88/11/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: احتجاج امام رضا / با سليمان مروزى (بداء)/
﴿يَمْحُو اللهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَاب﴾[1]
ادامه توجیه روایات بداء بحث امامت
در ارتباط با مسئلهی بداء آنچه مورد صحبتمان بود اين بود كه رواياتی كه در ارتباط با حضرت اسماعيل و حضرت سيّد محمّد فرزندان حضرت صادق و حضرت هادی عليهما السلام رسيده است كه بداء شد در ارتباط با اين دو، و معمولاً به ذهن میآيد كه در بعضی روايات هم قرائنی دارد بلكه ظهوری دارد كه يعنی در جهت امامت و اين كه اينها إمام باشند بداء شد و حضرت موسی بن جعفر و حضرت عسكری عليهما السلام سِمت إمامت برايشان مقرّر شد. با توجّه به اين كه روايات مربوط به إمامت ائمهی اثنی عشر بگونهای است كه كاملاً به نظر میرسد كه بدائی در اين مسئله وجود ندارد يعنی روايات فراوان و نتيجتاً گفتن اين كه بداء شد چه خواهد شد؟
در اين مورد سه تا جواب به عرضتان رسيد و جواب چهارم هم اين است كه تقيّةً اين روايات در ارتباط با اين دو جناب مسئلهی امامت صحبتش میشده است از ناحيهی معصوم عليه السلام بخاطر حفاظت بر حضرت موسی بن جعفر و حفاظت بر حضرت عسكری عليهما السلام بوده است كه تا نزديك جريان و ابراز اين مسئله شرايطی بوده كه مناسب اين بوده است كه يك چنين مطلبی صحبت شود لا أقل اختلافی در نظرها باشد تا آن حساسيّت صدمه رساندن به امام بعدی آن حساسيّت مخدوش شود. اين هم گفته شده است ولی از همه قوی تر همان حمل بر مسئلهی موت بود يعنی بداء در ارتباط با موت اينهاست.
بداء شد يعنی قرار بود كه اينها باشند آنوقت فوت نشوند ولی قبل از حضرت موسی بن جعفر و قبل از حضرت عسكری عليهما السلام فوت شوند تا اين كه مسئلهی امامت اين دو بزرگوار بيشتر تثبيت شود. به ذهنهای جمعی اگر میرسيد فرزند بزرگتر يا به نظر خودشان شرايط خاصّی در ديگری قویتر، آنچه به نظر آنها میرسيده با فوت اين دو جناب آن نفی شود و همان چه كه واقعاً مطلب همان است همان تثبيت شود. اين وجه اولايی به نظر میرسد بين اين وجوهی كه مطرح است.
ضمناً من عرض كردم گفتم كه آنچه گفتيم با بعضی از روايات سازگار است و با بعضی از روايات سازگار نيست. آن رواياتی كه با آن سازگار نيست سندش بسيار سند ضعيفی است كه مرحوم علامهی مجلسی در مرآة العقول تعبير میكنند به مجهول كه از اين جهت باز كمك مسئله میشود.
و اما مطلب بعدی در تتمّهی اين بحث بداء اين است كه در ضمن روايات باب بداء اين مطلب آمده است كه از آن مواردی كه بداء نيست مواردی است كه به انبياء و اولياء و فرشتهها علمش تعليم شده است. يعنی وقتی اخبار شده است به پيامبر كه چنين جريانی رخ خواهد داد، إخبار شده به فرشتگان كه چنين جريانی رخ خواهد داد، به اوصياء انبياء إخبار شده كه چنين جريانی رخ خواهد داد، ديگر خدا رسلش را تكذيب نمیكند و آنچه إخبار شده انجام میشود و بدائی در آنها نيست. اين ضمن روايات متعدّدی بوده است.
از آن طرف میبينيم كه رواياتی است كه با اين روايات سازگار نيست، موارد متعدّد و زيادی است كه خير پيامبر خبر داده است و وقتی پيامبر خبر داد میشود جزء رواياتی كه إخبار شده از ناحيهی حقّ به اوليائش، كه گفته میشد در آن بداء نيست. در عين اين كه به پيامبر إخبار شده در عين حال بداء شده. داستان حضرت عيسی و داستانی از خود پيغمبر اكرم كه ديگر فراوان داستانهايی در احاديث آمده است.
يك يهودی رد میشد و به پيغمبر اكرم جسارت كرد السّام عليك گفت مرگ بر تو و بعد هم حضرت وقتی به ايشان چنین گفته شد، فرمودند عن قريب اين گرفتار میشود و مار او را خواهد زد يا عبارتی گفتند كه از مرگش خبر دادند، پس إخبار كردند از مرگش. اتفاقاً آن وقتی كه حضرت إخبار كرده بودند تا آن وقت فوت میشود بعد او آمد و رفت و ديدند كه طوری نشده. پس إخبار شد در عين حال بر خلاف آن إخبار وقتی ديده شد كه خير كاری نشد و به پيغمبر اكرم گفته شد، حضرت فرمودند بگوييد اين هيزمهايی كه پشتش هست اينها را بگذارد زمين كه چه خبر است. بعد نگاه كردند كه در آن ماری است و معلوم شد كه بداء شده. گفتند چكار كردي؟ گفت كاری نكردم إلا اين كه دو گردهی نان داشتم يكی خودم استفاده كردم و يكی را دادم به فقير و صدقه دادم، بالنتيجه بداء حاصل شد.
با توجه به آنچه كه گفته شده در روايات متعدّد كه آنچه إخبار شده است از ناحيهی خداوند به أنبياء و رسل و اوصياء در آنها ديگر بداء نمیشود إتفاقاً خيلی از مواردی كه گفته شده بداء شد، مواردی است كه همان پيامبر إخبار كرده جريان انجام نشده بعد گفته شده كه بداء شد، اينها چه میشود؟
اينجا را مرحوم علامهی مجلسی رضوان الله تعالی عليه فرموده است جمع میكنيم به وجوهي. يكی اين است كه آن مواردی كه فرمودهاند إخبار كه میشود بداء در آن نيست وقتی إخبار به عنوان تبليغ من حيث الرسالة شده باشد، يعنی به عنوان اين كه چون پيامبر است و به عنوان تبليغ رسالت مطلبی را فرموده باشد، خدا به او فرموده و او هم فرموده، آنها ديگر بداء در آنها نيست. اما خبرهايی كه به عنوان إبلاغ رسالت نيست، آنها چرا با اين كه خبر داده شده در عين حال در آن بداء باشد؟
پس آنجا كه بداء نيست وقتی است كه إخبار به عنوان إخبار به صورت تبليغ از ناحيهی رسالت و رسول باشد تبليغ رسالت باشد. آن مواردی كه هم إخبار است و هم بداء آنها به اين عنوان نيست. بلكه به عنوان همين است كه نبی إطلاعاتی كه خودش پيدا میكند نه به عنوان اين كه دارد مأموريت رسالتش را إبلاغ میكند، به عنوان إبلاغ مأموريت رسالت نيست به عنوان خبرهای معمولی است كه از مسائلی دارد خبر میدهد آنجا بداء میشود. و إلا آنهايی كه به عنوان إبلاغ مسائل به عنوان رسالت است آنها ديگر در آنها بدايی نيست.
دو: میفرمايند كه آن موردی كه بداء نيست موردی است كه به عنوان وحی است موردی است كه بداء در آن هست موردی است كه به عنوان إلهام است. كه در حقيقت همين طور كه خودشان میفرمايند شبيه به مطلب اول است. وحی است يعنی به عنوان مسئلهی رسالت است إلهام است يعنی به عنوان مسئلهی رسالت نيست. اين حدوداً میشود همان وجه اوّل ولی با اين تعبير با تعبير وحی و تعبير إلهام.
و وجه سوّم در ارتباط با پاسخ از تضادّ بين اين روايات اين است كه آنجا كه فرمودهاند وقتی إخبار میشود ديگر در آن بداء نيست يعنی به نحو أكثر. اين مواردی كه با إخبار باز هم بداء شده موارد نادر است يعنی روايات إعلام كنندهی به اين كه بداء نيست در مواردی كه إخبار شده است از ناحيهی خداوند متعال، گفته شده كه آنجا بداء نيست يعنی به طور اكثر بداء نيست. منافات ندارد كه گاه گاهی در همان موارد بدايی رخ دهد. يعنی ناظر است به موارد غالب. ناظر است به موارد اكثري. نه اين كه ناظر باشد به كلّ مواردی كه إخبار شده است از ناحيهی حضرت حقّ به اين كه مطالب از اين قرار است. نه ناظر به عموم است نه ناظر به كلّ ناظر به اكثر است نه ناظر به تمام موارد.
و از جمعهايی كه شده اين است كه اين چنين گفته بشود كه مواردی كه إخبار میشود بداء در آن نيست وقتی است كه پيامبر وصی پيامبر إخبار كند به عنوان حتم، يعنی بگويد حتماً اين چنين خواهد شد، آنجا ديگر بداء نيست امّا اگر به عنوان حتم إعلام نكرد آنجا مسئلهای نخواهد داشت. و آن مواردی كه بداء شده مواردی است كه به عنوان حتم إعلام نكرده است.
اينها وجوهی است كه به عنوان جمع بيان كردند و مورد ديگری را هم ايشان میفرمايند اين هم بد نيست و آن اين است كه مواردی كه إخبار كرده خداوند به أنبياء و رسل و آنها هم إخبار كردهاند آن جاهايی كه بداء شده مواردی است كه جهت بداء شدن را خود پيامبر وصی پيامبر إعلام كرده كه بيشتر موقعيّتشان تثبيت شده است در حقيقت. چون گفته شد آنچه را پيامبر و اوصياء پيامبر خداوند به آنها إعلام كرده در آن بداء نيست چون تكذيب نمیكند اوليائش را درست است امّا آن مواردی كه بداء شده مواردی است كه آن پيامبر بعد تبيين كرده كه بار هيزم را باز كنيد و ببينيد چه شده؟
بيشتر موقعيّت پيامبری پيامبر تثبيت میشود به بيان حكمت به بيان سرّ، يعنی آن مواردی بداء شده كه سرّش را خود وصی و نبی بيان كردهاند و چون سرّش را بيان كردهاند آن اشكالی كه لازمهی بداء بود كه تكذيب رسل بود آن تكذيب عكس هم شده، بيشتر تثبيت شده موقعيشان.
مواردی كه بداء شده است با اين كه گفته شده آنچه إخبار شده به آنها بداء در آن نيست، مواردی بداء شده كه سرّ بداء شدن را خودِ آن پيامبر بيان كرده است، چون سرّش را بيان كرده است مشكلی كه تكذيب رسل باشد آن مشكل ديگر بوجود نمیآيد. بلكه بيشتر موقعيتشان تثبيت میشود.
پس پنج تا مطلب در جمع بين اين دو جهتی كه به عرضتان رسيد گفته شد كه اين پنج تا مطلب را هم مرحوم علامهی مجلسی رضوان الله تعالی عليه در جلد چهار بحار در صفحه 133 بيان كردهاند، «بقی هاهنا إشكال آخر و هو أنه يظهر من كثير من الأخبار المتقدمة أن البداء لا يقع فيما يصل علمه إلى الأنبياء و الأئمة عليهم الصلاة و السلام و يظهر من كثير منها وقوع البداء فيما وصل إليهم أيضا و يمكن الجمع بينها بوجوه»[2] الاول و الثانی و الثالث إلی آخر.
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد