چون او قرآن را قبول داشت حضرت الزامی با او بحث میكردند. يعنی همين قدر از آيات شريفهی قرآن آنچه مسئلهی بداء را برساند برايش میخواندند نه اين كه به تفصيل إن قلت و قلتهای عقلی را وارد شده باشند.
يعنی شبهات عقلی كه در اين بحث شده است با سليمان مروزی در بحث بداء وارد نشدهاند. از آيات شريفهی قرآن آياتی كه مثبت بداء است آن آيات را خواندهاند و بعد بحث در مسئلهی علم و إرادهی حضرت حقّ مطرح شده كه مسئلهی مفصّل و به تفصيل هم صحبت فراوان شده است و خودِ اين مناظره از مهم ترين مطالب مربوط به علم و إراده در اين مناظره مطرح شده است.
مأمون وقتی اين حرف را گفت كه «مَا تَقُولُ فِيمَا تَشَاجَرَا فِيهِ قَالَ وَ مَا أَنْكَرْتَ مِنَ الْبَدَاءِ يَا سُلَيْمَانُ وَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ أَ وَ لا يَذْكُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً» چطور بداء را منكر هستی و حال آنكه خدا اين جور میفرمايد و تو هم قرآن را قبول داري؟ نمیبيند انسان كه خلقش كرديم و حال آنكه چيزی نبود. اين بدائی است كه معمولاً مورد بحث نيست يعنی همان مسئلهی ايجاد، إبداع، همان مسئلهی ذو الرأی بودن و ذو المشيّه بودن حضرت حقّ. «أَ وَ لا يَذْكُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً و يقول عز و جل وَ هُوَ الَّذِی يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ» باز اين هم در ارتباط با همين است، مسئلهی ايجاد است.
«و يقول بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض» تا اينجا در مورد بدايی است كه خيلی مورد بحث نيست. باز هم اختلافی در همين مسئله بين محدّثين و فلاسفه هست ولی بين عموم مسلمين اختلافی نيست. يعنی اهل سنّتی كه تشنيع میكنند بر اماميّه در مسئلهی بداء، در ارتباط با معنای اوّل نيست كه اصل ايجاد اصل خلقت اصل مشيّت حضرت حق باشد در ارتباط با مسائل مختلف تكوينی و تشريعي.
«و يقول عز و جل يَزِيدُ فِی الْخَلْقِ ما يَشاءُ» و اين آيه شريفه در ارتباط با بحثی است كه مورد صحبت بود و بيشتر مطرح است.
«و يقول وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ» باز در ارتباط با همان معنای اوّلی است.
«و يقول عز و جل وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ» اين در ارتباط با همين بحثی است كه مطرح است. كه جمعی هستند كه منتظر امر خدا هستند، خدا عذابشان كند يا ببخشدشان. اين هم مناسب با بداء مورد بحث است. «إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ» در ارتباط با تجديد رأی و ظهور رأی مطرح است.
«و يقول عز و جل وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِی كِتابٍ» اين هم باز در ارتباط با همين بحث معمولی است كه مطرح است.
«قَالَ سُلَيْمَانُ هَلْ رُوِّيتَ فِيهِ عَنْ آبَائِكَ شَيْئاً قَالَ نَعَمْ رُوِّيتُ عَنْ أَبِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ ع أَنَّهُ قَالَ إِنَّ لِلهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَيْنِ عِلْماً مَخْزُوناً مَكْنُوناً لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ مِنْ ذَلِكَ يَكُونُ الْبَدَاءُ» كه بعضی از اين روايات مربوطه را خوانديم. «وَ عِلْماً عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَالْعُلَمَاءُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكَ يَعْلَمُونَهُ قَالَ سُلَيْمَانُ أُحِبُّ أَنْ تَنْزِعَهُ لِی مِنْ كِتَابِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ» دوست دارم در اين زمينه باز از قرآن چيزی بفرماييد.
«قَالَ ع قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِنَبِيِّهِ فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ» قرار شد قومی هلاك شوند آنوقت مجدّد فرمان رسيد كه اينها را ما میبخشيم، وقتی توبه كنند مورد عنايت قرار میگيرند. «فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ» از اينها فاصله بگير تو ملوم نيستی و ما اينها را هلاك میكنيم. «أَرَادَ هَلَاكَهُمْ ثُمَّ بَدَا لِلهِ فَقَالَ وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ». تذكّرشان بده توبه بكنند به خود بيايند ما عفوشان میكنيم. كه بداء مورد بحث در اين آيات شريفه مطرح است.
«قَالَ سُلَيْمَانُ زِدْنِی جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ الرِّضَا ع لَقَدْ أَخْبَرَنِی أَبِی عَنْ آبَائِهِ» حضرت داستان آن سلطانی كه قرار شد فوت بشود، درخواست كرد از آن پيامبری كه به او خبر داده بود كه فوت میشوی كه من عمرم طولانی بشود كه حديثش را خواندهايم كه درست مربوط به همين بحث بدائی است كه مطرح است. عمرش طولانی شد. پيامبر هم كه قرار شد خبر بدهد عمرت طولانی شد، گفت پروردگارا چه جور به او خبر دهم و حال آنكه جور ديگر به او خبر دادهام؟ من تا حالا دروغ نگفتهام.
آن وقت گفته شد خبر بده، تو مأموری كه ابلاغ بكنی و در ارتباط با اين مسئله از ناحيهی تو مسئلهای نخواهد بود «وَ اللهُ لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ».
كه مطرح شده جهات مختلف و إن قلتهای مختلفی كه آمده بحثش را كردهايم. منظورم از خواندن اينها اين است كه برسانيم به جملاتی كه ان شاء الله بعد بايد خواند.
«ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى سُلَيْمَانَ» آن وقت حضرت فرمودند قول يهود را نگو كه گفتند خداوند متعال «يَدُ اللهِ مَغْلُولَةٌ» خداوند متعال هم آنها را مورد لعنت قرار دارد «غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا» كه در ارتباط با همين بداء مورد بحث است. بعد حضرت از سورهی مباركهی إنّا انزلنا هم استفاده كردند. بعضی از روايات ديگر مربوط به بداء كه خوانده شد هم آوردهاند.
تا اين كه «قَالَ سُلَيْمَانُ لِلْمَأْمُونِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَا أُنْكِرُ بَعْدَ يَوْمِی هَذَا الْبَدَاءَ وَ لَا أُكَذِّبُ بِهِ إِنْ شَاءَ اللهُ فَقَالَ الْمَأْمُونُ يَا سُلَيْمَانُ سَلْ أَبَا الْحَسَنِ عَمَّا بَدَا لَكَ»[2] .
آن وقت اين بحث بداء به اين صورت در كمال اختصار، آيات و رواياتی كه در دو بخش از بحث بداء مطرح است حضرت اشاره كردهاند. صرفاً به عنوان اين كه او قبول دارد قرآن را از قرآن استشهاد كردند و بحثهای خاصّ إن قلت و قلت و إشكال و جواب را وارد نشدند و رواياتی او درخواست كرد، حضرت از روايات هم برای او مطالبی گفتند.
به اين صورت بحث بداء در اين مناظره بسته شده، بعد وارد علم و إراده شدهاند كه ان شاء الله پس از اين كه تقرير آخری به عرضتان برسد پس از تعطيلي، آن وقت اين قسمت بعدی را خواهيم خواند كه خيلی مهم است.
اميدواريم خداوند متعال همه را توفيق عنايت بكند كه هر چه بيشتر بتوانيم در ارتباط با موقعيّت معصومين عظمت معصومين بيانات معصومين در جريانهای مختلفی كه سعادت بشر بستگی به آنها دارد، از خداوند درخواست داريم كه بتوانيم كه توفيقی داشته باشيم همه به هر اندازه كه بتوانيم در جهت رساندن مكتب اهل البيت عليهم السلام توفيقی داشته باشيم. و مواردی هم كه مشكلاتی برای انسان بصورتهای مختلف در امر تبليغ پيش بيايد اجر بيشتر است، و چون هدف هدفِ مهمّی است هر چند انسان ابتلائاتی در اين زمينهها بيشتر ببيند طبيعی است كه عنايات خدا بر او زيادتر خواهد شد.
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد