88/10/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: احتجاج امام رضا / با سليمان مروزى (بداء)/
﴿يَمْحُو اللهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَاب﴾[1]
در بحث بداء حدوداً اكثر نزديك به تمام مطالبی كه در كتب مربوطهی كلامی و حديثی آمده است صحبت شد. و دو مسئله مربوط به اين بحث مناسب هست كه در تتمهی بحث مطرح بشود و بعد هم ان شاء الله در نهايت چكيدهی آنچه مختار هست به عرضتان برسد و تمام رواياتی كه در مسئلهی بداء رسيده است ببينيم با آن چكيده و ترسيمی كه از بحث بداء بعد از اين فراز و نشيب بسيار در صحبتهايی كه مطرح شد داشتيم قابل انطباق هست يا خير؟
اما آن دو مسئلهای كه قبل از اين تطبيق روايات با نظر مختار به عرضتان میرسد يكی اين است كه رواياتی داريم در ارتباط با همين بداء نسبت به حضرت عسكری عليه السلام كه خيلی جای صحبت دارد كه اين روايات چه میشود؟ با توجه به اين كه حدوداً مسئلهی امامت ائمهی إثناعشر از مسائلی است كه إبلاغ شده بگونهای كه به نظر میرسد كه از مسائلی است كه بدائی در آن وجود ندارد. در عين حال رواياتی رسيده است كه إمروز صرفاً آن روايات خوانده میشود كه با خواندن آن احاديث اشكال و شبهه مشخص است، به ذهن همه میآيد كه چه جور توجيه میشود اين روايات؟ تا بعد ان شاء الله ببينيم در توجيهش چه میشود گفت.
با توجه به اين كه مسئلهی امامت ائمهی إثنی عشر حدوداً از رواياتی است كه به نظر میرسد بدائی در آن نيست. آن وقت در عين حال در اين احاديث مطلب به گونهای است كه خير بداء شده است در ارتباط با امامت حضرت سيّد محمد و به جای ايشان حضرت عسكری عليه السلام قرار شده امام بشوند و اين مسئله بصورت مسئلهی بداء مطرح شده كه به نظر میرسيده از بيانات حضرت هادی عليه السلام كه فرزند اكبرشان سيد محمّد كه از جلالت بسياری هم برخوردار هست و در همان نزديكی سامرّاء دفنند و بسيار موقعيّت حسّاسی هم از نظر زيارت دارند، بسيار هم جليل القدر هستند. از بيانات حضرت هادی عليه السلام استفاده میشده كه ايشان سِمت إمامت را دارند در حاليكه ايشان قبل از پدر بزرگوارشان فوت شدهاند و مسئلهی امامت برای حضرت عسكری عليه السلام مشخص و اين مطلب به صورت بداء كه آمده است اين شبهه به وضوح به نظر میرسد كه مطلب از چه قرار بوده؟ با توجه به اين كه امامت حضرت عسكری عليه السلام و همهی امامان در روايات فراوانی از قبل ابلاغ شده اعلام شده و از مواردی نيست كه زمينهی بداء باشد و مسئلهی بداء باشد.
حالا اين چند تا حديث به عرضتان میرسد:
از يكی از اصحاب حضرت هادی عليه السلام نقل میشود كه «قَالَ كُنْتُ حَاضِراً عِنْدَ مُضِی أَبِی جَعْفَرِ بْنِ أَبِی الْحَسَنِ» در فوت جناب سيد محمّد كه گفتيم و كنيهشان أبی جعفر است، در فوت ايشان من بودم خدمت حضرت هادی عليه السلام «قَالَ كُنْتُ حَاضِراً عِنْدَ مُضِی أَبِی جَعْفَرِ بْنِ أَبِی الْحَسَنِ فَجَاءَ أَبُو الْحَسَنِ عليه السلام» حضرت هادی آمدند «فَوُضِعَ لَهُ كُرْسِيٌّ» يك جايگاهی برای حضرت گذاشتند «فَجَلَسَ عَلَيْهِ» حضرت نشستند. «وَ أَبُو مُحَمَّدٍ قَائِمٌ فِی نَاحِيَةٍ» حضرت عسكری در يك طرف ايستاده بودند، أبومحمد حضرت عسكری عليه السلام.
«فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ أَبِی جَعْفَرٍ» حضرت هادی وقتی از جريان فوت سيد محمّد فراغت پيدا كردند يعنی كارهای مربوط به غسل و جريانها انجام شد «الْتَفَتَ أَبُو الْحَسَنِ ع إِلَى أَبِی مُحَمَّدٍ ع» حضرت هادی توجّه كردند به حضرت امام عسكری عليه السلام «فَقَالَ يَا بُنَی أَحْدِثْ لِلهِ شُكْراً فَقَدْ أَحْدَثَ فِيكَ أَمْراً»[2] شكر را برای خدا تجديد كن كه خداوند متعال در تو أمر تازهای را احداث نمود.
اين حديث با توجه به قرائنی كه در جريان است يعنی مثلاً مسئلهی امامت سيّد محمد فرزند بزرگشان مورد توجّه بوده ولی مطلب به اين صورت انجام شده كه ايشان فوت شدند و امامت در ارتباط با حضرت عسكری عليه السلام.
و دارد كه «عَنْ أَبِی هَاشِمٍ الْجَعْفَرِی قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِی الْحَسَنِ الْعَسْكَرِی ع» أبی هاشم جعفری خدمت حضرت هادی و خدمت حضرت عسكری داستانها دارد و ملازمت داشته. «كُنْتُ عِنْدَ أَبِی الْحَسَنِ الْعَسْكَرِی ع وَقْتَ وَفَاةِ ابْنِهِ أَبِی جَعْفَرٍ» وقتی كه أبی جعفر يعنی فرزند اكبرشان يعنی سيّد محمد كه عرض شد از جلالت بسياری برخوردار است «وَ قَدْ كَانَ أَشَارَ إِلَيْهِ وَ دَلَّ عَلَيْهِ» و حال آنكه حضرت هم قبلاً در بحث إمامت إشاراتشان به اين جناب سيّد محمد بوده، «وَ قَدْ كَانَ أَشَارَ إِلَيْهِ وَ دَلَّ عَلَيْهِ» يعنی قبلاًحضرت هادی عليه السلام إشاراتی در ارتباط با امامت حضرت سيّد محمد داشتهاند.
«وَ إِنِّی لَأُفَكِّرُ فِی نَفْسِي» من با خودم گفتم چه شد مسئلهی امامت ايشان حدوداً مطرح بود و ايشان كه فوت شدند؟ «وَ أَقُولُ هَذِهِ قِصَّةُ أَبِی إِبْرَاهِيمَ وَ قِصَّةُ إِسْمَاعِيلَ» با خودم میگفتم اين داستان همان داستان حضرت موسی بن جعفر است و جناب اسماعيل كه يعنی آنجا باز يك چنين مسئلهای بود كه بدا شد و چنين شد و چنان شد، اين همان داستان تكرار شده است.
«فَأَقْبَلَ عَلَی أَبُو الْحَسَنِ ع» حضرت هادی عليه السلام به من توجّه كردند. من در خودم گفتم اين حرف را، به من فرمودند نعم يعنی همان. «نَعَمْ يَا أَبَا هَاشِمٍ بَدَا لِلهِ فِی أَبِی جَعْفَرٍ» بله بدا شد در ارتباط با حضرت سيّد محمد «بَدَا لِلهِ فِی أَبِی جَعْفَرٍ وَ صَيَّرَ مَكَانَهُ أَبَا مُحَمَّدٍ» بجای ايشان حضرت عسكری مسئلهی امامتشان مطرح شد. «كَمَا بَدَا لَهُ فِی إِسْمَاعِيلَ بَعْدَ مَا دَلَّ عَلَيْهِ أَبُو عَبْدِ اللهِ ع وَ نَصَبَهُ» كما اين كه راجع به حضرت اسماعيل بدا شد بعد از اين كه حضرت صادق ايشان را تعيين كرده بود كه خود اين جملات جای خيلی حرف است. «وَ هُوَ كَمَا حَدَّثَتْكَ نَفْسُكَ» بله همانجوری كه با خودت فكر كردی مطلب همانجور است. «وَ إِنْ كَرِهَ الْمُبْطِلُونَ».
بعد فرمودند: «أَبُو مُحَمَّدٍ» يعنی حضرت عسكری عليه السلام «ابْنِی الْخَلَفُ مِنْ بَعْدِی عِنْدَهُ مَا تَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ وَ مَعَهُ آلهُ الْإِمَامَةِ وَ الْحَمْدُ لِله»[3] .
و صفحهی 242 حديث11، آنجا هم شبيه به همينها دارد كه
«قَالَ كُنْتُ رُوِّيتُ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْعَسْكَرِی ع فِی أَبِی جَعْفَرٍ ابْنِهِ رِوَايَاتٍ تَدُلُّ عَلَيْهِ» میگويد كه از حضرت أبی الحسن حضرت هادی عليه السلام روايتهايی به من رسيده بود كه در ارتباط با جناب سيّد محمد مثل اين كه إمامت در ارتباط با ايشان باشد. فی أبی جعفر يعنی همان جناب سيّد محمد. رواياتی كه تدلّ عليه يعنی گويی امامت در ارتباط با ايشان است.
«فَلَمَّا مَضَى أَبُو جَعْفَرٍ» آنوقت ايشان فوت شد قبل از حضرت هادی عليه السلام ديگر معلوم است كه يعنی نخير.
«فَلَمَّا مَضَى أَبُو جَعْفَرٍ قَلِقْتُ لِذَلِكَ» يك اضطرابی در من پيدا شد كه چه شد؟ «وَ بَقِيتُ مُتَحَيِّراً لَا أَتَقَدَّمُ وَ لَا أَتَأَخَّرُ» همين طور مانده بودم كه چه شد اينجور فرمودند، چرا اينجور شد؟ «وَ خِفْتُ أَنْ أَكْتُبَ إِلَيْهِ فِی ذَلِكَ» میخواستم بنويسم به حضرت ولی میترسيديم كه چه بنويسم و چه بگويم؟ «وَ خِفْتُ أَنْ أَكْتُبَ إِلَيْهِ فِی ذَلِكَ فَلَا أَدْرِی مَا يَكُونُ».
ضمناً اين روايات يك شبهات خاصّی هم ايجاد میكند كه بد نيست، هر كه هر چه هم میتواند اطرافش فكرهايی بشود، مطالعاتی نوشتههای بزرگانی اگر در اين زمينه است ببينيد پاسخ اين شبهه كه طبعاً در ذهن همه میآيد بالاخره، نسبت به اين مسئله با توجه به رواياتی كه فراوان رسيده است كه همه تا آخر تعيين شدند و چنين و چنان و هم روايات خلقت نوری و هم بقيهی روايات، خوب است كه يك تتبّع بيشتری هم شماها داشته باشيد تا ببينيم چه میشود.
«وَ خِفْتُ أَنْ أَكْتُبَ إِلَيْهِ فِی ذَلِكَ فَكَتَبْتُ إِلَيْهِ أَسْأَلُهُ الدُّعَاءَ» به حضرت نوشتم گفتم آقا دعا كنيد كه ما ان شاء الله مشكلمان حلّ شود. «فَكَتَبْتُ إِلَيْهِ أَسْأَلُهُ الدُّعَاءَ أَنْ يُفَرِّجَ اللهُ عَنَّا» يك گرفتاری هم رخ داده بود، غلامهای مرا خليفه گرفته بود، اين گرفتاری هم بود و نوشتم كه دعا كنيد. «أَنْ يُفَرِّجَ اللهُ عَنَّا فِی أَسْبَابٍ مِنْ قِبَلِ السُّلْطَانِ كُنَّا نَغْتَمُّ بِهَا فِی غِلْمَانِنَا».
«فَرَجَعَ الْجَوَابُ بِالدُّعَاءِ وَ رَدِّ الْغِلْمَانِ عَلَيْنَا» جواب دادند كه آن غلامانت را به تو بر میگردانند، و برايت دعا كردم.
«وَ كَتَبَ فِی آخِرِ الْكِتَابِ أَرَدْتَ أَنْ تَسْأَلَ عَنِ الْخَلَفِ بَعْدَ مُضِی أَبِی جَعْفَرٍ» جناب أبی جعفر سيّد محمّد كه فوت شد تو مضطرب شدی و میخواستی بپرسی چه خبر شده؟ «بَعْدَ مُضِی أَبِی جَعْفَرٍ وَ قَلِقْتَ لِذَلِكَ» همان تعبيری كه خودش گفته بود كه مضطرب شدم.
«فَلَا تَغْتَمَّ فَإِنَّ اللهَ لَا يُضِلُّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ مَا يَتَّقُون» كار برايشان روشن میشود. «صَاحِبُكُمْ بَعْدِی أَبُو مُحَمَّدٍ ابْنِي» حضرت عسكری «وَ عِنْدَهُ مَا تَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ يُقَدِّمُ اللهُ مَا يَشَاءُ وَ يُؤَخِّرُ مَا يَشَاءُ ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها قَدْ كَتَبْتُ بِمَا فِيهِ بَيَانٌ وَ قِنَاعٌ لِذِی عَقْلٍ يَقْظَانَ»[4] . چيزی برايت نوشتم كه راه برايت مشخص شود.
و صفحه 243 حديث12، حديث 12با يك مقدار تفاوت
«قَالَ كُنْتُ مَعَ أَبِی الْحَسَنِ ع فِی صَحْنِ دَارِهِ فَمَرَّ بِنَا ابْنُهُ مُحَمَّدٌ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا صَاحِبُنَا بَعْدَكَ فَقَالَ لَا صَاحِبُكُمْ بَعْدِی الْحَسَنُ»[5] .
كه اين چيزی است كه مفيد خواهد بود برای حلّ مشكل به مقداري. اين جور شد كه میگويد خدمت حضرت هادی عليه السلام بودم در صحن خانه شان. «فَمَرَّ بِنَا ابْنُهُ مُحَمَّدٌ» جناب سيّد محمد فرزند بزرگشان كه عرض شد و تكرار شد، مرحوم شيخ عباس قمّی در منتهی الآمال مینويسد كه از جلالت بسياری برخوردار و إشاره به همين روايات هم میكنند. «فَمَرَّ بِنَا ابْنُهُ مُحَمَّدٌ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا صَاحِبُنَا بَعْدَكَ» ايشان هستند كه إمامت بعد از شما دارند؟ «فَقَالَ لَا صَاحِبُكُمْ بَعْدِی الْحَسَنُ».
پس اين را قبل از فوت جناب محمّد فرمودند و صفحهی 244 حديث 15 خودتان بعد مراجعه كنيد و صفحهي247 حديث47 آنجا هم دو تا حديث به همين صورت هست چون ديگر مضمون يكی میشود.
پس اينها احاديثی است كه در اين قسمت رسيده و طبيعی است كه مناسب بحث بداء هست و اينها را ببينيم چكار میشود؟
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد