88/07/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: احتجاج امام رضا / با سليمان مروزى (بداء)/
﴿يَمْحُوا اللهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾[1]
در مسئله مهمّه بداء دو قول، دو نظر، تا كنون در ترسيم بداء گفته شد پس از آن كه مركز بحث و مشكل لزوم تغير در علم و نسبت جهل به ذات مقدس حضرت حق دادن مطرح است.
يك تقرير، تقرير مرحوم علامه مجلسى رضوان الله تعالى عليه و ديگر هم تقرير مرحوم ميرداماد رحمة الله عليه.
تقرير سوّم بر مسئله بداء نظريهاى كه در اين بحث مرحوم آخوند ملاّصدرا دارند. نظريّه مرحوم آخوند ملاّصدرا كه در موارد مختلف مطرح هست و از جمله در شرحى كه ايشان دارند بر اصول كافى، يكى از شروحى كه بر اصل كافى نوشته شده، شرحى است كه ايشان دارند. حاصل حرف ايشان كه ان شاء الله از موارد مختلف آنچه كه عرض مىكنم قرائت خواهد شد، اين است كه عالمى داريم كه همين عالم مادّه است عالم طبيعت. و عالم ديگرى كه عالم فرشتگان. فرشتهها هم در عالمى كه دارند مراتب مختلفى دارند. گروههاى مختلف، مراتب مختلف، شؤون مختلف. و از جهتى به اين دو گروه تقسيم مىشوند كه تقسيم نسبت به آنها تقسيمات متعددى است، امّا از جهتى به اين دو قسم تقسيم مىشوند كه یک قسم همان عقول محضه هستند، كه به لسان شريعت ملائكه سابقين و كاملاً مقرّب به بيشگاه پروردگار كه از آنها تعبير مىكنند به عقول محضه. بخشى از اين فرشتهها اين چنين هستند. و گروه ديگر در مرتبه پاينتر هستند كه از آنها تعبير مىشود به نفوس فلكيّه. فرشتههايى كه در ارتباط با افلاك هستند و از آنها تعبير مىشود به نفوس فلكيّه. پس اين فرشتهها عقول محضه، مرتبه بالاتر از همه. و نفوس فلكيّه، مرتبه پاينتر.
عقول محضه تنها متأثر مىشوند از حضرت حق. متأثر از حضرت حق هستند و تأثير گذار در نفوس فلكيّه. كه نفوس فلكيّه تأثير گذار در عالم مادّه. حوادثى كه در اين عالم رخ مىدهد بر اثر تأثير نفوس فلكيّه است. و نفوس فلكيّه متأثر از عقول محضه. عقول محضه متأثر از حضرت حق. و اين نفوس فكليّه اينها به اضافه اين كه متأثر مىشوند از عقول محضه، قرار شد كه تأثير گذارند در عالم مادّه. پس اين نفوس فكليّه در ارتباط با ما سوى الله هم متأثرند هم مؤثرّ. متأثرند از عقول محضه، مؤثرند در عالم مادّه. با صرف نظر از حضرت حق، مىگوئيم عقول محضه ديگر متأثر نيستند. نسبت به ما سوى الله داريم مىگوئيم فقط مؤثرند، و إلاّ البته از حضرت حق متأثرند. با توجّه به اين جهت نفوس فلكيّه از عالم مادّه هم متأثر مىشود.
پس با اين تقسيمى كه شد در ارتباط با فرشتهها به فرشتههاى در صدر همه فرشتهها كه به تعبير اصطلاح فلسفى عقول محضه و فرشتههاى مرتبه بعد نفوس فلكيّه، عالم پاينتر از همه عالم مادّه. نفوس فلكيّه هم متأثر مىشوند از عقول محضه، هم متأثر مىشوند از عالم مادّه.
با توجّه به اين تقسيمى كه عرض شد، حالا بدا چيست؟
در رابطه با اين نفوس فلكيّه كه بخش دوّم و رتبه دوّم از فرشتهها شدند با اين تقسيم كه عرض كرديم، اين نفوس فلكيّه در اينها منتقش مىشود از عقول محضه حوادثى كه بايستى در اين عالم انجام بگيرد، حوادث معمول روز مرّه، كارهايى كه روز مرّه انجام مىشود و ادامه دارد و ادامه دارد و تا
هر وقت كه هست. از عقول محضه كه آنها هم متأثر از ذات حضرت حق هستند، در اين نفوس فلكيّه كه تأثيرگذار شدند نسبت به جريانها و حوادث يوميّه و آنچه در جريان است، آنها هم تأثير گذارند در عالم مادّه. سبب مىشود كه در اين عالم طبيعت اين حوادث رخ بدهد. ولى بعضى از حوادثى كه قد يكون، به ندرت رخ مىدهد، آن حوادث كه قد يكون كه نفوس فلكيّه در ارتباط با آن حوادث قرار نمىگيرد، در علم حضرت حق هست. در عقول محضه هست. ولى در نفوس فلكيّه آنهايى كه قد يكون منقش نيست. چه جورى است آنها؟
آنها چيزهايى است كه تأثير در نفوس فلكيّه از عالم مادّه است. يعنى در عالم مادّه زيد دعا كرده، در عالم مادّه زيد صله رحم كرده، در اين عالم طبيعت زيد قطع صله رحم كرده، كار خلاف مرتكب شده، تأثير گذار شده در نفوس فلكی تغیيرات بوجود آمده است. كار خير كرده عمر كم زياد مىشود. كار شر كرده عمر زياد كم مىشود. و امثال ذلك. و بالنتيجه يمحو الله ما يشاء و يثبت. از طرفى هم همه اينها به نسبتى به خدا نسبت داده مىشود. چه اين كه همه اينها بالاخره عمّال خدا هستند، مخلوق خدا هستند، از اين جهت نسبت دادن آن به حضرت حق مسئلهاى ندارد.
با توجّه به اين ترسيم آنچه كه از عالم مادّه كه انجام مىگيرد، اثر گذار مىشود در نفوس فلكيّه، و آنجا منعكس نبوده و آنجا نتيجهً از نفوس فلكيّه تغیير و تغيرى كه پيدا مىشود، بعد در اين عالم تحقق پيدا مىكند. ولى منشأ آن عالم طبيعت بود. منشأش اين عالم بود كه زيد دعا كرد، صله رحم كرد، يا عكش. نتيجه اين مىشود كه اين تغیير و تغيرى كه در نفوس فلكيّه رخ مىدهد، در اين عالم هم تحقق پيدا مىكند، اين مىشود بداء. زید عمرش چنين بود چنان شد همه جريانهايى كه هست اين بداست. و چون همه اينها در ارتباط با پروردگار است، تأثير گذار اصلى خداست، بدا لله گفته مىشود عيب ندارد. بدا للناس گفته میشود عیب ندارد. تعبير بدا كه مىشود با توجّه به چنين چيزى است. و آن وقت نسبتش به خدا، نسبتش به خلق بلا إشكال است. اين تصويرى است كه مرحوم آخوند ملاّصدرا از مسئله بداء دارند.
......
تحققش بعد در اين عالم باز نفوس فلكيّه بايد اثر كند. چون بالاخره آنچه كه در اين عالم تحقق پيدا مىكند، همه در اثر تأثير نفوس فلكى است. همه حوادث. منتها حوادثى كه روزمرهاست و تداوم دارد، آنها در نفوس فلكى از عقول محضه نقش بسته است و در جريان است. حوادثى كه قد يكون مثل همين مسائلى كه مربوط به بداء است كه قد يكون، اينها خير در نفوس فلكىه منطبع نبوده، آنجا تحقق پيدا نكرده، و نتيجةً از اين عالم تأثير گذاراست در نفوس فلكيّه. و باز آنها چون بايد اثر بگذارند، يعنى اين سبب مىشود كه نفوس فلكيّه كار كنند. نفوس فلكيّه فعاليتشان را داشته باشند.
از اين عالم زيد مختار دعا كرده، صله رحم كرده، اثر گذاشته منعكس شده جريان در نفوس فلكيّه. آنوقت نفوس فلكيّه است كه بايستى در اين عالم اثر بگذارد. آنجا فعل و انفعالاتى كه در ارتباط با اوست و او تأثير گذاشته، این گيرى ندارد كه شيىء در شيىء سبب بشود براى اين كه او مثل اين كه حالا يك كسى اگر در خواست كند از زيد كه شما اين كار را بكنيد. زيد هم اين كار را بكند. نتيجه چه مىشود اين عمرو درخواست كرده از زيد، زید هم انجام داده است؛ اين كه دور نيست. اين درخواست كرده و او هم به درخواست او پاسخ داده و انجام داده است.
اين ترسيمى است كه از ايشان بيان شده است.
و حالا يك دو خط را بخوانيم، خودتان هم اگر شد مراجعه بكنيد. از اين شرح اصول كافى مرحوم آخوند ملا صدرا:
«الفصل السادس فی تصحيح القول بالبداء حسب ما نقل من ائمة الهدى عليهمالسلام من الله ولهم الدّعا».
آنوقت اعلم تا اين كه مفصل بياناتى دارند و قسمتى از آنچه كه الآن گفتم در صفحه بعد وسطهاى صفحه است «و حاصل ما ذكرنا: ان كل ما يقع فى هذا العالم من الحوادث يكون على ضربين:
منها ما يكون وقوعها باسباب طبيعية قابلية مطابقة لاسباب علوية و هيئات ملكوتية فاعلية متكررة الوقوع و كذلك مقتضياتها. و منها ما يكون وقوعها على سبيل الندرة» آنچه كه روزمرّه انجام مىشود يك حساب دارد. كه آنها در همان نفوس فلكيّه منطبع است و كار خودش را هم مىكند و رديف خودش محفوظ است. و آنهايى كه خير، بندرت رخ مىدهد به صورتى است كه بعد بيان مىشود و گفتيم.
«و مثل هذا القسم قد يبتدئ سببه من هذا العالم» آنچه در نفوس فلكيّه انجام مىگيرد كه در اين عالم بعد تحقق پيدا مىكند، سببش از اين عالم است. «كدعاء داع يؤثر دعائه و يسمع لطبقة من الملكوت الاعلى لا يستحيل و لا يمتنع عليها التأثر و الانفعال، لانها نفوس متعلقة بمواد الافلاك عالمة بما وقع او سيقع فى هذا العالم من الحوادث، سواء كانت من الصور الجسمانية او من الهيئات النفسانية لهذه النفوس المعلولة لها، و هى أيضا مؤثرة فى هذا العالم ضربا من التأثير بتحريك او تسخين و ان لم يكن افاضة لصورة و إنشاء لجوهر»[2] .
آن نفوس فلكيه نمىتوانند ايجاد كنند؛ ولى مىتوانند در حوادث اثر بگذارند. كه عبارات مفصلى است.
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد