درس فقه معاصر استاد حسین صفدری

1403/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الجهاد/جنگ نرم /جنگ افزارهای جنگ نرم

حدیث خوانی

یا أباذرٍ! الدرجة فی الجنّة کما بَین السَّماء والأرض

درجات مؤمنین که وارد بهشت می‌شوند متفاوت است. هر یک در جایگاهی واقع می‌شوند که استحقاق آن را دارند. اما فاصله‌ی هر درجه بین کسی که در درجه‌ی پایین یا یک درجه بالاتر قرار دارد، به چه میزان و اندازه‌ای است؟ حضرت فرمودند که فاصله‌ی این درجات مانند فاصله‌ی بین آسمان و زمین است. انسانی که در یک پله بالاتر قرار دارد، گویا در آسمان‌هاست نسبت به آن که در روی زمین قرار دارد.

«و إنّ العبد لیرفع بصره» کسانی که در طبقه‌ای واقع شدند، چشمانشان را به درجات بالاتر می‌اندازند «فیلمع له نورٌ یکاد یخطَف بصره» یک نوری را در آسمان گویا می‌بینند، در درجات بالاتر ملاحظه می‌کنند که گویی آن نور، چشمان این‌ها را می‌رباید. فاصله زیادی مثل یک ستاره‌ای در آسمان می‌درخشد. وقتی این فاصله را می‌بیند با آن نوری که درجه‌ی بالاتر است و افرادی که آنجا قرار گرفته‌اند «فیفزع» این ناراحت می‌شود و این ناراحتی در آن بروز و ظهور پیدا می‌کند. «فیقول: ما هذا؟» سؤال می‌کند که این نور چیست؟ به او می‌گویند این نور برادر توست، حالا یا برادر دینی یا ممکن است می‌تواند برادر صلبی. بعد این توضیح می‌دهد که این هم با من زندگی می‌کرد با ما بود «کُنّا نعمل جمیعاً فی الدّنیا و قد فضّل علیَّ هکذا» در حالی که چنین مقامی به او دادند؟ این مرتبه‌ی بالا به آن توضیح می‌دهند که آری او با تو عمل می‌کرد ولی «کان أفضل منکَ عملاً» او اعمال بهتری داشت و به خاطر عمل بهتر، جایگاه والاتری را تصاحب کرده است. «ثمّ یُجعل فی قلبه الرضا حتی یرضی» این را سعی می‌کنند به این جایگاهی که به آن دست یافته راضی کنند و او هم راضی می‌شود که بی‌تابی نکند. چون داشت «فیفزع لذلک»

غرض این است که انسان‌ها در بهشت با اعمالی که در این دنیا انجام می‌دهند، اعمال خالص، «خالصاً لوجه الله» مقاماتشان در آخرت ارتقاء پیدا می‌کند. اگر کسی بخواهد در بهشت حتی در بهشت! نه این که اهل دوزخ باشد، اهل فزع نشود، ناراحت نشود، دلگیر نشود، به مقامات بقیه غبطه نخورد، راهش این است که در دنیا عمل کند. انسان با عمل به کمالات دست پیدا می‌کند.

 

سومین دلیل برای استدلال به حرمت شایعه را مطرح کردیم. آیه‌ی شریفه «إنّ الّذین یحبّون أن تَشیعَ الفاحِشَة فِی الَّذین آمَنوا لَهُم عذابٌ ألیم» برای آن‌ها عذاب در نظر گرفته شده است و عذاب دردناک هم در دنیا و هم در آخرت. در دنیا هم معذب خواهند شد.

«والله یعلمُ و أنتُم لا تَعلَمون» در ذیل این آیه، نقطه نظرات برخی از مفسّرین گرام مثل مجمع البیان و المیزان را بیان کردیم که مراد از این آیات چیست. کسانی که علاقمندند فاحشه و عیب و گناه در بین مؤمنین رواج پیدا کند.

فخر رازی در تفسیر کبیر آورده که در این آیه پس از بیان کیفر اهل إفک، آیاتی را که در رابطه با افک مطرح کردیم و کیفر افاکین و تهمت زنندگان. کیفر آن‌ها را در آیات قبل معلوم کرد. وظیفه‌ی کسانی که افک را هم شنیدند و واکنشی نشان ندادند، آن را هم بیان کرد. این‌ها وظیفه داشتند انکار کنند نکردند، حکم آن‌ها را هم بیان کرد.

الان می‌فرماید: «إنَّ الَّذین یحبّونَ أن تشیع الفاحشه» کسانی که علاقمند هستند معصیت و گناه در بین مؤمنین رواج پیدا کند، با این آیه می‌خواهد مشخص کند که هرکسی انتشار کذب و افک را دوست بدارد، نه کذب تولید کرده نه افک و نسبت ناروا زده، نه شنیده و سکوت کرده، بلکه از این عملیات خرسند و خوشحال است که به دیگران وصله بزنند و آبرویشان را ببرند خوشحال است. یا فرد خاصی که در ذهن دارد یا به‌طور عمومی.

در مذمت این‌ها می‌گوید این‌هایی که علاقمند قلبی هستند به انتشار افک و شایعه، در عمل مثل آن افاکین هستند. این‌ها هم ملحق به آن هستند. همان‌طور که با مبتکرین و مجریان و اجرا کنندگان شایعه رفتار خواهد شد، با این‌ها هم رفتار می‌شود.

«الّذین یحبّون» در حکم کسانی هستند که إفک تولید کردند و نسبت ناروا دادند. چرا؟ چون این‌ها هم علاقمند به اشاعه فاحشه هستند. این که «العامل بالظلم والراضی به والمعین له شرکاءٌ ثلاثه» یک چنین مضمونی را فخر راضی در اینجا از این آیه استفاده کرده است. پس از نظر ایشان، شایعه‌پردازان افاک و مستمعینی که بازار شایعه را رونق می‌بخشند و کسانی که شایعه را شنیدند، افک را شنیدند و با آن مخالفت نکردند، راضیان به این پروژه‌ی شایعه‌پردازی هم با آن‌ها ملحقند و همه در کیفر افک و شایعه پراکنی شریک هستند. این عبارت فخر رازی در تفسیر کبیر است.

ایشان به دنبال این مسأله، چهار نکته را ذیل آیه مطرح می‌کنند. مسأله‌ی اول این که مراد و منظور از واژه‌ی اشاعه «یشیعون الفاحشة» این است که این شایعه را دهان به دهان منتشر می‌کنند. الاشاعه یعنی الانتشار. پس کار خاصی نمی‌کنند کسانی که اشاعه می‌کنند. حرف را می‌شنوند بدون این که تحلیل کنند، بدون این که صحت آن را بسنجند، بدون این که ببینند این واقعاً لازم است منتشر شود یا نه؟ دهان به دهان منتشر می‌کنند. آدم‌هایی که مشمول این آیه هستند، شنیده‌های خودشان را بر زبان جاری می‌کنند، این می‌شود اشاعه.

المسألة الثانیه، مسأله‌ی دوم. ایشان توضیح می‌دهند هر چند آیه مصداق خارجی‌اش نسبت ناروا دادن به امّ المؤمنین عایشه است، لکن تردیدی نیست که آیه افاده‌ی عموم دارد. هر کس در هر جایگاهی که علاقمند به اشاعه‌ی عیب و فاحشه باشد، آن را هم در برمی‌گیرد. بعد می‌گوید: «لاشک أنّ الظاهر قوله أنّ الظاهر قوله إنّ الّذین یحبّون یفید العموم» این همه را در بر می‌گیرد. این اختصاص به حدیث افک ندارد.

ما گفتیم مصداق خارجی آن تردید است که چه کسانی باشند و مرحوم علامه طباطبایی در مصداق، تردیدهایی را ایجاد کردند. اصلاً ما با مصداق فعلاً کاری نداریم. آیه یک مضمون عامی را بیان می‌کند و در برمی‌گیرد هر کسی که علاقمند است به انتشار گناه و خطا.

«و أنّه یتناول کلّ من کان بهذه الصفة» هرکسی که چنین خصوصیتی دارد او مشمول آیه است.

«ولا شکّ أنّ هذه الآیه نزلت فی قذف عائشة إنّا أنّ العبرة بعموم اللفظ لابخصوص السبب» این همان نکته‌ای است که بیان کردیم.

«فوجب اجراءها علی ظاهرها فی العموم» آیه را باید حمل بر عموم مفهومی کرد و از آن نتیجه گرفت که هرکس در هر جایگاهی، «یحبّ أن تشیع الفاحشه» آن مصداق این آیه است.

مسأله‌ی سوم این که عیب‌جویان و کسانی که به انتشار فواحش دامن می‌زنند، در قیامت مورد مجازات قرار خواهند گرفت. کسانی که ستر عورت نمی‌کنند و کشف عورت می‌کنند. از عورات پرده برمی‌دارند. مسائل خصوصی مردم را بازگو می‌کنند. اما اگر ستر عورت کردند، خداوند متعال لغزش‌های آن‌ها را هم می‌پوشاند.

ایشان در این مسأله‌ی سوم استناد می‌کنند به روایتی از پیامبر اکرم (ص) که فرمودند «إنّی لأعرف قوماً» من اقوام و گروه‌هایی را می‌شناسم که «یضربون صدورهم ضرباً یسمعه اهل النّار» آن‌قدر محکم به سینه‌های خودشان می‌کوبند که اهل دوزخ این صدا را می‌شنوند. از شدت ناراحتی به سینه‌هایشان می‌کوبند. این‌ها کی‌ها هستند؟ «هم الهمّازون لمّازون» کسانی که حرف مردم را این ور و آن ور مطرح کردند. این همّازون لمّازون کی‌ها هستند؟ «الّذین یلتمسون عورات لمسلمین و یهتکون ستورهم» هتک ستور این‌ها می‌کنند. پرده‌هایی که هست و مانع از این است که مردم به عیوب این‌ها واقف شوند، این پرده‌ها را کنار می‌زنند «و یشیعون فیهم من الفواحش ما لیس فیهم» یا نسبت ناروا می‌دهند به کسانی که از آن نسبت‌ها برخوردار نیستند. می‌گویند فلانی کلاهبردار است! و حال اینکه کلاهبردار نیست. می‌گویند فلانی دروغ می‌گوید و حال این که دروغگو نیست. اگر دروغگو باشد این «یلتمس عورات النّاس» عیب مردم را این ور و آن ور گفته است، این‌ها همزه لمزه هستند. اگر نباشد ضمن این که همزه لمزه هستند، دروغ هم نسبت دادند.

«و عنها علیه الصّلاة والسلام» باز یک روایتی را ایشان نقل می‌کند از پیامبر که «لا یستر عبدٌ مؤمن عورت عبد مؤمن إلّا ستره الله یوم القیامة» اگر کسی عیوب دیگران را پوشاند، خدا هم عیوب او را می‌پوشاند.

با نقل این روایت، ایشان نتیجه می‌گیرد که هرکس عیب دیگران را در دنیا افشا کرد، مصداق این آیه هستند که روز قیامت از شدت ناراحتی به سینه‌های خود می‌کوبند.

مسأله‌ی چهارم این که درباره شایعه‌سازان و شایعه‌پردازان در دنیا نیز اقامه‌ی حد می‌شود. چون گناه است و معصیت خداست و برای آن حد و حدود تعیین شده است. ایشان می‌گوید علاوه بر عذاب آخرت، در دنیا هم مستحق حد و لعن و ذم هستند. البته اختلاف است در حد و ذم آن‌ها در دنیا ولی ایشان دارد که «والأقرب أنّ المراد بهذا العذاب ماستحقوه بافکهم» عذابی که استحقاق پیدا کردند با افک و نسبت ناروایی که دادند، برایشان جاری شود. آن عذاب چیست؟ حد است، لعن است و ذم است. این‌ها ملعون هستند، مذوم هستند و حد برای آن‌ها جاری می‌شود. «فأمّا عذاب الآخرة فلا شکّ أنّه فی القبر عذابه» در قبر هم عذاب می‌شود نو فی القیامة عذاب النّار» در روز قیامت هم اهل دوزخند. این عبارات مرحوم فخر رازی.

ما نظرات مفسّرین را بیان کردیم. جمع‌بندی نظرات مفسّرین راجع به این آیه این است.

1-‌ صرف‌نظر از این که شأن نزول آیه چیست و درباره چه کسی نازل شده است؟ یا چه قصه‌ای پشت‌سر این آیه است؟ مضمون آیه اطلاق دارد. کسانی که نسبت به انتشار شایعه و نسبت ناروا به دیگران دادن، عملی را انجام بدهند یا آن چیزی که در این آیه می‌گوید رضایت قلبی داشته باشند، علاقمند به این نسبت دادن‌ها باشند، این‌ها را مورد تهدید قرار داده و برای آن‌ها عذاب در نظر گرفته است. «لهم عذابٌ فی الدّنیا والآخرة» این نکته‌ای که در عبارت عموم مفسّرین است.

2-‌ رضایت قلبی به انتشار شایعه و اشاعه فاحشه، خودش گناه است. لذا مرتکبین آن هم مشمول عذاب دردناک در دنیا و در آخرت هستند. پس رضایت داشتن، خودش گناه و معصیت است.

3- سوم رضایت به مضمون یک شایعه، مادامی که فاعل آن مرتکب عمل دیگری نشده است، هرچند دارای عقوبت اخروی است اما بعید است که موجب حد شرعی در دنیا شود. به نظر می‌رسد کلام المیزان در این فقره صائب است. ایشان گفت «فعلیهذا فلا موجب الحمل العذاب فی الدّنیا علی الحد» این که کسی در قلبش به انتشار شایعه رضایت داشته باشد، عذاب اخروی می‌شود درست؛ اما آیا در دنیا حد می‌خورد؟ مشمول حد است؟

در تفسیر کبیر، فخر رازی گفت بله؛ در المیزان می‌گوید نخیر! به نظر ما کلام المیزان صائب است. «اذ حبّ شیوع الفحشاء لیس ممّا یوجب الحد» این عبارت المیزان بود که علاقمندی برای انتشار شایعه و فحشا، علاقمندی‌اش موجب حد نیست. بله اگر مرتکب شد، دهان به دهان کرد، تبلیغ کرد، ترویج کرد، این یک بحث دیگری است. انتشار شایعه بستگی به خود شایعه، حجم تأثیر شایعه و مسائل حاشیه‌ای و جنبی، این موجب حد شرعی است. اما علاقمندی به انتشار نه.

به نظر ما این که گفت فخر رازی در تفسیر کبیر «والأقرب بإنّ المراد بهذا العذاب ماستحقوه بافکهم» آنجایی است که تلاش کردند برای انتشار؛ اما اگر رضایت قلبی داشتند فقط عذاب اخروی است. پس عذاب اخروی به‌طور قطع، رضایت قلبی داشتن به انتشار شایعه و فحشا، به‌طور قطع موجب عذاب اخروی است اما به نظر ما حد در دنیا نخواهد داشت. این جمع‌بندی کلام آقایان مفسّرین.

اما وجه استدلال به آیه، وقتی در این آیه‌ی شریفه برای کسانی که میل و رغبت به انتشار شایعه دارند و تمایل به اشاعه‌ی فاحشه از خود نشان می‌دهند که فحشا و غلط را در مؤمنین، عادی جلوه بدهند یا آن را ترویج کنند «الّذین یحبّون أن تشیع فاحشة فی الّذین آمَنوا» در شرع انور برای این‌ها کیفر دنیوی و اخروی در نظر گرفتند. پس برای کسانی که علاقنمد به اشاعه‌ی فاحشه هستند، عذاب در نظر گرفته شده است «لهم عذابٌ ألیم فی الدّنیا والآخرة». از این گزاره در می‌یابیم که سکوت و رضایتمندی نسبت به اشاعه‌ی فاحشه، عملی مغبوض و محرّم است و بر اساس قیاس اولویت، عمل طراحان و شایعه‌پردازان که نقش گسترده‌تری در اشاعه فاحشه دارند که در آیات قبل خواندیم «والّذی تولّی کبره» به‌طور اولی این‌ها مرتکب حرام شدند و عذاب آن‌ها حتماً شدیدتر خواهد بود. چرا؟ چون «تولّی کبره». قرآن عذابی را که آن دسته از افراد که شایعه‌پردازی می‌کنند را عذاب عظیم تعبیر کرد. پس کسانی که رضایت قلبی دارند، این‌ها عذاب ألیم باهاش مواجه‌اند در دنیا و آخرت. کسانی که شایعه‌پردازند با عذاب عظیم مواجه‌اند. با این برهان، پیداست که حتی وقتی رضایت به اشاعه فاحشه حرام است، دامن زدن به آن اشدّ حرمتاً است. برای شایعه‌پردازان، مستمعین به شایعه و کسانی که شایعه را انکار نکردند، این‌ها هم عمل حرام مرتکب شدند به طریق اولی.

این آیه‌ی «الّذین یحبّون أن تشیع الفاحشه» البته آیات دیگری را هم در قرآن کریم داریم که می‌توانیم به آن‌ها هم استناد کنیم بر حرمت شایعه‌سازی و شایعه‌پردازی. مثلاً آیه‌ی پانزدهم سوره نور «إذ تَلَقَّونَهُ بِألسِنَتِکُم وَ تقولونَ بِأفواهِکُم ما لَیسَ لکم بِه علم» این‌ها را به زبان گردانیدید، به دهان خودتان زبان به زبان چرخانیدید و چیزهایی را گفتید که علم به آن نداشتید «و تَحسَبُونَهُ هَیِّناً» خیال می‌کنید این چیز سبک و راحتی است «وَ هُوَ عندَ الله عظیم» به زبان در آوردن تهمت‌ها و شایعه‌ها هرچند به زبان راحت است، اما کیفر آن در نزد خدا عظیم است. همین که فرمود «لهم عذابٌ عظیم» به این آیه هم می‌شود استناد کرد.

پس اگر بخواهیم آیات قرآن را که به آن استناد کردیم برشماریم، سه آیه را نسبتاً توضیح دادیم و آیه‌ی چهارم، آیه پانزدهم سوره نور بود که همین عابراً عرض می‌کنیم می‌شود به آن استناد کرد.

آیه‌ی پنجمی هست و آیات دیگری هم به غیر از این‌ها هست که باز قابل ذکر هستند. آیه‌ی پنجم، سوره إسراء آیه‌ی سی و ششم «وَلا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِه عِلم» از چیزی که بدان علم نداری تبعیت و پیروی نکن. دنبالش نرو. اگر خبری به گوش تو رسید که به مضمون آن علم نداری، این را پیگیری نکن. دنباله‌ی حرف‌های غیر علمی و واقعی نرو. چه این که اگر علم هم داشتیم، حالا روایاتی داریم آن را هم مذمت می‌کنند اگر دنبالش رفتید. می‌فرماید: «إنّ سمع والبصر و الفؤاد» گوش و چشم و دل انسان‌ها «کلّ اولئک کان عنهم مسئولاً» از زبان، از گوش، از دل، سؤال می‌کنند که چرا حرف غیر دقیق زدی؟ چرا آبروی دیگران را بردید؟ چرا با نگاه کردنت کسی را تحقیر کردی؟ چرا در دلت علاقه داشتی یک کسی را تحقیر کنند؟ چرا؟ و چرا؟ و چرا؟

این آیات هم می‌تواند بر حرمت شایعه دلالت کند. وقتی نهی می‌کند از پیروی از غیر علم، شایعه یک خبر غیر علمی است. علم، پشتوانه‌ی او نیست. تهمتی را زدند، زبان به زبان به ما رسیده است. این تهمت را نباید پیگیری کرد، نباید دنبال آن راه افتاد.

این‌ها تعدادی از آیات بود که بر حرمت شایعه دلالت داشت و به نظر می‌رسد این آیات، به وضوح بر حرمت شایعه‌سازی و شایعه‌پردازی و طرح شایعه و رضایت داشتن به مضمون شایعه دلالت دارد و عملی حرام است چون جامعه‌ی اسلامی را متزلزل می‌کند. چون ارزش انسان‌ها و جایگاه آن‌ها را زیر سؤال می‌برد. رهبران را مورد اتهام قرار می‌دهد. امید را در جامعه اسلامی کمرنگ و کم‌فروغ می‌کند. به همه‌ی این ادله، استعمال شایعه و استفاده از شایعه در جنگ نرم حرام است ولو این که دشمن از این روش برای خالی کردن دل مردم استفاده کند. مؤمنین باید توجه داشته باشند که در این مسیر، ابزاری برای انتشار شایعه نشوند، چرا که مرتکب حرام خواهند شد. البته روایاتی هم هست که بر حرمت دلالت دارد. به بعضی‌ از آن‌ها در جلسه‌ی آینده اشاره خواهیم کرد.