1402/01/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه معاصر/فقه سیاست خارجی /کلیات و مفاهیم
شرح حدیث:
قال الإمام موسى بن جعفر الکاظم: «يا هشامُ! إيّاكَ والكِبرَ فَإنَّهُ لايَدخُلُ الجَنَّةَ مَن كانَ في قَلبِهِ حَبَّهٌ مِنَ الكِبرِ»[1]
«اى هشام! از بزرگنمايى بپرهيز؛ زيرا هر كس در او هموزنِ دانهاى بزرگنمايى باشد، به بهشت درنيايد.»
حضرت امام موسی کاظم در این روایت نورانی فرمودهاند: زنهار بر شما از اینکه متکبر باشید! «إيّاكَ» یعنی پرهیز دادن. بپرهیزید اهل تکبر نباشید. طرف مقابل تکبر و خودبزرگ بینی تحقیر دیگران است، اینکه خود را بزرگ بپنداری و در جامعه به نوعی رفتار کنی که دیگران در حاشیه تعاملاتت تحقیر بشوند؛ این عمل در مکتب اسلام عملی زشت و مذموم است.
بزرگان دین و ائمه اطهار همواره در معاشرت و رفتار اسلامی از تکبر پرهیز دادهاند. قرآن کریم هم نسبت به تکبر زنهار و پرهیز میدهد. ﴿أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْمُتَكَبِّرِينَ﴾[2] آيا متکبرها احساس میکنند جایی در دوزخ الهی ندارند؟ این آیه قرآن یک بیان نورانی درباره متکبر است که میفرماید جایگاه متکبر در جهنم است، در این روایت هم حضرت میفرماید: کسی که در قلبش به اندازه مثقال حبهای- نه یک حبه، بلکه از یک وزن و حجم کوچکی از حبه - از خودبزرگ بینی و تکبر و تحقیر دیگران وجود دارد این آدم حتماً وارد بهشت نخواهد شد. «فَإنَّهُ لايَدخُلُ الجَنَّةَ»
یکی از آسیبهایی که جوامع امروزی با آن مواجه هستند؛ تکبر بخشی از جامعه نسبت به بخش دیگری از جامعه است. این خودبزرگ بینیهایی که ناشی از ثروت، ناشی از مکنت، ناشی از قدرت یا ناشی از جایگاه و مقام اجتماعی است. اگر قرار بشود که مردم تحقیر بشوند اینها همه در روز قیامت در پیمانه ریخته میشوند که انسان را به سمت جهنم و دوزخ رهنمون میکند. نباید کسی در هیچ جایگاهی متکبر باشد.
الگوی زندگی ما در روی کره خاکی معصومین هستند که این بزرگواران مدل رفتارشان همواره متواضعانه بوده و با فرو افتادگان و فرودستان متواضعتر برخورد می کردهاند.
خلاصه جلسه قبل
در جلسه قبل بحث فقه سیاست خارجی را شروع کردیم و مقدماتی را بیان نمودیم. باتوجه به نکات ذکر شده در جلسه گذشته میتوانیم جلسه گذشته را اینگونه جمعبندی کنیم که پایهریزی فعالیت در حوزه سیاست خارجی بر عهده دیپلماتها، متخصصین امر و برعهده نهادهای حاکمیتی است. پاسخ به این سوالها که آیا در شرایط فعلی با یک کشور مذاکرات اقتصادی داشته باشیم یا خیر؟ این موضوع را دیپلماتها، متخصصین امر و نهادهای حاکمیتی تشخیص میدهند؛ بررسی میکنند و در مییابند که آیا در حال حاضر شرایط دو کشور مساعد است که وارد مذاکرات اقتصادی بشوند یا نه؟ یا اینکه آیا در طرفین آمادگی جهت پیشبرد اهداف سیاست خارجی برای مذاکرات سیاسی فراهم است یا خیر؟ پاسخ به این پرسشها و موضوعات برعهده دیپلماتها، متخصصین و نهادهای حاکمیتی است، اینها هستند که تشخیص میدهند با یک کشوری مذاکره اقتصادی انجام پذیرد با کشور دیگری مذاکره سیاسی انجام گیرد، در موضوعات امنیتی با کشوری مذاکره کنند با کشور دیگری در موضوع نظامی بحث کنند یا با یک کشوری رابطه ایجاد کنند و یا قطع رابطه کنند؛ این وظیفه نهادهای حاکمیتی و کارگزان و متخصصان مربوطه است اما هر تصمیمی که بگیرند وقتی قرار است با کشوری مذاکره سیاسی کنند یا تبادل اقتصادی داشته باشند یا تبادل تجربه کنند یا دانشهایشان را با یکدیگر به اشتراک بگذارند؛ در اینجا دانش فقه به میان میآید که چارچوبی برای این تعامل تعریف کند.
آیا کشور اسلامی میتواند همه ظرفیتهای علمی خود را با یک کشور کفر به اشتراک بگذارد؟ آیا همه ظرفیتهای نظامی و دانش نظامی خودش را میتواند تبادل نماید؟ صرف نظر از اینکه چگونه این مذاکرات و معادلات و مصالح را مدیریت کنند و پیش ببرند؛ فقه میآید چارچوب این را تعیین می.کند از آنجایی که فقه وظیفه دارد بایدها و نبایدها در افعال، رفتار اقوال و کردار مکلفین را تبیین کند؛ دیپلمات و مسئول فعالیت دیپلماسی در نظام اسلامی هم یک مکلف است که فقه باید وظیفه این را هم تعیین کند که چه بگوید؟ چه نگوید؟ کجا برود؟ کجا نرود؟ چگونه گفتگو کند؟ چگونه تصمیم بگیرد؟ چگونه توافق کند؟ اینها همه فعل بشر میباشد و در شرع دارای احکام است.
به عنوان مثال آیا میتوانیم مثلا در عرصههای تخصصی با یک کشوری مثل فرانسه یا آلمان گفتگو کنیم؟ اگر خواستیم گفتگو کنیم میتوانیم به نوعی گفتگو کنیم که نتیجه گفتگوها و توافقات تسلط اجانب بر مسلمین بشود؟ اینها وظایف فقه است که ابعادش را تبیین کند. در مرحله اول باید جواز یا عدم جواز اصل گفتگو را صادر کند و یا اگر جوازش را صادر کرد حدود و ثغور آن را تبیین کند.
چارچوب و محدوده، وظایف، تکالیف اختیارات سیاستگذاران مجریان و دیپلماتها را با این تفصیل و تبیینی که عرض شد، بر عهده دانش فقه است و فقه در این زمینه عهدهدار مسئولیت است که بایدها و نبایدها را تبیین کند و وظیفه عباد را مشخص نماید. به بیان دیگر فقه سیاست خارجی وظیفه دارد بایدها و نبایدهای حوزه دیپلماسی اعم از دیپلماسی رسمی، دیپلماسی آشکار (رسانهای یا عمومی) یا دیپلماسی پنهان را تبیین کند.
پس تعامل با سایر کشورها یک فعل است که از مکلفینی در نظام جمهوری اسلامی صادر میشود. چه تعامل، چه تقابل، فقه نسبت به آن ساکت نیست، همانطور که در سایر عبادات و معاملات فقه وظیفه دارد که تکلیف، چارچوب، وظایف و محدود اختیارات و تکالیف عباد را تبیین کند در اینجا هم وظیفه دارد که وظایف و اختیارات و تکالیف دیپلمات و عناصری که در عرصه دیپلماتیک فعال هستند را ترسیم و تبیین کند. البته به حول قوه الهی در آینده انواع دیپلماسی، حوزه اختیارات و احکام مربوط به آن را بیان خواهیم کرد.
بررسی مفهومی برخی واژگان:
به نظر میرسد پس از مقدمه کوتاهی که ذکر شد از آنجاکه کلمات و واژگان کلیدی هر متن، نقش محوری در انتقال معانی و مفاهیم مورد بحث برعهده داشته و درصورت مبهم بودن معنای آنها، فهم مطالب مرتبط با آنها نیز دچار مشکل میگردد؛ برای اینکه از این وضعیت حذر کرده باشیم بررسی از واژگان مورد نظر در این بحث را مورد بررسی قرار میدهیم.
معنای واژه سیاست در لغت و اصطلاح:
به دلیل اینکه میخواهیم از سیاست خارجی سخن بگوییم، اولین واژهای که خوب است بررسی گردد؛ واژه «سیاست» است.
در لغت براى واژه سیاست مفاهیم بسیارى ذکر کردهاند و در فرهنگ علوم سیاسى نیز مفاهیم اصطلاحى متعددى براى آن به وجود آمده است. نخست به مفاهیم لغوى آن اشارهاى مىکنیم. سپس معنای اصطلاحی سیاست را بررسى مىکنیم.
سیاست در لغت به معنای تدبیر، اصلاح، صلاح و تربیت، امر و نهی کردن جامعه و مردم یا ریاست کردن به مردم، حکمرانی، چاره اندیشی، مصلحت اندیشیدن، بکار رفته است. گاهی نیز به معنای کیفر کردن، تربیت و ادب کردن، تمرین دادن (مخصوصاً در خصوص چارپایان و حیوانات) استفاده شده است.
معانی دیگری نیز برای واژه سیاست ذکر شده که از حوصله این مباحث خارج است. پس اجمالاً تدبیر، اصلاح، تربیت معنای لغوی واژه سیاست است.
در اصطلاح سیاست عبارت است از هدایت و راهبری صلح آمیز یا غیر صلح آمیز در روابط میان، افراد، گروهها، احزاب (نیروهای اجتماعی جامعه) شئون حکومتی در داخل یک کشور. همچنین راهبری روابط میان یک دولت با دولتهای دیگر معنای اصطلاحی واژه سیاست است.
گاهی سیاست در مسائل داخلی بکار برده میشود به معنای تنظیم مناسبات، اجزا اجرای شئون حکومتی در واحدهای مختلف جامعه، مهار سرکشیهای اجتماعی این موضوعات همه در عرصه داخلی است؛ لیکن گاهی تدبیر امور دو کشور و یا یک کشور در مناسبات و عرصههای جهانی.
تدبیر کشور به گونهای که امور زندگی ملت مردم و جامعه به صلاح درآید. اگر یک شخصی امور را جوری تنگ بگیرد که زندگی مردم نچرخد این سیاست نکرده است. سیاست جایی است که هم اعمال خواستهها بشود و هم جامعه روان اداره بشود، اگر به همه خواستهها پاسخ منفی بدهی، اگر همه کسانی را که به نوعی انتقاد دارند حذف بکنی این معلوم نیست معنای سیاست به معنای واقعیاش بر آن منطبق بشود. بله سیاست سرکوب وجود دارد ولی سیاست در جایی است که چارچوبها را رعایت کنند، چارچوبها و بایدها و نبایدها را اعمال بکنند و زندگی عادی و روزمره هم به صلاح و گردش درآید.
در یک تعبیر گویاتر سیاست عبارت است از شناخت مسأله، اتخاذ تصمیم تخصصی، و اجرای صحیح تصمیم تخصصی. به عنوان مثال در یک معادلهای شما ابتدا مشکل را بشناسی، اگر ۲۰ نفر در جایی تجمع کردند علت تجمع، علت اعتراض، علت انتقاد، کاملاً شناخته شود؛ برای اینکه این معضل حل بشود، تصمیم تخصصی اتخاذ گردد. فرض کنید قرار است چند دانشجویی که انتقاد دارند و در سلف سرویس یک دانشگاه تجمع کردند تا اینها مشکلشان را مطرح و حل بکنند و تجمع را پایان دهند؛ اگر بهترین تصمیم گرفته شود این سیاست است. شناخت مسأله بخشی از سیاست است، پیاده سازی بهترین راه و روش برای حل مسئله هم بخشی از سیاست است اگر شخصی راه مناسب را بد اجرا کند در حقیقت سیاست را به کار نبسته است.
پس بکار بستن سیاست یعنی شناخت مسأله، اتخاذ تصمیم تخصصی و مناسب، پیاده سازی روان و مؤثر. اینها تعاریفی هستند که در اصطلاح از سیاست و سیاست ورزی بیان شده است.
پیاده سازی بهترین راه و روش برای حفظ منافع فردی، گروهی یا اجتماعی در برابر چالشهای احتمالی یا تحدیاتی که در پیشرو است به این سیاست گویند.
در علم مدیریت برنامه یا دستورالعمل در حال اجرا یا تجویز شده از سوی مراجع صاحب صلاحیت را سیاست گویند. پس سیاست یک موضوع بسیار پهناوری است. سخن از سیاست سخن از موضوع گستردهای است که ممکن است مصادیق مختلفی را دربرگیرد اما باید دانست که برجستهترین حوزه علم سیاست مسائلی است که به اداره امور کشور برمیگردد که سیاست خارجی بخشی از آن را تشکیل میدهد.
معنای واژه سیاست خارجی:
واژه دیگری که نیازمند بررسی است سیاست خارجی است. وقتی میگوییم سیاست خارجی چه چیزی از این کلمه قصد میکنیم. سیاست خارجی به معنای مجموعه روشها و اصولی است که در چارچوب آن اهداف کشور در محیط بینالملل تعقیب میشود. خط مشی و روشهایی که دولتی دربرخورد با مسائل و مناسبات خارجی برای حفظ حاکمیت، دفاع از موجودیت و تعقیب و تحصیل منافع خود اتخاذ میکند.
همه دولتها برای حفظ خود تلاش میکنند، هیچ کشوری نیست که دولتی که در آن مستقر است برای حفظ خود تلاش نکند. هر دولتی میخواهد موجودیت خود را حفظ کند. در نیای پرتکاپو و پرتلاشی که هر لحظه یک کشور یک قدرت، یک بازیگری ممکن است در جایی به کشور دیگری هجوم بیاورد و درصدد حذف ظرفیت آن کشور باشد باید هنر داشته باشی در این مجموعه زدوبندها خود را حفظ کنی؛ کشوری که نتواند، حاکمیتی که نتواند خود را حفظ کند؛ چطور میتواند منافع ملتش را حفظ کند. پس اصل اول در سیاست خارجی عبارت است از خط مشیها و روش را جوری مدیریت و طراحی بکنید که حاکمیتی که این سیاست خارجی متعلق به آن است حفظ گردد. از موجودیت خودش دفاع بشود و منافع برای کشور و موجودیت خودش تسهیل بشود. در حقیقت سیاست خارجی راهنمایی است برای موضع گیریها در تحولات در مسائل جهانی. به عنوان مثال آمریکاییها در سال ۲۰۰۳ با حمله نظامی به عراق هجوم آوردند و عراق را به یک کشور جنگ زده تبدیل کردند، هر کشوری بر اساس راهنما و تابلوی اندیشه و افکار خود از این رفتار و تحول یا حمایت کرد یا حمایت نکرد. به یاد دارم وقتی فرانسویها در آن روز نسبت به این اقدام آمریکاییها و اشغال عراق روی خوش نشان نداند، آمریکاییها رسماً اعلام کردند که اگر ما عراق را تسخیر کردیم از منافع اقتصاد و نفت آینده عراق، کشورهایی که با ما همراهی نمیکنند؛ برخوردار نخواهند بود. در آن روز فرانسویها بر اساس یک الگو از الگوی رفتاری آمریکاییها راضی نبودند و بر اساس شابلون سیاست خارجی خود از این رویکرد حمایت نکردند. در حقیقت سیاست خارجی الگوست برای اینگونه موضع گیریها. اگر آمریکاییها به افغانستان حمله کردند کشورها چه موضعی میگیرند و بر چه اساسی؟ بر اساس خط مشی و الگوی خود هر کشوری موضع میگیرد و موضع سازی میکند.
پس چنانچه بگوییم سیاست خارجی راهنمای موضعگیری در تحولات و مسائل جهانی است گزافه نگفتهایم. مجموعهای از اهداف بینالمللی، مجموعهای از رویکردهای بینالمللی، مجموعهای از تحولات بین المللی، مجموعهای از زد و بندهای بینالمللی، مجموعهای از تقابلها در عرصه بینالمللی هر روزه رخ میدهد که دستگاه سیاست خارجی وظیفه دارد بر اساس اصولی که دارد، راجع به اینها موضعگیری کند.
راهنمای مربوط به آن چارچوب مربوطه میشود به سیاست خارجی یا اصول سیاست خارجی که در حقیقت وقتی میگوییم سیاست خارجی یعنی آن مجموعه رفتاری که بر اساس آن چارچوب بندیها و بر اساس راهنما و براساس این بایدها و نبایدها شکل گرفته است. همچنین سیاست خارجی الگوی تنظیم مناسبات یک کشور در عرصههای مختلف را تبیین میکند. به طور مثال امروز مناسبات سیاسی با کشور الف چگونه باشد؟ با کشور ب الگوی دفاعی نظامی چگونه باشد؟ الگوی مرزی چگونه باشد؟ سیاستهای مرزی که در اطراف خود داریم مثلاً در مرزهای شرقی ممکن است با یک پروتکل با همسایه رفتار بکنیم در مرزهای غربی با یک پروتکل دیگری. اینها براساس واقعیتهایی است که وجود دارد. سیاست خارجی باید اینها را تنظیم بکند که اگر خواستیم با یک حزب، یک گروه، یک جریان، یک مجموعه در افغانستان تعامل داشته باشیم، الگوی رفتاریمان چگونه باشد، تعاملمان با یک حزب لبنانی چگونه باشد؟ یا با یک حزب یمنی چگونه باشد؟ با کشور یمن چگونه باشد؟ با کشور عربستان چگونه باشد؟ با کشور افغانستان چگونه باشد؟ با پاکستان چگونه باشد؟ این تنظیم روزمره الگوها، همان چارچوب فعالیت سیاست خارجی است. وقتی از سخن سیاست خارجی میکنیم یعنی در حوزه سیاست، در حوزه دفاعی، در حوزه نظامی، در حوزه انتظامی و مرزی، در حوزه راهبردی و امنیتی، در حوزه اقتصادی، تجاری و سرمایه گذاری و در حوزه فرهنگی و اجتماعی وظیفههایی برای این سیاستگذاری قائل هستیم، پس ملاحظه میکنید که سیاست خارجی مانند مفهومی که از سیاست بیان کردیم که دائره و حوزه نفوذش و حوزه استعمالش گسترده است، سیاست خارجی نیز از گستردگی وسیعی برخوردار است. سیاست خارجی اینگونه نیست که خیال بکنید چنانچه بیست وزارتخانه در کشور داریم یک بیستم از مأموریتهای دستگاههای اجرایی بر عهده وزارت خارجه یا دستگاه سیاست خارجی است. خیر؛ دستگاه سیاست خارجی تقریباً همه نمودهای رفتاری در همه حوزهها را در تابلو و در آیینه خودش به فضای بیرون از کشور منعکس میکند و دریافت میکند. یک آنتن دوکاره است هم در ارسال هم در دریافت، این نیست که فقط مواضعی را ارسال کند، در القاء و تلقی وظیفه و مسئولیت دارد. کارش گسترده است و به موازات همه وزارتخانهها در عرصههای بینالمللی وظیفه دارد و کار میکند، این سیاست خارجی است.
وقتی سیاست و سیاست خارجی را بیان کردیم لازم است واژههای دیگری را نیز در این زمینه بیان کنیم این واژهها در حوزه فعالیت سیاست خارجی پرتکرارند و آشایی با ابعاد فعالیت آنها در اتخاذ تصمیم و ادراک مأموریتها بسیار مؤثر .هست. مثلاً واژه دیپلماسی و دیپلمات، ابعاد دیپلماسی اینها واژههایی است که لازم است به آن پرداخته شود که ان شاءالله در جلسات آینده در این زمینه به بحث خواهیم پرداخت.