درس فقه معاصر استاد حسین صفدری

1402/09/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الجهاد/فقه جنگ نرم /مرابطه

حدیث خوانی

عن احمد بن محمد بن ابی نصر قال: قلت ابالحسن علیه السلام جُعِلتُ فِداكَ، إنّي قَد سَأَلتُ اللّهَ حاجَةً مُنذُ كَذا وكَذا سَنَةً

راوی نقل می‌کند خدمت امام رضا علیه السلام رسیدم و مطرح کردم شما بزرگواران راجع به دعا و مسئلت از خدا نکات زیادی فرموده و می فرمایید اما سال ها دعا می‌کنم و خواسته ای دارم خداوند خواسته ی من را اجابت نکرده است شما میگویید از خدا بخواهید تا اجابت کند اما خواسته ی من اجابت نشده است. به نوعی گله دارند. بعد ادامه می‌دهند وقَد دَخَلَ قَلبي مِن إبطائِها شَيءٌ.، در دلم ابهاماتی می آید که من آدم خوبی نیستم خدا از من راضی نیست و... حضرت در آداب دعا فرمودند: يا أحمَدُ ، إيّاكَ وَالشَّيطانَ، مواظب شیطان باش ، أن يَكونَ لَهُ عَلَيكَ سَبيلٌ، مراقب باش در دلت راهی باز نکند؛ حَتّى يُقَنِّطَكَ، تا تورا نا امید کند، إنَّ أبا جَعفَرٍ ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ ـ كانَ يَقولُ : «إنَّ المُؤمِنَ يَسأَلُ اللّهَ عز و جل حاجَةً ، حضرت از امام باقر نقل می‌کند که می‌گویند چه بسا مومنی حاجتی می‌خواهد که خداوند این را عقب می اندازد حُبّا لِصَوتِهِ وَاستِماعِ نَحيبِهِ» . خدا دوست دارد صدای حاجت او را بشنود و خداوند به آن علاقه دارد و تعجیل در اجابت می‌کند برای اینکه این صدا را بیشتر بشنود، سوگند به خدا که وقتی خدا یک چیزی از خواسته های مومنین را در این دنیا تأخیر می‌اندازد برایشان بهتر است نسبت به آن چیزی که برایشان تعجیل و همین الان تأمین کرده است یعنی اگر در این دنیا تأخیر کرد آن دستاورد و محصولی دارد که مهم تر از دستاورد تعجیل است بعد فرمودند این دنیا چه خاصیتی دارد. پس اگر اجمالا در اجابت دعا تأخیری حاصل می‌شود نباید اجازه داد شیطان به روح و قلب انسان نفوذ کند.

خلاصه بحث گذشته

در رابطه با مرابطه و حکم شرعی آن فرمایش مرحوم علامه حلی را مطرح کردیم، ایشان فرمودند نهایتاً که مرابطه در حال ظهور امام علیه السلام مستحب موکد است در حال غیبت امام علیه‌السلام مستحب غیر موکد است و طبیعت مرابطه هم چیزی غیر از قتال است لاتتضمن قتال و الحفظ و اعلاما، ما درباره ی این فرمایش مرحوم علامه چند نکته می‌خواهیم مورد توجه قرار بدهیم.

اول اینکه می‌فرمایند المرابطة مندوبة بالذات ، مرابطه ذاتا مستحب است زیرا طبیعت مرابطه هم جنگ و قتال نیست. صرفاً رصد و اطلاع رسانی است. علت آن هم این است عده ای از مسلمانان ممکن است در خطر باشند زن و مرد و پیر و جوان و بچه و خرد سال است همه هم نمی‌توانند شب تا صبح بیدار باشند و رباط کنند، این ها در منازل خود استراحت می‌کنند و در زندگی هایشان هستند عده ای هم داوطلبانه میآیند و در کمین گاه ها می‌نشینند اگر دشمن قصد حمله داشت اطلاع رسانی می‌کنند و برای حفظ وضعیت مسلمان ها تلاش می‌کنند یا آنجا که دشمن می‌خواهد ساختار حاکمیت اسلامی را هدف قرار دهد، البته همه ی بزرگواران وقتی فتوا می‌دهند حفظ بیضه و کیان اسلامی واجب است، اگر مرابطه مقدمه ای برای حفظ نظام اسلامی باشد یعنی مطلقه ای برای حفظ نظام اسلامی باشد دیگر نمی‌تواند ممدوع به ذات باشد اما ظاهراً می‌فرمایند به شق مرابطه ای از دفاع که وضعیت اجتماعی مسلمانان است اشاره می‌کنند. خب این مرابطه با این وضعیت را ایشان تأکید می‌کنند که مرابطه ذات جهاد نیست، جهاد ذاتا واجب است اما مرابطه ذاتا جهاد نیست و یک حقیقت دیگری است. در حقیقت ایشان سه عنوان را مورد قصد و توجه دارند، از عبارتی که روز گذشته مطرح کردیم. عنوان اولی که در ذکر و فرمایش ایشان است جهاد است که جهاد با حکم و اذن امام علیه‌السلام واجب و جایز می‌شود. جوازش با اذن امام است. دومین عنوان دفاع است که بدون اذن امام هم وقتی که مورد هجوم واقع شده است چه خود یا اموال یا خانواده اش و دینش باید برای دفاع خود را آماده کند‌ و سوم مرابطه است که رصد و اعلان یا حفاط و حفاظت از اعلام است که این هم عملی مستحب و پسندیده است از نظر ایشان ذاتا مستحب است ایشان تلاش می‌کنند در عبارت شان بگویند که مرابطه جهاد نیست که اذن امام را بخواهد حالا که جهاد نیست و اذن امام را نمی‌خواهد اگر رفت و درگیری حاصل شد آن درگیری از باب دفاع است پس این سه عنوان در کنار همدیگر یکی را از مرابطه نفی می‌کند دیگری یعنی دفاع را هم به عنوانی که اگر ناچار شد از باب دفاع مرابطه تبدیل به دفاع می‌شود. مرابطه چون رصد و اعلام است ذاتا با جهاد و قتال فرق می‌کند. عملی مستحب است اجر زیادی برای آن بیان شده است هرکسی هم تمایل داشت عمل مستحب را می‌تواند استعمال کند و از اگر معنوی آن هم برخوردار شود چون در حقیقت مرابط از جان و مال مسلمانان دفاع می‌کند این صاحب عمل پسندیده است این عمل پسندیده رجهان دارد و مستحب است. این اولین نکته که می‌فرماید مندوب بالذات ، ذات مرابطه را از ذات جهاد و موضوع را تمییز می‌دهند موضوع جهاد یک چیز است موضوع مرابطه چیز دیگری است و موضوع دفاع هم چیز سومی است که وقتی موضوع ها متفاوت شد محمول ها هم می‌توانند متفاوت باشند.

نکته ی سوم می فرمایند: چون مرابطه جهاد نیست نیازمند به اذن امام هم نیست چون آن که به اذن امام نیاز دارد جهاد است. وقتی شما علم دارید در خارج که اذن امام برای جهاد ضروری است برای غیر جهاد چطور ؟ خیر ما دلیلی نداریم که این حکم را به غیر جهاد تصری دهیم حالا هم که ادعا می‌کنیم مرابطه غیر جهاد است پس اذن امام برای این لازم نیست نه نصی و نه فتوایی در این زمینه وجود دارد پس نصوص موجود چه ؟ می‌فرمایند این حمل بر مدح است و مدح دلالتی بر اکثر از استحباب ندارد. خب فرمودید که مرابطه مقاتله نیست اما اگر مجبور شد جاهایی دست به شمشیر برد و دشمن قصد هجوم داشت اینجا چه کنند؟ فرمود این هم از نوع دفاع همان سه حقیقتی که عرض کردیم. خب استحباب موکد را برای مرابطه در حال ظهور امام بیان کردند و در حال غیبت هم گفتند استحباب غیر موکد دارد. عبارت ایشان باز همین است آن عبارت و جمله و مطلبی که ما در رابطه با عدم سازگاری قتال با حفاظت ندارد، اینکه اگر قتال باشد چگونه میگویید لاتتضمن قتال، اگر نباشد چگونه حفظ میگویید ؟ حفظ بدون قتال مایسور نیست. آقای مرابط از اول برای رباط می‌رود. وقتی برای رباط می‌رود یعنی دشمن را ببیند اطلاع رسانی کند لازم هم شد درگیر شود پس از اول مقصود آن است پس چگونه میگویید لاتتضمن قتال درحالی که اگر قتالی هم نشد از باب دفاع است ما کاری از باب دفاع یا غیر دفاع نداریم حرف ما این است در مرابطه قتال حاصل می‌شود یا خیر اگر بگویید نمی‌شود پس اینجا حفاظت معنا ندارد اگر بگویید می‌شود پس چگونه بگویید لاتتضمن قتال این شعبه و حرف در فرمایش ایشان همچنان وجود دارد. این فرمایش مرحوم محقق، علامه اما فرمایش صاحب جواهر درباره ی حکم مرابطه که مقداری طولانی می‌شود ما به مقداری‌ که امروز برسیم اشاره می‌کنیم ایشان دارد و علی کل حال فهی مستتع ، فرمایش مرحوم محقق را نقل کردیم علامه هم نقل کردیم هر دو بزرگوار سخن از استحباب مرابطه دارند. مرحوم صاحب جواهر می‌فرماید مستحب است بخاطر نصوصی که داریم و بعد بزرگواران قبل از خود را نقل می‌کنند که به استحباب تصریح کردند. بل لااجدوا فیه خلاف بینهم ، یک پله بالاتر می‌فرمایند اصلا در این مسئله خلافی نیست که مستحب است للاصل ،اصل عدم وجوب است. یک وقتی اصلی است دلیل معارضی دارد ما آن دلیل را تمسک می‌کنیم اما اینجا هیچ دلیل معارضی نیست نه در کتاب و نه در سنت هیچ دلیلی که معارض با این اصل باشد وجود ندارد خلافی هم نیست ، ادله و نصوصی هم داریم که دال بر استحباب است، اول کتاب بعد سنت را شمردند می‌گویند حتی اگر در قرآن الذین جاهدوا و رابطوا مدح شدند این مدح است. بیشتر از مدح در این متن نیست. وقتی مدح هست، نمی‌شود استفاده ی بیشتر از استحباب کرد. روایاتی هم که به ما در این زمینه رسیده اند این ها قاصر از این هستند که چیزی بیشتر از استحباب را اثبات کنند. این ها نمی‌توانند حکم وجوب را اثبات کنند و قصور ما وصل الینا من الثانیه یعنی من روایات الاثبات حکم بوجوب ، خب این فرمایش آقای صاحب جواهر ، خود ایشان یک استدراکی می‌کنند و یک جمله ای را اضافه می‌کنند، نقل می‌کنند فرمایش مرحوم فاضل مقداد را در شرح شرایع، ایشان دارد لکن فی تنقیح یعنی تنقیح فاضل مقداد که شرح مختصری بر شرایع است وجوبها علی المسلمین کفایة یعنی مرحوم فاضل مقداد قائل به وجوب است و من غیر شرط امام علیه السلام ، تا حالا همه ی مطالبی که آقایان اشاره کردند و فتاوایی که نقل کردند و مرحوم صاحب جواهر ادعا کرد که غیر خلافی است ، در زمینه‌ی استحباب مرابطه بود اما اینجا از قول فاضل مقداد وجوبش را مطرح کردند، آن هم واجب کفایی و بدون شرط ظهور امام، حتی وقتی امام ظاهر هم نباشند این واجب کفایی است.

مرحوم صاحب جواهر بعد از نقل فرمایش مرحوم فاضل مقداد به توجیه این کلام پرداختند. می‌گویند اینکه مرحوم فاضل مقداد ادعای وجوب کفایی من غیر شرط ظهور امام کرده است م عليه السلام، و لعله يريد حال الضرر بعدمها على الإسلام این در مواردی است که اگر مرابطه صورت نگیرد اسلام آسیب ببیند. اگر اسلام آسیب دید از باب آسیبی که بر اسلام وارد می‌شود اینکار واجب کفایی استا على الإسلام، لا أن المراد وجوبها من حيث كونها كذلك مطلقا، مراد این نیست که این عمل به خودی خود و مطلق واجب است، اگر مرابطه برای مقابله با تهدید از اسلام بود واجب است. این اطلاق فرمایش فاضل مقداد را شکستند و این را در مواردی آوردند که اگر مرابطه نباشد آسیب به اصل اسلام بخورد اما اگر آسیب به جان و مال مسلمانان بخورد اینجا همان مستحب است این فرمایش مرحوم صاحب جواهر ذیل فرمایش فاضل مقداد است. مبنی بر وجوب. بعد ادامه می‌دهند نعم هي راجحة و لو كان تسلط الإمام عليه السلام مفقودا، حتی اگر امام علیه‌السلام حاضر و ظاهر است اما تسلطی ندارد. أو كان غائبا چه در حال غیاب یا عدم تسلط امام این کاری مرجح لأنها لا تتضمن قتالا‌ ابتداء مع غير إمام عادل كي يكون مندرجا فيما دل على النهي عنه، خب اینجا کلمه ی قتال را ایشان میگوید لاتتضمن قتال منتها ابتدا را به آن اضافه کردند در عبارات بزرگواران قبلی کلمه ی ابتدا نبود قتال اعم از بدوی و دفاعی بود که آنجا دفع مقرر کردیم. ایشان می‌فرماید قتال ابتدایی نیست اما می‌تواند قتال بدوی شود. خب بل تضمن حفظ و اعلاما. باز عبارت حفظ و اعلام که به آن برمیگردیم یک صحبت اجمالی دیگری می‌کنیم این را نفی می‌کنند که قتال نیست فقط حفظ و اعلام است. إذ الرباط الإقامة في الثغر

رباط اقامت شیار ها و شکاف ها و نقاط تهدید است للاعلام به احوال نشکرین تا وضعیت مشرکین را گزارش کنند تا احتیاطات لازم از هجوم احتمالی آن ها از بلاد اسلامی فراهم شود لو اتفق الاحتياج معه إلى القتال اگر اتفاق بیافتد و نیاز به قتال شود فهو من الدفاع حينئذ عن البيضةاین می‌شود دفاعی از بیضه ی اسلام الذي قد عرفت كونه قسما من الجهاد و مأمورا به،

دفاعی که شما می‌دانید بخشی از جهاد است و مأمور به است ، خب فرمایش ایشان را هم وقتی می‌خواهیم آنالیز کنیم چند نکته ی مهم دارد

فهی مستحب بل لااجد فیه خلاف بینهم للأصل السالم عن معارضة ، من خلافی در استحباب ندیدم. اصل هم عدم وجوب است. جایی که شما دلیل شرعی ندارید اصل عدم وجوب است. این اصل هیچ معارضی از کتاب و سنت ندارد این ها نکات مهم فرمایش آن بود

نکته ی مهم دیگر که جای تأمل دارد فرمایشی است که ایشان از تنقیح نقل می‌کند از قول فاضل مقداد که واجب کفایی است در صورتی که ضرر به مسلمانان، ضرر به اسلام از رهگذر عدم مرابطه حاصل شود. کم کم به اینجا می‌رسیم که فرمایش آقایان را وقتی کنار هم می‌گذاریم آن دسته بندی که کردیم و در آخر دوباره تکرار میکنیم دارد شکل می‌گیرد. مرابطه یک بار بخاطر دفع هجوم احتمالی به بیضه ی اسلام و حکومت اسلامی است و جنبه ی سیاسی دارد. یک بار بخاطر دفاع از مسلمانان است که اموالشان به غارت نرود. جنبه ی اجتماعی دارد. آقای مرحوم شیخ حسن صاحب جواهر وقتی کلمات مرحوم فاضل مقداد را در تنقیح نقل می‌کند آن را به وجوب در زمانی که ترک مرابطه به جریان اندیشه ی اسلامی یا دولت یا سرزمین اسلامی آسیب برساند پس جناب آقای صاحب جواهر از آن کلیتی که در اول فرمایششان داشتند که هی مستحب عبور کردند. اینجا می‌گویند که در مواردی هم هست که مرابطه واجب ، کجا واجب است در جایی که اگر مرابطه ترک شود به اسلام آسیب می‌رسد پس اگر در مواردی هست که واجب است اینکه به قید مطلق در اول فرمایش می‌فرمایند فهی مستحب این فرمایش درستی نیست. حمل کلام فاضل مقداد مبنی بر وجوب مرابطه به دلیل وجوب حفظ ثغور بر مسلمین به موردی که با ترک مرابطه ضرری متوجه اسلام شود این گویای این است که خود مرحوم شیخ حسن صاحب جواهر هم یک تفصیلی ولا اینکه غیر ارادی پذیرفته اند. تفصیل چیست ؟ ایشان به طور غیر ارادی تفصیل را یا با اراده اینطور پذیرفتند که اگر تهدید متوجه مسلمانان است و کسی داوطلبانه می‌رود که آنجا کشیک دهد از هجوم به اموال و انفس مسلمانان جلوگیری شود این فهی مستحبة می‌شود ولو بدون اذن امام باشد. در زمان ظهور یا در زمان غیبت اما اگر کشیک دادن، مرابطه کردن برای این است که خطر را از اصل اسلام مرتفع کند فهی واجب زیرا حفظ اسلام و مرابطه ی آن واجب است.

از فرمایش مرحوم صاحب جواهر این نتیجه را میگیریم که یک دسته از مرابطه برای پیشگیری از اخلال و اضرار نسبت به نظام حاکمیت اسلامی است که اینجا واجب می‌شود چون فرمایش مرحوم فاضل مقداد را حمل بر این‌جا کردند یک دسته ی دیگر هم است که پیشگیری از اضرار مسلمانان است و در صورت تعلل اصل اسلام و نظام مسلمین دچار خدشه نمی‌شود. اینجا مستحب است. این اجمال فرمایش ایشان تا انشاالله در جلسه ی آینده ادامه دهیم.