88/08/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: احتجاج امام رضا / با سليمان مروزى (بداء)/
﴿يَمْحُوا اللهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾[1]
تقريرى كه در ارتباط با بحث بداء مطرح بود، حدودا مكرّر به صورتهاى مختلف گفته شد. تقرير مربوط به نظريّهاى كه اواخر اين نظريّه بيشتر مطرح شده، و در ارتباط با اين تقرير از كتابهايى كه به خوبى مىشود از آن مطلب را دريافت اين كتاب توحيد الاماميّه است كه نسبتا به تفصيل آيههاى مربوط به بحث بداء را كاملاً با تحليل متين و استوار و جامع آيات را تحليل كردند. و روايات بحث را هم آوردند. و به بعضى از اشكالات هم متذكرّ شدند.
عبارت توحید الامامیة
اين عبارتى كه از توحيد الأماميّه مناسب به نظر رسید كه با توجّه به جهاتى كه عرض شد خوانده بشود، صفحه 390 ،391 اين دو صفحه بخصوص حدودا محصول تجزيهها و تحليلهاى بياناتشان در اين دو صفحه آمده است. حالا هم يك بخش كه خوانده مىشود از اين بخش اين تفصيل استفاده مىشود. در اين قسمت توجّه به اين جهت هم داده شده كه در ارتباط با نظام احسنى كه در اين بحث و بحثهاى ديگر صحبت مىشود، اگر مقصود از نظام احسن در ارتباط با فعل خداست، البتّه؛ خداوند هر چه انجام مىدهد حسن است و جميل. امّا اگر اين نظام احسن است يعنى هر چه واقع مىشود در اين نظام اين احسن است، خير. بسيارى از جريانها هست كه به ضرورت حكم عقل، اينها هيچ حسنى در آن نيست؛ ظلمها، جنايتها. پس در ارتباط با فعل پروردگار بله نظام حسن است و جميل. ولى در ارتباط با آنچه در اين عالم انجام مىشود، گفته شود كه هر چه اين جا انجام مىشود بر اساسى است كه نظام احسن است حتى در جهت فعل عباد، نه این غلط است. به خاطر اين كه از بديهيات است كه بسيارى از جريانها از افعال عباد اينها نادرست است، و هيچ حسنى در آن نسيت.
بله خدا در مقابل افعال عباد اگر عذاب هم مىكند، فعلش حسن است. در مقابل جنايتهاى آنها نادرستىهاى آنها هر عكس العملى كه از ناحيه حق ابرازى مىشود، البتّه. اوست كه فعلش حسن است، جميل است. نظام احسن به اين معنا درستاست. ولى نظام احسن به اين معنا كه هر چه در اين عالم تحقق پيدا كند درست است و حسن است، خير.
حالا اين عبارت را دقّت بكنيد.
«فتحصل أن صريح الآيات المباركة بطلان التقدير الأزلي» از آيات (يَمْحُوا اللهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ) و حدودا پانزده شانزده آيه در اين بحث مطرح كردند، از اين آيات كثيره اين مطلب به خوبى استفاده مىشود كه تقدير ازلى كه آن تقدير ازلى در جريان است و هيچ نوع تغييرى پيدا نكند، همان محقق مىشود، نخير. (يَمْحُوا اللهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ) مىرساند كه تغيير در كار هست و آيات ديگر. «فتحصل أن صريح الآيات المباركة بطلان التقدير الأزلي» اين يك مطلب است.
«وبطلان انعزاله تعالى عن مالكيته واقتداره وانحصاره بالتقدير الواحد»
باز اين كه خداوند متعال فقط يك تقدير را مىتواند اجرا كند و بس؛ كه مقاله يهود بود. و گفتند كه يد الله مغلوله، خير اين هم از آيات استفاده مىشود كه غلط است. و همچنين بعضى از آراء بشرى كه به همين جا منتهی مىشود. «وبطلان انعزاله تعالى عن مالكيته واقتداره» انعزال حضرت حق از مالكيّت و اقتدارش «وانحصاره بالتقدير الواحد» اين هم باطل شد.
«بل فی وسعه وتمكنه تقديرات أخر فی عرض هذه النظام إن شاء يحدثها» اگر بخواهد در عرض اين نظام نظامات ديگرى را ايجاد كند، ايجادمىكند.
«ومن هنا يعلم ضعف ما افترضوه واصطلحوا عليه من تعين النظام الواحد الأصلح بالمشية الأزلية» اين كه در بسيارى از مباحث گفته مىشود اين نظام، نظام احسن ازلى است، نه اين جور نيست.
«لأنّه اولا» چون اين حرف، هم علم خدا را تحديد مىكند، يعنى محدود مىكند كه ما اگر بگوئيم كه تنها اين نظام، نظام واحد اصلح است. از كجا مىگوئيم اين چنين چيزى «لأنه أولا تحديد لعلمه وقدرته تعالى . وثانيا : ما المراد من كونه أصلح ؟».
بیشتر اين عبارت را خواندم مىخواستم اين قسمت چون هى نظام اصلح گفته مىشد، اين تفصيل داده بشود كه اصلح در ارتباط با فعل خدا البته. امّا اصلح در ارتباط با اين كه كل آنچه در اين نظام انجام مىگيرد اصلح است، خير.
«وثانيا : ما المراد من كونه أصلح ؟ فإن أرادوا أن الأصلحية إنما تكون فی أفعاله تعالى ، فنعم» اگر منظور اين است كه افعال خداوند متعال همهاش حسنٌ جميلٌ، البتّه. «فإن أفعاله تعالى كلها حسن جميل».
«وإن أرادوا أن الأصلحية تكون فی جميع ما يقع فی هذا النظام من أفعاله تعالى وأفعال عباده» هر چه در اين نظام رخ مىدهد اين اصلح است «من أفعاله تعالى وأفعال عباده» اگر اين است نه خير «فهو مخالف لما عليه ضرورة العقول والشرائع الإلهية». چه اين كه بسيارى از جريانهایى كه در اين عالم رخ مىدهد اينها هيچ حسن و احسن نيست كه هيچ، بلكه مشخص است كه بد است و قبيح است و نا درست. «لقدسه تعالى وتنزهه عن الفضائح والقبائح من أفعال عباده فسبحان الله عما يصفون وتعالى الله عما يقولون . هذا تمام الكلام فی إفادة الآيات كونه تعالى مبسوط اليد وأنه تعالى كل يوم فی شأن يبتدئ ويبتدع به من إحداث بديع لم يكن لا فی شأن يبديه»[2] .
هميشه اين چنين است كه خداوند بخواهد چيزى كه نبوده ايجاد كند، هيچ مشكلى در كار نيست. بعد در ارتباط با ذات مقدس حضرت حق به اين تعبيرى كه گفته شد سعه قدرت است.
نتيجةً اين شد كه در اين تقرير جان مطلب اين مىشود كه مسئله عليّت و معلوليّت اصطلاحى فلسفى كه همه جريانها بر اساس عليّت و معلوليّت هست و هيچ نوع تغيير و تبدلى هم در كار نخواهد بود، در اين تقرير اين است كه خير بداء در قبال اين تقرير است. در قبال اين جريان على معلولى است كه در مباحث فلسفى مطرح است. بلكه خير خداوند متعال فاعلٌ موجدٌ تامٌ ولى در عين حال از مختار بمعناى واقعى سلطه بر فعلُ ترك فراموش نشود. و مختار بمعناى اين كه فقط عالمٌ و راضٍ بفعل نيست. بلكه مختارٌ باضافه اين كه عالم بفعله و راضٍ بفعله به اضافه اين مختارٌ يعنی له القدرة و براى اوست سلطه بر فعل و ترك. نه اين كه بايد انجام بدهد فقط مىداند و راضى است. و موجدى هم از خارج البتّه ندارد كه مورد اتفاق است كه معلوم بلكه اوست كه مختار است هر چه تقدير كرده اگر نفرموده كه تغيير نمىدهم و خلف وعدى در كار نيست و حكمى در تغييرش بوجود نمىآيد هر چند تقدير كرده است مشيّت كرده است ولى حتميّت آن را اعلام نكرد مشيّت هم كرده مىتواند عوض كند تغيير مىدهد. هيچ دست بسته نيست. يمحو يثبت يمحو. هل يمحو إلاّ ما يثبت و يثبت ما لم يكن و حريت حضرت حق محفوظ است كاملاً.
و بالنتيجه بدا معنایش اين است كه ايجاد و احداث رأى و رأیهاى تازه به تازه ده بار مشيّت كه حالا ببينيم كه اين حرف اشكالى بر آن مترتب مىشود یا نه. تا روز شنبه اشكال مربوطهاى كه در نظر هست عرض كنيم ببينيم جواب دارد يا خير.
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد