درس مسائل مستحدثه استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

99/10/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حقوق متقابل بین والی و رعیت

این حقوق بین والی و رعیت که بیان می شود روایاتی است که عمدةً این روایات از نهج البلاغه از امیرالمؤمنین علیه السلام است، یکی از آن روایات این بود:

«فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَكَ، وَأَلِنْ لَهُمْ جَانِبَكَ، وَابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَكَ،

با عموم رِفق و مدارا کن و با آنها به نرمی رفتار کن، این در آیات شریفه ی قرآن مجید به رسول خدا هم امر شد: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ﴾[1] یا ﴿وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا﴾[2] و ....، در این آیات شریفه خدای تعالی به رسولش امر می کند که با مردم با رِفق و مدارات رفتار کن، این کلام امیرالمؤمنین هم به همین معنا است.

وَآسِ بَيْنَهُمْ فِي اللَّحْظَةِ وَالنَّظْرَةِ»[3]

لفظ «آسِ» به معنای مساوات در برخورد است ولو اینکه در اصلِ مادّه، لفظ «آس» از مؤاسات است و از «أسی» به معنای حزن نیست، این آسَیَ یُآسیُ از باب مفاعلة است و مصدرش مآسات است، مواسات هم خوانده شده لکن مُآسات با همزه أشهر و أکثر استعمالاً است، مُآسات به معنای برادری و برخورد یکسان است، حقوق همه را به نحو مساوی رعایت کردن و عدم تبعیض در برخورد است.

معنای کلام حضرت این می شود که در نگاه و توجّه به اقشار مختلف یکسان برخورد کنید و فقط به یک عدّه‌ای از ذی نفوذان و بزرگان قبائل و اشخاص خواص نظر نکنید و نگاهتان به محرومین و عامّه ی مردم نباشد، بلکه یکسان نگاه کنید، و اگر اینطور نگاه نکنید در ذی نفوذان و بزرگان قبائل و اشخاص خواص نسبت به عامّه‌ی مردم طمع ایجاد می شود و با آنها رفتار آمرانه می کنند، و وقتی که به همه یکسان نظر شود خواص هم طمع نمی کنند.

روایت دیگری هم هست که به همین معنا است:

«أَتَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ!

اصل «أتأمرونّی» همان «أتأمروننی» است که 2 نون با هم ادغام شدند.

آیا به من امر می کنید که «أطلب نصرکم أیّها الرؤساء»، کسانی که توقّع دارید و از خواص هستید، از بزرگان قبائل و دارای نفوذ هستید، به من امر می کنید که من شما را یاری کنم، به چه قیمتی یاری کنم؟ حتّی به این قیمت که از حقوق عامّه ی مردم و محرومین بگیرم و به شما بدهم؟ از بیت المال مسلمین که حقّ عامّه ی مردم هست به شما بدهم؟ این خودش دلیل بر این است که حضرت خودش چقدر مراعات می کردند، از بزرگترین وظائف والی همین است.

.... لَوْ كَانَ الْمَالُ لِي لَسَوَّيْتُ بَيْنَهُمْ، فَكَيْفَ وَإِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللهِ!

اگر مال برای خودم هم بود و از بیت المال هم نبود، من بر خودم وظیفه می دانستم که این اموال را به طور مساوی بین رعیت تقسیم کنم تا چه رسد به اینکه این مال، مالِ بیت المال است.

تسویه در بهره‌مندی از بیت المال و ثروت های کلان و أنفال و ثروات عمومی به عهده ی ولیّ است که باید آنها را بر اساس عدل و مساوات بین مسلمین تقسیم کند و همه را به طور یکسان بهره مند کند، حضرت فرمودند اگر مال خودم بود، من به حسب عدالتی که دارم و باید بر اساس مواسات رفتار کنم، اینطور رفتار می کردم که تمییزی بین افراد قائل نمی شدم چه رسد به اینکه مال، مالِ خداست و بیت المال است، مال الله بودن امر اعتباری است، درست است که همه ی اموال مال الله هستند حتّی آن مالی که برای خودش است هم مال الله است، لکن این مال الله اعتباری است ﴿قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ﴾[4] یا ﴿و اعلموا أنّما غنمتم من شیءٍ فأنّ لله خُمسه و للرسول﴾[5] این مال الله اعتباری است یعنی خدای تعالی در شرع واجب کرد که این را به حساب مال شخصی خودتان رفتار نکنید، بلکه بر اساس همان چیزی که من به شما امر می کنم وظیفه دارید آن را به کار ببرید که برای همه ی مسلمین است.

أَلاَ وَإِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِي غَيْرِ حَقِّهِ تَبْذِيرٌ وَإِسْرَافٌ،

تبذیر و اسراف فقط این نیست که یک سرمایه داری ریخت و پاش کند، بلکه حتی اگر یک حاکم و ولیّ امر الهی هم انفال و بیت المال و مال الله را در غیر موردی که خدای تعالی امر فرمود و در غیر مصارف شرعی اش مصرف کند و بخواهد بین أمّت در بهره‌مندی شان از این بیت المال تبعیض قائل شود، این هم همان اسراف و تبذیر است.

وَهُوَ يَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِي الدُّنْيَا وَيَضَعُهُ فِي الاْخِرَةِ،

ممکن است در دنیا یک عدّه ای را دور خودش جمع کند و به او به به بگویند اما فردای قیامت آتش در انتظار اوست، او را پست و ذلیل و خوار می کند، ﴿لا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَٰنُ وَقَالَ صَوَابًا﴾[6] آنجایی که أحدی نمی تواند مثل این دنیا عذر و بهانه بیاورد، در آنجا ذلیل می شود.

وَيُكْرِمُهُ فِي النَّاسِ وَيُهِينُهُ عِنْدَ اللهِ.

ممکن است که این بذل و بخششی که به یک عدّه ای خاص می کند در نزد مردمی مورد اکرام واقع شود لکن همین بذل و بخشش در نزد خدا او را پست و خوار می کند.

حضرت یک ضابطه ی کلّی تکوینی و واقعی لایتخلّف را بیان می کند: وَلَمْ يَضَعِ امْرُؤٌ مَالَهُ فِي غَيْرِ حَقِّهِ وَلاَ عِنْدَ غَيْرِ أَهْلِهِ ،

مالش را در غیر أهلش، یعنی آن کسی که شایسته ی این نیست که او مالش را به او بدهد

إِلاَّ حَرَمَهُ اللهُ شُكْرَهُمْ

مگر اینکه آن توقّعی را که داشت که این مال را به یک عدّه ای خاص می دهد تا رضایت آن ها را کسب کند و از او پشتیبانی کنند، او هرگز به آرزوی خودش نمی رسد، همان ها مخالفش می شوند، إمرء شامل هر کسی می شود که بخواهد با مال دادن رضایت عدّه ای را جلب کند و عدّه ای را پشتیبان خودش کند، این هرگز تحقق پیدا نمی کند.

وَكَانَ لِغَيْرِهِ وُدُّهُمْ.

و قانون تکوین است، قانون سنّت الله است ﴿وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبديلً﴾[7] همین است که سنّت تکوینی الهی است که اگر یک انسانی بخواهد با دادن مال رغبت ها و میل ها را به سمت خودش جلب کند و برای خودش پشتیبان درست کند، این برعکس نتیجه می دهد، سنّت الهی اینست که دوستی و محبّت غیر او را در دل می گیرند نه او را، یعنی این مال دادن او هیچ ثمره ای ندارد که بخواهند دوستی او را در دل خودشان جای دهند و موجب محبّت به او شود بلکه برعکس، دوستی و محبّت غیر او در دل همان هایی که او پول داده تا محبّت آنها را جلب کند، جای می گیرد.

اینها سخنان بسیار مهمّی است که ما باید آنها را سرمشق و نصب العین خودمان قرار دهیم، باید در فکر و وجودمان اینها را جای دهیم مخصوصاً ما طلاب که مدعی خلافت رسول خدا هستیم، لباس رسول خدا را پوشیدیم.

سوال: حکمت آن چیست؟ اگر تکوینی است چرا در این موارد اینگونه نیست؟

جواب: یعنی این چون بر خلاف حکمت پروردگار هست، بر خلاف عدل است، نمی تواند یک سبب عقلانی داشته باشد که به خاطر مال بخواهند به کسی علاقه پیدا کنند فلذا در روایات دارد که وقتی که یک فقیری به یک غنیّ به خاطر مالش احترام می کند، عرش خدا به لرزه در می آید.

سوال: این وجود دارد که وقتی شخصی به کسانی پول می دهد دور او جمع می شوند و او را پشتیبانی می کنند!

جواب: بله این ممکن است اما موقّتی است و این قضیه به مرور بر می گردد، مثل خوردن شیرینی که الان برای شخص بسیار لذیذ است اما او را دچار مرضی می کند که لا علاج است، ممکن است در ظاهر و ابتدائاً یک علاقه ای جلب شود اما این زائل می شود و از بین می رود، این سنّت پروردگار است که امیرالمؤمنین از آن إخبار می دهد و این لایتخلّف است ولو اینکه ممکن است انسان به عواقب چنین قضیه ای توجّه نکند که در نهایت به کجا منجر می شود.

فَإِنْ زَلَّتْ بِهِ النَّعْلُ يَوْماً فَاحْتَاجَ إِلَى مَعُونَتِهِمْ»[8]

اگر چنانچه یک روزی برایش اتفاقی افتاد و حادثه‌ایی رخ داد که او تمام اموالش را از دست داد مثلاً آتش سوزی رخ داد، آن کسانی که به آنها پول داده به دادش نخواهند رسید.

در خطبه ای دیگر حضرت می فرماید:

«وَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولِ اللهِ(صلى الله عليه وآله وسلم)رَجَمَ الزَّانِيَ الْمحْصَنَ،

زانیِ محصن را رجم کرد و حکم خدا را در مورد او اجراء کرد.

ثُمَّ صَلَّى عَلَيْهِ،

همان کسی را که خودش رجم کرد، بر او نماز خواند.

ثُمَّ وَرَّثَهُ أَهْلَهُ;

بعد ارثش را به اهلش داد

وَقَتَلَ الْقَاتِلَ (القائل) وَوَرَّثَ مِيرَاثَهُ أَهْلَهُ.

بعد از اینکه قاتل را به قتل رساند میراثش را به اهلش رساند.

وَقَطَعَ السَّارِقَ وَجَلَدَ الزَّانِيَ غَيْرَ الْمحْصَنِ، ثُمَّ قَسَمَ عَلَيْهِمَا مِنَ الْفَيءِ،

بعداً هر آنچه از فیء نصیبشان بود به آنها رساند، یعنی حتّی آن کسانی که حدّ می خوردند را هم از فیء و أنفال و ثروات عمومی محروم نمی کرد، یعنی نمی گفت چون اینها حدّ خوردند پس حقّ دیگر مسلمین را ندارد

وَنَكَحَا الْمُسْلِمَاتِ. أَخَذَهُمْ رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله وسلم)بِذُنُوبِهِمْ، وَأَقَامَ حَقَّ اللهِ فِيهِمْ در عین حالی که حدود الهی را اجرا می کرد

وَلَمْ يَمْنَعْهُمْ سَهْمَهُمْ مِنَ الاْسْلاَمِ، وَلَمْ يُخْرِجْ أَسْمَاءَهُمْ مِنْ بَيْنِ أَهْلِهِ[9]

حق آنها را هم پرداخت می کرد اسم این اشخاص را از بیت المال خط نمی زد و اینها باقی می ماندند.*در ادامه حضرت خطاب به یکی از اشخاصی که از بزرگان قبائل بودند و انتظار داشتند که حضرت جانب آنها را رعایت کند زیرا مدعی بودند که سالهای سال همراه پیامبر جنگ می کردند و از انقلابیهای قدیم هستیم که نمونه آن طلحه و زبیر بودند.

حضرت می فرماید: «أَيُّهَا الْمَعْدُودُ ـ كَانَ ـ عِنْدَنَا مِنْ أُولِي الاْلْبَابِ، كَيْفَ تُسِيغُ (ساغ یعنی از حلق عبور داد، خطاب به شخص خاصی است) شَرَاباً وَطَعَاماً، وَأَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّكَ تَأْكُلُ حَرَاماً، وَ تَشْرَبُ حَرَاماً، وَتَبْتَاعُ الاِْمَاءَ وَتَنْكِحُ النِّسَاءَ مِنْ أَمْوَالِ الْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالمجَاهِدِينَ (از بیت المال است)، الَّذِينَ أَفَاءَ اللهُ عَلَيْهِمْ هذِهِ الاْمْوَالَ، وَ أَحْرَزَ بِهِمْ هذِهِ الْبِلاَدَ!»[10]

چگونه انتظار داری بیش از حق و سهم خودت از بیت المال به تو بدهم؟ بیت المال اموال عمومی است و برای همه است چگونه از حلق تو پایین می رود:«مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ ۚ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ»[11]

اگر عموم رزمندگان اسلام نبودند که در جبهه ها شرکت می کردند که اکثر آنها از عوام بودند و امنیت را حفظ کردند و باید از بیت المال حال آنها را مراعات کرد.

فَاتَّقِ اللهَ وَارْدُدْ إِلَى هؤُلاَءِ الْقَوْمِ أَمْوَالَهُمْ (به بهانه اینکه برای نظام و رسول خدا فعالیت کرده ، حق خود را بیشتر از دیگران از بیت المال می خواسته است و همینطور بهانه های مثل خواص بودن و مدیر بودن و ..... اگر کسی تخصصی دارد و خودش فعالیت می کند بحث دیگری است البته در آنجا هم باید حساب و کتاب داشته باشد، اینجا قابل قیاس با گرفتن حقوق از بیت المال نیست، این خلاف سنت امیرالمومنین و خدا و رسول خدا است. با کثرت این بیانات در نهج البلاغه، احتمال کذب آن موهوم است و تظافر و اطمئنان به صدور این روایات وجود دارد)، فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ (اگر این اموال را به بیت المال بازنگردانی) ثُمَّ أَمْكَنَنِي اللهُ مِنْكَ (اگر من قدرت پیدا کنم) لاَعْذِرَنَّ إِلَى اللهِ فِيكَ (کاری خواهم کرد که نزد خدا عذر من موجه باشد)، وَلاَضْرِبَنَّكَ بِسَيْفِي الَّذِي مَا ضَرَبْتُ بِهِ أَحَداً إِلاَّ دَخَلَ النَّارَ!... [12] ( با شمشیر گردنت را می زنم و کسی را که حضرت علی گردنش را بزنند جایی جز جهنم ندارد)

وَاللهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ، وَمُلِكَ (تملّك) بِهِ الاْمَاءُ ; لَرَدَدْتُهُ; فَإِنَّ فِي الْعَدْلِ سَعَةً. وَمَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ، فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضْيَقُ! [13]

حضرت فرمود اگر مسئولی در دولت و نظام اسلامی و علوی، مالی را از بیت المال بیش از حد خودش برداشته باشد ولو اینکه با آن مال خویشان و اقاربش را تزویج کرده یا اماء خریده، همه را باز پس می گیرم.وَوَاللهِ لَوْ أَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ فَعَلاَ مِثْلَ الَّذِي فَعَلْتَ، مَا كَانَتْ لَهُمَا عِنْدِي هَوَادَةٌ، وَلاَ ظَفِرَا مِنِّي بِإِرَادَة، حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُمَا، اگر فرزند یا نزدیکان مسئولی هم هستند و محروم و مضطر هستند همانطور که دیگران حق دارند به آنها هم بدهد، اما بیشتر از دیگران ممنوع است. اگر حسن ع و حسین ع، هم مثل تو این کارها را انجام می دادند، رهایی از چنگ من نداشتند تا اینکه حق را از اینها بستانم. کلام ایشان مثل سایر حاکمان نیست که شعار باشد.

وَأُزِيحَ الْبَاطِلَ عَنْ مَظْلَمَتِهِمَا (باطل را ازاحه می کردم)، وَأُقْسِمُ بِاللهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (کلام ایشان حق است ولکن معذلک قسم خورده است) مَا يَسُرُّنِي أَنَّ مَا أَخَذْتَهُ مِنْ أَمْوَالِهِمْ حَلاَلٌ لِي، أَتْرُكُهُ مِيرَاثاً لِمَنْ بَعْدِي (اگر مالی را به خاطر تعدی تو از تو گرفتم متنفرم که در زندگی شخصی من به میراث برسد بلکه آن را به اهلش می رسانم) ; فَضَحِّ رُوَيْداً، فَكَأَنَّكَ قَدْ بَلَغْتَ الْمَدَى، وَدُفِنْتَ تَحْتَ الثَّرَى، وَعُرِضَتْ عَلَيْكَ أَعْمَالُكَ بِالَْمحَلِّ الَّذِي يُنَادِي الظَّالِمُ فِيهِ بِالْحَسْرَةِ، وَيَتَمَنَّى الْمُضَيِّعُ فِيهِ الرَّجْعَةَ[14]

 

وَلَوْ شِئْتُ لاَهْتَدَيْتُ الطَّرِيقَ، إِلَى مُصَفَّى هذَا الْعَسَلِ (حضرت می فرماید اگر من هم می خواستم می توانستم از این امکانات و عسل مصفی استفاده کنم)، وَلُبَابِ هذَا الْقَمْحِ (نابهای گندم و .... را استفاده کنم)، وَنَسَائِجِ هذَا الْقَزِّ (لباسهای ابریشمی و ...). وَلكِنْ هَيْهَاتَ أَنْ يَغْلِبَنِي هَوَايَ (شیطان و هوای نفس از من خیلی فاصله دارد تا بر من غلبه کند)، وَيَقُودَنِي جَشَعِي (از من دور است که حرص بر اکل و شرب و لذت های دنیایی من را به سوی خودش بکشاند)) إِلَى تَخَيُّرِ الاْطْعِمَةِ ـ و َلَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوِ الْيمَامَةِ مَنْ لاَ طَمَعَ لَهُ فِي الْقُرْصِ (ممکن است که در یمامه و حجاز کسی باشد که امید رسیدن به یک قرص نان نداشته باشد!)، وَلاَ عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ (کسی که غذای سیر نخورده باشد)ـ أَوْ أَبَيْتَ مِبْطَاناً وَحَوْلِي بُطُونٌ غَرْثَى وَأَكْبَادٌ حَرَّى (من بخوابم و در اطراف من اشخاص گرسنه و تشنه هستند)، [15]

این نصوص درباره حقوق والی و رعیت در مورد بیت المال بود که یک والی نسبت به عموم رعیت باید مساوات را رعایت کند و حق ندارد خواص را از بیت المال بیش از آنچه که عوام برخورداند برخوردار کند و چند برابر پرداخت کند.

 


[1] آل عمران/سوره3، آیه159.
[2] لقمان/سوره31، آیه18.
[3] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج1، ص261، خطبه 27.
[4] انفال/سوره8، آیه1.
[5] انفال/سوره8، آیه41.
[6] نبأ/سوره78، آیه38.
[7] احزاب/سوره33، آیه62.
[8] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج1، ص118، خطبه 126.
[9] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج1، ص118، خطبه 127.
[10] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج1، ص281، خطبه 40.
[11] حشر/سوره59، آیه7.
[12] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج1، ص281، خطبه 41.
[13] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج1، ص16، خطبه 15.
[14] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج1، ص281، نامه 42.
[15] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج1، ص284، نامه 45.