درس فقه معاصر استاد حسین صفدری

1402/01/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه معاصر/فقه سیاست خارجی /ایات دشمن شناسی

 

شرح حدیث:

قال رسول الله: «إذا كانَ أوّلُ ليلةٍ مِن شهرِ رَمَضانَ نادى الجليلُ تباركَ و تعالى··· يا جَبرئيلُ، اِنْزِلْ على الأرضِ فَغُلَّ فيها مَرَدَةَ الشَّياطينِ حتّى لا يُفسِدُوا عَلى عِبادِي صَومَهُم».[1] (بحارالانوار، ج15، ص348)

«چون شب اول ماه رمضان شود، خداوند جليل تبارك و تعالى ندا دهد:... اى جبرئيل! به زمين برو و شيطان‌هاىِ سركش را در بند كن؛ تا روزه بندگان مرا تباه نسازند.»

پیامبر گرانقدر اسلام در این حدیث نورانی فرمودند که در اولین شب از شب‌های ماه مبارک رمضان، خداوند متعال به جبرئیل فرمان می‌دهد که ای جبرئیل به زمین و محل عيش و زندگی بندگانم و انسان‌ها فروآی. برو روی زمین و در آن‌جا همه مریدان شیطان که با درس آموزی از شیطان تلاش می‌کنند بندگان من را به بیراهه بکشند، در زنجیر کن. چه اینکه اگر این‌ها در زنجیر نباشند، ممکن است که روزه بندگان روزه دار من را فاسد کنند. با وسوسه آن‌ها به اعمالی که موجب فساد روزه است وادارند. به غیبت، به گناه، به تهمت وادارند. اگر زوه دار به گناه واداشته شد؛ معنویت و اثر روزه‌اش را از دست داده و روزه‌اش تباه شده است. جبرائیل به زمین برو، مَرَدِه شیطان را در زنجیر کن تا با رفتار تحریک آمیز خودشان روزه بندگان روزه دار مرا تباه نکنند. این معنای همان عبارتی است که در خطبه پیامبر اکرم شنیده‌اید که فرمود: «إنَّ أبوابَ الجِنانِ في هذَا الشَّهرِ مُفَتَّحَةٌ» درب‌های بهشت باز است، چون درب‌های رحمت باز است و نسیم رحمت الهی در همه جا و بر همه بندگان می‌وزد «أبوابَ النّيرانِ مُغَلَّقَةٌ»[2] درب‌های جهنم بسته است. چون ابلیس شیطان و مرده شیطان در زنجیرند، تحریک خارجی برای اینکه انسان‌ها را به سمت دوزخ راهنمایی کند، وجود ندارد. اگر عاملی هم برای این هست که تحریکی صورت بگیرد و خروج از اعتدالی صورت بگیرد و انسانها در مسیر دوزخ قدم بردارند این از درون خود انسان است. چون از درون خود انسان است، نمی‌شود انسان غیر از خودش کسی را ملامت کند. پس فساد و تباه عمل در این ماه به دلیل در غل و زنجیر بودن شیطان و مَرَدِه شیطان به خود انسان برمی‌گردد. این انسان است که در این ماه در مسیر سعادت و کمال قدم بردارد یا در مسیر تباهی و فساد.

خلاصه مباحث گذشته

در ذیل آیه شریفه: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنْتُمْ وَمَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ﴾[3]

بر وجوب عدم اتخاذ عدو ولیاً تأکید کردیم و گفتیم که این آیه دلالت بر وجوب عدم اتخاذ عدو ولیاً را دارد. طبق این آیه شریفه نباید دشمن را دوست دانست. نباید ولایت دشمن را پذیرفت. دشمن را ولی را نخواهیم دانست. این آیه بر وجوب احتراز از دشمن و پرهیز از رفاقت و دوستی با دشمن دلالت داشت. آیا این آیه بر وجوب دشمن شناسی و شناخت رویکردها، رفتار، توانمندی‌ها و سایر ظرفیت‌های دشمن در حوزه دیپلماتیک و فعالیت برون مرزی یا تلاش در حوزه سیاست خارجی هم دلالت دارد یا خیر؟

از این آیه یاد گرفتیم که نباید با دشمن دوستی کنیم، اما لازمه‌اش این است تلاش کنیم تا دشمن و ظرفیت‌هایش را بشناسیم و آیا این آیه بر این موضوع هم دلالت دارد یا خیر؟ آیا از باب مقدمه واجب می‌شود ادعا کرد که ملازمه بین دشمن شناسی و احتراز از دشمن از این آیه استفاده می‌شود؟

اصولیون این موضوع را در مباحث مقدمه واجب[4] مورد توجه قرار داده‌اند و بحث نموده‌اند. بحث مقدمه واجب یکی از مباحث اصولی است که کاربرد بسیار عمیقی در مباحث فقهی دارد. مباحث اصولی ابزار خردورزی در فقه را به ما می‌آموزد، در اصول بحث می‌کنیم که آیا خبر واحد حجة؟ اذا ثبت حجة، خبر وارد می‌آید برای ما مطلبی را در فقه بازگو می‌کند. وقتی خبر واحد حجت شد، مدلول خبر واحد که برای ما حکمی را بیان کرده است، می‌شود مبنای حکم شرعی در فقه.

در بحث مقدمه واجب اگر عملی واجب شد مثل وجوب احتراز از دشمن، آیا مقدمه واجب هم به وجوب مولوی واجب است یا خیر؟ شارع مقدس می‌گوید در نماز واجب است رو به قبله بایستید. آیا تلاش برای شناخت جهت قبله هم واجب است به واسطه همین حکم شرعی یا خیر؟ اگر مولا امر به اقامه نماز کرد، می‌دانیم که یکی از مقدمات نماز وجود ساتر است، آیا وجود ساتر و تهیه ساتر و ستر هم با همین وجوب و امر نماز واجب است یا خیر؟

در این باره دیدگاه‌های متفاوتی در بین اصولیون وجود دارد برخی ملازمه شرعی را نپذیرفته‌اند[5] اما برخی دیگر ملازمه شرعی را پذیرفته‌اند.[6] توجه به این نکته لازم است که وقتی می‌گوییم ملازمه وجود دارد، مرادمان ملازمه عقلی نیست. مرادمان لابدیت عقلی در این ملازمه نیست، بلکه مراد وجوب شرعی و تبعی است. آیا به تبع اینکه نماز واجب است استقبال هم واجب است؟ استتار و پوشاندن بدن هم واجب است؟ عقل سلیم تردیدی ندارد که برای اتیان واجب و تحصیل واجب مقدمات اتیان این واجب یک ضرورت است مثلاً وقتی مولی امر می‌کند که بر سطحی صعود بکنید، به عنوان مثال مولی دستور می‌دهد بروید به پشت بام طبقه پنجم و کاری را انجام دهید. برای اتیان این واجب، مقدمات ضرورى واجب ام لا؟ اگر مولی امر کرد که در طبقه پنجم کاری را انجام بدهید ابزار صعود الى الطابق الخامس امر واجب، نمی‌شود گفت که بلحاظ عقلی تهیه بالابر واجب نیست. این وجوب بالا رفتن در طبقه پنجم و اتیان امر خاص با حضور در آنجا اگر مستلزم تهیه بالابر است تهیه بالابر بر مکلف واجب می‌شود. اگر مکلف تهیه نکرد و بالابر را تأمین نکرد و به بالا صعود نکرد، عقل سلیم می‌گوید که این مکلف باید عقاب شود. چرا؟ چون تکلیف را اتیان نکرده است. این شخص نمی‌تواند بگوید، تکلیف من بالارفتن بود، نصب بالابر نبود، نه مقدمه واجب در اینجا واجب است.

اگر از لحاظ فقدان بالابر عمل ترک بشود، به حکم عقل مکلف مستحق عقاب است. پس لابدیت عقلی تردیدی نیست که وجود دارد، اما سخن از لابدیت عقلی نیست، بلکه سخن از لابدیت شرعی است که آیا امر شارع به یک عمل و یک فعل که هو واجب مثل وجوب پرهیز از دشمن احتراز از دشمن هل يشمل مقدمات این عمل را که شامل شناخت دشمن، شناخت نقاط حضور دشمن، شناخت شگرد دشمن و... می‌شود؟ آیا امر مولی و وجوب یک عمل شامل این قبیل موارد هم می‌شود یا خیر؟

مشهور بین علما و بزرگانی از علما که در اصول فقه خِرّیَت و ید طولایی دارند مثل مرحوم آخوند خراسانی این است که ذات مقدمه، بدون هیچ قید و شرطی واجب است. برخی قیود و شروطی را ذکر می‌کنند، اما مرحوم آخوند این را بدون قید و شرط واجب می‌داند. یعنی اگر ملازمه بين مقدمه و ذى المقدمه ثابت شد مقدمه به عنوان عمل واجب، واجبی که بالوجوب المولوی ثابت است نه به وجوب عقلی ثابت خواهد بود. به عنوان مثال وقتی ستر بدن در نماز، مقدمه برای وجوب نماز است، وقتی حکم می‌شود که الصلاة واجبه از طرفی مقدمه و ذى المقدمه هم بینشان ملازمه است نتیجه می‌گیریم که ستر العورة في الصلاة واجب بالوجوب الشرعى المولوی یا وقتی شارع نهی می‌کند لا تتخذوا عدوى و ... یعنی عدم اتخاذ العدو ولياً هذا عمل واجب. شناخت و معرفت دشمن که مقدمه‌ای برای این عمل واجب است و ملازمه‌ای که بین این شناخت و اتیان ذى المقدمه وجود دارد به دلیل این ملازمه نتیجه می‌گیریم معرفة العدو عمل واجب بالوجوب المولوى.

پس وقتی قرآن کریم حکم می‌کند ﴿لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ...﴾ یعنی حکم می‌کند که دشمن دانستن دشمن، یک عمل واجب است. وقتی دشمن دانستن دشمن، واجب شد، شناخت دشمن هم واجب است. شناخت اهداف و برنامه‌های دشمن هم واجب است و برای اینکه این دایره شناخت تکمیل شود، بلافاصله بعد از آیه اول در سوره ممحتنه در آیه دوم دشمن را بهتر معرفی کرده و می‌شناساند. ﴿إِنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاءً وَيَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَوَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ﴾[7] این دشمن را ظاهر خوش و خال را نبینید، چون بعضی وقت‌ها دشمن با ظاهر خوش خط و خال می‌آید. باید باطن دشمن، باطن برنامه‌های دشمن؛ باطن رویکرد شمن را بشناسید و بدانید که اگر این‌ها بر شما چیره بشوند و اگر فریب این‌ها را خوردید، اگر احیاناً این‌ها را خوب ادراک نکردید و رویکرد فریب کاران اینها را نتوانستید تشخیص بدهید، ﴿يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاءً﴾

سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ آمریکایی‌ها تلاش می‌کردند حوزه نفوذ خود در عراق و افغانستان را تقویت کنند. خیلی تلاش می‌کردند که با نفوذ در عراق و تقویت حضورشان در آنجا و نفوذ در افغانستان فشارهای سنگینی را بر جمهوری اسلامی وارد کنند و جمهوری اسلامی را بین عراق و افغانستان له کنند و توانمندی‌هایش را کاهش بدهند. از طرفی می‌دانستند که با تحولات پیش‌رو در افغانستان و عراق آن روز، نفوذ ایران در آن دو کشور رو به افزایش است. به انحای مختلف به جمهوری اسلامی پیام می‌دادند که ما با شما کاری نداریم، ما با شما دشمنی نداریم، ما اهدافمان در افغانستان، مقابله با طالبان در آن روز است و مقابله با صدام در آن روز عراق با عملیات فریب درصدد هستند و درصدد بودند جمهوری اسلامی را اغواء و دچار ابهام و فریب و غفلت کنند و از این‌ها حداکثر استفاده را ببرند. اما جمهوری اسلامی با نگاه به این آیه که اگر آمریکایی‌ها در پیرامون ایران چیره شوند، ﴿إِنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاءً﴾ اینها اصلاً در این دو نقطه آمده‌اند، حضور پیدا کرده‌اند و نقش آفرینی می‌کنند که از این دو نقطه اعمال فشار کنند. یا در جنگ‌های ۱۰ ساله اخیر در سوریه، جنگ‌های تکفیری را راه انداختند تا از آن طریق در مرزهای جغرافیایی و حوزه نفوذ جمهوری اسلامی ایران نفوذ کنند و توانمندی ایران را از کار بیندازند. وقتی قرآن دستور می‌دهد که دشمن من و دشمن خودتان را ولی و اولیاء قرار ندهید، این هوشیاری را هم می‌دهد که دشمن را بشناسید، فریبش را بشناسید، گول ظاهر فریبنده‌اش را نخورید و بدانید که اگر به هر بهانه‌ای بر شما چیر شد ﴿يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاءً وَيَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ﴾. همینکه فرصت پیدا کنند دست و زبانشان را با رفتار شر آمیز علیه شما می‌گشاید.

در شش ماه دوم سال ۱۴۰۱ ملاحظه می‌کنید همین که دشمن احساس کرد زمان آن فرا رسیده که به جمهوری اسلامی لطمه بزند، از هیچ اقدامی فروگذاری نکرد. پس قرآن معرفی می‌کند و دایره شناخت را تکمیل می‌کند که اگر دشمن بر شما چیره شد یا دشمنی میکند و اگر دستش بر شما بلند و دراز شد، دست درازی و زبان درای می‌کند. ﴿وَوَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ﴾ علاقه دشمن این است که مسیر درست خود را رها کنید و در مسیر کفر با آن‌ها همراهی کنید. مادامی که در مسیر کفر همراهی نکردید، مادامی که با آن‌ها همپیمانی نکنید، مادامی که زیر سلطه آنان در نیایید، دشمنی آنها وجود دارد. پس امر به اتخاذ عدو ولياً امر به عدم اتخاذ عدو ولياً اقتضائات و مقدماتی دارد که از نظر ما این مقدمات در متن فرمان لزومش، ضرورتش نهفته است. فرمان می‌دهد که دشمن را دشمن بدارید، در بطنش این را دارد که دشمن را بشناسید، ظرفیت‌های دشمن را شناسید. برای دشمنی کردن با دشمن باید دشمن را شناخت. این نیازمند این نیست که بواسطه عقل این را استنباط کنید. خود فرمان که دشمن را دشمن بدارید یا دشمن را دوست ندارید، یعنی همه کمینگاهایی که ممکن است دشمن خود را به عنوان دوست جلوه بدهد یا کمینگاه‌هایی که دشمن ممکن است از آنجا استفاده کند و به شما ضربه بزند را باید به همین حکم مورد توجه قرار دهیم، مورد شناسایی قرار بدهیم. حکم به لزوم دشمن را دشمن دانستن یا دشمن را دوست ندانستن حکم است بر ضرورت شناخت ابعاد تفصیلی دشمن در عرصه سیاست خارجی. در سیاست خارجی نمی‌شود دشمن را نشناخت، ابعادش را نشناخت، ظاهر غلط اندازش را نشناخت، نحوه فریب و فریبکاری‌های او را در حوزه‌های رسانه و ... نشناخت و با او مناسبات را برقرار کرد. اگر این زمینه‌ها را نشناسیم، زمینه چیره شدن دشمن بر حوزه حکمرانی مؤمنین فراهم می‌آید و باعث می‌شود که آن‌ها با استفاده از ظرفیت‌هایی که در اختیار دارند، در منافع مومنین دست اندازی کنند. برای اینکه جلوی دست اندازی دشمن در امور مؤمنین را بگیریم باید بنا بر همین حکم دشمن را بشناسیم. این تعدیل به این معناست که در حوزه دیپلماسی و فعالیت‌های عرصه سیاست خارجی نباید اجازه بدهیم که دشمن یا دشمنان بر نظام اسلامی و سرنوشت مسلمانان چیره و مسلط بشوند. اگر بخواهید مانع چیرگی آنها بر سرنوشت مسلمین بشوید باید آنها را خوب بشناسید، مدل رفتاریشان را بشناسید، نحوه مقابله با آن‌ها را بشناسید و بتوانید در مقابله با آنها از بهترین مدلها استفاده کنید و به بهترین وجه جلوی فعالیت آنها را بگیرید. پس جلوگیری از فعالیت دشمن و تسلط دشمن مستلزم شناخت دشمن و دشمنی کردن با اوست. این آیه اول از آیاتی که ما برای لزوم و وجوب شناخت دشمن و مقابله با دشمن و سد کردن راه دشمن به آن استناد کردیم.

آیه دوم: ﴿وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ﴾[8]

چون منافقین را مورد توجه و مشاهده قرار می‌دهی، ظاهر و وجود جسمی آن‌ها، شرایط ظاهری آنها، ممکن است بسیار آراسته و فریبنده باشد و شما را به شگفت درآورد .﴿هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ﴾ از دشمن بپرهیز.

در این آیه حکم لزوم و وجوب بر حذر بودن و پرهیز از دشمن را امر مسلم دانسته با فعل امر ﴿فَاحْذَرْهُمْ﴾ تأکید می‌کند که واجب است از آن‌ها در پرهیز باشید. جان دل خود را در نسیم وسوسه‌های آن‌ها قرار ندهید، خیلی امید به هدایت آن‌ها هم نداشته باشید. چون ﴿كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ﴾. خداوند متعال در این آیه با صیغه وجوب کناره گیری و برحذر بودن از دشمن را تأکید می‌کند، البته مصداق دشمن در این آیه منافقین می‌باشند که ممکن است هر چیز دیگر باشد، لیکن ملاک دشمن است. دشمن با هر شیوه‌ای که به شما نزدیک شد، هر ظاهری را که درست کرد، هر حرف زیبا و طمع آمیزی که به زبان آورد، با هر ادبیاتی که سعی کرد شما را اغوا کند، وقتی فهمیدید که دشمن است باید از او پرهیز کنید.

در این آیه یک نکته دیگری هم وجود دارد که در حقیقت از دشمن دورویی سخن می‌گوید که چهره‌اش که مقابل شماست ممکن است دوستانه جلوه کند، این چهره دوستانه نباید مؤمنین را فریب دهد، چهره دوم این‌ها که نهان شده چهره واقعی اینهاست. قرآن وقتی می‌فرماید: ﴿هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ﴾ از دشمن بپرهیزید. دشمن دورویی که ممکن است در نگاه اول هم دشمن جلوه نکند، در بطن خودش حکم به دشمن شناسی هم می‌کند. دشمن و رفتار فریبکارانه آن‌ها را هم بشناسید، ظرفیتهای اثر گذرای آن‌ها را هم بشناسید.

در حوزه سیاست خارجی دشمن، دشمن خوش زبان و چرب زبان، خوش ظاهر، خوش بیان، خوش پوش، با عطر خوش رایحه که آمده برای فریب جامعه مسلمین و برای اغوا مسلمانان و برای تسلط کفار بر مسلمانان باید مورد شناسایی قرار بگیرد و از او حذر بشود. آیات بعدی را ان شاء الله در جلسات بعد تقدیم می‌کنیم.


[1] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج93، ص348.
[2] بحار الأنوار : ج۹۶ ص۳۵۶ ح۲۵.
[3] اى كسانى كه ايمان آورده‌ ايد دشمن من و دشمن خودتان را به دوستى برمگيريد [به طورى] كه با آنها اظهار دوستى كنيد و حال آنكه قطعا به آن حقيقت كه براى شما آمده كافرند [و] پيامبر [خدا] و شما را [از مكه] بيرون مى كنند كه [چرا] به خدا پروردگارتان ايمان آورده‌ ايد اگر براى جهاد در راه من و طلب خشنودى من بيرون آمده‌ ايد [شما] پنهانى با آنان رابطه دوستى برقرار مى ‌كنيد در حالى كه من به آنچه پنهان داشتيد و آنچه آشكار نموديد داناترم و هر كس از شما چنين كند قطعا از راه درست منحرف گرديده است. آیه 1 سوره مبارکه ممتحنه.
[4] یکی از ابحاث اصولیه ای که در فقه کاربرد دارد آن است که اگر شیئی واجب شد آیا مقدمه آن هم واجب است به وجوب مولوی یا نه ؟ آیا اگر مولی امر به صلاة کرده است و ما می دانیم که یکی از مقدمات که استقبال یا ستر ساتر است آیا معنای آن این است که مولی امر به ستر و استقبال هم دارد یا نه ؟.
[5] امام(رضوان الله علیه) از کسانی هستند که منکر وجوب مقدمه هستند و مقدمه واجب را واجب نمی‌دانند.
[6] در بین متأخرین؛ مرحوم شیخ انصاری، مرحوم آخوند خراسانی و مرحوم محقق نائینی مقدمه واجب را واجب می‌دانند. همچنین مرحوم محقق عراقی و در بین تلامذه ایشان اکثرا قائل هستند به اینکه مقدمه واجب، واجب است.
[7] اگر بر شما دست‌ يابند دشمن شما باشند و بر شما به بدى دست و زبان بگشايند و آرزو دارند كه كافر شويد.
[8] هنگامی که آنها را می‌بینی، جسم و قیافه آنان تو را در شگفتی فرو می‌برد؛ و اگر سخن بگویند، به سخنانشان گوش فرا می‌دهی؛ اما گویی چوبهای خشکی هستند که به دیوار تکیه داده شده‌اند! هر فریادی از هر جا بلند شود بر ضد خود می‌پندارند؛ آنها دشمنان واقعی تو هستند، پس از آنان بر حذر باش! خداوند آنها را بکشد، چگونه از حق منحرف می‌شوند؟! آیه 4 سوره مبارکه منافقون.