1403/08/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الجهاد/جنگ نرم /جنگ افزارهای جنگ نرم
حدیث خوانی
یا أباذرٍ! الدّنیا سِجنُ المُؤمِن و جَنَّةُ الکافِر
پیامبر گرامی اسلام در ادامهی نصایح کریمانهی خودشان به جناب ابوذر میفرمایند که دنیا برای مؤمن در حکم زندان است. ولی برای کافران بسان بهشت است. چرا دنیا برای مؤمن مثل زندان است؟ چون مؤمنین در این دنیا همواره محزون هستند.
«وَ ما أصبَحَ فیها مُؤمِنٌ إلاَ حَزینٌ» ممکن است سؤال شود چرا حزین هستند؟ پیامبر جواب میدهند که «فکَیفَ لا یَحزَنُ المُؤمِن» چرا محزون نباشد؟ چرا غمگین نباشد؟ چرا احساس دلتنگی و نگرانی نکند؟
دلایلی وجود دارد برای این دلتنگی و غمگینی. یکی از دلایل این است که مؤمن، دغدغهی دوزخ را دارد. مؤمن است، اهل تقوی است، اهل عبادت است اما نگران است برای اینکه وارد دوزخ شود و از آن خارج نشود.
خداوند متعال وعده داده است که همهی انسانها وارد دوزخ میشوند. «وَ قَد أوَعَدَهُ الله جلّ ثنائه أنَّه واردُ جهنَّم» این عبارت پیامبر اشاره است به آیه 71 سوره مریم که فرمود: «وَ إن مِنکُم إلّا وارِدُها کانَ عَلی رَبِّکَ حتماً مَقضیِّا» همه وارد دوزخ خواهند شد.
مؤمنین وقتی به این آیه فکر میکنند، ورود خود به دوزخ را قطعی میپندارند در حالی که خروج خودشان را از آن قطعی نمیدانند. «و لن یعده أنّه صادرٌ عنها» در این آیه بهطور مشخص به هیچ یک از مؤمنین اشار نشده که شماها را خارج میکنیم. بله فرموده «ثمّ ننجّی الّذین اتقوا» ما آن کسانی که اهل تقوا هستند را نجات میدهیم، ولی مگر میشود اطمینان داشت که ما از آن دسته باشیم؟
پس دلیل اول حزن، ورود در جهنم قطعی است اما خروج از آن قطعی نیست. بنابراین در دنیا مؤمنین همواره دلنگرانی آن را دارند.
دوم در دنیا مؤمنین مصیبتهایی را تحمل میکنند، با چالشهایی مواجه هستند که این چالشها و این مصیبتها برای آنها هزینه دارد، آنها را ناراحت میکند ولی مجبورند تحمل کنند.
«وَ لَیَلقَیَنَّ أعراضَا و مُصیباتٍ و أموراً تغیظُه» مسائلی که این را به غضب وامیدارد ولی مجبور است تحمل کند. این مسائلی که او را با مشکل مواجه میکند زیادند. غم دین را میخورد، غم مؤمنین را میخورد، غم مشکلات.
و دلیل سوم برای اندوه و غصهای که در دنیا برای مؤمنین است، این که «ولَیُظلَمَنَّ فلا یُنتَصَر» احیاناً در مسیر دین دچار این میشوند که به آنها ظلم میشود و موفق میشوند. امروز شما در غزه و لبنان ببینید که چه ظلمی بر مسلمین میرود و چه مقدار اینها پایداری میکنند از جان و مال و از همهی زندگیشان در راه خدا. اینها باعث میشود که دنیا مثل یک زندان جلوه کند.
«یَبتَغی ثواباً» مؤمن در برابر همهی اینها از خداوند متعال درخواست و انتظار پاداش دارد.
«فلا یَزالُ حزیناً» بنابراین در دنیا همواره حزین است «حتّی یُفارِقَها» تا زمانی که از این دنیا جدا شود.
«فإذا فارَقَها أفضَی إلی الرّاحَة والکَرامَة» وقتی که از دنیا جدا شد به آرامش و برخورداری از کرم الهی نائل میشود و وارد بهشت خداوند متعال میشود.
پس سختیهای دنیا انشاءالله زمینهساز برخورداری از نعمت و غفران خدا در قیامت باشد.
ما آیاتی را درباره حرمت شایعه مطرح کردیم و در ابعاد آن گفتگو کردیم. علاوه بر آیاتی که مطرح کردیم و بر حرمت اشاعه شایعه به آنها استناد کردیم، روایات متعددی هم وجود دارد که میتواند مورد استناد قرار بگیرد. ما دو روایت را نقل میکنیم و به بحثمان در این زمینه خاتمه خواهیم داد.
روایت اول را شیخ کلینی (ره) در کافی شریف آورده که علی بن ابراهیم... علی ابن ابراهیم ابن هاشم قمی، از مشایخ کلینی است از بزرگان مشایخ اهل حدیث است از اصحاب امام عسگری علیهالسلام است و جایگاه ممتازی دارد. شیخ نجاشی علیبن ابراهیم را مورد ستایش قرار داده و میگوید آن شخصیتی مورد اطمینان در نقل روایات و دارای ایمانی ثابت و استوار است و مورد اعتماد و دارای عقیده و مذهبی صحیح است. پس علی بن ابراهیم ثقةٌ.
علی بن ابراهیم نقل میکند میگوید «قال حدثنی نبی» پدرش ابراهیم بن هاشم قمی از رواة بزرگ و بنام شیعه است و روایات زیادی نقل کرده کثرت حدیث دارد و روایات او هم مورد توجه بزرگان است.
ابراهیم بن هاشم از ابن أبی عمیر نقل میکند. ابن أبی عمیر از محدثان بزرگ امامیه و از اصحاب اجماع است. محضر سه امام بزرگوار را هم درک کرده است.
بین پرانتز عرض میکنم که ابن أبی عمیر از خواص و نزدیکان ائمه علیهمالسلام به شمار میرفته است. و آن را از اصحاب سرّ ائمه نام میبرند. یک حادثهی بزرگ سیاسی در زندگی ابن أبی عمیر نقل میکنند و آن این که چون جایگاه والایی نزد ائمه علیهمالسلام داشت، از اسرار ائمه مطلع بود، شیعیان بنام و اصلی که پشت پرده برای نشر مذهب امامیه کار میکردند را میشناخت، این را با حیلههای مختلفی آوردند که تخلیه اطلاعاتی کنند. اطلاعاتش را بگیرند که شیعه کیست؟ پنهانگاهش کجاست؟ پناهگاهش کجاست؟ کجا مخفی میشود؟ چه کاری میکند؟ حتی بهش پیشنهاد کردند که منصب قضا را بر عهده بگیرد، چون وقتی در جایگاه قضا واقع شد مجبور است برای انجام مأموریتهایش با شیعیان برخورد کند.
نپذیرفت، مدت طولانی زندانیاش کردند. در دوران هارون الرشید، زیاد اذیتش کردند. گفتند یک روز هارون الرشید، ابن أبی عمیر را فراخواند و از او خواست که اطلاعات شیعیان را بدهد. ابن أبی عمیر امتناع کرد. گفتند که او را لخت کردند به دستور هارون الرشید، دست و پایش را بین دو تا درخت بستند و صد ضربهی تازیانه به او زدند. هم خواستند خوارش کنند، هم خواستند اطلاعاتش را بگیرند.
ابن أبی عمیر خودش نقل میکند میگوید به نزدیکیهای عدد صد که میرسید از درد چنان بیتاب شدم که نزدیک بود نام شیعیان را بر زبان بیاورم. در همین حین یک کسی از بین جمع که ظاهراً از دوستان ایشان و هواداران او بوده ـ اینهایی که آمده بودند برای تماشا ـ فریاد میزند که محمد! جایگاه خودت را در نزد خدا به یاد بیاور! یعنی تحمل کن برای خدا. ابن أبی عمیر میگوید من از این سخنان نیرو گرفتم، شکیبایی کردم و به لطف خداوند متعال هیچ اقراری علیه شیعیان نکردم.
این بزرگان شیعه هستند که میبینید برای نشر احکام و اعتقادات شیعه چگونه زحمت کشیدند. ابن أبی عمیر یکی از آنهاست. ابن أبی عمیر از بزرگان محدث شیعه که منصب قضا را هم به او پیشنهاد کردند نپذیرفت، زندانش کردند ولی آخر الامر گویا برای مدتی میپذیرد، اما در چهارچوب نگاه خودش به نفع شیعه کار میکند.
ابن أبی عمیر نقل میکند که از هشام بن سالم، این هم از بزرگان شیعه است. این مولا بوده، غلام بوده، ولی از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهالسلام است و ثقه است. سند روایت به این شکل میرسد عن أبی عبدالله علیهالسلام. حضرت فرمود «مَن قال فی مؤمنٍ» هرکس دربارهی مؤمنی بگوید چیزی را که دیده است «ما رأتهُ عَینا و سمعَتهُ اُذُنا» یعنی عیبی را که خودش دیده یا شنیده، این را نقل کند. هرکس درباره مؤمنی دیدهها و شنیدههای خود که پشتوانهی واقعیت دارد، این را بر زبان جاری کند و زبان به زبان منتشر کند «فهو مِنَ الَّذین قال الله عزّوجلّ» این از جمله کسانی است که خدا دربارهی آنها این آیه را فرستاده است.
«إنّ الّذین یُحبّون أن تشیع الفاحشَة فی الّذین آمَنوا لَهُم عذابٌ ألیم»
استناد کردند به آیهی جلسهی قبل که آن را بحث کردیم. سند روایت که صحیح است. مضمون و دلالت آن هم واضح است. روایت تصریح دارد اگر کسی چیزی از مؤمنی مشاهده یا ملاحظه کند یا بشنود با گوشهای خودش بعد آن را نقل کند، مشمول آیهی شریفه است که از جمله کسانی است که علاقمند به اشاعهی فاحشه است و برای آنها عذاب دردناک در دنیا و آخرت در نظر گرفته شده است.
از روایت استفاده میشود، نقل و زبان به زبان کردن امور یا عیوب مؤمنین حتی اگر آن عیب وجود داشته باشد. نه این که وجود نداشته باشد، یعنی بهش دروغ نبستند، عیب وجود دارد ولی این عیب را نقل میکند، این ردع شده است، مورد ردع است. شارع دوست ندارد عیبها را اینجوری بر زبان جاری کنید. بنابراین عیب مردم نباید اشاعه شود. وقتی عیب مردم نباید اشاعه شود، به طریق اولی به مردم را نباید یک عیبی را دروغ بست، نباید إفک کرد، افاک بود. عیب وقتی وجود ندارد اتهام است، إفک است. اگر وجود داشت هم شما وظیفه نداری آن را زبان به زبان کنی. ملاک و معیار این است که عیب مردم نباید بر زبانها بچرخد و شیاع پیدا کند. آن که شرع باهاش مخالف است شیاع عیوب است. البته شرع با عیب و گناه هم مخالف است ولی حالا یک کسی تخلفی کرد، اشاعهی آن هم حرام است. این روایت میخواهد بگوید اشاعه حرام است.
پس تداول شایعه اگر واقعیت داشته باشد حرام است، اگر إفک باشد به طریق اولی حرام است. این روایت اول.
روایت دوم هم از امام صادق علیهالسلام در مستدرک الوسائل جلد 9، صفحه 113. حضرت میفرماید: «مَن قالَ فی أخیهِ المُؤمن» چون مضمون این روایات متواتر است، من دیگر روی سند روایت دوم وقتتان را نمیگیرم.
«مَن قال فی أخیهِ المُؤمن شَیئاً» کسی دربارهی برادر مؤمن خودش مطلبی بگوید. «یعلمه منه» آن مطلب را بهش علم دارد، واقعیت است. فرض کنید که این در جایی تخلّفی کرده است، در جایی غیبت کرده است، در جایی به دیگری ظلم کرده است. این را در حق او بگوید «یُرید بِه اِنتِقاصَةً» بخواهد آن را نقص کند تنقیص کند «فَهُوَ مِن الَّذین» اینجا هم امام میفرماید این آدم برود یک واقعیتی را پشتسر برادر دینیاش، در برابر برادر دینیاش با قصد انتقاصه مطرح کند، این از جمله کسانی است که «یحبّونَ أن تشیع الفاحشه فی الّذین آمنوا لهم عذابٌ ألیم فی الدّنیا و الآخرة» این مشمول این آیه است.
پس در این روایات مطرح میکند که اگر کسی دربارهی مؤمنی مطلبی را که با چشمانش دیده، یا با گوشهایش شنیده به زبان جاری کند، یعنی حتی در صورتی که علم بر صحت آن دارد بر زبان جاری کند، این فرد مشمول «ألّذین یحبّون أن تشیع الفاحشة» است. یعنی مرتکب حرام شده است.
این روایت میخواهد بگوید کسی که این کار را کرد مرتکب حرام شده است. چرا؟ چون «لهم عذاب» کسی که برای او عذاب در نظر گرفتند، کسی است که حرام انجام داده است.
پس این روایات، انتشار و افشای اخبار یا حتی مطالب واقعی که از پشتوانهی حقیقت برخوردار است را دربارهی مؤمنین رد میکند، اجازه نمیدهد. میگویدی خطای قطعی مؤمنین را هم نباید منتشر کنید. بر اساس این روایات و با قیاس اولویت، اگر کسی یک مطلب وهمی یا یک مطلب ظنی یا کذبی را دربارهی مؤمنی دیگر بر زبان جاری کند، این به طریق اولی مرتکب حرام شده است. این روایات و این دسته از روایات به وضوح بر حرمت شایعه که عمدتاً دربردارنده اخبار کذب است. شایعه عموماً کذب است یا حداکثر اخبار آن کذب است. یا ممکن است یک کسی بگوید آقا این شایعه کذب نبود، درست بود، حرف صحیح بود. حتی اگر صحیح باشد انتشار آن حرام است. این به استناد امام علیهالسلام به این آیه که اگر مطلبی را میداند «یعلمه» این را مطرح کند راجع به مؤمنین، این از مصادیق «الّذین یحبّون أن تشیع الفاحشه» است که گفتیم دلالت بر حرمت افشای عیوب دارد.
این هم روایت دوم. ما یک جمعبندی کردیم به عنوان نظر مختار. عرض میکنیم از مجموع ادلهای که از قرآن کریم و روایات مطرح کردیم استفاده میشود که شایعهسازی، شایعهپردازی و رضایتمندی به انتشار مضمون شایعه میخواهد متضمن اخبار کذب یا واقعیت باشد. این باعث رواج فاحشه در جامعه است. این عیب و عیوب را در جامعه رواج میدهد.
دوم؛ شایعه، عملی خصمانه است. کسانی که به شایعهسازی دامن میزنند، شایعهپردازی میکنند، شایعه درباره این و آن به زبان میآورند، اینها در حقیقت یک رویکرد خصمانه اتخاذ کردهاند. حالا این خصومت یا خصومت فردی است بین فرد شماره یک یا فرد شماره دو. یک کسی به هر دلیلی یک خصومتی پیدا کرده است. با خودش میگوید من تا این فرد را به لجن نکشم، دست از کار نمیکشم. پیداست این خصومت و غضب او خیلی بالاست. البته خداوند متعال در جایگاه عدل نشسته است و سزای این فرد را یا در دنیا، یا در آخرت میدهد، بستگی به صلاحدید خداوند دارد. اما این کار دارد با این کار، دروغ بستن، شایعه کردن، پشتسر سخن گفتن، رفتار خصمانه میکند یا رفتار خصمانه علیه یک نظام است. چون آمریکا و چون اسرائیل از مقاومت و جبههی مقاومت شکست خوردند، با هرجور شایعهسازی در صدد این هستند که از انقلاب اسلامی و جبههی مقاومت، انتقام بگیرند. پس چه شایعه فردی باشد، چه در قد و قوارهی یک نظام حاکمیتی باشد، این یک عملی خصمانه است. این عمل خصمانه، تزلزل، ناامیدی و بیثباتی را در جامعه در پی دارد. ما در رابطه با تزلزل، ناامیدی، بیثباتی، نسبتاً صحبت کردیم و ابعاد آن را روشن کردیم و چرایی مسأله را هم گفتیم.
پس این عمل خصمانه، نکتهی سوم. موجب هتک افراد یعنی شایعه ضمن این که خصمانه است، تزلزل آفرین است، ناامیدکننده است، بیثباتساز است، موجب هتک افراد هم میشود. خصوصاً رهبران و شخصیتهای با نفوذ.
دیدید در رابطه با رهبران، چگونه هتک حرمت کردند با شایعه. مصداق آیه و مورد آیه هم همان هتک حرمتی بود که به یکی از نزدیکان پیغمبر داشتند. در دوران معاصر ما هم تهمتها و وصلههای زیادی به افراد صاحب نفوذ و ذیشأن میزنند. پس شایعه موجب هتک افراد هم هست. از آنجایی که شایعهسازی و شایعهپردازی متضمن رواج فاحشه است و عملی خصمانه است، تزلزلآفرین و ناامید کننده و بیثبات ساز است و موجب هتک افراد خصوصاً رهبران است، این عمل در شرع انور، مغبوض و حرام است و برای آن عقاب و کیفر در دنیا و آخرت در نظر گرفته شده است. پس شایعه در سیاق جنگ نرم در چهارچوب جنگ نرم یک ابزاری است برای هتاکی، ابزاری است برای مدیریت عقول، ابزاری است برای سست کردن ارادهها، ابزاری است برای اینکه افراد را در مسیری که حرکت میکنند بی اراده کنند. این شایعه را ممکن است دشمن به آن دامن بزند. این شایعه ممکن است سوژهیابیاش در اتاقهای فکر و در سرویسهای اطلاعاتی دشمن ساخته و پرداخته شود؛ ولی باید دانست. شایعه کی شایعه میشود؟ بذر آن را دشمن میکارد اما پرورشش در افکار عمومی ما مسلمانهاست، ما متدینین است. ما اگر بخواهید ایرانی نگاه کنید، ما وطنی و ملی، ما ایرانیهاست. دشمن میآید میگوید ایران چه کرده است؟ ایران مثلاً عقبماندگی دارد، ایران گرانی هست، ایران محدودیت است. ممکن است هم باشد، ولی همهی اینها را دشمن خودش به وجود آورده است، دشمن دامن زده است، دشمن تحریم کرده است. اینها را ما به زبان بیاوریم و آن بذری را که آنها کشت کردند ما پرورش بدهیم، بدانیم که مرتکب حرام شدیم ضمن این که ثبات کشور را از بین میبریم، ضمن این که آیندهی کشور را خراب میکنیم، ضمن این که باعث میشویم که روحیهی خودمان را از دست بدهیم، علاوه بر همه اینها پروژه دشمن را به موفقیت نزدیک میکنیم. به همه ادلهای که در گذشته عرض کردیم، این عملیات شایعهسازی و شایعهپردازی «محرّمٌ قطعاً».
ما تا به اینجا موفق شدیم جنگافزارهای مهم در نبرد خاموش را بشماریم. سخن بیهود یا لهو الحدیث، پوشاندن حق به باطل، کذب، ناامید سازی، اخافه و شایعه را توضیح دادیم و گفتیم مؤمنین و مسلمانها نباید در مسیر اراده دشمن در جنگ نرم مرتکب این امور شوند یا زمینهی تقویت دشمن در این عرصهها را فراهم بیاورند.
بحثمان تا به این جا در خصوص شایعه به اتمام رسید. مباحث بعدی را انشاءالله در جلسات آینده تعقیب میکنیم.