درس مسائل مستحدثه استاد علی اکبر سیفی مازندرانی

1400/09/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مفسد اقتصادی

این قاعده بسیار مبتلا به است. فساد اقتصادی به عنوان یک جرم بزرگ تلقی می شود و مجازات آن تا مرز اعدام هم ممکن است پیش برود یا مجازات های خیلی سنگین؛ لذا درصدد این هستیم که مجازات آن را در شرع به حکم اولی بیان کنیم.

عنوان مفسد اقتصادی همین طور که در عرف ملاحظه می کنیم اینطور نیست که شخصی یک بار احتکار کرده باشد این مفسد اقتصادی می شود، بلکه باید احتکار آن در حدی باشد که در نظام اقتصادی یک کشور و ملت اخلال ایجاد کند و یا اینکه بازار را دچار نوسان کند و مردم از این ناحیه دچار آسیب در جهات اقتصادی بشوند، بنابراین اگر مثلا احتکار به مجرد یک بار یا دو بار یا دایره کم باشد و این احتکار در مسئله جلوگیری از چرخه اقتصادی و معیشت دخلی نداشته باشد، کسی این را مفسد اقتصادی نمی گوید، مفسد اقتصادی یعنی به آن حد برسد که تأثیر آن در اخلال در اقتصاد کشور و ملت مشهود باشد.

ما در صدد این هستیم که ببینیم عنوان مفسد اقتصادی چه مجازاتی دارد وإلا خیلی از اعمال و رفتارها است که عنوان و مجازات آن معلوم است، مانند ربا که در روایات وارد شده که اگر آیه ربا را برای شخص بخوانند و مع ذلک دو سه بار تکرار کنند و او توجهی نکند مجازات آن اعدام است، و همینطور مسئله ضمان و ....

با قطع نظر از عروض عناوین خاصه ایی که در روایات و آیات و فتوی مجازات آن تعیین شده، درصدد هستیم اینکه در نظر عرف شخصی افساد اقتصادی می کند و بعنوانه هم مجازات آن تعیین نشده، از نصوص و ادله چه مجازاتی را می توانیم تعیین کنیم.

این عنوان یا مشابه آن در روایات وارد نشده است و همینطور مجازات آن؛ ولی عناوینی است مشابه که ما می توانیم بگوییم آن عناوین کلی بر اینجا منطبق شود باید مورد بررسی قرار گیرد.

فساد و افساد

آیه شریفه دارد که ﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ[1] و یا ﴿وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا[2] ؛ إفساد حقیقت شرعیه ندارد و عرفیه محض است لذا ما باید به کلام اهل لغت مراجعه کنیم تا معنای افساد را بفهمیم، معنی افساد : هر چیزی را از حد آن خاصیت و منفعت که مترقب الفایده است را خارج کردن؛ خاصیت ذاتی شیء را سلب کردن؛ مثلاً فلان میوه را فاسد کردن یعنی خاصیت مترقب که به حسب ذات خود میوه است را را از بین بردن.

طبرسی دارد « والإفساد: اخراج الشئ إلى حد لا ينتفع به بدلا من حال ينتفع بها، وضده الإصلاح. »[3] ، ابوهلال دارد:« ( الفساد هو التغيير عن المقدار الذي تدعو إليه الحكمة. و الشاهد انَّه نقيض الصلاح و هو الاستقامة على ما تدعو إليه الحكمة. و إذا قصر عن المقدار أو أفرط، لم يصلح. و إذا كان على المقدار، أصلح.[4] هر مقداری را که حکمت درباره هر چیزی اقتضا می کند، ضد این حکمت رفتار کردن، عمل کردن؛ تغییر دادنی که بر خلاف حکمت خلقت و وجود این چیز است.

( و الشاهد انَّه نقيض الصلاح) إفساد نقیض صلاح است، یعنی هر شیء که در ذات و وجود خود به مقتضای حکمت آفریدنش، یک صلاحیتی دارد هرگونه تغییری که موجب شود این صلاحیت ذاتی از آن شیء سلب شود این إفساد می شود. این کلام درستی است ولی کلام ایشان به معنویات و امور معنوی بیشتر می خورد و لکن می شود کلام ایشان را با کلام طبرسی - اخراج شیء از حد نفع آن - تعمیم داد و ایشان دارد که افساد تغییر دادن خلاف مقتضای حکمت است، هر دو یکی هستند، بالاخره هر چیزی که خداوند تعالی می آفریند یک نفعی دارد، حرکتی و فعلی انجام دادن که نفع آن را زائل کند، یا اینکه بر مقتضای خلاف حکمت آفرینش آن باشد إفساد است.

مثلا در زمین وخاک، حکمتش این است که انواع میوه های رنگارنگ و درختان و اشیاء، گل ها را برویاند، حالا اگر کاری انجام شود که این زمین قابلیت خود را از دست بدهد، برخلاف مقتضای حکمت پروردگار است، این می شود إفساد في الأرض، یعنی سلب قابلیت کشت کردن و ثمر دادن و رویش. این معنای عرفی إفساد.

پس از این معنای لغوی و عرفی برای ما قاعده می شود که هر جا إفساد در آیات شریفه آمده است به همین معنا باید گرفته و حمل شود مگر قرینه ای برخلاف آمده باشد و نص قائم شده باشد که افساد را به معنی دیگری تفسیر کند مثلا فرض کنید : ﴿إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا﴾[5] ، فساد در این آیه به معنای محارب آمده است که شهر سلاح در آن أخذ شده و روایات تعریف و قیود خاصی برای آن آورده اند مانند اخافة الناس، اما اگر غیر این موارد باشد که عنوان محارب نباشد و نصوص خاص نباشد ، بنابر قاعده باید گفت که معنای فساد همان معنای لغوی و عرفی خودش است پس طبق همین قاعده وارد آیات می شویم و استدلال کنیم.

سوال: آیا معنای لغوی افساد شامل فساد اقتصادی نمی شود؟

جواب: بله ، البته اگر فساد اقتصادی به این گونه باشد که مثلاً زمین را تخریب کند و یا در زمین یک فعل و انفعالی انجام بدهد و یک مواد شیمیایی در آن بریزند که موجب فساد او شوند، یا مثلا پسآب کارخانه را در زمین بریزند که سلب خاصیت زراعت در آن زمین شود، این نوعی إفساد فی الأرض می شود زیرا مقتضای حکمت و خاصیت زمین را فاسد کرده اند، یا اینکه به محصولات تراریخته نسبت می دهند که موجب عقیم شدن می شود، که این هم در صورت صحت، افساد است. مفسد اقتصادی به تبع إفساد فی الأرض یکی از مصادیق آن است.

اما اگر مفسد اقتصادی، افساد فی الارض هم نباشد یک عنوانی است که بر شخصی که نظام و سیستم اقتصادی یک کشور را برهم بزند و مختل کند صادق است و اگر او این کار را نمی کرد این اختلال ایجاد نمی شد، و راه طبیعی آن این نبوده است، مثلا کاری کند که اختلال در رشد طبیعی ایجاد کند باز هم داخل در تعریف لغوی می شود، یعنی طوری باشد که به حسب طبیعی و مقتضای طبیعی امر رشد حاصل می شود، امّا این با یک کار اختلال در خود این سیستم رشد ایجاد میکند یعنی این را از آن مسیر اصلی ذاتی خودش منحرف می کند و سلب آن خاصیتی که متوقع از آن است ، آن خاصیت را سلب می کند.

*یکی از آیاتی که استدلال شده برای مجازات مفسد اقتصادی این آیه است که ﴿فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾[6] خلیل معنای بخس را گفته: ظلم، ایراد نقص در مال؛ لَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ (در اشیاء مردم نقص ایجاد نکنید) وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا؛ به یک تفسیر می شود بعد از اینکه انبیاء و اوصیاء و اولیاء آمده اند و دین و شرع و احکام را آورده اند که این موجب اصلاح ارض شد، کسانی بیایید با گمراه کردن و اغوای مردم و اهل زمین، بندگان خدا را گمراه و فاسد کنند. اگر این معنای معروف را بگیریم، قطعا آیه از مدار استدلال ما خارج می شود.

اما اگر ارض را بدون تقدیر و طبق معنای ظاهر بگیریم، البته طبق قاعده اصولی که به ما می گوید که اخذ به ظواهر کنید زیرا اخذ معنای خلاف ظاهر نیاز به دلیل دارد. در« لاتفسدوا فی الارض»، معنای ظاهر ارض، خود ارض است و تقدیر گرفتن اهل أرض، بر خلاف معنای موضوع له أرض است، پس اگر اصل أرض را مراد بگیریم خود أرض هم قابلیت افساد دارد.

با این معنای ظاهر می توان در آیه دو احتمال می توان داد: 1- «لاتفسدوا فی الارض» یک فقره مستقل باشد. پس آیه دارد چند چیز را تحریم می کند یکی بخس، یکی هم افساد فی الارض، هر دو به طور مستقل. پس در هر فقره خودش حجیت دارد، افساد فی الارض را تحریم کرده است و نمی توان گفت حرمت بخس از موارد إفساد فی الارض است و حرام است و همینطور نمی توان گفت مفسد اقتصادی از مصادیق إفساد فی الارض است، و افساد فی الارض خودش عنوان مستقلی است مثل بقیه آیات دیگر، که چندتا نهی و چندتا منهی عنه دارد هر فقره ایی یک منهی عنه دارد، اینجا منهی عنه آن افساد فی الارض است، آن منهی عنه آن در فقره قبلی بخس است مستقلاً.

اما یک احتمال دیگر این می رود که این به مثابه تعلیل باشد یعنی به مقتضای سیاق (لَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ) بخس نکنید زیرا که این بخس فساد است و فساد در ارض هم حرام است ، این نهی اشاره به آن تعلیل باشد.

عرض می شود که این احتمال دوم را نمی توان به عنوان ظهور اخذ کرد زیرا بخس به تنهایی حرام شده است و معلل نیست، بخس یعنی ایجاد نقص در مال و ظلم در اموال ، مال دیگری را گرفتن و در آن فساد کردن،و آیه قبل دعوت به ﴿أَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ﴾[7] می کند، یعنی ترازو را کم نگذارید به گونه ایی که ضرر مال به طرف مقابل بخورد، و لذا ( تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ )یعنی ( أموالهُمْ )، ضرر مالی مال وارد نکنید، «لاتبخسوا الناس اشیاءهم»، یعنی این بخس نتیجه سرپیچی از فرمان ( أوْفُوا الْكَيْلَ) است و اگر أوفوا الکیل نکنید نتیجه این می شود که ظلم می کنید.

هرچند این بخس هم مصداق افساد است، و هر افسادی حرام است، اما این احتمال با احتمال استقلال هر فقره تکافو می کنند، و نمی توان گفت که جهت تعلیل مقصود است چون که ادات تعلیل هم نیامده است، پس یک فقره مستقلی است و این که ما بگوییم اینجا سیاق است و «لاتفسدوا» می خواهد بگوید حکمت و دلیل و علت نهی از بخس است، مشکل می شود، و اینکه شخصی در یک معامله جزئی هم بخس کرده و از کیل کم گذاشته افساد فی الارض شود مشکل است و ارتکاز این را دفع می کند، هرچند این احتمال قوی است اما به حد ظهور نمی رسد که فقیه بتواند به پشتوانه آن فتوا دهد، بعضی هم گفته اند که عطف عام بر خاص است که همان تعلیل به عام است: «کل افساد فی الارض حرام» و «بخس من مصادیق افساد فی الارض»، اما این به حد ظهور نمی رسد، و نمی توان گفت که ماهیت و عنوان بخس از قبیل إفساد فی الارض است، اما اگر تکرار شود و بخس وسعت یابد شاید بتوان گفت که افساد فی الارض است ولی به تنهایی نمی تواند افساد فی الارض باشد.

کسی که مدعی است و می خواهد حکم افساد اقتصادی را از این آیه استفاده کند باید بگوید این بخس هم داخل در افساد است، آن وقت ذات بخس هم امر اقتصادی - فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ – است، چون در موضوع اقتصاد است و بخس ماهیتی جز إضرار و نقصان اقتصادی ندارد، که در این تطبیق این عنوان افساد بر بخس و اینکه از مصادیق افساد فی الارض باشد جای تامل است.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


[1] -الروم: 41.
[2] -الأعراف: 56.
[3] مجمع البيان في تفسير القرآن - ط مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، الشيخ الطبرسي، ج4، ص302.
[4] معجم الفروق اللغويه الفروق اللغويه بترتيب وزياده، العسكري، أبو هلال، ج1، ص405.
[5] -المائدة: 33.
[6] -الأعراف: 85.
[7] سوره انعام: آیه 152.