88/07/13
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: احتجاج امام رضا / با سليمان مروزى (بداء)/
﴿وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ﴾[1]
«عن أبی جعفر عليهالسلام قال سُئِلَ الْعَالِمُ ع كَيْفَ عِلْمُ اللهِ»[2] .
مناظره حضرت رضا عليهالسلام با سليمان مروزى مورد صحبت بود كه بخش اوّل اين مناظره در مسئله بداء است. در ارتباط با مسئله بداء آيههايى ابتدا حضرت قرائت فرمودند كه بخشی از آن آيات در ارتباط با بدائى كه بيشتر مورد بحث است و محلّ تضارب آراء است و غير اماميّه بر اماميّه انتقادى در اين مورد دارند، يك قسمت از اين آيههايى است كه حضرت قرائت فرمودند. بمناسبت همان معناى بداء و اصل خلقت و ايجاد و احداث حضرت آياتى را هم قرائت فرمودند. و آن آيهها قرائت شد.
رواياتى هم در اين مورد خوانده شد. كه حديثی خوانديم روز گذشته. قرار شد اين حديث مقدارى توضيح داده بشود. كه حالا ان شاء الله قرائت مىشود. احاديث ديگرى كه در بحث بداء مطرح است كه در جلد 4 بحار صفحه 92 و در توحيد صدوق ص 131 و همچنين ص 441 و در كتاب شريف كافى جلد اوّل ص 146 در اين مجامع حديثى هست .
يك چند تا حديث ديگرى كه ان شاء الله قرائت بشود بقيّه احاديث كه قرائت نشده مضمونش مضمون احاديثى است كه قرائت شدهاست. و يكى دوتا هم قرائت خواهد شد. كه بالنتيجه ان شاء الله از قرائت حديث بمقدارى كه خوانده شد مىگذريم چه اين كه كفايت مىكند. و بعد وارد اصل بحث مىشويم. و اين احاديث كه قرائت شد و قرائت خواهد شد ان شاء الله اينها بايد مورد توجه و تدبّرمان باشد در ارتباط با اين بحث بداء.
حالا حديثى كه روز گذشته قرائت شد باز در ارتباط با بداست از اين جهتى كه به عرضتان رسيد كه در اين حديث نسبتا مفصل جملهاى هست كه در ارتباط با مسئله بداء فرمودند. كه فرمودند «فَإِذَا وَقَعَ الْقَضَاءُ بِالْإِمْضَاءِ فَلَا بَدَاءَ» حديث مقدارى بعضى از قسمتهایش نياز به توضيح داشت كه حالا قرائت مىشود. اجمالاً اين حديث شريف مثل بسيارى از احاديث مراتب تحقق يك شىء را در ارتباط با حضرت حق بيان شده در آن و تشريح فرمودند. كه در ارتباط با هر شيىء از اشيائى كه خداوند متعال آفريدهاست، علم به او هست. ولى علم به او علت تحقق او نيست. علم است و كاشف است. پس از علم به او مسئله مشيئت در ارتباط با اوست و بعد از مشيّت مرتبه ارادهاست و بعد از اراده مرتبه تقديراست و بعد از تقدير مرتبه قضا است و بعد از قضا مرتبه امضاءاست. كه وقتى يك موجود مخلوق را در نظر بگيريم در ارتباط با مخلوقات مختلف، چنين مراتبی را مىتوانيم در ارتباط با آن موجود در نظر بگيريم. اين مراتب در اين حديث شريف و در بسيارى از احاديث گفته شده است. اين بيانات شريفه اشاره به اين مراتب است. كه حالا بعضی از جملاتش ممكن است كه نياز به يك توضيح بشترى داشته باشد. ولى اجمالاً مطلب از اين قراراست.
حديث هم كه داريم مىخوانيم از همين كتاب شريف توحيد صدوق باب بداء صفحه 334 «سُئِلَ الْعَالِمُ ع كَيْفَ عِلْمُ اللهِ».
آنوقت در تشريح اين حديث هم ، هم در بحار مىتوانيد مراجعه كنيد كه مرحوم علاّمه مجلسى بياناتى دارند. و هم در كافى مىتوانيد مراجعه كنيد كه مرحوم علاّمه طباطبائى ايشان پاورقى دارند. و هم در مرآة العقول مىتوانيد مراجعه كنيد که باز مرحوم علاّمه مجلسى مفصل آنجا بحث كردند. كه معمولاً آنجا سند حديث را هم اشاره مىكنند و اين حديث هم سندش را يك مقدار تضعيف مىكنند. و هم مىتوانيد كه شروح ديگرى كه بر كتاب شريف كافى زده شدهاست و بالنتيجه اين حديث را بحث كردند مىشود مراجعه بشود. و از جمله باز شرح مرحوم آخوند ملاصدرا بر اصول كافى است.
پس سؤال اين است كه «كَيْفَ عِلْمُ اللهِ» اين در حقيقت سؤالى است در ارتباط با علم خدا نسبت به كائنات نسبت به موحودات.
به اين مناسبت حضرت مطالبى را فرمودند.
«قَالَ عَلِمَ وَ شَاءَ وَ أَرَادَ وَ قَدَّرَ وَ قَضَى وَ أَبْدَى فَأَمْضَى مَا قَضَى وَ قَضَى مَا قَدَّرَ» وقتى يك موجودى را در نظر بگيريم اين موجودى كه آلان تحقق پيدا كرده، قبل از تحقق عينى خارجىش قضا است كه قبل از قضا تقديراست قبل از تقدير ارادهاست قبل از اراده مشيّت است قبل از مشيّت علم است. كه اينها تكرار شده تو اين حديث. «فَأَمْضَى مَا قَضَى» آنی كه قضا به امضاء رسانده است و محقق كرده در خارج. «وَ قَضَى مَا قَدَّرَ» آنی كه تقدير كردهاست آنوقت قضاء الهى نسبت به او در نظر گرفته شده آنی كه اراده كرده تقدير كرده «وَ قَدَّرَ مَا أَرَادَ» بنابراين علم قبل از همه است. «فَبِعِلْمِهِ كَانَتِ الْمَشِيَّةُ وَ بِمَشِيَّتِهِ كَانَتِ الْإِرَادَةُ».
يك بحثهاى مفصلى يك وقتهايى داشتيم. تو بحثهاى قبلى هم شده كه مشيّت و اراده فرقش چيست؟ يكى اجمالا اين است كه مشيّت از آن مرتبه كلّيت مطلب حكايت مىكند. اراده از مرتبه جزئى جريان خلقت أشياء و مسئله عزم خاص. كه حالا تواين حديث هم يك مقدارى اشاره شده است.
«وَ بِمَشِيَّتِهِ كَانَتِ الْإِرَادَةُ وَ بِإِرَادَتِهِ كَانَ التَّقْدِيرُ» اندازهگيرى موجودات به اراده حضرت حق است. «وَ بِتَقْدِيرِهِ كَانَ الْقَضَاءُ» وقتى اندازهگيرى شد آنوقت در ارتباط با او حكم مىشود. «وَ بِقَضَائِهِ كَانَ الْإِمْضَاءُ» بعد از مسئله قضا و حكم آنوقت امضاءاست. حرفها اين جاست كه ربطش دربار مسئله بداء، تا تحقق خارجى پيدا نكرده خداوند همه آنها را مىتواند كه تغييرش بدهد و تغيير و تبديل و تبدّلى بوجود بيايد.
«فَالْعِلْمُ مُتَقَدِّمُ الْمَشِيَّةِ وَ الْمَشِيَّةُ ثَانِيَةٌ وَ الْإِرَادَةُ ثَالِثَةٌ وَ التَّقْدِيرُ وَاقِعٌ عَلَى الْقَضَاءِ بِالْإِمْضَاءِ فَلِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْبَدَاءُ فِيمَا عَلِمَ مَتَى شَاءَ وَ فِيمَا أَرَادَ لِتَقْدِيرِ الْأَشْيَاءِ».
تا وقتى كه مسئله تحقق خارجى انجام نگرفته است و اشياء در خارج عينيّت پيدا نكرده، آنوقت كه عينيّت پيدا كند آنجا مسئله بداء و تغيير معنا ندارد منتفى است، تا آنجا ممكن است كه لمصالحى و به خاطر بحثهايى كه همين جا جاى اشكالى است که چرا تغيير پيدا كند خدا مىدانست كه چنين مىشود میدانست كه چنان مىشود و مطلب از چه قراراست و در نتيجه محلّ بحث و اشكال و اينها كه وارد نشديم هنوز كه ان شاء الله ديگر از فردا وارد بحث مىشويم.
«فَلِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْبَدَاءُ فِيمَا عَلِمَ مَتَى شَاءَ وَ فِيمَا أَرَادَ لِتَقْدِيرِ الْأَشْيَاءِ فَإِذَا وَقَعَ الْقَضَاءُ بِالْإِمْضَاءِ فَلَا بَدَاءَ فَالْعِلْمُ بِالْمَعْلُومِ قَبْلَ كَوْنِهِ» معلوم است كه علم قبل از كون شيىء است. «وَ الْمَشِيَّةُ فِی الْمُنْشَأِ قَبْلَ عَيْنِهِ» مسلم است مشيّت قبل از تحقق آن شيىء است كه مشيّت به آن تعلق گرفته است.
«وَ الْإِرَادَةُ فِی الْمُرَادِ قَبْلَ قِيَامِهِ» باز يعنى قبل از تحقق. قبل قيامه يعنى قبل از اين كه تحقق خارجى پيدا كند.
«وَ التَّقْدِيرُ لِهَذِهِ الْمَعْلُومَاتِ» بعضى از نسخ هم مفعولات بعضی هم معقولات است كه همهاش به يك معنا برمىگردد.
«وَ التَّقْدِيرُ لِهَذِهِ الْمَعْلُومَاتِ قَبْلَ تَفْصِيلِهَا وَ تَوْصِيلِهَا عِيَاناً وَ قِيَاماً» تقدير قبل از اين است كه مسئله قضا تحقق پيدا كند. اندازهگيرى كه در علم پروردگار مىشود. «وَ التَّقْدِيرُ لِهَذِهِ الْمَعْلُومَاتِ قَبْلَ تَفْصِيلِهَا» تفصيلها را بعضی اين جور معنا كردند قبل از اين كه طبايع اشياء إشياء مختلفه از هم جدا در نظر گرفته شود.
«وَ تَوْصِيلِهَا» را اين جور معنا كردند بعضى كه یعنی و قبل از اين كه عناصر مختلف را با يكديگر تركيب كند تفصيلها اشاره به طبايع مختلف موجود است جمادات نباتات حيوانات در هر كدام از آنها باز طبايع مختلف و توصيلها را اشاره به تركيب از عناصر مختلف توضيح داده شده است.
مرحوم علاّمه مجلسى در توضيح مطالبى را كه مىفرمايند بعد مىفرمايند فرق مختلف از تشريح كنندگان اين حديث با مبانى مختلفى كه دارند تشريح كردند. بعضى مبانى فلسفی دارند. بعضى مبانى عرفانى دارند. بعضى مبانى كلامى دارند. بعضى غير از اينها. هر كدام از نظر خودشان يك توضيحات متناسب با آن مبانى خودشان را گفتند. «وَ الْقَضَاءُ بِالْإِمْضَاءِ» بعد ايشان مىگويند آن مقدارى كه ما فهم خودمان بود گفتيم. امّا در عين حال فهمش را وا مىگذاريم به خود اهل البيت عليهمالسلام. تا حدى كه فهميديم چيزى گفتيم.
«وَ الْقَضَاءُ بِالْإِمْضَاءِ هُوَ الْمُبْرَمُ مِنَ الْمَفْعُولَاتِ» آنوقتى كه امضا شد تثبيت شده و تحقق خارجى پيدا كرده حالا موجودات مختلف اجسام مختلف اشياء مختلف مادّى، همه اين موجوداتى كه در عالم است. «ذَوَاتِ الْأَجْسَامِ الْمُدْرَكَاتِ بِالْحَوَاسِّ» موجودات مختلفى كه داراى لون هستند داراى ريح هستند هم داراى وزن هستند داراى كيل هستند. «وَ مَا دَبَّ وَ دَرَجَ» و موجودات مختلف ديگرى كه در جريان حركت هستند. «مِنْ ذِی لَوْنٍ وَ رِيحٍ وَ وَزْنٍ وَ كَيْلٍ وَ مَا دَبَّ وَ دَرَجَ مِنْ إِنْسٍ وَ جِنٍّ وَ طَيْرٍ وَ سِبَاعٍ» و كل ذلك يعنى كل اين موجودات اين مسائل در ارتباط با آنها هست علم شاء اراد قدّر قضی امضى، اينها هست. «وَ غَيْرِ ذَلِكَ مِمَّا يُدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ».
«فَلِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِيهِ الْبَدَاءُ» باز مطلب تكرار شد كار بداء كجاست؟ تا قبل ار امضاء مسئله بداء مطرح است. به امضاء كه رسيد و تحقق خارجى، ديگر معنا ندارد بداء.
«فَلِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِيهِ الْبَدَاءُ مِمَّا لَا عَيْنَ لَهُ فَإِذَا وَقَعَ الْعَيْنُ الْمَفْهُومُ الْمُدْرَكُ فَلَا بَدَاءَ وَ اللهُ يَفْعَلُ ما يَشاءُ وَ بِالْعِلْمِ عَلِمَ الْأَشْيَاءَ قَبْلَ كَوْنِهَا وَ بِالْمَشِيَّةِ عَرَفَ صِفَاتِهَا وَ حُدُودَهَا وَ أَنْشَأَهَا قَبْلَ إِظْهَارِهَا وَ بِالْإِرَادَةِ مَيَّزَ أَنْفُسَهَا فِی أَلْوَانِهَا» اينها هم مراتبى كه قبلاً گفته شد هر يك از اين مراتب كه هست چه كارى تحقق پيدا مىكند و در چه مرحلهاى هست.
«وَ بِالتَّقْدِيرِ قَدَّرَ أَوْقَاتَهَا وَ عَرَفَ أَوَّلَهَا وَ آخِرَهَا وَ بِالْقَضَاءِ أَبَانَ لِلنَّاسِ أَمَاكِنَهَا وَ دَلَّهُمْ عَلَيْهَا وَ بِالْإِمْضَاءِ شَرَحَ عِلَلَهَا وَ أَبَانَ أَمْرَهَا» وقتى كه امضاء شد، محقق مىشود تحقق خارجى پيدا مىكند. «وَ بِالْقَضَاءِ أَبَانَ لِلنَّاسِ أَمَاكِنَهَا وَ دَلَّهُمْ عَلَيْهَا وَ بِالْإِمْضَاءِ شَرَحَ عِلَلَهَا».
شرع دو نسخه هست عللها وقتى كه امضا مىشود ديگر علل تحقق آن هم تحقق پيدا مىكند. «وَ أَبَانَ أَمْرَهَا وَذَلک تَقْدِیرِالْعَزِیزِالْعَلِیم»[3]
اين در حد اجمال اين حديث شريف و آنچه كه به اين كيفيت رسيده است.
حالا يك حديث ديگر به عرضتان مىرسد كه ان شاء الله بتوانيم از فردا شروع كنيم بحث را. حديث از احاديثى است كه در جلد4 بحار است. بعد از تحقق بداء معنا ندارد. تغيير آن وقت ديگر بعد ايجاد اخفاء مىشود اعدام مىشود. بخواهد نابود كند نابود مىكند. ولى ديگر مسئله بداء نيست. كه تغيير و تحوّل بداء تا قبل جريان تحقق است. بحار جلد 4 ص 101 حديث 12 از تفسير قمی نقل مىشود
«فِيها يُفْرَقُ فِی لَيْلَةِ الْقَدْرِ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ أَی يُقَدِّرُ اللهُ كُلَّ أَمْرٍ مِنَ الْحَقِّ وَ مِنَ الْبَاطِلِ وَ مَا يَكُونُ فِی تِلْكَ السَّنَةِ وَ لَهُ فِيهِ الْبَدَاءُ وَ الْمَشِيئَةُ يُقَدِّمُ مَا يَشَاءُ وَ يُؤَخِّرُ مَا يَشَاءُ مِنَ الْآجَالِ وَ الْأَرْزَاقِ وَ الْبَلَايَا وَ الْأَعْرَاضِ وَ الْأَمْرَاضِ وَ يَزِيدُ فِيهَا مَا يَشَاءُ وَ يَنْقُصُ مَا يَشَاءُ وَ يُلْقِيهِ رَسُولُ اللهِ ص إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع» شب قدر كه تقدير مىشود بوسيله پيامبر اكرم به حضرت امير القاء مىشود مطلب. «وَ يُلْقِيهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِلَى الْأَئِمَّةِ ع حَتَّى يَنْتَهِی ذَلِكَ إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ يَشْتَرِطُ لَهُ فِيهِ الْبَدَاءَ وَ الْمَشِيئَةَ وَ التَّقْدِيمَ وَ التَّأْخِيرَ»[4] .
در عين حال به حضرت از ناحيه حق گفته مىشود كه باز مسئله بداء مطرح است كه خداوند متعال با اين كه تقدير فرموده آنوقت تغيير مىدهد، ممكن است تغيير بدهد.
از فردا صحبت مىشود كه مراحل مختلف است. در بعضى از مراحل تغييرى نيست. در بعضى از مراحل تغيير هست. ديگر بحثهاى مربوط به اصل مطلب ان شاء الله از فردا. احاديثى كه خوانديم كفايت مىكند كه از روايات فروانى كه هست از هر بخشى يك حديثى خوانده شد. يعنى احاديث احاديثى است كه با توجّه به اين احاديث كه خوانده شد ان شاء الله وارد بحث بايد بشويم.
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد