88/08/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: احتجاج امام رضا / با سليمان مروزى (بداء)/
﴿يَمْحُوا اللهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾[1]
اقوال متعددى در تبيين مسئله بداء گفته شد. نظريّه ديگرى كه در بحث بداء هست كه بعضى از بزرگان متأخر اين نظريّه را دارند، و از جمله متأخرين از آقايانى كه شماها هم درك كرديد بعضى از اين بزرگان را، مرحوم آقا ميرزا جواد آقاى تهرانى، مرحوم آيت الله مرواريد، مرحوم آيت الله آقا شيخ مجتبى قزوينى، و اينها منشأ اين بيان را هم از آيت عظيم مرحوم آقا ميرزا مهدى اصفهانى گرفتند، حدودا مطلب اين است.
حالا آنچه كه در بحث بداء از اين متأخرين رسیده است، متوقف بر چند مسئله است. یک: توجّه به مسئلهاى كه مورد قبول عموم هست. و منتهى مقدارى ممكن است كه تشريح بيشترى در بيان اينها باشد كه حضرت حق عالم است به همه چيز، ما كان و ما يكون و ما هو كائن. و علمش به أشياء، قبل از خلقت اشياء، مانند علم اوست به اشياء بعد از خلقت اشیاء. و عالم است به اين كه أشياء، به انحاء مختلف اگر تحقق پيدا كند، چگونه تحقق پيدا مىكند. يعنى مثلاً زید در آيندهاى كه بخواهد تكون پيدا كند، همه انحاء ممكنه و غير ممكنهاش را آگاه است. و حدّى براى علم حضرت حق در ارتباط با چيزى نيست. بى نهايت است. عالم به أشياء قبل از خلقت أشياء، و علمش به اشياء قبل از خلقت اشياء، كعلمه بعد خلقه الاشياء. و به انحاء مختلف كه أشياء تحقق پيدا بكند، انحاء ممكنه كثيره، بر همه آنها حضرت حق آگاه است. علم بى حد و لا يتناها. كه البته مورد قبول ديگران هم هست در ارتباط با مسئله علم. اين يك مقدمه است.
مقدمه دوّم اين است كه خلقت أشياء، به مشيّت حضرت حق است.
ه موجودات و مخلوقات. و آنچه را كه خدا مىداند كه لا یتناهاست، هر آنچه تحقق پيدا كند، تحقق آنها به تطّور خود ذات مقدس حضرت حق نيست. كه ذات مقدس حضرت حق متطّور شده اين اشياء شده است. مثل آن مطلبى كه گفته مىشود و در بحث وحدت وجود مثال زده مىشود كه هستى مكرر هم گفته شدهاست و همه چيز مثلش اين است كه موم را به اشكال مختلف درآوريد، به شكل شير، به شكل شجر، به شكل انسان، هر جا هم اسماء مختلف پيدا كرده، همه آنچه كه هست تطّور همان حقيقت وجود است. وجود است كه صورت زمين يك صورت از صور اوست. وجود است كه صورت آسمان يك صورت از صور اوست. وجود است كه صورت شمس، قمر، شجر، موجودات، يك صورت از صور اوست. وجود است كه همه عوالم صورى از صور اوست. تا آنجا كه اسم جامعش هم الله است. كه اين در همين كتاب ممّد الهمم كه فارسى هم شرح فصوص زده شده همانجا آمده است. و بهترين مطلب به عنوان تشريح وحدت وجود گفته شده است كه اين مثال است.
خير، مطلب دوّم این است كه خلقت به مشيّت حضرت حق است نه به تطّور خداوند، كه يك حقيقت است متطّور شده به اين اطوار مختلف. يا به تنزّل و ترشحُّ از ذات مقدس حضرت حق. خير. اين هم اصل دوّم است كه در ارتباط با اين مسئله بداء به صورت مقدّمه اين مطلب را گفتند. كه در همين كتاب مرحوم آيت الله مرواريد كه مراجعه بفرماييد هست همين كتاب مبدأ و معادشان تنبيهات. خير، تطور، تشؤن، تنزل، ترشح، نيست. بلكه ايجاد است لا من شيءٍ. ابداء است. ايجاد است. كه به حقيقت اشياء لم يكن فكان. نه تطور خود اوست، نه تشؤن و تنزّل خود اوست. بلكه او ايجاد كرده است لا من شيءٍ. و آنوقت اين ايجاد لا من شيءٍ هم طبعا نفى مىكند اصول ازلّيه را. يعنى اصول ازليهاى، حالا هر چه، آنها را در آن تصرف كرده است و جهان را بوجود آورده است، نيست. تصرف در اصولى قديمه ازليّه، كه در تعبير روايى هم فرآوان آمده، بلكه ايجاد است.
و آن وقت اين ايجاد هم به مشيّت اوست. و او ذو المشيّه و ذو الاراده است، كه به مشيّت و ارادهاش ايجاد كرده است. و مشيّت هم كما اين كه در بحثهاى گذشته هم فراوان گفته شد، مشيّت هم حادث است. و نتيجه آنچه كه از مدارك استفاده مىشود و مشكل عقلى هم ندارد، اين است که مشيّت حادث است.
و مطلب ديگر اين كه مرجحّ براى تحقق و تكون أشياء هم نفس مشيّت إلهى است.
خب اين مطالب را كه در نظر داشته باشيم كه بخواهيم ترتيب آن را در نظر بگيريم یک: گفتيم علم حضرت حق حدّ و نهايتى برای آن نيست. و بر همه چيز، و بر ممكنات و غير ممكنات آگاه است و عالم است. و علم او به أشياء قبل از خلقت أشياء كعلمه بالأشياء بعد خلقته الاشياء.
و دو: اينكه اشياء هم به تطور ذات مقدس تحقق پيدا نكرده، كه آن متطّور شده باشد. مثل مثالى كه زدم. يا مثل دريايى كه امواج دريا را و دريا را در نظر بگيريم كه درياست كه متشئن شده به اين شئون و به اين امواج. و يا ترشح وتنزّل، اينها نيست. بلكه مسئله ايجاد است و ابداء است. ايجاد لا من شييءٍ. اين هم يك اصل.
و البته با توجّه به اين اصل مشخص مىشود كه اصول ازليّهاى هم در كار نيست. و حضرت حق كه به همه انحاء لا یتناهى خلقت، و لو كان شييء كذا لكان كذا آگاه است، و مصالح و حسن و قبح و همه آنچه كه هست را مىداند، او با مشيّتش أشياء را ايجاد كرده است. و اين چنين نيست كه مصالح هم منحصر باشد به همانى كه انجام مىشود.نه ممكن است كه در عرض آنچه كه انجام مىشود، مصالح ديگرى هم باشد. به تعبير ديگر، نظامى كه در جريان هست، اين نظام نظامى نيست كه گفته بشود كه اين نظام إلاّ و لابد همين اصلح نظام است، ممكن است كه نظامهاى مختلف ديگرى هم هم سطح اين نظام از نظر مصلحت باشد. و همه آنها در علم حضرت حق است.
خب اين چند تا مقدمهاى كه عرض شد، اين را در نظر بگيريد. آنوقت اينها مقدمه شد براى اين كه بداء چيست. تا ان شاء الله ببینیم كه با اين مقدمات چی مىخواهند نتيجه بگيرند. در عين اين كه همگان از اماميّه بلا استثناء همه اتفاق دارند در اينكه بايستى تقريرى كه مىشود از بحث بداء، تقريرى باشد كه جهلى در كار نباشد. تقريری باشد كه آنچه كه بدا مىشود، آن را هم خداوند متعال مىدانسته. منتهى حالا در كيفيّت تقرير ان شاء الله بعد صحبت مىشود كه با مطالب گذشته فرفش چی مىشود. هنوز خود مطلب را تقرير نكرديم. اينها مقدمات مطلب بود. و همگان حفاظت مىكنند بر قدرت خدا، بر علم خدا، بر نبود تغيير در علم حضرت حق، و نبود جهل در ذات مقدس حضرت حق. كه بايد اين اصول صد در صد بر آن حفاظت بشود.
خب حالا اين مقدمات كه عرض كردم در نظر باشد، تا بعد وارد اصل مطلب بشويم.
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد