درس فقه معاصر استاد حسین صفدری

1402/09/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الجهاد/فقه جنگ نرم /مرابطه

حدیث خوانی

محمد بن ابی نصر خدمت امام رضا علیه السلام رسید از استجابت نشدن دعاهایش شکوه داشت. حضرت فرمود شیطان در تو حلول نکند و راهی در قلبت پیدا نکند. نکاتی را فرمودند و گفتند امام باقر علیه السلام خیلی سفارش فرمود که دعای مومن در حالت شدت نباید یک گونه و در رها شکل دیگری ، تضرع و انسان نیازمند و ابراز نیازش در درگاه خداوند بالا تر است. فرض کنید کسی مریضی دارد دعا می‌کند دینی دارد برای اینکه ابرویش نرود دعا می‌کند کسی دل شکسته است پ با دل شکسته دعا می‌کند این دعا دعایی است که با امید و پافشاری در درگاه خدا انجام می‌شود. امام رضا علیه السلام به استناد فرمایش امام باقر علیه السلام می‌فرماید وقتی نیازمند هستید طوری دعا نکنید وقتی بی نیاز هستید به شکل دیگر ، در بی نیازی و رخا هم به همان گونه ای دعا کنید که در شدت و مشکلات دعا می‌کنید. پافشاری کنید، اصرار کنید با دل شکسته دعا کنید آداب دعا را رعایت کنید و از خدا بخواهید.

لَيْسَ إِذَا أُعْطِيَ فَتَرَ، اگر خداوند متعال دعای شما را استجابت کرد به خواسته ی خود رسیدید، سست و بی حال و بی انگیزه نشوید، همواره در دعا انگیزه داشته باشید. فَلَا تَمَلَ‌ الدُّعَاء، آدمی که بی انگیزه می‌شود و احساس نیازش کم می‌شود از دعا خسته می‌شود شما از دعا خسته نشوید اگر اجابت زمانش طولانی شد خسته نشوید اگر اجابت شد خسته نشوید بی انگیزه نشوید، فَإِنَّهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِمَكَان، دعا جایگاهی دارد، حرمت دارد، این حرمت دعا را نشنید و علیک بصبر، در دعا پافشاری کنید، اینکه در دعا پافشاری کنید اصرار کنید خب یک نکته است، زمینه ی استجابت دعا را هم باید فراهم کرد. این هم نکته ی دیگری است در آداب دعا حضرت می‌فرمایند علاوه بر اینکه خسته نشوید و پافشاری کنید و صبور در دعا باشید، و طلب حرام، با لقمه ی حرام امید به استجابت نداشته باشید طلب حلال کنید و لقمه را پاک کنید قطع رحم نکنید که موجع به مستجاب نشدن دعا می‌شود و نکاتی است که در جلسه ی آتی ادامه می‌دهیم پس صبوری و پافشاری در دعا اجمالا یک ضرورت است.

بررسی کلام صاحب جواهر

لكن في التنقيح وجوبها على المسلمين كفاية من غير شرط ظهور الإمام عليه السلام، و لعله يريد حال الضرر بعدمها على الإسلام، لا أن المراد وجوبها من حيث كونها كذلك مطلقا

در جلسه ی گذشته فرمایش مرحوم صاحب جواهر علیه رحمه را در مورد حکم شرعی مرابطه را نقل کردیم ایشان نظرش این بود مرابطه مستحب است. ذیل فرمایش خودشان نقطه نظر فاضل مقداد در تنقیح را آوردند که فاضل مقداد داشتند که این عمل یعنی مرابطه واجب است لکن این لکن متعلق به مرحوم صاحب جواهر است. لکن فی التنقیح وجوبها علی المسلمین کفایه ، واجب کفایی است من غیر شرط ظهور امام علیه‌السلام ، اینکه این واجب در زمان حضور حضرت هم باشد چنین شرطی نیست بعد ایشان تفسیر کردند و این را حمل کردند بر موقعی که قرار است یک ضرر قابل توجهی به اسلام و نظام اسلامی وارد شود و یرید ضرر عدم اسلام یعنی اگر مرابطه نشود ضرر بزرگی به اسلام برسد لا وجوب کذلک مطلق، ایشان گفتند مراد مرحوم فاضل مقداد وجوب مرابطه به ما حی مرابطه نیست بلکه از باب دفاع از اسلام وقتی دفاع شد آنجا واجب است. ما از این فرمایش مرحوم صاحب جواهر ذیل فرمایش مرحوم فاضل مقداد نتیجه می‌گیریم مفروض ایشان دو چیز است: یکی اینکه گاهی مرابطه برای پیشگیری از اضرار و اخلال نسبت به نظام و حاکمیت اسلامی است گاهی پیشگیری از اضرار به مسلمین است. اگر مرابطه در جایی واقع شد که ترک آن باعث اخلال به نظام اسلامی و تضعیف نظام اسلامی و اسلام شود ایشان می‌گوید کلام مرحوم فاضل مقداد حمل بر اینجاست یعنی ما هم قبول داریم که اگر ترک مرابطه باعث اضرار به اسلام باشد مرابطه واجب است اما اگر ترک مرابطه موجب ضرر به مسلمین است اینجا مستحب و عملی راجع است. هر چند که مرحوم صاحب جواهر فرمایش فاضل مقداد را به طور مطلق نپذیرفتند گفتند این در این شقی که به اسلام آسیب می‌رسد حمل می‌شود اما همین تفصیلی که قائل شدند اجمالا پذیرفتند که در نقاطی مرابطه واجب می‌شود. اجمالا وجوب آن را در بعضی از نقاط پذیرفتند. خب این یک نکته ای است که به نوعی تفصیل قائل شدند اینکه حالا وجوب آن ذاتی یا عرضی است بماند اما پذیرفتند که مرابطه در مواردی مستحب است آنجا که اخلال و اضرار به مسلمین است در مواردی واجب است آنجا که اخلال و اضرار به اسلام است. ما هم در گذشته گفتیم که مرابطه دو دسته است یکی در برابر تهدید ناشی از هجوم چپاولگران به مناطق مسلمانان که آنجا روایاتی را هم که خواندیم و مطرح کردیم از اول بحث مرابطه دلالت دارد ادله که این عمل رجعان دارد و باید با نگاه رجعان و استحباب به آن نگاه کرد. این نوع از مرابطه یعنی دفاع از جان و مال مسلمانان به طور سازمان یافته مصادیقش دیگر خیلی قوی نیست. اینکه بروند در گلوگاه ها بایستند و اگر هجوم به اموال و انفس مسلمین شود از این ها دفاع شود یا اطلاع رسانی شود البته ممکن است در مواردی هم باشد نقاطی در مجاورت تیم های قاچاق در مجاورت با مجرمین سازمان یافته می‌آیند محله ای را می بندند و می‌زنند برای قاچاق رد شود یا کسی را فراری دهند که در چنین حالتی ممکن است فردی از مسلمانان پیدا شود و با مقامات مسئول و پلیس تماس بگیرد و با ۱۱۰ ارتباط بگیرد و اطلاع رسانی کند و آنها کمک این مردم بیایند این هم ممکن است نوعی مرابطه باشد که عمل مستحتخن است که جان و مال افراد نزدیک به مناطق شرور به خطر افتاد اطلاع رسانی کند. این نوع عمومی که حکم استحباب به آن می‌دهند دیگری مرابطه برای پیشگیری از تعرض سیاسی و امنیتی به نظام و سرزمین های اسلامی است که در دوران معاصر به انحاه مختلف ممکن است رخ دهد. دشمن نه فقط از طریق هجوم به مرز های جغرافیایی بلکه با تمرکز بر محور های پنجگانه که در مباحث قبلی برشمردیم با استفاده از شیوه های جنگ نرم یا جنگ سخت در صدد اخلال یا اضرار به نظام اسلامی باشد. وقتی تعرض به اشکال مختلف از مرز های گوناگون برای آسیب رساندن به نظام اسلامی و حاکمیت دینی در جریان است ترک رباط در تمام عرصه های مذکور زمینه ساز اضرار به بیضه ی اسلام و حکومت اسلامی می‌شود. در چنین فرضی بر اساس مبنای مرحوم صاحب جواهر که تبنی کردند و فرمایش مرحوم فاضل مقداد را به آن حمل کردند اینجا هم مرابطه واجب می‌شود عملی واجب است. البته ایشان تأکید دارند که مرابطه از حیث هی مرابطه واجب نیست بلکه برای دفع ضرر از اسلام واجب می‌شود که با ایشان مخالفتی نداریم چون مبنای مرابطه دیدبانی از دفع خطر است ایشان می‌خواهند بگویند در دفاع از مسلمانان راجعون در دفاع از اسلام واجب در دفاع از مال مسلمین راجع در دفاع از بیضه ی اسلام واجب ما با این مخالفتی نداریم و بحث هم نداریم ، مرابطه به خودی خود که کسی در جایی که تهدیدی نیست برود و بخواهد آنجا کشیک دهد و حضور داشته باشد حتی عمل راجع نیست مرابطه لازم به تهدید است که در مباحث گذشته در این زمینه صحبت کردیم ما تأکید می‌کنیم در مواردی که ترک رباط باعث اخلال در نظام اسلامی و سرزمین های اسلامی باشد این عملی واجب است. این نکته ی فرمایش مرحوم صاحب جواهر ذیل قول به وجوب که فاضل مقداد آن را مطرح کردند.

ادامه ی فرمایش مرحوم صاحب جواهر چند نکته دارد این هم عبور کنیم تا به اصل مطلب برسیم. ایشان دارند نعم هي راجحة و لو كان تسلط الإمام عليه السلام مفقودا أو كان غائبا، خب واضح است وقتی خطر و دشمن هست عملی راجع است و رجعان هم در آنجا هست که خطر متوجه اصل اسلام نیست وقتی خطر متوجه اصل اسلام نبود عملی راجع است حتی اگر امام مفقود یا غائب باشد یا قدرتی در امور نداشته باشد. چرا در زمان غیبت امام جایز است لاتتضمن قتال ابتدائا، متضمن قتال ابتدایی نیست، ایشان در مقام معالجه‌ی این مشکل که چگونه می‌شود که مرابط به عمل رباط در سرزمین رباط بدون اذن امام عادل گسیل شود و در اثناء رباط احیانا ناچار به قتال هم شود و قتال او بدون اذن امام شود اما این عمل جایز باشد در مقام پاسخ به این مسئله یا حل این معما در سیاق فرمایش علامه حلی رحمه الله علیه چند جواب می‌دهیم ، اولاً می‌فرمایند اصل مرابطه متضمن قتال نیست و متضمن جهاد نیست مرابط عازم قتال نمی‌شود به دیدبانی و مراقبت می‌رود در مناطق رباط حضور پیدا می‌کند اگر خطری هم مشاهده کرد اهالی و ساکنین مناطق اطراف را مطلع می‌کند که مردم متوجه باشید و آماده باشید که دشمن می‌خواهد هجوم بیاورد. ایشان با این عبارت نتیجه می‌گیرد مرابطه متمایز از قتال و جهاد است و مشمول ادله ی جهاد که جهاد را بدون اذن امام غیر جائز می‌داند مشمول آن نیست وقتی مرابطه منوط به اذن امام نبود پس عملی جایز از این جهت که دفاع از مسلمین و اموال مسلمین است.

نکته ی دوم که می‌فرمایند این است که و لو اتفق الاحتياج معه إلى القتال فهو من الدفاع حينئذ عن البيضة الذي قد عرفت كونه قسما من الجهاد و مأمورا به، اگر نیازمند جنگیدن شد در قتال فهوا من دفاع هین بیض اسلام ، توضیح می‌دهند این جهاد بدوی نیست دفاعی است چون دفاعی است دفاعی هم اذن امام را نمی‌خواهد، اذا در جواز مرابطه در زمان غیبت یا عدم بسط سلطه ی امام یک بار می‌گوییم که مرابطه اصلا با طبیعت مقاتله متمایز است این دیدبانی در جنگ و جهاد می‌روند شمشیر بزنند این می‌رود دیدبانی کند چون طبیعتش متمایز است اذن امام شرط نیست دوم اگر نیاز به جهاد و جنگ پیدا کرد آن موقع دشمن هجوم آورده است و واجب است در هجوم بایستد اصلا جهاد دفاعی اذن امام در ان شرط نشده است پس معادله الحمدلله حل شد در مرابطه چون اصالت و طبیعت آن غیر از جهاد است اذن امام برای اینکار شرط نیست چون جهاد بدوی نیست اگر هم رفت مجبور به جنگ شد وقتی هجوم دشمن است و باید دفاع کند و جهاد دفاعی در آن اذن امام شرط نیست این فرمایش دو بزرگوار یا به نوعی سه بزرگواری که نقل کردیم، مرحوم علامه حلی ، مرحوم صاحب جواهر و مرحوم صاحب تنقیح فاضل مقداد؛

ما چند نکته و اشکال در خصوص فرمایش صاحب یک جواهر و علامه حلی به ذهن ما می‌رسد. این مشکل از زمان شیخ طوسی در کلمات فقها و بزرگان شیعه نقل شده است و دائما تکرار شده است و همه همین نکته را برای یکی پس از دیگری منتقل و منعکس کردند. به نظر می‌آید می‌شود روی این موضوع مقداری کنکاش کرد، اصل این ادعا که رباط لاتتضمن قتال، می‌خواهیم چند نکته در حاشیه اش بیان کنیم، اول اینکه این بزرگواران می‌فرمایند مرابطه حفظ و اعلام است و لاتتضمن قتال، در بردارنده ی قتال نیست اول باید بدانیم وقتی می‌گوییم حفظ و اعلام است حفظ یعنی چه اعلام یعنی چه، حفظ در کتب فقهی ما و در اصطلاحات فقهی بین فقها در دو زمینه و دو معنا استعمال شده است. یکی یاد سپاری، مثلاً واجب است سوره ی حمد را برای اینکه نماز واجب است حفظ کنند وقتی می‌خواهند نماز را بخوانند اگر قرآن در اختیارش نبود از رو بخواند باید از حفظ داشته باشد. سوره ی حمد یا یک سوره ای که لازم است در نماز بخواند حفظ آن لازم است یا حفظش ترجیح دارد. حفظ در اینجا به معنای به یاد سپاری است که الان موضوع بحث ما نیست. معنای دومی که برای حفظ در کتب فقهی هست نگهداری و حفاظت کردن از چیزی و دفاع از آن یا جلوگیری از وارد آمدن آسیب به آن است. محافظت کردن یعنی ممانعت از آسیب، ممانعت از تخریب ممانعت از تلف شدن، پس محافظت یعنی این؛

در ما نحن فیه وقتی می‌گوییم حفظ و اعلام حتماً حفظ به معنای یاد سپاری و خاطره سپاری نیست. وقتی آن نبود معنایش می‌شود حفظ به معنای ممانعت از آسیب. حفظ جان یعنی ممانعت از آسیب حفظ آبرو یعنی ممانعت از آبرو ریزی، حفظ مال همین شکل ، حفظ امانت، حفظ اسلام این ها همه مصادیقی از استعمال حفظ به معنای دوم است یعنی مراقبت از اخلال، آسیب یا دفاع از جان آبرو مال ، امانت در کلمات فقها این واژه به این معانی زیاد استعمال شده است مثلاً در زمان وجوب دفاع این عبارت را خیلی از فقها دارند مرحوم صاحب جواهر هم دارد وقد تجب المحاربة على وجه الدفع من دون وجود الإمام عليه‌السلام ولا منصوبه كأن يكون بين قوم يغشاهم عدو يخشى منه على بيضة الإسلام، أو يريد الاستيلاء على بلادهم أو أسرهم وأخذ مالهم جمله پس محاربه واجب است به وجه دفع، وقتی خطری متوجه هست آن را دفع کردن، دفاع کردن، حفاظت کردن از خود، اموال و سرزمین حالا سایر موارد چیست بماند پس دفاع و حفاط اینجا با هم در یک معنا هستند یا حفاظت از جان و مال در برابر تهدید دشمن يجب الدفاع على كل من خشي على نفسه مطلقا أو ماله أو عرضه ، اینجا دفاع به معنای همان حفاظ است یا حفظ جان به معنای نهی از منکر ، در انکار نهی از منکر مفسده ای نباشد أن لا يكون في الإنكار مفسدة، فلو علم أو ظن توجه الضرر إليه أو إلى ماله أو إلى عرضه أو إلى أحد من المسلمين في الحال أو المال سقط الوجوب بلا خلاف أجده فيه، اگر ضرری آید یعنی نشود حفظ کرد جان خود یا مسلمانی یا آبروی خود را اینجا وجوب نهی از منکر ساقط می‌شود بعد می‌فرمایند بلا خلاف اجده فیه بدون هیچ اختلاف نظری یا اگر از گرسنگی کسی در حال تلف شدن است حفظ جانش اقتضای این را دارد که از طعام غیر استفاده کند. اینجا از باب حفظ جان احکامی دارد دارد ولو اضطر إلى طعام الغير وليس له الثمن وجب على صاحبه الحاضر غير المضطر إليه بذله، لأن في الامتناع إعانة على قتل المسلم ولأنه يجب عليه حفظ النفس، واجب است این را بذل کند، لامن فی ابامتناع علی قتل مسلم و ینهول یجب علیه حفظ نفس، اگر طعامش را ندهد کمک به قتل یک مسلمان کرده است بنابراین واجب است حفظ نفس کند و مانع فوت آن نفس شود. باز اینجا ببینید حفظ نفس یعنی ممانعت از اینکه آسیبی به آن برسد.

موارد دیگری هم هست مثل لا خلاف ولا إشكال في أنه للإنسان أن يدفع المحارب أو اللص أو غيرهما عن نفسه وحريمه وماله ما استطاع ، باید دفاع کنند آسیبی به جان و مال نرسد در برابر دزد یا محارب پس این معنای حفظ است یعنی ممانعت از آسیب و غیر به جان باشد مال باشد کشور باشد مسلمین باشد حفظ به این معنا خب وقتی که در عبارت مرحوم صاحب جواهر یا علامه حلی هست که مرابطه یعنی حفظ و اعلام معنای حفظ را فهمیدیم یعنی دفاع یعنی ممانعت از اینکه آسیبی به آن برسد، از چه چیزی باید حفاظت کند؟ متعلق حفاظت هم یا جان خودش هست وقتی که ضرر از سوی دشمن متوجه جانش است یا مالش با ابرویش یا جان مسلمانان است یا کیان اسلامی است یا مصالح مسلمین است. هر چیزی که باشد متعلق این حفظ باید حفظ کرد پس مرابطه وقتی حفظ است یعنی نباید اجازه داد که آسیبی به آن برسد، آیا فقط با اعلان کردن می‌شود جلوی آسیب را گرفت یا خیر؟