1401/09/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الحبس و کیفیته
یک قاعده ای می توان تأسیس کرد به نام «عدم جواز حبس»؛ زیرا حبس یک عقوبتی است و نوع آن را باید شارع تعیین کند که قدر متیقن آن «سیاط» است و به حد هم تعیین شده است، از قبیل حد نیست و هیچ فقیهی نگفته است که مطلق حبس، از قبیل حد است، قواعد هم اقتضا می کند که استحقاق اصل عقوبت بعد از اثبات جرم را عقل صحیح می داند اما نوع و کیفیت عقوبت را باید شرع تعیین کند مثل موارد دیگر که شرع عقوبتها را تعیین کرده است، فلذا باید دید در شرع، حبس از عقوبات است یا خیر؟
قاعده «التعزیر بما یراه الحاکم من المصلحة» که ریشه روایی دارد و اصحاب هم به آن فتوا داده اند، اما آیا این تعزیر شامل حبس می شود یا نه؟ در نص قاعده، لفظ تعزیر آمده است هم در روایت و هم کلمات اصحاب؛ اگر لفظ حبس داخل در تعزیر شود، موضوع حبس داخل در این قاعده می شود و ادله ای که بر این قاعده حاکم است شامل حبس هم خواهد شد.
از نظر لغت، ممکن است اشکال شود که در کلمات اصل لغت آمده است : «ضرب دون الحد»؛ ولی عند التامل، بعض لغویین تعزیر را «منع» گفته اند و به معنای «تأدیب» گرفته اند البته تأدیب یکی از مصادیق منع است و غیرتأدیب هم به معنای منع می باشد، تعزیر به معنای «تأدیب تنبیهی» می شود، والا شاید شخصی با نصیحت هم تأدیب بشود، پس هر تأدیبی تعزیر نمی شود.
پس تأدیب و منع، به حبس قابل تحقق است، درست است که «ضرب ما دون الحد» از مصادیق تعزیر، بر اساس ارتکاز متشرعه است و تعریف فقهاست، اما در تعابیر فقها، عمدتاً لفظ تعزیر را به «ضرب مادون الحد» تعریف کرده اند، مثلا اگر در حد، عبد 40ضربه تازیانه می خورد و نباید تعزیر به اندازه حد برسد، و اگر حر باشد 80ضربه در قذف می خورد و البته در قیادت 75 ضربه می خورد، پس اقل حد در حر، 75ضربه، و در عبد 40ضربه است. در روایت صحیحه آمده است که حد عبد ملاک است : « وفي (العلل) عن محمد بن الحسن، عن الصفار، عن العباس بن معروف، عن علي بن مهزيار، عن محمد بن يحيى، عن حماد بن عثمان، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: قلت له: كم التعزير؟ فقال: دون الحد قال: قلت: دون ثمانين؟ قال: لا، ولكن دون أربعين فإنها حد المملوك، قلت: وكم ذاك؟ قال: على قدر ما يراه الوالي من ذنب الرجل وقوة بدنه»[1]
این روایت دو تفسیر دارد: 1-مطلقا تعزیر کمتر از 40 ضربه باشد 2-مراد حضرت مطلق نیست، بلکه تعزیر در مورد حد شرب خمر باشد باشد، البته حد قیادت هم 75 ضربه است. البته مدلول این روایت اگر در مورد قذف باشد اشکال می شود زیرا قاذف اگر عبد هم باشد باز هم حد 80 ضربه است و هم نص صحیحه داشتیم و هم مشهور فتوا داده اند، ولی اگر مقذوف عبد باشد حد قاذف 40 ضربه می شود.
البته آنچه مهم است این است که تعزیر به معنای «ضرب به سوط» آمده است، همینطور در نصوص دیگر: «محمد بن الحسن باسناده عن يونس، عن إسحاق بن عمار قال: سألت أبا إبراهيم عليه السلام عن التعزير كم هو؟ قال: بضعة عشر سوطا ما بين العشرة إلى العشرين.» [2]
در اینجا هم تعزیر به معنای سوط باشد مفروغ بوده و فقط اندازه اش را پرسیده است، چندتا بیشتر از 10، کمتر از روایت دوم صریح است و مقدم می شود بر روایت اول که مفهوم دارد.
روایات مخالف
روایات مخالف فوق حد استفاضه دیگر داریم که تعداد تعزیر در آن متفاوت است:
باب نکاح بهائم: «محمد بن الحسن باسناده عن يونس بن عبد الرحمن، عن عبد الله بن سنان، عن أبي عبد الله عليه السلام وعن الحسين بن خالد، عن أبي الحسن الرضا عليه السلام وعن صباح الحذاء، عن إسحاق بن عمار، عن أبي إبراهيم موسى عليه السلام في الرجل يأتي البهيمة، فقالوا جميعا: إن كانت البهيمة للفاعل ذبحت فإذا ماتت أحرقت بالنار ولم ينتفع بها وضرب هو خمسة وعشرين [ون] سوطا ربع حد الزاني وإن لم تكن البهيمة له قومت وأخذ ثمنها منه ودفع إلى صاحبها وذبحت وأحرقت بالنار ولم ينتفع بها وضرب خمسة وعشرين [ون] سوطا، فقلت: وما ذنب البهيمة؟ فقال لا ذنب لها ولكن رسول الله صلى الله عليه وآله فعل هذا وأمر به لكيلا يجتري الناس بالبهائم وينقطع النسل.[3]
تعزیر در اینجا 25 ضربه به سوط است.
در باب استمناء « وباسناده عن أحمد بن محمد، عن البرقي، عن ابن فضال، عن أبي جميلة، عن زرارة، عن أبي جعفر عليه السلام قال: إن عليا عليه السلام أتي برجل عبث بذكره حتى أنزل فضرب يده حتى احمرت قال: ولا أعلمه إلا قال: وزوجه من بيت مال المسلمين.» [4]
موثقه ابن ابی یعفور: «محمد بن يعقوب، عن حميد بن زياد، عن الحسن بن محمد بن سماعة عن أحمد بن الحسن الميثمي، عن أبان بن عثمان، عن ابن أبي يعفور، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: جاء رجل إلى النبي صلى الله عليه وآله فقال: يا رسول الله إني سألت رجلا بوجه الله فضربني خمسة أسواط، فضربه النبي صلى الله عليه وآله خمسة أسواط أخرى وقال: سل بوجهك اللئيم»[5]
از کسی مال مسئلت کردم و او را به خدا قسم دادم، حضرت او را 5 ضربه تعزیر زد تا به خدا قسم نخورد تا مالی بگیرد، البته در مجموع 10 ضرب شد، ظاهرا شخصی که 5ضرب زده، حق ضرب داشته است.
کسی که در مسجد بشیند و برای مردم قصه بگوید: صحیحه«محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن هشام بن سالم، عن أبي عبد الله (ع) قال: إن أمير المؤمنين (ع) رأى قاصا في المسجد فضربه بالدرة وطرده. [6] شخصی در مسجد می نشست و قصه می گفت حضرت به دره (سوط) او را زد و طرد کرد.
صحیحه ابی الصلاح الکنانی: محمد بن يعقوب، عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد عن الحسن بن محبوب، عن أبي الصباح الكناني قال: قلت لأبي عبد الله عليه السلام: أيما أفضل؟ الأيمان؟ أو الاسلام؟ - إلى أن قال: فقال: الايمان، قال: قلت: فأوجدني ذلك، قال: ما تقول فيمن أحدث في المسجد الحرام متعمدا؟ قال: قلت: يضرب ضربا شديدا، قال: أصبت فما تقول فيمن أحدث في الكعبة متعمدا؟ قلت: يقتل، قال: أصبت ألا ترى أن الكعبة أفضل من المسجد؟![7]
«فاوجدنی» یعنی بیشتر توضیح بده. اینجا حضرت می خواهد بیان کند که ایمان افضل از اسلام است، در ضمن آن افضلیت کعبه نسبت به مسجد الحرام را حضرت بیان نمود. اینجا تقریر(اصبت) معصوم هست و حجت است.
معتبره سکونی: « محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن الحجال، عن علي بن محمد بن عبد الرحمن، عن النوفلي، عن السكوني، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: أتي أمير المؤمنين عليه السلام برجل نصراني كان أسلم ومعه خنزير قد شواه وأدرجه بريحان قال: ما حملك على هذا؟ قال الرجل: مرضت فقرمت إلى اللحم فقال: أين أنت عن لحم الماعز فكان خلفا منه، ثم قال: لو أنك أكلته لأقمت عليك الحد ولكني سأضربك ضربا فلا تعد، فضربه حتى شغر ببوله.» [8]
حضرت آن شخص را آنقدر زد تا بول او بند آمد. اینجا هم تعزیر است، اینجا شخص نصرانی بود بعد مسلمان شد، بعد این گوشت را اینکار کرد، البته گوشت را نخورده بود تعزیر شد، وگرنه می خورد حد اجرا می شد (البته این قسمت از روایت قابل اخذ نیست). زیرا اینکار اشاعه منکر و فساد است، مثلا کسی گوشت حرامی را در معرض دیگران کباب کند و ...؛
تأدیب مملوک: « محمد بن يعقوب، عن الحسين بن محمد الأشعري، عن معلى بن محمد عن الحسن بن علي الوشا، عن علي بن إسماعيل، عن عمرو بن أبي المقدام، عن رجل، عن رزين قال: كنت أتوضأ في ميضاة الكوفة فإذا رجل قد جاء فوضع نعليه ووضع درته فوقها ثم دنا فتوضأ معي فزحمته حتى وقع على يديه فقام فتوضأ فلما فرغ ضرب رأسي بالدرة ثلاثا ثم قال: إياك أن تدفع فتكسر فتغرم فقلت: من هذا؟ فقالوا: أمير المؤمنين، فذهبت أعتذر إليه فمضى ولم يلتفت إلي.»[9]
« فوضع نعليه ووضع درته فوقها ثم دنا فتوضأ معي فزحمته» شخص تازیانه را داخل نعلین خودش گذاشت بعد تنه ای زدم، « حتى وقع على يديه فقام فتوضأ فلما فرغ ضرب رأسي بالدرة ثلاثا» تا اینکه از دستش افتاد... سه ضربه به من زد « إياك أن تدفع فتكسر فتغرم» کسی را نینداز که به دیگری ضرر بزند...
اینجا اگر کسی به دیگری مزاحمت ایجاد کند، ایشان سه ضربه به سرش وارد کرده است.
روایات فراوان در ابواب بقیة الحدود، نکاح بهائم آمده است که همه این موارد تعزیر به معنای ضرب سوط آمده است، از روایات تا اینجا، استفاده نمی شود که حبس هم تعزیر باشد.