1402/01/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه معاصر/فقه سیاست خارجی /دشمن شناسی
شرح حدیث:
أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ اَلْمِسْمَعِيِّ: «أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يُوصِي وُلْدَهُ إِذَا دَخَلَ شَهْرُ رَمَضَانَ فَأَجْهِدُوا أَنْفُسَكُمْ فَإِنَّ فِيهِ تُقَسَّمُ اَلْأَرْزَاقُ وَ تُكْتَبُ اَلْآجَالُ وَ فِيهِ يُكْتَبُ وَفْدُ اَللَّهِ اَلَّذِينَ يَفِدُونَ إِلَيْهِ وَ فِيهِ لَيْلَةٌ اَلْعَمَلُ فِيهَا خَيْرٌ مِنَ اَلْعَمَلِ فِي أَلْفِ شَهْرٍ».[1]
«اسحاق بن عمّار گويد: مسمعى از امام صادق عليه السّلام شنيده كه حضرتش در وصيّت به فرزندانش فرمود: آنگاه كه ماه رمضان فرا رسد خود را به كوشش واداريد، زيراكه در آن ماه ارزاق تقسيم مىگردد و سررسيد اجلها نوشته مىشود. در آن ماه تمام حجكنندگان كه به ميهمانى خدا مشرف مىشوند نوشته مىشود و در آن ماه شبى است كه عمل در آن از عمل در هزار ماه بهتر است.»
راوی نقل می کند که از امام صادق شنیده است که در هنگام ورود به ماه مبارک رمضان فرزندان خودشان را اینگونه نصیحت میکردند و پند میدادند که در این ماه تلاشتان را افزایش بدهید، تلاش کنید خودتان را به تعب و جهد وادار کنید، چون در این ماه حساسیتها و موقعیتهای والاتری نسبت به سایر ماهها وجود دارد. از یک نگاه ماه رمضان ماه برکت و رحمت است در بعضی از روایت هم که اشاره کردیم انسان روزه دار در این ماه حتی اگر در حال خواب باشد، در حال عبادت است. یعنی بی عملی هم در این ماه، عمل قلمداد میشود. چرا؟ به دلیل اینکه روزهدار در حال امساک نفس است. با امساک نفس در حال تعبد است. وقتی امساک میکند در حقیقت عبادت میکند. خواه خواب باشد، خواه در بیداری. اما این روایت از زاویه دیگری به ماه مبارک رمضان نگریسته است. در این روایت حضرت میفرماید این ماه، ماه تلاش است. صحیح است که خداوند به خواب شما هم عنایت ویژهای دارد و شما را در حال خواب هم عابد میداند؛ اما بدانید این ماه، ماه تلاش است. چون در این ماه است که رزق انسان خواه مادی، خواه معنوی تقسیم میشود. وقتی رزق را تقسیم میکنند انسان باید تلاش کند تا سهم و بهره بیشتری از ارزاقی که در این ماه تقسیم میشود، برای خودش کند به تلاش است که رزق بیشتر میدهند ماه رمضان یک کفی از نعمت و رحمت با خودش به همراه دارد برای همه بندگان. اما این روایت میگوید به آن کف قانع نشوید و تلاش کنید رزق خود را با دعا و عبادت افزایش دهید. در این ماه اجل انسانها، زمان رحلتشان از این دنیا به دنیای آخرت ثبت و ضبط و تعیین میشود. تلاش کنید در این دنیا که مرزعه است برای آخرت اجلهای خودتان را تنظیم کنید. یعنی چه بسا انسان با دعا مرگ خودش را عقب بیندازد و فرصت خودش را برای تلاش در این مزرعه افزایش بدهد. «وَ فِيهِ يُكْتَبُ وَفْدُ اَللَّهِ اَلَّذِينَ يَفِدُونَ إِلَيْهِ» حجاج در این ماه نامشان ثبت و ضبط میشود. تلاش کنید با دعا از خداوند بخواهید که نام شما در این وفد خدا و در این گروهی که به زیارت خانه خدا نائل میشوند؛ ثبت بشود. «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ» این مفاهیم بارها در روایات و در دعاهای این ماه تکرار شده است. پس تلاش کنید از خداوند متعال فرصت زیارت خانه او را در این ماه بگیرید. «وَ فِيهِ لَيْلَةٌ اَلْعَمَلُ فِيهَا خَيْرٌ مِنَ اَلْعَمَلِ فِي أَلْفِ شَهْرٍ» در این ماه یک شبی تعبیه شده است که عمل در آن شب بهتر است از عمل در هزار شب. «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ». پس تلاش کنید که از مواهب این ماه بطور حداکثری بهره مند شوید و به آن حداقلهایی که به همه در این ماه میدهند اکتفا نکنید.
خلاصه مباحث گذشته
بحث ما در حوزه مباحث فقه سیاست خارجی به اینجا رسید که عرض کردیم مسائل این حوزه پیچ در پیچ، چندلایه و گسترده است. قدم گذاشتن در این حوزه مستلزم آگاهی داشتنهای چند جانبه و چند لایه است. این آگاهی داشتنها و این شناختها بر یک عنصر و افسر حوزه سیاست خارجی یک امر واجبی است. البته این را هم تأکید کردیم که همه کارگزاران در حوزه سیاست خارجی قادر نیستند که همه دانشهای مربوط به این حوزه را به تنهایی کسب کنند، اما در مجموع این حوزه سیاست خارجی و دستگاه سیاست خارجی است که لازم است در آن در همه زمینهها تخصصهای لازم را کسب نماید. گاهی میبینید دو کارشناس در حوزه حقوق بینالملل، دو کارشناس در مسائل مرزی، تعدادی کارشناس در مسائل سازمانهای بینالمللی، چند کارشناس در حوزه خلع سلاح، چند کارشناس در حوزه مسائل دو جانبه، همدیگر را تکمیل میکنند. کسب این دانشها برای حوزه سیاست خارجی یک امر واجب و لازمی است. باید این دانشها به صورت متنوع در تیم سیاست خارجی هر کشوری از جمله نظام اسلامی وجود داشته باشد. یک ساختار و سازمان یا دستگاه سیاست خارجی نمیتواند با دانش ناقص وارد کشمکشها و بازیهای بینالمللی شود. مثل اینکه یک تیم قوی فوتبال نمیتواند با ۱۱ دروازهبان وارد میدان شود. هر چند این دروازهبانها در کار خودشان تخصص کافی را دارند ولی یک دروزاهبان نیاز است، دفاع نیاز است، حمله نیاز است، برای هر یک از اینها باید کارشناس خودش و متخصص خودش و بازیگر خودش را داشت. پس دیپلماسی به معنای مدیریت رقابتها در عرصههای بین المللی است. مدیریت رقابتها در معادلات پرتنش و پر تحرک است. سرعت در عملیات دیپلماسی بالاست. اینجور نیست که شما بایستید و چیزی را که نمیدانی بروی یادیگیری و برگردی و بازی را ادامه بدهی. باید در لحظه دانش لازم را دستگاه سیاست خارجی داشته باشد، چون رقابتها سنگین است حرکت کردن در حوزه سیاست خارجی در حقیقت عبور از میادین مین است. باید میادین مین را خوب شناخت، نقاط عبور از آن را دانست، رقابتها بعضاً تا لبه درگیری نظامی هم ادامه پیدا میکند پس حساس است. از این رو خیلیها دیپلماسی را حرکت بر روی لبه دیوار تنش و جنگ قلمداد میکنند. یعنی اگر غفلت بکنند در دیپلماسی ممکن است جنگ و درگیری نظامی رخ بدهد. ما میگویم که دیپلماسی و جنگ دو روی یک سکه واقعیتاند. هر کدام دیگری را نفی میکنند. اگر جنگ به اوج خودش برسد، دیپلماسی وارد میشود و با برقراری فضای گفتمانی فضای جنگ را نفی میکنند و پایان میدهند. در جنگ ۸ ساله ایران و عراق یا بسیاری از جنگهای دیگر در دنیا آن چیزی که پایان جنگ را رقم زد دیپلماسی بود. اگر دیپلماسی فشل شود و به نهایت ناتوانی برسد جنگ رخ خواهد داد. وقتی دیپلماتهای دو کشور نتوانند تفاهم بکنند؛ عدم التفاهم یعنی زمینه سازی برای جنگ. پس جنگ و دیپلماسی دو روی یک سکه هستند. بنابراین دیپلماتهای یک کشور برای اینکه از بروز جنگ خانمان سوز جلوگیری کنند باید در فعالیت دیپلماسی با دانش کافی و با تجربه کافی و شناخت از همه زوایای امور وارد فضای دیپلماسی بشوند. در این نبرد خاموش لازم است که شناخت کافی از میدان نبرد، شناخت کافی از دشمن و شگردهای آن را در اختیار داشت. دو دسته شناخت را در مجموع میتوانیم مورد تأکید قرار دهیم. یعنی همه شناختهای لازم در حوزه دیپلماسی در این دو دسته تقسیم میکنیم: یکی شناخت و علم از وضعیت دشمن، از رویکردهای دشمن، از مدل بازی دشمن، از ظرفیتهای دشمن، توانمندیها و همپیمانیهای دشمن و عقبه نظامی دشمن، یک شناخت درباره دشمن و ابعاد وجودی اش است. شناخت دیگری که لازم است شناخت عمومی از پدیدهها، از معادلات در عرصههای رقابت، از ابزارهای اثرگذاری، از بازیگری سازمانهای بینالمللی و نقش آنها در پیشبرد اهداف دیپلماسی، شناخت از تحولات و الگوهای رقابت با شناخت الگوهای تعامل اینها همه در مناسبات سیاست خارجی ضرورت است که ما لازم است در این سلسله بحثها در این دو زمینه از نگاه فقهی به مسأله نگاه کرده و ابعادش را روشن کنیم.
این شناختها کافی، لازم، ضروری و واجب است. در حد کفایت لازم و واجب است.
پس درباره لزوم شناخت در دو حوزه سخن خواهیم گفت. دشمن شناسی و شناخت معادلات عمومی در عرصه سیاست خارجی. بحث اول: بحث دشمن شناسی در منابع فقهی است. به نظر میآید دشمن شناسی و لزوم و وجوب شناخت ظرفیتها، توانمندیها و شگردهای دشمن یک امر روشن و از مرتکزات قطعی ذهن، چه در فضای اندیشه دینی چه در اندیشه لاتیک است. هر کسی معتقد است باید دشمن را شناخت. اگر بگویی دلیل شاید خیلی تمایل به اینی که مسئله را باز کنند و اثبات کنند نیست؛ امری ثابت در ذهنها و مرتکزات ذهنی همه گنجانده شده است. فقها و نظریه پردازن دینی هم در بسیاری از عباراتی که از خودشان در طول تاریخ به جا گذاشتهاند این را یک امر مسلم دانستهاند. اما به دلیل آنکه لازم است به ابعاد این مسئله توجه کنیم و به دلیل اینکه ضرورت دارد که به رویکردهای خصمانه دشمن تمرکز بیشتری داشته باشیم و اتخاذ موضع خصمانه در برابر رویکرد دشمن و فعالیتهای دیپلماتیک آن را یک ضرورت میدانیم؛ لازم است که به ادله مثبته در این زمینه مراجعه کنیم آن را بشکافیم و وجوب دشمن شناسی و رفتار هوشمندانه در برابر دشمن را که ریشه در منابع مختلف احکام شرعی دارد را تبیین کنیم. بنابراین در گام اول ضروری است که با مراجعه به متون در اختیار و بررسی این متون ببینیم از نگاه دینی و منابع فقهی دشمن کیست؟ رویکردهایش چیست؟ حکم شرعی در تعامل با دشمن چه میباشد؟
در حرمت دوستی گزیدن با دشمن یا در وجوب شناخت دشمن که رفتارش را، کردارش را بشناسیم و غفلت زده از آن نشویم در برابر آن کاری نکنیم که دشمن بر ما چیره شود با استفاده از غفلتی که بر ما حاصل میشود؛ آیات زیادی در قرآن کریم داریم. دشمن در قرآن کریم با واژه «عدو»[2] معرفی شده است. «عدو» در لغت و ریشه به معنای عَدو و تجاوز و گذشتن از حد است. به دشمن از این جهت که در خصومت و کینه ورزی از حد عبور میکند و تجاوز می کند؛ «عدو» میگویند. خداوند متعال در آیات متعددی از قرآن کریم به معرفی دشمن پرداخته و رویکرد دشمن را تبیین میکند، مدل بازی و شیوهها و مدل جنگ دشمن را بازگو میکند، اهداف بدخواهانه و افکار پلید و رویکردهای خصمانه دشمن را در قرآن تبیین کرده است و با تعابیر گوناگونی پیامبر عظیم الشان و قاطبه مؤمنین را نسبت به توطئه یا تمایلات دشمن هوشیار میکند و تأکید میکند که با این دشمن رویکرد دوستانه اتخاذ نکنید. با دشمن از راه دوستی وارد نشوید، چون اگر دوستی هم محقق شود او میخواهد از این دوستی برای ضربه زدن به شما استفاده کند.
بد نیست که یک تعدادی از آیات کریمه قرآن که دشمن و دشمن شناسی و اتخاذ موضع درباره دشمن را مورد توجه قرار داده باهم مرور کنیم تا ببینیم جمع بندی و ادراکمان از بیانات نورانی قرآن کریم درباره دشمن چه خواهد شد. بنابراین تعدادی از آیات را با هم مرور میکنیم تا در نهایت جمع بندی داشته باشیم.
آیه اول: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِيَّاکُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِنْ کُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهاداً في سَبيلي وَ ابْتِغاءَ مَرْضاتي تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَيْتُمْ وَ ما أَعْلَنْتُمْ وَ مَنْ يَفْعَلْهُ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ﴾
ترجمه: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید! شما نسبت به آنان اظهار محبّت می کنید، در حالی که آنها به آنچه از حقّ برای شما آمده کافر شدهاند و رسول اللَّه و شما را به خاطر ایمان به خداوندی که پروردگار همه شماست از شهر و دیارتان بیرون میرانند. اگر شما برای جهاد در راه من و جلب خشنودیم هجرت کردهاید (پیوند دوستی با آنان برقرار نسازید!) شما مخفیانه با آنها رابطه دوستی برقرار میکنید در حالی که من به آنچه پنهان یا آشکار میسازید از همه داناترم! و هر کس از شما چنین کاری کند، از راه راست گمراه شده است!»
در این آیه خداوند متعال خطاب به مؤمنین می فرماید که هرگز نباید کافران را که دشمن من و دشمن شما مؤمنین هستند یار دوست و رفیق خودتان قلمداد کنید و با آنها طرح دوستی بریزید در حالی که میدانید آنها به کتابی که بر شما نازل شده یعنی قرآن کریم کافرند. ﴿وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ﴾ نه اینکه فقط کافرند در ذهنشان و کاری علیه شما نمیکنند. ﴿يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِيَّاکُمْ﴾ شما و پیامبر را از مکه اخراج کردند ﴿أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ﴾ چون شما به خدا ایمان آوردید شما را برنتافتند و از مکه خارج کردند. این رویکرد خصمانه علیه شما اقتضای این را دارد که با اینها طرح دوستی نریزید.
ملاحظه میکنید که در این آیه شریفه خداوند متعال اولاً وقتی دستور میدهد که دشمن من و دشمن خودتان را ولی و دوست قرار ندهید، با آنها طرح دوستی نریزید، لازمه عقلیاش این است که اول دشمن را بشناسید. دشمن کیست؟ چکاری میکند؟ به صیغه نهى ﴿لا تَتَّخِذُوا﴾ که ظهور در حرمت دارد، مؤمنین دشمن من و دشمن خودتان را ولی قرار ندهید و در ولایت آنها واقع نشوید. ولایت آنها را بر خودتان مسلط نکنید چه زمانی چنین امری امکان پذیر است؟ وقتی که دشمن را بشناسید. اگر واجب است که از دشمن و دشمنی دشمن پرهیز کنید، قبل از هر چیز لازم است که دشمن را بشناسید. اینکه بخواهید با دشمن، دشمنی کنید ولی دشمن را نشناخته باشید؛ امکان پذیر نیست. در عرصه سیاست خارجی هم باید دشمن را شناخت، دشمنیهایش را هم شناخت و درباره او تصمیم مقتضی و مناسب را اتخاذ کرد.
مرحوم شیخ طوسی در ذیل این آیه نقل کرده است که این آیه درباره حاطب ابی بلتعه نازل شده است.[3] پیامبر اکرم وقتی در مدینه بود تصمیم گرفت که یک هجوم برق آسا و ناگهانی به مکه داشته باشد وارد شهر مکه بشود و مکه را فتح کند و کفار و مشرکین قریش را که به سختی مسلمانها را آزاد میدادند منفعل و در بند کند و با فتح مکه ضریب امنیتی مسلمانان را بالا ببرد برای اینکار هم تدابیری اندیشید. اولاً به لحاظ استعداد و ظرفیت سازی در شهر مدینه تلاش کردند ظرفیتهای عملیاتی را بالا ببرند، جوانان را آموزش بدهند، شمشیرها و نیزهها را آماده کنند و قدرت نظامی خود را افزایش بدهند و دستور داد که این خبر که آماده سازی برای هجوم به مکه است به هیچ کس خارج از مدینه منعکس نشود. در همین چارچوب دستور داد هیچ کسی هم از شهر مدینه خارج نشود تا زمینه درز این خبر فراهم نیاید. در این میان حاطب ابن ابی بلتعه بنا به اینکه تعدادی از بستگانش در مکه بودند برخی از روایات میگویند که همسرش در مکه بود. نامه ای نوشت تا به آنها اطلاع بدهد که خودشان را از مکه بیرون روند تا در جریان حمله و اقدام پیامبر در رابطه با مکه به آنها آسیبی نرسد. از طریق وحی به پیامبر اکرم اطلاع داده شد که این اقدام پنهانی که شما میخواهید انجام بدهید، حاطب نامهای نوشته و به دست یک کنیزکی سیاه به نام صفیه داده صفیه این رساله و نامه را در حال انتقال است برای اهالی شهر مکه در حقیقت رسیدن نامه به مکه باعث میشد هوشیاری و هوشمندی کفار و مشرکین افزایش پیدا کند. پیامبر قصد داشتند از غفلت اهل مکه استفاده کنند و اقدام خودشان را عملیاتی کنند. پیامبر اکرم دو نفر امیر المومنين على بن ابی طالب و زبیر را روانه کردند از مدینه خارج شوید و کنیز را در مسیر پیدا کنید، نامه را از او بگیرید و برگردانید و اجازه ندهید که نامه به شهر مکه منتقل بشود. آمدند کنیز را پیدا کردند از او نامه را خواستند انکار کرد، بعد از مقداری انکار زبیر خسته شد و حس کرد مأموریتش تمام است به امیرالمومنین گفت برگردیم که او مدعی است چنین نامه ای در کار نیست. حضرت فرمود مگر میشود برگشت وقتی پیامبر اکرم که ناقل وحی است و امین وحی است از طریق وحی مطلع شده نامه در حال انتقال است پس حتما نامه وجود دارد و باید حتماً نامه را از این بستانیم. جلوی کنیز آمد و با یک حالت ویژهای فرمود اگر نامه را در اختیار من گذاشتی فبها و الا با شمشیر همینجا گردنت را خواهم زد. با یک عملیات روانی ترساند و کنیزک دست به لای موهای خود برد و نامه را که آنجا پنهان کرده بود، بیرون آورد و تقدیم اميرالمومنین کرد و نامه را در مدینه به پیامبر رساندند و وقتی نامه را به پیامبر رساندند، پیامبر همه را در مسجد جمع کرد و ماجرای را بازگو کرد و در نهایت حاطب را معرفی کرد. عده ای خواستند نسبت به حاطب هجوم ببرند که مثلاً او را تأدیب کنند یا به قتل برسانند اما پیامبر فرمود نه این حاطب از کسانی است که در جنگ بدر در کنار ما بوده، اهل بدر است و چون بدری است بخاطر آن زحماتی که کشیده او را بخشیدیم امید است که خداوند متعال هم او را ببخشد. این آیه در رابطه با این عمل حاطب نازل شد. وقتى اهل مکه دشمن خدایند با دین خدا در ستیز هستند، دشمن مؤمنین هستند چون به دین خدا گرویده اند مومنین را از مکه اخراج کردند، چون متدین به دین خدا شدند شما با اینها دوستی نکنید. نگاه محبت آمیز به آنها نکنید دلتان برایشان نسوزد. در این جمله با فعل نهی که ظهور در حرمت دارد مومنین را از برقراری رابطه دوستانه با کفار پرهیز داده، هشدار داده یعنی به دوستی گرفتن دشمن یک عمل حرام است. وقتی قرآن نهی میکند قرآن از فعل حرام نهی میکند. هرگز نباید دشمنان خدا و مومنین را به دوستی گرفت. کلمه عدو هم بر مفرد اطلاق میشود و هم بر جمع پس به یک دشمن هم عدو میگویند به یک گروه دشمن هم عدو گویند. در اینجا میگوید عدو یعنی چه یک نفر باشد چه چندین نفر باشند چه یک جامعه ای باشد. جامعه عدو، کشور عدو و فرد عدو را نباید به دوستی گرفت دشمن یا دشمنانی که از سر دشمنی رسول خدا و مومنین را به جرم ایمان آوردن از مکه اخراج کردند، آواره کردند، برای آنها مشکلاتی ایجاد کردند، با اینها جنگیدند نباید اینها را به دوستی گرفت، نباید به اینها خوش بینی بی مورد داشت. این فرمان قرآن کریم است. وقتی سخن از دشمنی با دشمن است مقدمه اولیه دشمنی با دشمن شناخت دشمن است. همین جور که دشمنی کردن با دشمن واجب است همین جور که دوستی کردن با دشمن حرام است برای پرهیز از این دوستی بی مورد و برای حفظ موضع خصمانه در برابر دشمن در عرصههای بین المللی باید دشمن را شناخت، قبل از اینکه با دشمن دشمنی بکنیم باید دشمن را بشناسیم قبل از اینکه با دشمن طرح دوستی نریزیم باید دشمن را بشناسیم پس شناخت دشمن یک ضرورت انکارناپذیر است و خصومت با دشمن و اتخاذ رویکرد خصمانه با دشمن هم یک عمل واجب است. بر اساس مفاد این آیه شریفه تا آیات بعد را ان شاء الله در جلسات آینده با هم مرور کنیم.