درس فقه معاصر استاد حسین صفدری

1403/08/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الجهاد/جنگ نرم /جنگ افزارهای جنگ نرم

حدیث خوانی

یا أباذرٍ! مَن وافَقَ قَولُه فِعلَه فَذاک الّذی أصحابَ حَظه و مَن خالَفَ قَولُه فِعلَه فإنَّما یُوَبِخُ نَفسه

هرکس که قولش با فعلش موافق باشد بهره‌ی خودش را از سعادت گرفته است و اگر چنین نباشد یعنی قولش یک چیز باشد و فعلش چیز دیگری، این خودش را توبیخ کرده، عیب خودش را بیان کرده، خودش را ملامت کرده است.

انطباق قول و فعل، یک مدل و الگو یا راهکار برای خودسازی است. کسی که مواظبت می‌کند که رفتارش با گفتارش منطبق باشد، یعنی همواره مواظب خودش است تا خطا نکند. افراد عاقل یا جامعه‌ی عقلا و افراد مقبول در جامعه، هیچ موقع مبادرت به ترویج خلاف نمی‌کنند. هیچ عاقلی را ندیدید، هیچ آدم محترمی را ندیدید که بنشیند جوان‌ها را جمع کند بگوید دزدی چقدر خوب است. بگویدی چشم‌چرانی چقدر خوب است! بگوید قاچاقچی‌گری چقدر خوب است! در فضایل این‌ها کسی صحبت نمی‌کند، پس خلاف در نزد عقلا و مقبولین قابل ترویج نیست. حتی سارقین وقتی عملیات سرقت را انجام می‌دهد می‌آید در دفترش و خانه‌اش، نمی‌گوید من سارقم! از سرقت ترویج نمی‌کند. حتی حاضر نیستند جرم خودشان را به عهده بگیرند! از آن فعل تبرّی می‌جویند. هیچ کلاهبرداری نمی‌آید در فضایل کلاهبرداری حرف بزند. افراد در هر جامعه‌ای تلاش می‌کنند پایگاه اجتماعی خودشان را با ترویج افعال ناشایست یا با فعل حرام تخریب نکنند. حتی نزول‌خور هم نزول‌خوری خودش را پنهان می‌کند، سعی می‌کند یک کلاه شرعی برای آن درست کند.

در عرف مؤمنین، منکرات که محرّم هستند، همگان ارتکاب محرّمات را هم تخطئه می‌کنند و هم تقبیح. کسی که می‌خواهد زبان و عملش یکسان باشد نمی‌گوید چون من به زبان، کلمه‌ی دزدی را آوردم پس در عمل بروم دزدی کنم. می‌گوید چون من در زبان و رفتار، جوری نشان می‌دهم که محرّمات حرام هستند، در عمل هم جوری باید نشان بدهم که محرّمات حرام هستند. اگر کسی همین‌جوری که خودش را نشان می‌دهد رفتار کرد، نفاق را کنار گذاشت، منطبق با حرف‌های بسیار دلنشینی که بر زبان جاری می‌کند رفتار کرد از انصاف گفت، منصفانه رفتار کرد. از سجایای اخلاقی گفت، متخلّق رفتار کرد. از انفاق گفت، انفاق کرد. اگر این‌جوری رفتار کند، حظ خودش را از سعادت گرفته است، سعادتمند شده است. چون همه کارهای خوبی را که انبیاء و اولیاء، مؤمنین و متدیّنین گفتند و اقرار می‌کنند، عمل کرده است. پس این «وافَقَ قَولُه فِعلَه» یک دستورالعمل رفتاری تربیتی است. اگر کسی موفق به این شود، خودش را تربیت کرده و سعادتمند شده است. از دورویی فاصله گرفته است. ولی اگر این‌جور نشد «خالَف قوله فعلَه» شد این در زبان، بدی‌ها را نکوهش می‌کند. خودش که فاعل بدی است، در حقیقت خودش را نکوهش کرده است. ظلم را تقبیح می‌کند، در حقیقت خودش را تقبیح کرده است چون خودش ظالم است. بنابراین در ذیل روایت فرمود آن کسی که «خالفَ فعلُه فعلَه فإنّما یُوَبّخُ نفسه» خودش را توبیخ کرده است، خودش را ملامت کرده است.

خداوند به همه‌ی ما توفیق بدهد که بتوانیم قول و عملمان را یکسان کنیم.

ادله‌ی حرمت شایعه‌سازی، شایعه‌پردازی و ترویج شایعه را مورد بحث قرار می‌دهیم. آیه‌ی اول را به غیر از آن ادله‌ای که به‌طور اجمالی گفتیم بر حرمت شایعه‌سازی هم دلالت دارند مثل ادله‌ی کذب، ادله‌ی نفی سبیل و... آیاتی هم گفتیم دلالت می‌کند.

آیه‌ی اول را مطرح کردیم آیه‌ی دوم. «إنَّ الّذینَ جاؤوا بِالإفکِ عٌصبَةٌ منکُم لا تَحسَبُوهُ شَرَّاً لکُم بَلْ هُوَ خَیرٌ لَکُم لِکُلِّ امْرِیءٍ مِنهُ مَاکتَسَبَ مِنَ الإثمِ وَالَّذی تَوَلَّی کِبرَهُ مِنهُم لَهُ عَذابٌ عَظیمٌ».

کسانی که مرتکب آن تهمت بزرگ شدند. مورد آیه مورد مربوط به افک است که قبلاً راجع به آن توضیح دادیم و اختلافاتی که بین شیعه و اهل سنت راجع به مصداق خارجی آن است و گفتیم صرف‌نظر از مصداق خارجی، اصل حکمی که بیان شده در این آیه، آن مهم است. پس کسانی که تهمت و افترا زدند به یکی از بستگان یا همسران پیامبر، این‌ها یکی از مجموعه‌ها و گروه‌های خودتان هستند. کسانی هستند که بین خودتان زندگی می‌کنند. این تهمت زدن و رفع تهمت را بد ندانید، شر ندانید. این از این جهت که از جهات مختلفی برای شما خیر بود. اوّلاً چهره‌ی منافقانه‌ی افراد مشخص شد. این خیر بود. ثانیاً می‌خواستند به پیامبر اکرم (ص) وصله بزنند و تخریبش کنند، پیامبر اکرم با سربلندی از این داستان خارج شد و این هم باز خیر بود و دشمن را ضایع کرد. پس این برای شما خیر است چون موجب برائت افراد پاک و رسوایی شایعه‌سازان شد.

هر کسی از آن گروه که مرتکب افک شد به اندازه‌ی گناهی که کرده، برای او کیفر در نظر گرفته شده است. «لِکُلِّ امْرِیءٍ مِنهُ مَاکتَسَبَ مِنَ الإثمِ» و آن کسانی که طراحان اصلی بودند و کار به دست آن‌ها استارت خورد و فعال شد، برای آن‌ها هم عذابی بسیار بزرگ در نظر گرفته شده است.

مفردات آیه، یکی افک است. افک را می‌گویند «کلُّ مَصروفِ عن وجههِ الّذی یحق عن یکون علیه» هر چیزی را که از حقیقت آن برگردانند. یک آدمی با ایمان است جوری جلوه بدهند که گویی این مشرک است. یک فردی متخلق است، جوری جلوه بدهند که گویی این فرد پایبندی به اخلاق ندارد. پس «الإفک کُلّ مصروفٍ عن وجهِه» هر چیزی که از حقیقت آن برگردانند.

«اَفَکَ الرّجُل إذا کَذبَ» موقعی که یک فرد دروغ بگوید می‌گویند أفَکَ. کسی هم که اِفک می‌زند مرتکب افک است، فاعلش را می‌گویند افاک. پس اِفک هر چیز تغییر یافته، دگرگون شده.

«عُصبِه» یک جماعت درهم‌تنیده، هم‌پیمان، مرتبط، متصل، هماهنگ و متعاضد که به هم کمک می‌کنند. هر جایی اگر گفتند «عٌصبه» یا یک تیم چند نفره‌ای که بعضی‌ها می‌گویند زیر ده نفر، بعضی‌ها می‌گویند تا چهل نفر، یک مجموعه‌ای که با همدیگر بسیار هماهنگ هستند، یک کاری را وقتی می‌خواهند انجام بدهند کمک می‌کنند و همراه هم هستند.

دارد که «جماعةٌ ما بَینَ العَشَرةِ مِنَ الأربَعین» بین ده تا چهل نفر را ممکن است عٌصبه بگویند. قرآن هم این واژه را در جای دیگر هم استفاده کرده است. وقتی برادران یوسف می‌خواهند یوسف را ببرند، پدر می‌گوید من نگرانم که این را گرگ بخورد مشکلی پیش بیاید. آن‌ها می‌گویند «وَ نحنُ عُصبَه» ما یک مجموعه درهم‌تنیده‌ی هماهنگ کمک هم هستیم و قوی هستیم، آن‌ را کمک می‌کنیم. پس عٌصبه یعنی جماعت متضاعده.

«لا تحسبَوهُ» حصب یحصبُ از باب عَلِمَ یَعلمُ به معنی ظن و گمان مثل «أحَسِبَ النّاسُ أن یُترَکُوا أن یَقولوا آمَنَّا» پس لا تحسبوهُ یعنی گمان نکنید.

«الشرّ نقیض الخیر و الشّر السّوء والفَساد والظلم» شر، بدی‌ها را می‌گویند فساد را می‌گویند ظلم را می‌گویند و نقیض خیر است. تولّی از باب تفعل به معنای اعراض و تولّی. أعرض و تولّی به معنای تولی و به معنای دوست اخذ کردن، به دوستی گرفتن، سرپرستی کردن و ولایت اعمال کردن.

کِبرَه یعنی الإثم الکبیر، گناه بزرگ. «فسروا کبره بمعنی معظمه» به معنای آن بخش مهم هم می‌گویند.

مرحوم علامه می‌گوید کبرَه یعنی معظمه، ضمیر کبره برمی‌گردد به افک. والّذی تولّی کبره یعنی آن که بحث حصه‌ی اسد را از شایعه به عهده دارد. کسی که ساخته، طراحی کرده است. معنای آن می‌شود «والّذی تولّی معظم الإفک و اسرّ علی اضاعَته بین النّاس من هؤلاء الآفکین» پس کسی که مسئولیت بخش مهم شایعه‌سازی و شایعه‌پردازی را دارد و تلاش می‌کند آن را بین مردم منتشر کند، این برای او عذاب عظیم است.

المیزان دارد که «الآیة تُشیرُ إلی حدیث الإفک» این را قبلاً هم گفتیم. آیه در سیاق آیات إفک است. «و قد روی أهل السنّة أنّ المقذوفة فی قصة الإفک هی امّ المؤمنین عائشة» اهل سنت معتقدند که این سخن درباره‌ی ماجرایی است که برای ام المؤمنین عایشه به وجود آمده است. «و رَوَتِ الشیعَه أنّها ماریَة القِبطیة» شیعیان می‌گویند این مربوط به ماریه‌ی قبطیه است ام ابراهیم. مصری‌ها این را به پیامبراکرم هدیه دادند.

المیزان به نظرم قبلاً هم گفتم می‌گوید «کلٌّ منَ الحدیثَین لا یخلُوا عن شیء» هر دو تعبیر و هر دو روایت، خالی از ایراد نیست. ایرادهایی را هم بیان می‌کند که الان در موضوع بحث ما نمی‌گنجد.

ایشان تأکید دارد که به جای اینکه راجع به مصداق، کنکاش کنیم بیاییم راجع به حکمی که آیه بیان می‌کند دقت کنیم. کبرای مسأله. در کبرای مسأله دارد که «لکلِّ امْرٍی مِنهُم مَاکتَسَبَ مِنَ الإثم» در شایعه‌سازی، هرکسی به اندازه‌ی نقشی که دارد گنهکار است. «فإنَّ الإفک» گناه «هُوَ الأثرُ السیّئ» تأثیر منفی است از یک عمل «الّذی یَبقَی للإنسان» آن تأثیر منفی که روی انسان از گناه باقی می‌ماند. هرکسی معصیت کرد، یک اثری بر خودش باقی می‌گذارد. یک اثری در روح و روان و قلبش جاری می‌شود که «انَّ المَرءَ إذا أذنَبَ الرّجُل خَرج فی قلبِه نُکتَةُ سَوداء مر دلش یک سیاهی به وجود می‌آید.

المیزان ادامه می‌دهد: «فظاهرُ الجُملَة» از ظهور جمله این را می‌فهمیم که «أنَّ أهلَ الإفک الجائین بِه یَعرِفونَ بإثمِه» کسانی که تهمت زدند و این را منتشر کردند و شایعه‌اش را گسترش دادند، این‌ها می‌دانستند که دارند مرتکب گناه می‌شوند. «یعرفون بإثمه» می‌دانستند که این کار گناه است. «و یتمیّزون به عندکُم» قرآن می‌خواهد بگوید این‌ها مشخص هستند پیش شما. همین‌ها هستند «فیَفتَضِحونَ بِه بدَل ما أرادوا أن یَفضَحوا النّبی صلّی الله علیه و آله» این‌ها به خاطر این إفک و شایعاتی که به دنبال آن دامن زدند، می‌خواستند پیغمبر را آبرویش را ببرند ولی آبروی خودشان ریخته شد، هو شدند. پس لکلّ امرٍی یعنی این، یعنی این افرادی که قصد این داشتند که به پیامبر اکرم (ص) سخن بد نسبت بدهند و آبروریزی کنند اما آبرویشان رفت.

«و قوله والّذی تولّی کبرَه» این که گفته هرکسی مسئولیت بخش اهم شایعه‌سازی و شایعه‌پردازی را داشته باشد «له عَذابٌ عظیم فسّروا کبرَه» دارد که کبر از نگاه برخی از مفسّرین تعبیر شده به معظمه و ضمیر الإفک، این را توضیح دادیم. «والّذی تولّی معظم الإفک و اسرّا علی اضاعته» کسی که معظم إفک را مرتکب شده و تلاش داشته که این را منتشر کند و بی آبرویی کند. این‌ها «لهم عذابٌ عظیم».

این کلمات المیزان. تفاسیر دیگر هم در همین چهارچوب صحبت کردند، خارج از این صحبت نکردند.

اما استدلال ما به این آیه این است که برای آفک، آفکین یا افاکین، یک عذاب مخصوصی در نظر گرفته شده است. یک عذاب است برای کسانی که سردم‌دار این کار هستند، طراح هستند، می‌نشینند فکر می‌کنند سوژه‌هایی را پیدا می‌کنند، سوژه‌یابی می‌کنند، سوژه‌پروری می‌کنند و این سوژه‌ای را که پیدا کردند و پرورش دادند، این را به آن دامن می‌زنند. یک عده‌ای در این مسیر به پروژه‌ی طراحان خدمت می‌کنند. وقتی ملاحظه کردید در آیه بنا بر قول مفسّرین هم که بیان کردیم، هر دو گروه این‌جا برایشان یک کیفری در نظر گرفته شده است. آن گروهی که در مسیر طراحان واقع شدند، دهان به دهان افک را می‌چرخانند این‌ها «لِکُلٍّ امْرٍی مِنهُم مَاکتَسَبَ الإثم» اما آن گروهی که تولّی کبرَه له عذابٌ عظیم. پس برای هر دو گروه مجازات در نظر گرفته شده است. این مجازات هم بیانگر یک واقعیت است. آن واقعیت چیست؟ آن واقعیت این است که نسبت ناروا دادن، تهمت زدن، إفک و انتشار اخبار این، این عملٌ حرام محرّم، این مغبوض عند الشارع است. وقتی مغبوض است کیفر دارد. کیفر هرچه که می‌خواهد باشد، باشد. نفس مجازات یک دلالت بیشتر ندارد و آن این که مرتکب آن عمل، مرتکب عمل ممنوع شده است. ممنوع یعنی همان حرام. ممنوع یعنی غیر مجاز. پس این آیه می‌گوید کسانی که مرتکب إفک و مرتکب عمل خلاف و مرتکب کاری می‌شوند که آن کار، فساد است، افساد است، آبروریزی است، نسبت بد به دیگران دادن است و باعث می‌شود که آبروی یک عده‌ای تضییع شود و از بین برود، این کار را وقتی نقد می‌کند و می‌گوید انجام ندهید، این نقد، این طلب ترک، طلب ترک جدی است و می‌خواهد که این عمل را ترک کنیم چون مجازات گذاشته است. قصد بر ترک و اراده ترک از سوی شارع نشان می‌دهد این عمل حرام است. این هم دلیل و آیه‌ی دوم.

آیه‌ی سوم «إنَّ الَّذین یحبّونَ أن تشیع الفاحشة فِی الَّذینَ آمَنوا لَهُم عَذابٌ ألیم فِی الدُّنیا وَالآخِرَة واللهُ یَعلَمُ وَ أنتُم لا تَعلَمون».

کسانی که میل دارند و علاقه دارند که کارهای بسیار زشت مانند همین تهمتی که در ماجرای افک به کار رفت. این می‌خواهد در بین مردم با ایمان شایع شود. حالا یا اصل عمل شایع شود، تشیع الفاحشة، یا عادی‌سازی فاحشه با انعکاس اخبار پیاپی آن.

یک موقعی مثلاً ممکن است که رباخواری در مرتکزات ذهنی اهل ایمان، خیلی عملی زشت و قبیح باشد. اما بیایند آن‌قدر احادیثی از سود پول و سود فلان و سودهایی که می‌گیرند بشود، این برای همه عادی شود.

قرآن می‌گوید کسانی که مایلند و دوست دارند که کارهای زشت در میان اهل ایمان شایع شود، در دنیا و آخرت عذابی دردناک دارند و خدا آن‌ها را می‌شناسد در حالی که شما آن‌ها را نمی‌شناسید.

مفردات آیه، یکی ان تشیعَ، شاعَ یَشیعُ أی یشیعونها عن قصد الاشاعة و محبّةً لها، علاقه دارند فاحشه و عیب گسترش پیدا کند. شاع الخبر یا شاع مثلاً یک بیماری، شاع المرض، یعنی گسترش پیدا کردن شیاع پیدا کردن، یعنی ضاع و فشا. فاحشه از فحش، فحشا و فاحشه، معاصی و قبایح را می‌گویند. چه معاصی و قبیحی که دیده می‌شود یا پنهان است. «کل خصلة قبیحه فهی فاحشة من الاقوال والافعال» چه می‌خواهد قول باشد، چه فعل باشد.

المیزان دارد «إن کانت الآیه نازلة فی الجملة آیات الإفک و متصلة بما تقدّمها و موردها أرمی بالزنا بغیر بیّنه کان مضمونها تهدید الرامین المفیضین فی الإفک لکنه فاحشه» صرف‌نظر از این که آیه در سیاق آیاق افک نازل شده و در آنجا نسبت زنا داده شد به یک نفر، اما مضمون آیه دارد در رابطه با کسانی که این نسبت را دادند و آن را منتشر کردند. چون خود این انتشار، این فاحشه است. و این فاحشه را منتشر کردند. «و اشاعته فی المؤمنین حبّاً منهم لشیوع الفاحشه» چون علاقمندند فاحشه در بین جامعه گسترش پیدا کند. گناه، گسترش کند.

بعد ادامه می‌دهد «فالمراد بالفاحشة مطلق الفحشاء کالزّنا و القذف و غیر ذلک» همه‌ی این‌ها را فاحشه در برمی‌گیرد یا فحشاء.

«و حبّ شیوعها» حبّ شیوعش هم باز من الفواحش «و منها القذف فی المؤمنین» نسبت ناروا دادن به مؤمنین. همه‌ی این‌ها مستوجب عذاب الیم هست برای کسی که در دنیا این کار را بهش علاقه داشته باشد و در آخرت.

گویا المیزان در اینجا به یک سؤال مقدّری می‌خواهد پاسخ بدهد. سؤال مقدّر چیست؟ این است که وقتی می‌گوییم لهم عذاب الیم فی الدنیا، آیا از این آیه می‌توانیم استفاده کنیم بگوییم کسی که علاقه به اشاعه فاحشه دارد، بر او حد جاری کنیم؟ ایشان می‌فرمایدی که نه! «وعلیهذا فلا موجب الحمل العذاب فی الدنیا علی الحد» کسی که علاقه‌ی به اشاعه‌ی فاحشه دارد، این موجب حد زدن نیست. البته اگر مبادرت به اشاعه کند، آن مبادرت ممکن است حد داشته باشد.

«إذ حبّ شیوع فحشا لیس ممّا یوجب الحد» نفس حبّ اگر هیچ آثاری بر آن مترتب نباشد موجب حد نیست. این هم فرمایش علامه در ذیل این آیه.

مجمع البیان «إنّ الّذین یحبّون أن تشیعَ الفاحشه» را می‌گوید أی یفشون و یظهرون الزّنا والقبایح فی الّذین آمنوا. می‌آیند افشا می‌کنند و اظهار می‌کنند این را در رابطه با مؤمنین «بإن ینصبوها إلیهم» می‌گویند که این‌ها این فعل را انجام دادند «و یقذفوهم بها» کسانی که نسبت ناروا می‌دهند، این‌ها «لهم عذابٌ ألیم فی الدّنیا و الآخرة بإقامة حدّ علیهم و هو عذاب النّار، عذاب ألیم همان عذاب دوزخ است «والله یعلم و أنتم لا تعلمون».

از این بیان که بیان کردیم، اجمالاً استفاده می‌خواهیم کنیم که اشاعه‌ی فحشا، عملی حرام است چون عذاب برای آن پیش‌بینی شده است. توضیح بیشتر این آیه ان‌شاءالله در جلسه‌ی آینده بیان خواهد شد.