1402/01/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه معاصر/فقه سیاست خارجی /شناخت عمیق از مسائل
شرح حدیث:
قال الصادق: «دَخَلَ سَدِيرٌ عَلَى أَبِي عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَقَالَ يَا سَدِيرُ هَلْ تَدْرِي أَيُّ اَللَّيَالِي هَذِهِ فَقَالَ نَعَمْ فِدَاكَ أَبِي هَذِهِ لَيَالِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَمَا ذَاكَ فَقَالَ لَهُ أَ تَقْدِرُ عَلَى أَنْ تُعْتِقَ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ مِنْ هَذِهِ اَللَّيَالِي عَشْرَ رَقَبَاتٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ فَقَالَ لَهُ سَدِيرٌ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي لاَ يَبْلُغُ مَالِي ذَاكَ فَمَا زَالَ يَنْقُصُ حَتَّى بَلَغَ بِهِ رَقَبَةً وَاحِدَةً فِي كُلِّ ذَلِكَ يَقُولُ لاَ أَقْدِرُ عَلَيْهِ فَقَالَ لَهُ فَمَا تَقْدِرُ أَنْ تُفَطِّرَ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ رَجُلاً مُسْلِماً فَقَالَ لَهُ بَلَى وَ عَشَرَةً فَقَالَ لَهُ أَبِي عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَذَاكَ اَلَّذِي أَرَدْتُ يَا سَدِيرُ إِنَّ إِفْطَارَكَ أَخَاكَ اَلْمُسْلِمَ يَعْدِلُ رَقَبَةً مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ»[1] .
«امام صادق فرمود: سدير در ماه رمضان حضور پدرم شرفياب شد، پدرم فرمود: اى سدير! آيا مىدانى اين شبها چه شبهايى هستند؟ گفت: آرى، فدايت شوم! شبهاى ماه رمضان است، نظر شما چيست؟ فرمود: آيا مىتوانى در هر شبى از اين شبها ده بنده از فرزندان اسماعيل عليه السّلام را آزاد كنى؟ سدير گفت: پدر و مادرم به فدايت! من اين قدر توان ندارم. پدرم پيوسته از شمار آن بندگان مىكاست تا به يك بنده رسيد، سدير در هر نوبت مىگفت: توانايى آن را ندارم. فرمود: مىتوانى در هر شب يك مرد مسلمان را افطارى بدهى؟ گفت: چرا، ده نفر مىتوانم افطارى دهم. آنگاه پدرم به او فرمود: منظور من همين بود اى سدير! زيرا افطارى دادن تو به برادر مسلمانت با آزاد كردن بندهاى از فرزندان اسماعيل برابر است.»
امام صادق در این حدیث شریف میفرمایند: در یکی از شبهای ماه مبارک رمضان سدیر بر پدرم حضرت امام باقر وارد شد. حضرت از سدیر سوال کرد «يَا سَدِيرُ هَلْ تَدْرِي أَيُّ اَللَّيَالِي هَذِهِ» آیا میدانی در چه شبهایی هستیم؟ «فَقَالَ نَعَمْ فِدَاكَ أَبِي» پدرم به فدای شما میدانم، ماه مبارک رمضان است و شبهای گرانقدر ماه مبارک رمضان را تجربه میکنیم. «هَذِهِ لَيَالِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَمَا ذَاكَ» حضرت فرمود: در این شبهای ماه مبارک رمضان «أَ تَقْدِرُ عَلَى أَنْ تُعْتِقَ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ مِنْ هَذِهِ اَللَّيَالِي عَشْرَ رَقَبَاتٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ» سدیر آیا میتوانی در همچنین شبهایی هر شب ۱۰ نفر از بندگانی که از فرزندان اسماعیل پیغمبر هستند را آزاد کنی؟ در این شبهای به این با فضیلتی و با اهیمت آیا میتوانی اینکار بزرگ را انجام دهی. سدیر پاسخ داد: «بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي لاَ يَبْلُغُ مَالِي ذَاكَ» پدر و مادر به فدای شما من توان مالی چنین کار خیری را ندارم و برایم این کار امکان پذیر نیست. بعد حضرت فرمود: آیا میتوانی در همچنین شبهایی ۹ نفر از بندگانی که از فرزندان اسماعیل پیغمبر هستند را آزاد کنی؟ گفت: نه. امکان مالیش را ندارم «فَمَا زَالَ يَنْقُصُ حَتَّى بَلَغَ بِهِ رَقَبَةً وَاحِدَةً فِي كُلِّ ذَلِكَ» رسید به اینکه آیا توانایی این را داری که یک بنده از فرزندان اسماعیل پیغمبر هستند را آزاد کنی؟ باز سدیر جواب داد: «لاَ أَقْدِرُ عَلَيْهِ» توانی این را هم ندارم. «فَقَالَ لَهُ فَمَا تَقْدِرُ أَنْ تُفَطِّرَ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ رَجُلاً مُسْلِماً» حالا که نمیتوانی بندهای را آزاد کنی، آیا توانایی این را داری که در هر شب یک روزه داری را که روز را به روزه سپری کرده برایش افطار فراهم کنی؟ «فَقَالَ لَهُ بَلَى وَ عَشَرَةً» بله اینکار که ساده است بلکه میتوانم برای ۱۰ نفر افطار فراهم بکنم «فَقَالَ لَهُ أَبِي» امام صادق ادامه میدهد، پدرم در اینجا فرمود: «فَذَاكَ اَلَّذِي أَرَدْتُ يَا سَدِيرُ» من وقتی از آزاد کردن بندگان سوال کردم قصدم این بود که حرف به همینجا برسد. «إِنَّ إِفْطَارَكَ أَخَاكَ اَلْمُسْلِمَ يَعْدِلُ رَقَبَةً مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ» وقتی در ماه رمضان برای برادر مسلمان خود افطاری فراهم میکنی «يَعْدِلُ رَقَبَةً مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ» این مساوی است با آزاد کردن یک بنده و برده از فرزندان اسماعیل نبی. این حدیث نورانی اهمیت این ماه، اهمیت روزه داری و اهمیت افطار دادن را میراسند خداوند توفیق عنایت کند ان شاء الله.
خلاصه مباحث گذشته:
مقدماتی را از مباحث مربوط به فقه سیاست خارجی بیان کردیم. قصد داریم وارد مسائلی بشویم که مستقیماً با ابعاد فقهی مسائل حوزه سیاست خارجی مرتبط است. اولین مسأله که به لحاظ جایگاهی رتبه اولی دارد، عبارت است از این که راجع به لزوم آگاهی و برخورداری از شناخت عمیق در حوزه سیاست خارجی سخن بگوییم. دستگاه سیاست خارجی و فعالان این عرصه قبل از هر اقدامی واجب است که آگاهیهای لازم و شناخت متراکم لازم در این حوزه را به دست بیاورند و مطلع باشند. عَن جَهلٍ قادر نیستند معادلات را راهبری کنند. فعالیت در این عرصه به دلیل پیچیدگیهایی که در عرصههای دیپلماتیک وجود دارد، مستلزم برخورداری از مجموعه شناختهاست نه شناخت واحد. این نیست که بگویید این معادله را بلدم میروم وارد فعالیت دیپلماتیک میشوم. در فعالیت دیپلماتیک باید مجموعه شناختها را که تا حدودی به آن اشاره میکنیم؛ داشته باشیم. مناسبات بینالمللی یا روابط دو یا چند جانبه کشورها سرشار از کنشها و واکنشهای چند لایه و چند ضلعی است. شما ممکن است با یک کشور همسایه، دوست و صمیمی مثل عراق در معادلات اقتصادی و تجاری دچار چالش بشوید. همانطور که دو برادر دچار چالش میشوند. ممکن است مناسبات با همین کشور در حوزه سیاستهای مرزی فاقد چالش باشد اما در عرصه اقتصادی سرشار از چالش باشد. ممکن است در مسائل حقوقی دچار مشکل بشویم. ممکن است در مسائل فرهنگی مشکلی نداشته باشیم ولی در زمینه مثلاً حقآبه دچار مشکل بشویم. ملاحظه کنید این حرف ممکن است راجع به آذربایجان، ارمنستان، ترکمنسان، افغانستان، پاکستان و... هم بوجود آید. با کشورهای مختلفی که دور تا دور جمهوری اسلامی ایران وجود دارد، معادلات چندجانبه و چندلایه داریم. با بعضی از کشورها بسیار رابطه صمیمی و خوبی داریم مثلاً ترکمنستان که چالش زیادی در حال حاضر نداریم اما راجع به بدهیها و طلبها با هم مشکل داریم. یا راجع به تردد و ترانزیت و رفت و آمد رانندگان و کامیونها بعضی مواقع دچار سوء تفاهم میشویم.
کسی که میخواهد در معادلات مربوط به دو کشور یا چند کشور یا معادلات بینالمللی مثلاً فرض بفرمایید که راجع به مسائل مربوط به همکاریهای اکو وارد مذاکره بشود. سرشار از مسائل سیاسی، اقتصادی، امنیتی است. یک دیپلمات یا دستگاه دیپلماسی نمیتواند از این مسائل بدون اطلاع باشد و وارد بشود. پس کسب اطلاع و شناخت عمیق در حوزههای چند ضلعی یک ضرورت است. باید همه اضلاع را شناخت. البته بعضی مواقع اینطور نیست که همه شناختها در یک نفر جمع بشود، ممکن است یک نفر کارشناسی است مسلط به مسائل حقوقی در کنار کسی که مسلط است به مسائل اقتصادی یا کسی که معادلات راهبردی را خوب میشناسد در کنار یکدیگر بنشینند و یک تیم قوی تشکیل بدهند. اشکال ندارد، نظام سیاست گذاری در عرصه سیاست خارجی باید از همه این ظرفیتهای دانشی و شناختی برخوردار باشد.
این موضوع دقیقاً همانند اتاق عمل است که یک پزشک متخصص بیهوشی در کنار متخصص جراحی در کنار پزشک متخصص قلب در کنار متخصص دیگری در کنار هم بر بالین بیمار حاضر میشوند و اتاق عمل را مدیریت میکنند. همه این دانشها در یک پزشک ممکن است جمع نشود ولی اتاق عمل نیازمند به همه اینهاست. پس بدون برخورداری از آگاهیهای تخصصی در رقابتها و صفبندیهای سیاسی در سطح جهان امکان حضور فعال و اثرگذار در این معادلات را در پی ندارد.
ممکن است بگویید ما حضور داریم و به آن مقدار لازم اطلاع و دانش هم داشته باشیم کافی است. بله، ممکن است برای حضور کافی باشد اما برای اثرگذرای و مدیریت تحولات چارچوب منافع ملی این اقتضاء دارد با یک حضور قوی، با استدلال قوی، قدرت اقناعگری و مسائلی از این دست حضور پیدا کنیم تا موفق باشیم.
در این سرفصل مسائل مربوط به شناخت و آگاهی و اطلاع را عرض میکنیم سایر موارد را در جای خود ان شاء الله ادامه خواهیم داد. پس اولین مسأله در حوزه سیاست خارجی کسب شناخت عمیق از معادلات و مسائل است. عدم برخورداری از این مجموعه شناختها و دانشها، موجب غفلت زدگی میشود. وقتی با یک تیمی وارد مذاکره و گفتگو میشوید و میخواهید به عنوان مثال حقآبه موجود بین کشور الف و ب را تعیین کنید اگر به توافقات واقف باشید و توافقات سابق را بلد باشید که بندهایش چیست؟ با استدلال قوی وارد میشوید، اما اگر بند توافقات قبلی را ندانید. اگر از مبانی حقوقی در مناسبات بین دو کشور اطلاع نداشته باشید، توافقات را میدانید، اما مبانیاش را نمیدانید، ممکن است در مذاکره موفق نباشید. برای اینکه موفق باشید و برای اینکه حریف به یک سندی اشاره نکند که شما از آن بی اطلاع هستید باید دست پر به مذاکره و گفتگو بروید. پس اگر با دست پر و دانش و شناخت عمیق وارد شدید مسلطید و الّا غفلت زده میشوید.
غفلت زدگی در سمت هر بازیگر یا کشوری که در معادلات پیچیده و پرتنش سیاست خارجی رخ بدهد، این غفلت زدگی آغاز شکست است. در بسیاری از معادلات کشورها تلاش میکنند که نسبت به تحولات پیش رو غفلت زده نشوند. اگر مثلاً قرار است یک اتفاقی در یک کشوری با روشهای قانونمند یا غیرقانونمند رخ بدهد و شما از آن بیاطلاع باشید، نمیتوانید تحولات پیشرو را مدیریت کنید. به عنوان مثال هفته آینده در یکی از کشورهای همسایه ما قرار است انتخاباتی رخ دهد اگر نتوانید پیش بینی کنید که سرانجام این انتخابات چه خواهد شد، ممکن است با اتخاذ مواضعی که اتخاذ میکنید، با حزب و جریانی که محتمل الموفقیت است، رابطه خوبی برقرار نکرده باشی یا رابطهات را به دلیلی تخریب کنی. اما اگر پیشبینی کنیم در انتخابات آینده این جریان، این حزب، این فرد، پیروز است مناسباتت را از همین الان با او تنظیم خواهی کرد. پس اگر قرار باشد که یک موقعیت برتری برای کشور رقم بخورد باید غفلت زده نشویم. غفلت زدگی محصول جهل است. برای اینکه غفلت زدگی حاصل نشود باید جهالتها را کاهش داد، بی اطلاعیها را از میان برداشت. در همه عرصهها باید دانش، مهارت و شناخت کافی را ایجاد کرد.
شناخت و مهارت و دانش در عرصههای گوناگون را اگر ارتقاء ببخشیم غفلت زده نمیشویم، ولی اگر به آن توجه وافی نکنیم حتماً آسیبهای جدی خواهیم دید. مهمترین این سلسله دانشهایی که لازم است در عرصه سیاست خارجی و مناسبات بینالمللی داشته باشیم؛ شناخت صفبندیها در معادلات و شناخت دوست و دشمن در مناسبات بینالمللی و شناخت معادلات و روشها و الگوهای سیاسی برای پیگیری تحولات و شناخت ابزارهای مؤثر در وادارسازی طرف مقابل به خواستههای خود از جمله مهمترین حوزههای شناختی است ولی به اینها منحصر نخواهد بود.
ملاحظه کنید در وضعیت فعلی رقابتها در عرصههای بین المللی در سطوح مختلف در حال انجام است. عرصه بینالمللی یعنی عرصه رقابتها، اگر تعاملی هم صورت میگیرد، در فضای کلی رقابتهاست. رقابتها هم یک دست نیستند، اینجور نیست که بگویید یک دروازهای است این ور معادلات جهانی، یک دروازهای است آن طرف معادلات جهانی. کشورهای جهان تقسیم بر دو میشوند، نصف در یک تیم و نصف در تیم دیگر هستند و یک توپ مشترک هست و رقابت میکنند. نه؛ معادلات بینالمللی رقابتش به این سادگی نیست. دروازهها تو در توست. رقابتها چند لایه است. ممکن است چند رقابت کلان بر همه تحولات سایه بیندازد، ولی در عین حال بازیگران خُرد با یکدیگر رقابتهای دو جانبهای دارند که برای این بازیگران ارزش این رقابتها کمتر از رقابتهای کلان در معادلات جهانی نیست. به عنوان مثال سه رقابت کلان ذکر میکنم و تحولات جهان را در ذیل این سه رقابت بزرگ در ذهن داشته باشید و ملاحظه کنید در حاشیهاش چقدر رقابت وجود دارد.
آمریکا با چین در عرصه اقتصادی لااقل در سه دهه گذشته رقابت میکند. آمریکا با ۵/۳ درصد جمعیت جهان تقریبا ۳۴-۳۵ درصد از اقتصاد و ثروت جهان را در اختیار دارد یکه تاز اقتصاد جهان ۵/۳ الی ۴ درصد جمعیت اما ثروت یک سوم ثروت دنیا.
آمریکای یکه تاز، ذره ذره مواجه میشود با چین در حال پیشرفت که توانسته در این دو سه دهه اخیر به یک رقیب سرسخت برای آمریکا تبدیل شود. امروز به موازات هزینههایی که آمریکاییها برای مدیریت بحرانها و چالشها در حوزه غرب آسیا میکنند، چینیها بیش از آن از رهگذر تعامل اقتصادی دارند سود میبرند. آمریکا، یک طرف معادلات جهانی ایستاده و هزینه میپردازد، چینیها طرف دیگر ایستادهاند و سود میبرند. این رقابت از چشم آمریکاییها دور نیست. لذا دو کشور رقابتشان به جایی تبدیل شده که امروز رقیب سرسخت آمریکا در معادلات جهانی بازیگری به غیر از چین نیست. چین فضای اقتصادی را بر آمریکاییها به شدت تنگ کرده و ابر قدرت اقتصادی در آینده خواهد بود. این سخن بر اساس گفته کارشناسان اقتصاد بینالملل میباشد.
اگر چینیها در عرصه اقتصادی پیروز بشوند، حرفشان در معادلات راهبردی جهان هم حرف اول است. چالشهای دنیا را چینیها مدیریت و اداره میکنند. آمریکاییها در سی سال گذشته تلاش کردند مذاکرات بین فلسیطن و اسرائیل را مدیریت کنند، تا به امروز نتوانستند بحران را از بین ببرند. امروز چینیها طراحی میکنند، فرض کنید که این چالش را به نوعی مدیریت کرده و از آن عبور کنند و راهبری کنند. اگر چین قدرت علی الاطلاق اقتصاد جهان بشود حتماً حرفش در عرصههای راهبردی و سیاسی هم نافذ خواهد بود. این یک رقابت است در این رقابت ممکن است آمریکاییها یارگیری کنند و چینیها هم یارگیری کنند. این دو رقابت در عین حالی که وجود دارد ممکن است باعث بشود یک جاهایی بحران افزایش پیدا کند یه جاهایی بحران کم بشود اما مسائلی هست که خارج از این دو اردوگاه بین دو بازیگر بر اساس مصالح و منافعی که دارند؛ رخ میدهد. یک وقت میبینید یک بازیگر در اردوگاه الف است یک بازیگر دیگر در اردوگاه ب است اما این دو بخاطر مصالحی که دارند در عین حالی که باید با هم رقابت کنند با هم رفاقت میکنند یا در معادلات کشورهای عربی سالیان سال عربستان و قطر با یکدیگر در یک چارچوب در شورای همکاری خلیج فارس رفتار می کردند. اما همین دو بازیگر در چند سال گذشته در معادلاتی که پیش آمد با هم گارد خصمانه گرفتند تا جایی که تحریمهای گزنده کشورهای عربی با رهبری عربستان فشار سنگینی بر قطر وارد کرد. پس یکی از معادلات و رقابتها مثلاً رقابت آمریکا و چین در معادلات اقتصادی است. یا رقابت روسیه و آمریکا در مسائل مربوط به جهان تک یا چند قطبی. روسیه از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی همواره نسبت به نظام تک قطبی به رهبری آمریکا انتقاد داشته، درگیر بوده و امروز پیشرفتهای زیادی هم کردند. هژمون آمریکا در آینده عرض خواهم کرد که آسیب زیادی در این عرصه دیده است یا رقابت کشورهای غربی با اندیشه دینی و اسلامی که با محوریت ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران که توانسته الگوی یک نظام نهاده شده بر اندیشه دینی با چارچوبهای مشخص حاکمیتی، توانسته که معنویت اسلام و ترکیب الگوی سیاسی مبتنی بر عدالت خواهی در کنار جاذبههای آن را برجسته کند و این الگو مخاطب خودش را در نسل جوان اروپایی هم پیدا کرده است.
این از نظر نظریهپردازان غربی یک چالش بزرگ قلمداد میشود. از این جاست که غرب در نگاه فرهنگی و دینی ایران را با ارائه اسلام حکومتی و جریان قدرت حاکمیتی موفق رقیب سرسخت خود قلمداد میکند. این رقابت شده یک رقابت بزرگ و اصلی در فضای معادلات بینالمللی پس اگر سه رقابت بزرگ را برشماریم رقابت اقتصادی، رقابت راهبردی برای نظام تک قطبی یا چند قطبی و رقابت فکری و اندیشهای این در حال جریان است.
دیپلماتی که میخواهد در عرصه بینالمللی کار کند یا دستگاه دیپلماسی که میخواهد در ابعاد کلی این جریانها فعال باشد، باید بداند که اصل رقابتها چیست یا بتواند بفهمد جنگ نیابتی که به واسطه آمریکاییها برا تضعیف جهان اسلام راه اندازی شد و یک تعدادی از عناصر احیاناً ناپخته و کجبین و کجاندیش به اسلام را وارد میدانها کردند، درگیر کردند، سرسختانه یک دهه جنگیدیدند برای اینکه نظام اسلام پر تلالو اندیشه مبتنی بر فکر اسلام ناب محمدی را از بین ببرند. اگر ریشه این رقابتها را دیپلماتها ندانند، ممکن است در معادلات جنگ نیابتی کم بیاورند، و نتوانند واقعیتها را تشخیص دهند پس وقتی میگوییم صفبندیها را باید شناخت، قطب بندیها را باید بشناسیم، باید ریشه تحولات را خوب شناخته باشیم و ادارک بکنیم.
یا اینکه یک دیپلمات باید بداند که در مقطع کنونی رقابتهای قدرتهای بزرگی مثل آمریکا و چین، آمریکا و روسیه به نقطه تعیین کننده نزدیک شده است. بازی به اصطلاح فوتبالیستها به فینال داره نزدیک میشود. در این بازی و در این کشمکشها دیگر جریان رقابت خیلی طول نمیکشد. تعیین خواهد شد و در این فضا حتماً تغییراتی رخ خواهد داد.
دستگاه دیپلماسی هر کشوری باید بتواند این تغییرات را پیش بینی بکند. چطور میتواند پیش بینی کند؟ وقتی شناخت عمیق از این تحولات داشته باشد.
یا اینکه آمریکاییها در مقطع کنونی در دنیا، برخلاف سالیان گذشته قادر نیستند که از هم پیمانان خود در برابر تهدیداتی که با آن مواجه هستند به شکل قدرتمند دفاع و صیانت کند. آمریکایی که با طمطراق وارد افغانستان شده بودند، مجبور به فرار شدند. آمریکاییهایی که این همه رجز خوانی میکردند، نتوانستند جلوی اقدام نظامی و عملیات روسیه در اوکراین را بگیرند. اینکه گلوله برف قدرت آمریکاییها رو به آب شدن است، این رو باید یک دستگاه دیپلماسی به طور عمیق بر روی آن مطالعه داشته باشد و ابعادش را خوب بشناسد. اینکه هژمون آمریکا، هژمون به معنای فرادستی، سروری، سلطه گری و اعمال سلطه است. اعمال سلطه نه با شمشیر قدرت نمایی کردن به نحوی که سایر کشورها احساس کنند خارج از فلک آمریکا نمیتوانند حرکت کنند. آمریکاییها در ۵۰ سال گذشه جوری معادلات را میچییدند که قبل از اینکه هر اقدامی بکنند بازیگران در عرصههای بینالمللی را وادار میکردند که در مقابل آمریکا کرنش کنند و بپذیرند. این نفوذ و تسلط و این سلطه گری که از راه به نمایش گذاشتن هیبت و اقتدار کشور فرادستی مثل آمریکا به سایر دولتها تحمیل میشد و آنها را وادار به تمکین در تحولات بینالمللی می کرد را هژمون میگوییم.
هژمون آمریکا در جهان در حال فروپاشی است. مهمترین ابزار اعمال سیاست آمریکا در معادلات جهانی، ناکارآمد شده است. ما باید با شناخت بر این ابعاد و ابعاد دیگری که در جلسه آینده توضیح خواهم داد، باید وارد معادلات بین المللی بشویم. اینکه باید خودمان را در این حوزهها تجهیز کنیم و مسلط کنیم و شناخت عمیق ایجاد بکنیم یک قاعده عقلی است که عقل به عنوان یکی از منابع فقهی در اندیشه اسلامی به ما حکم میکند در برابر دشمن باید قوی بود، قوت بخشی برمیگرد به اطلاع و علم. اگر علم و اطلاع از رفتار، کردار، توانمندیها، کاستیها، چالشها و رویکردهای دشمن پیدا کردیم، این میشود سلطان «العِلمُ سُلطانٌ»[2] [3] قدرت آفرینی میکند و کشور اسلامی را در مواجهه با کشورهای دیگر سربلند خواهد کرد. امیدواریم موفق و سربلند باشید