درس مسائل مستحدثه استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

99/11/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حقوق مواطنه

 

یکی از موارد حقوق مواطنه که بر عهده ی شخص والی است و حقوق ثابت برای شهروندان است این است که والی بلاد را عمران کند و میادین و خیابان ایجاد کند تا عبور و مرور برای انها آسان شود، این جزء وظائف شخص والی است، در بعضی از خطبه های امیرالمومنین هم آمده، مواردش بسیار است و بعضی از آن را اشاره می کنیم:

در این نامه حضرت به مالک فرمود:

«وَلْيَكُنْ نَظَرُكَ فى عِمارَةِ الاْرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِكَ فى اسْتْجلابِ اْلَخَراجِ،»

بیشتر همّتت این باشد که زمین را معمور و آباد کنی، شهرها را آباد کنی تا اینکه بخواهی از اینها مالیات بگیری چون اگر بخواهی به آنها در گرفتن مالیات فشار بیاوری بدون اینکه عمران بلاد کنی، اینها موجب تخریب شهرها و موجب ضعف مسلمین می شود و این جائز نیست، اگر دیدی که اینها به خاطر قحطی و خشکسالی و بعضی از حوادث طبیعی، زمینشان آباد نیست و نمی توانند محاصیل داشته باشند، شما هم باید به آنها تخفیف بدهی تا برای آنها قدرت ایجاد شود و بتوانند مالیات پرداخت کنند و تو با آن مالیات می توانی دوباره عمران بلاد کنی و إلّا قبل از اینکه شهرها را آباد کنی و عامره و معدّ برای استفاده اینها کنی، نباید مالیات بگیری.

معلوم می شود که اصل عمران بلاد حق شهروندان است و حتّی حضرت در اینجا می فرماید این مالیاتی که می گیری در مقابل آن عمران بلادی هست که وظیفه ات است که برای آنها انجام دهی.

لاِنَّ ذلِكَ لاَ يُدْرَكُ إِلاَّ بِالْعِمَارَةِ;

چون مالیات بدون تمکّن مالی آنها نمی شود و تمکّن مالی آنها هم زمانی است که شهرشان آباد شود و بتوانند زراعت کنند و درآمدشان را کسب کنند، مغازه دار بتواند به مغازه اش برود، کشاورز بتواند به مزرعه اش برود و کشاورزی کند، همه‌ی اینها تابع عمران بلاد است و این وظیفه‌ی حاکم می باشد. لاِنَّ ذلِكَ لاَ يُدْرَكُ إِلاَّ بِالْعِمَارَةِ;

یعنی خراج و مالیات نمی شود گرفته شود مگر عمران بلاد صورت پذیرد.

وَمَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَيْرِ عِمَارَة أَخْرَبَ الْبِلاَدَ،

کسی که مالیات بگیرد بدون اینکه عمران و آبادی کند، این هم بلاد را از بین برده است.

وَأَهْلَكَ الْعِبَادَ،

و هم بندگان را از بین می برد یعنی برای آنها فقر ایجاد می کند، هم اینکه زمین هایشان را خراب و شهرها را تخریب می کند به خاطر مالیات گرفتن بدون عمران و آبادی.

وَلَمْ يَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلاَّ قَلِيلا. فَإِنْ شَكَوْا ثِقَلا أَوْ عِلَّةً،

اگر از یک سختی یا از یک مریضی که بین مردم شیوع پیدا کرد، شکایت کردند که شما به داد آنها برسید، یا این علّت مریضی باشد یا آفت کشاورزی یا آفت آنچه را که مربوط به محاصیل آنها است باشد.

أَوِ انْقِطَاعَ شِرْب

یا آب شربشان قطع شده

أَوْ بَالَّة،

بالّه را گفتند: ما یبل الأرض یعنی باران، یعنی مطری که یبول الأرض یعنی باران قطع شده و قحطی آمد.

أَوْ إِحَالَةَ أَرْض اغْتَمَرَهَا غَرَقٌ،

یا اینکه مثلاً سیل آمد و زمین کشاورزی را از بین برد

أَوْ أَجْحَفَ بِهَا عَطَشٌ،

یا اینکه زمین از تشنگی دیگر قابل استحصال نبود

خَفَّفْتَ عَنْهُمْ بِمَا تَرْجُو أَنْ يَصْلُحَ بِهِ أَمْرُهُمْ;

در این صور در مالیاتشان به آنها تخفیف دهید تا این اندازه که آنها بتوانند زمین هایشان را آباد کنند و استحصال کنند و کسب درآمد کنند، در اینصورت باز شما می توانید تخفیف را بردارید.

وَلاَ يَثْقُلَنَّ عَلَيْكَ شَيْءٌ خَفَّفْتَ بِهِ الْمَؤُونَةَ عَنْهُمْ،

هرگز از اینکه مالیات کم گرفتی، احساس سنگینی نکن و به آنها تخفیف دادی.

فَإِنَّهُ ذُخْرٌ يَعُودُونَ بِهِ عَلَيْكَ فِي عِمَارَةِ بِلاَدِكَ،

اگر اینکار را کنی در واقع برای خودت ذخیره کردی، اینها عمران بلاد می کنند و زمین ها را آباد می کنند و استحصال می کنند، پس اگر به آنها کمک کنی به خودت بر میگردد و خزانه ی خودت بعداً بعد از تمکّن آنها، پر می شود.

وَتَزْيِينِ وِلاَيَتِكَ، مَعَ اسْتِجْلاَبِكَ حُسْنَ ثَنَائِهِمْ»[1]

علاوه بر اینکه مردم شما را دعا می کنند و به شما مودّت و علاقه پیدا می کنند.

در یک روایت دیگر حضرت می فرمایند:

« وَ عُمْرَانُ الْبِلَادِ أَنْفَعُ مِنْ عُمْرَانِ الْخَزَائِنِ

اینکه حاکم شهرها را آباد کند بسیار نفعش حتّی برای خودش بیشتر است تا اینکه خزائن خودش را از مالیات گرفتن پر کند.چرا؟

أَنَّ مَادَّةَ عُمْرَانِ الْخَزَائِنِ إِنَّمَا تَكُونُ مِنْ عُمْرَانِ الْبِلَادِ

چون خزانه زمانی پر می شود که در جیب مردم پولی باشد و پول زمانی دستشان هست که شهرها آباد باشد تا بتوانند کسب و کار و زندگی کنند و درآمد داشته باشند.

فَإِذَا خَرِبَتِ الْبِلَادُ انْقَطَعَتْ مَادَّةُ الْخَزَائِنِ فَخَرِبَتْ بِخَرَابِ الْأَرْضِ»[2]

وقتی شهرها آباد نبودند و مردم از کسب و کارشان بازماندند و درآمد ها کم شد، طبعاً توقّع مالی نباید از آنها داشت و از آنها مالیات گرفت.

اینگونه خطبه ها و کلام ها در نهج البلاغه و در غیر نهج البلاغه فراوان است.

یکی از مهمترین وظائفی که بر ذمّه ی حاکم است اینست که شهرها را آباد کند، یکی از اهدف مهم حکومت اسلام اینست که حاکم، شهرها و أراضی را برای رعایا، آباد کند، اصل کلام جای تردید نیست و لکن کلام اینست که بعضی از فقهاء در کتب فقهی بحث کردند که آیا این إحداث شوارع که می شود و شهرسازی که صورت می گیرد، اگرچنانچه حکومت طاغوت باشد و فقیه جامع نباشد، یا حتّی فقیه جامع باشد لکن بدون اجازه صاحبان أرض باشد مثلاً خیابان درست کرد اما بدون اجازه زمین های شخصی مردم را خراب کرد، آیا برای مردم جائز است از این خیابان ها عبور کنند با اینکه صاحبان آن املاکی که خیابان را در آنجا احداث کردند، راضی نبودند و این به نوعی تصرّف در ملک آنها است، لا یجوز مال امریء مسلم الا بطیبة من نفسه، جائز است یا خیر؟

ادعا شده است که زمین این خیابانها از قبیل ملکهایی است که مالک اعراض کرده است. درست است که اول راضی نبودند اما بعداً که حاکم این کار را کرد راضی می شوند، البته همه ی این اشکالاتی که هست در فرضی است که حاکم، ولیّ فقیه نباشد چون اگر ولیّ فقیه و ولیّ امر باشد از جانب خدای تعالی به او ولایت داده شده و او می تواند تصرّف کند، در صورت حاکم بودن ولیّ فقیه بحث زیادی وجود ندارد البته بعضی ها هم به طور کلّی و عمومی بحث کردند.

در مورد ولیّ امر آن قسمتی که شارع به او اجازه و ولایت داده، او بر اساس ولایت شرعی لا مناص می بیند و باید مراعات مسلمین را کند و مراعات مسلمین به اینست که آنها را از سختی در بیاورد، زمانی که مسلمین خیابان و کوچه نداشته باشند، زندگی بر آنها سخت می شود، حقّشان هست همانطور که در نصوص هم آمده و ولیّ باید عمران بلاد کند، پس این ولیّ امر شرعی است و إذن دارد و اطاعتش هم لازم است، این یک بحث است.

البته خودِ ولیّ امر در اینجا تکلیف دارد که خسارات را جبران کند چون منافات ندارد که عمران بلاد کند و اما خسارات وارد را بر مالکین اصلی جبران کند وظلمی هم بر آنها واقع نشود و الا بخواهد عمران بلاد کند و مثلاً یک شخص یا خانواده را آواره کند، این بدون شک و تردید ظلم فاحش است و باید آن را جبران کند، این وظیفه ی شخصی ولیّ امر است.

اما اگر در جایی اتفاق افتاد که کثیراً هم اتفاق افتاده مخصوصاً در زمان طاغوت که بسیار زیاد واقع می شد که عمران و شهرسازی کردند اما رضایت مالکین را جلب نکردند، در اینجا گفتند جائز نیست برای عموم از این شوارع استفاده کنند.

شیخ حسین حلّی بسیار جالب این مسئله را بیان کرده، اشکالات را مطرح کرد و بعد از آنها جواب داده، یکی از آن وجوهی که برای تصحیح است که جائز است اینست که:

اعراض از ملک

درست است مالک اصلی ابتدائاً راضی نبوده، اما حالا که خیابان در آنجا احداث شد، او قطع امید کرد چون دیگر به دستش نمی رسد، لذا از آن اعراض کرد و زمانی که انسانی از مالش اعراض کند، این مستلزم اباحه تصرّف در مالش است و حتّی دیگران می توانند تملّک کنند، همانطور که در روایت آمده است که کسی شترش را نمی تواند نگهداری کند آن را در بیابان رها می کند و کس دیگری شتر را پیدا می کند و از آن نگهداری می کند، راوی از پیامبر سوال می کند آیا این شخص دوم مالک می شود؟ حضرت یک کبرای کلی می فرماید: که هر کس این حیوان را احیا کند و به او علف بدهد، مالک می شود زیرا مالک اول اعراض کرده است.

اصل کبرای اعراض از مال و تصرف دیگری ثابت است و اینکه شخص دوم قصد مالکیت کند جایز است، البته مدعی می گوید صغرویا هم اینجا ثابت است زیرا می داند که زمین دیگر به دست او نمی رسد لذا اعراض می کند!

جواب داده شده است که : این اعراض نیست زیرا از طیب خاطر باید اعراض کند مثل جایی که توان نگهداری شتر را نداشته زیرا ضرر آن بیشتر از منفعت شده یا موارد دیگر، لذا صغرای قاعده اعراض محقق نمی شود.

*اما اگر چنانچه احداث شوارع متوقف بر این تصرف باشد و اگر احداث شوارع نشود اخلال در نظام معاش عباد شود یا حرج نوعی برای عموم جامعه شود، شرع حق عامه را بر حق خاص مقدم می داند و این خودش یک مجوز برای تصرف است.

ضرورت عبور و مرور

حقوق عامه اقتضا می کند این محل خیابان شود زیرا عبور و مرور مردم ضروری است، چه اینکه مالک راضی باشد و چه اینکه راضی نباشد.

بعضی هم قائل شده اند که چون ضروری است و محل عبور و مرور مردم است از جانب مالک اباحه می شود و مالک چاره ای جز اباحه ندارد.

این را جواب داده اند که اگر مالک بالغ و عاقل باشد شاید اباحه کند اما وقتی مالک صغار و ایتام باشند و قابلیت اباحه ندارند، چطور می شود؟!

لذا احراز اباحه بخاطر این ضرورت و عبور و مرور مردم مشکل است، زیرا مساله اباحه یک امر قصدی و شخصی است و باید احراز شود، مگر اینکه احداث خیابان ضروری و از حقوق عامه باشد و عبور و مرور متوقف بر این تصرف باشد و مانع اخلال در نظم و معاش مردم نشود، که بحث دیگری است که در این صورت اشتراط اباحه برداشته می شود.

*بعضی اشکال کردند که عبور و مرور از روی زمین نیست بلکه از روی آسفالت و .... است که این اشکال خیلی سخیف است زیرا تصرف یک امر عرفی است و بر همین رفت و آمد صدق تصرف می کند.

مجهول المالک

ادعا شده است که صاحب این زمینها را کسی نمی شناسد زیرا احداث شوارع مدتها قبل بوده و قابل شناسایی نیستند، و می توان با استیذان از حاکم تصرف نمود.

جواب داده شده :

1-مجهول المالک جایی است که امکان دسترسی به شخص مالک نباشد یا خیلی سخت باشد و عدم رضایت مالک احراز نشود. اگر احراز شود که رضایت ندارند دیگر مثل مجهول المالک نیستند زیرا رضایت شرط است هرچند که قابل شناسایی نباشند.

در نص آمده است که شخص یک همراه و رفیقی در مکه داشت بعد از رفتن او، مال او در مال این شخص باقی مانده، از پیامبر سوال کرد ایشان فرمودند صاحب این مال من هستم پس به برادران دینی صدقه بده.

در این روایت شخص احراز نکرده بود که مالک راضی نیست. لذا مانحن فیه شامل این روایت نمی شود. مجهول المالک دو رکن دارد: یکی تعذر تحویل به مالک، یکی عدم احراز رضایت.

2-در ضمن امکان دسترسی هم به صاحبان این زمینها هست زیرا با پرس و جو از اهالی و اطراف می توان مالکان را شناسایی کرد. حتی عابرین گذری هم می توانند صاحب زمینها را پیدا کنند.


[1] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج1، ص296، نامه الرابع.
[2] دعائم الإسلام‌، القاضي النعمان المغربي، ج1، ص363.