88/09/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: احتجاج امام رضا / با سليمان مروزى (بداء)/
﴿يَمْحُوا اللهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾[1]
تقریر آخر برای بداء
حالا امروز مقدمتاً نسبت به مطلب نهايی كه در بحث بداء به نظر میرسد كه تقرير بشود يك مطلب كوتاه به عنوان مقدّمه تا بعد إن شاء الله همان روز يكشنبه وارد اين بخش بشويم اين است كه با توجّه به اين كه علم حضرت حقّ علت تحقّق اشياء نيست، بر اين مبنا، در مقابل مبنای اكثر فلاسفه كه علم حضرت حقّ همان كه ذات حضرت حقّ است، علّت تامّه میدانند. و بالنتيجه هم به قدمت علم بايد معتقد باشند و هم به جريان علّی و معلولی در خلقت به گونهای كه همه چيز تحت يك نظام غير قابل تغيير در جريان است و خير علم حضرت حقّ علّت نيست، اين يك. كه بحثهای خاصّ خودش را دارد.
و خداوند متعال هم عالم به همه چيز و به نقائض همه چيز و حدّی برای علم حضرت حقّ نيست و تعيّن هر معلومی و تحقّق هر شيئی بستگی دارد به مشيّت او، إرادهی او. كه اگر إراده نكند شيئی تعيّن پيدا نمیكند و از طرفی مشيّتش هم حادث است. مشيّت فعل اوست و حادث.
پس با توجه به اين مقدّمات بخش بسياری از آنچه كه در عالم تحقّق پيدا میكند إراده كرده و حتّی إراده كرده كه تغيير هم ندهد، إراده كرده و إراده كرده تغيير هم ندهد. و بخشی را هم إراده كرده ولی نه إرادهی عدم تغيير كرده و نه إرادهی تغيير، واگذاشته. از معلومات لايتناهايی كه حضرت حقّ دارد از اين معلومات لايتناهی بخشی را إراده كرده است و إراده هم كرده است تغيير ندهد، اين يك بخش.
بخشی از اين معلومات لايتناهی إراده كرده است ولی رها كرده به اين معنا كه إرادهی عدم تغيير نكرده، إرادهی تغيير هم نكرده. و بخشی از معلومات لايتناهی را اصلاً بخواهد إراده نكرده باشد، فعلاً إراده نكرده باشد، آيا اين مشكلی درست میشود يا خير؟
اين يك سؤال و يك مقدمه برای اين كه ان شاء الله بعد وارد بحث بشويم آن نظر نهايی كه در اين تقرير داشتيم عرض كرده باشيم. ببينيم اگر چنانچه چنين فرضی كرديم به مشكلی برمیخوريم. با توجه به اين كه علم حضرت حقّ به همه چيز به أنحاء مختلف، مثلاً وجود زيد اگر يك مليارد از نظر فرد میگوييم احتمال داشته باشد كه كی موجود بشود؟ چه جور موجود بشود؟ چقدر عمر بكند؟ با چه خصوصياتی باشد؟ در چه وضعيتی باشد؟ به همهی أنحاء مختلفهی كثيرهاش آگاه است. لوكان كذا لكان كذا، لو كان كذا لكان كذا. عالم است به همه چيز و لايتناهی است معلومات حضرت حقّ. همين مثالی كه در ارتباط با زيد گفتيم در همه چيز.
پس معلومات اين چنين لايتناهي، علم حضرت حقّ هم علّت برای اين كه اينها تحقّق پيدا كنند نيست، بلكه تحقّق و تعيّن وابستهی به إرادهی اوست. از اين معلومات لايتناهی هر كدام را كه إراده كند كه باشد هست. هر كدام را كه مشيّت تعلّق بگيرد كه باشد هست. و إلا كه خير. مشيّتش هم كه حادث است فعل اوست.
حالا اگر بر اين اساس بخشی را إراده كند و إراده كند كه تغيير هم نمیدهم، اين يك بخش از معلومات بسيار نظامهای مختلفی كه در اين خلقت إراده فرموده است و تحقّق پيدا میكند. مثلاً همين نظام مربوط به انسان. عوالمی در قبل گذرانده در اين عالم الآن موجود است بعد عوالمی در پيش دارد. تمام اينها مشخص شده است برايش. إعلام شده باشد كه بدائی هم در آن نيست. آنچنانكه إراده شده است انجام میگيرد يعنی برزخ بايد باشد قيامت بايد باشد بهشت و دوزخ بايد باشد، إعلام شده است و تغييری در آن نمیدهد اين يك بخش.
يك بخش تقديراتی كرده ولی موقوف است آنها به اين كه تغيير بدهد ندهد به إرادهی آخری إراده كرده اما نه إراده كرده كه تغيير ندهد و نه إراده كرده كه تغيير بدهد، بخواهد إرادهی مجدّد بكند دستش باز است. إرادهی مجدد نسبت به همانها كه إراده كرده إرادهی ديگری بكند، میتواند.
سائل:......
استاد: إرادهای كه شما میگوييد منظورتان اين إرادهای است كه (إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون) اين منظور نيست بلكه مكرر گفتيم كه آنجا را میگوييم إمضا، اين إرادهای كه میگوييم آن مراحلی كه میگفتيم مشيّت و إراده و قدر و قضا و إمضاء.
سائل:........
استاد: چرا إراده كرده ولی باز میتواند عوض كند بخاطر مصالحی كه ما نمیدانيم. نظامهای مختلف و مصالح مختلف بوده است، لمصلحة إراده كرده ولی إراده نكرده كه تغيير ندهد. مصالح ديگری هم هست ثمّ بخواهد إراده بكند، گيری ندارد و همه را هم میدانسته و همه را هم میداند.
و يك بخش هم اصلاًإراده نكرده، نمیخواهد إراده كند، آيا اين مشكل دارد يا نه؟ ببينيم اگر مشكل نداشت آنوقت وارد بحث نهايی در بحث تقريری كه میگفتيم میشود كه نه أصلا نمیخواهد در ارتباط با معلومات لايتناهايی كه دارد، بخشی از اين معلومات را أصلا نمیخواهد إراده كند فعلاً در ارتباط با آنها چيزی را. اين گيری ندارد آزاد است.
مصالح مختلف را هم خودش میداند و علم به همهی آنها هم دارد،پس جهلی در كار نيست چون تمام اينها برايش معلوم است. عجزی در كار نيست چون هر چه را بخواهد تعيين كند تعيين میكند. آنچه را هم كه تعيين نكرده در بخش سوّم كه گفتيم خودش نخواسته تعيين كند،بخواهد تعيين كند تعيين میكند.
آن بخشی هم كه باز ممكن است إرادهی ديگری باشد، خودش اين جور رها ساخته و إلا بخواهد كه تعيين بكند كه تغيير نكند باز میتواند. عجزی نيست، آزاد، جهلی هم نيست بر همه چيز آگاه. همهی آنچه كه إمكان دارد و آنچه امكان ندارد لايتناهی علمش به همه چيز هست.
بنابراين در چنين فرضی كه گفتيم جهلی در كار نيست عجزی هم در كار نيست، إختيار هم كاملاً جای خودش محفوظ است، حالا اين فرض را در نظر داشته باشيد با اين مقدمهای كه گفتيم تا بعد ان شاء الله روز يك شنبه وارد بحث بداء بشويم.
سائل: اشكال را بالاخره جواب فرموديد كه وقتی خدا علم به آينده دارد كه در آينده چه میشود، اين إرادهی اوّل صورتی است.....
استاد: بله آن هم طبق تقرير قبلی میخواهند بگويند جدّی است آن هم به نسبت خودش نه به اصطلاح ما به خيال خودمان باز هم آن لحن (يَمْحُوا اللهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ) و بقيهی از روايات ديگری كه هست به نظر من خيلی منطبق نيست. يعنی با همين بيانی كه خوانديم از كتاب حاج شيخ يعنی با توجه به اين كه میداند آخرش چه میشود اينهای قبلی را بخواهيم جدّی بگيريم از نظر بنده خيلی روشن نيست.
به يك صورتی يك مقدار زمينهی تخفيفش را ديروز گفتم كه چه جوری طرح كنيم كه تخفيف پيدا كند، امّا از نظر واقع بالاخره اين جوری است كه آن آخرين مسئله و نهايت كار، وقتی كه مشخص است اينهای قبلی همه اش میشود از قبيل حرفهای ديگران كه گفتهاند. با فلاسفه تفاوت پيدا میكند معلوم است چون آنها میخواهند بگويند خودِ خداوند فعّال نيست. نتيجتاً همان میشود كه يك فعل از او صادر شده است و بس و در اين فرض نه خودِ خداوند فعّال است. (كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ)[2] اين تفاوت را با آنها دارد و با لوازم اين مطلب.
اما با بقيهی تقريرهايی كه شده مسئله تغيير نمیكند. اگر چنانچه در تقريرهای ديگر اين سؤال مطرح است كه بالاخره آن موارد ديگر حدوداًصورت كار است، اينجا هم همان مشكل پيش میآيد. حالا میخواهيم ببينيم در اين تقرير آخر اين مشكل را میتوانيم جواب دهيم يا نه؟
سائل:....
استاد: اين صحبتش مال بعد است. خود اين را ببينيم مشكل دارد يا نه؟ كه اگر بخواهد اين معلومات لايتناهايی كه میداند نسبت به قسمتی از آنها نخواهد إراده كند.
سائل: اين با علم به معلومات لايتناهی قابل جمع است؟
جواب: بله ديگر علم كه حدّی ندارد. معلومات لايتناهی را علم دارد، علم كه تعيّن آور نيست. علم به معلومات لايتناهي. پس همه چيز را میداند. قرار بر اين شد بر اين مبنا كه تحقّق و تعيّن اشياء به مشيّت باشد. آيا بايد نسبت به همهی آنها مشيّت داشته باشد يا نه اگر میخواهد نسبت به قسمتی بخشی از آنها مشيّت نداشته باشد.
سائل: سؤال را اينجوری بايد مطرح كنيم كه آيا إرادهی اخير خودش را میداند يا نمیداند؟
استاد: إرادهی أخير چه؟
سائل: إرادهی آخری كه در رابطه با انجام فعل است؟
جواب: نه الآن إراده كرده كه إراده نكند. الآن إراده كرده كه فعلاً إراده نكند. آيا اين مشكل دارد؟
سائل: آيا اگر اين إراده تحقّق پيدا كند جزء معلومات نيست؟
جواب: اين أنحاء مختلفش جزء معلومات است نه نفس تعيّن، چون تعيّن قرار شد به مشيّت باشد، و مشيّت هم حادث است او هم خودش نخواسته. يعنی برگشتش به اين میشود كه بخواهيم به عبارت صريح بگوييم میگوييم تعيّنش معلوم نيست. منتها اين تعيّنش كه معلوم نيست امرش به يد خودش هست، خودش خواسته كه معلوم نباشد.
سائل:............
جواب: ما به ترديد كار نداريم اين شبههی جهل را بايد شما تعقيب بكنيد كه حالا كه تعيّن نداده پس چه چيز متعيّن خواهد شد؟ آن هنوز مشخص نيست با اين كه انحاء مختلفش مشخص است، تعيّن به چه نوعی از آن انواع و چه فردی از آن افراد تعلّق میگيرد اين را نخواسته هنوز. حالا كه نخواسته پس آن تعيّن الآن معلوم نيست. اين معلوم نيستی است كه به اختيار خودش هست. آيا اين معلوم نيست نقص است؟ كه خودش نمیخواهد و امرش به دست خودش هست كه در اين هم خيلی مصلحت است كه بخواهد اين جور عمل بكند.
سائل: در اثباتش چه دليلی داريم؟
استاد: حالا ببينيم فرضش اشكال نداشته باشد بعد ببينيم ادلّه آيا با اينها تناسب دارد يا ندارد؟
سائل: اين تقسيم بندی چگونه است؟ بگوييم بعضی اشياء هستند كه مراد خدا واقع نمیشوند چون خدا آنها را تصميم دارد كه إراده نكند، بعضی اشياءرا إراده میكند، آنهايی كه اراده میكند باز سه صورت دارد، يا اراده دارد آنها كه إراده كرده بتّی و حتمی تغيير دهد يا إراده كرده هرگز تغيير ندهد يا بلا تعيّن گذاشته، حالا میخواهد تغيير بدهد يا ندهد. فرض دارد كه اراده كرده و مرادی دارد و باز اراده هم كرده است كه همين را تغيير بدهد؟ يك دفعه اراده كرده تغيير ندهد و يكی را مسكوت گذاشته و يكی را اراده كرده تغيير بدهد.
استاد: گيری ندارد ولی آن يكی كه به چه تغييرش بدهد آن را مشخص نكرده است.
سائل: يعنی مشخص باشد گيری دارد؟
استاد: بخواهيم تشقيق كنيم، من كلّی مربوط به جريان بحث را گفتم. و الا شقوق را بخواهيم بگوييم پنج تا صورت در میآيد. بعضی از چيزها را اراده كرده كه تعيّن ندهد، اين يك. بعضی را اراده كرده تعيّن بدهد بگونهای كه تغييری هم در آن پيدا نشود، بدايی نباشد اين دو. بعضی را اراده كرده است ولی إرادهی اين كه تغيير بدهد تغيير ندهد در ارتباط با آنها ارادهای نكرده است ولی يك ارادهای نسبت به آنها كرده است اين سه. بعضی را هم اصلاً اراده نكرده است اين چهار. الان نمیخواهد اراده كند پنج.
اين كه شما گفتيد و يك مشكلی دارد و آن اين است كه اراده كرده باشد و اراده كرده باشد كه تغيير میدهد. اگر اين جور باشد إرادهی اوّلیاش مشكل دارد كه يعنی كه اراده كرده است جدّی و اراده كرده كه تغيير هم میدهد. وقتی اين جور است كه اراده كرده است تغيير میدهد اين إرادهی قبلی وجهی برايش نمیماند.
سائل: اين كه میگوييد بداء يعنی تغيير، با معنای لغوی منافات ندارد زيرا بداء را معنا كرديد كه ظهر بعد الخفاء.
استاد: اين را گفتيم همه متعرض شده اند، خيلیها هم اين را گفتهاند بداء به معنای ظهور است. منتها بطور اكثر استعمال میشود به ظهور بعد الخفاء كه در ارتباط با خدا غلط است.
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد