درس فقه معاصر استاد حسین صفدری

1403/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الجهاد/جنگ نرم /جنگ افزارهای جنگ نرم

حدیث خوانی

«إنّ المؤمن لیَری ذنبَهُ کأنَّه تحتَ صخره یَخافُ أن تَقَع علَیه و إنّ الکافِرَ لیَری ذنبه کأنّه ذبابُ مرّ علی أنفِه»

در ادامه‌ی نصایح پیامبر عظیم‌ الشأن اسلام به جناب ابوذر با این فقره که مؤمن، گناهانش را بزرگ برمی‌شمارد. گناه در چشم مؤمن مانند یک صخره‌ی بزرگی است که بیم آن را دارد این صخره بر او سقوط کند. ولی کافر، گناهان خودش را سبک می‌شمارد گویا یک مگس یا پشه‌ای است که از جلوی بینی او عبور کرده است. این فقره از نصایح پیامبر برای این است که به ما تذکر دهد که گناه، سبک و راحت نیست. در تربیت دینی، کوچک شمردن و سهل انگاشتن گناه، خودش از گناهان بزرگ محسوب می‌شود. هر مقدار هم که گناه کوچک باشد، چون معصیت خداوند بزرگ است مؤمن آن را بزرگ برمی‌شمارد.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در جایی فرمودند که بزرگترین گناه، گناهی است که صاحبش آن را کوچک بشمارد. «أعظَمُ الذّنوب عندَ الله ذَنبٌ صَغُرَ عن صاحِبه» کوچک بیاید در چشم آن فرد. یا جای دیگری فرمودند سبک شمردن گناه از ارتکاب معصیت و گناه، عظیم‌تر و سنگین‌تر است. «تَهوینُ الذّنب» ساده گرفتن و سبک شمردن گناه، «أعظَمُ مِن رُکوبِ الذّنب». یا سخت‌تر در جایی تعبیر کردند. «أشدُّ الذّنوب عِندَ الله سبحانَه ذَنبٌ اسْتَهانَ بِه راکِبُه» با این عبارات دائماً انسان‌های تربیت یافته را از نزدیک شدن به گناه پرهیز دادند. دلیل پرهیز دادن مکرر از این که گناه را سبک بشمارند هم این است که اگر گناه، کوچک شمرده شد افراد به آسانی به سمت آن ممکن است کشیده شوند. گناه مثل یک پرتگاه خطرناک است که باید از لبه‌ی پرتگاه فاصله گرفت و الّا احتمال سقوط در آن بسیار است. نباید انجام معصیت برای انسان‌ها عادی شود.

حضرت در این فقره از نصایح به جناب ابوذر یک فرمول و قاعده‌ای را آموزش می‌دهند. آن فرمول چیست؟ آن این است که مؤمن واقعی از گناه، فاصله می‌گیرد و آن را سنگین قلمداد می‌کند. آن را مثل یک صخره که زیرش واقع شده است می‌بیند. هر لحظه بیم دارد که اگر اشتباهی کند، این صخره بر او فرود بیاید. یک چنین فردی را تصوّر کنید چه مقدار نگران است؟ چه مقدار دلهره دارد؟ چه جور تلاش می‌کند که خودش را از زیر صخره نجات بدهد. چه جور از آن فاصله می‌گیرد؟ حضرت می‌خواهد بفرماید انسان باید از گناه فرار کند؛ اما کافر آن را سبک می‌شمارد. امید آن که همه‌ی ماها موفق در این زمینه باشیم.

در بحث ابزار جنگ نرم یا نبرد خاموش، شایعه را که یکی از این ابزارها بود را مورد توجه قرار دادیم. اهداف شایعه را بیان کردیم. گفتیم تخریب رهبران و ترور شخصیتی آن‌ها یکی از مهمترین اهداف شایعه در جنگ نرم است. همچنین گفتیم ناامیدسازی مردم و تغییر ذائقه اعتقادی آن‌ها، همان‌جور که در جنگ احد هم اتفاق افتاد، این یکی دیگر از اهداف انتشار شایعه در جنگ نرم است.

سومین هدف، تخریب ثبات و ایجاد تزلزل در جامعه است که شایعه، عموماً این هدف را تعقیب می‌کند.

پس تخریب ثبات و ایجاد تزلزل بر جامعه.

ثبات چیست؟ ثبات در لغت به معنای استحکام، استقامت، استقرار، استواری، پابرجایی، ماندگاری، پایداری، دوام، به این معانی ترجمه شده است. طبیعتاً بی‌ثباتی هم در مقابل آن به معنای غیر مستقر و متغیّر است.

ثبات و استحکام، دو کارویژه‌ی مهم دارند. یکی استحکام و پافشاری در دین و حفظ باورها، حفاظت از اعتقادات. اعتقادات توحیدی و دینی. وقتی از ثبات و استحکام در باورها سخن می‌گوییم، یعنی باورها باید به قدری مستحکم شود که دچار آسیب نگردد. آسیب‌ها از کجا می‌آیند؟ از وسوسه‌ها، از تلقین‌ها، از تبلیغات. وسوسه‌ها و القائات و تلقین‌ها نسبت به باورهای دینی.

این القائات عموماً در جنگ نرم شکل می‌گیرد و بروز پیدا می‌کند. پس استحکام در حفظ باورها چیزی است که ممکن است در جنگ نرم یا تقابل نرم حاصل شود. هیچ موقع با گلوله نمی‌آیند افکار آدم‌ها را ازشان بگیرند. هر مقدار گلوله در این زمینه مصرف کنند، هر مقدار فشار بیاورند، ممکن است که باورها و اعتقادات، نهادینه‌تر شود. انسان‌ها معمولاً در برابر فشار فکری، مقاومت می‌کنند ولی با فرمول‌های جنگ نرم، کاری می‌کنند که اعتقادات نزد صاحب آن، کم‌ارزش و بی توجه شوند.

پس ثبات در دین به این معناست که شبهاتی را که نسبت به دین یا القائاتی که در حوزه دین و باورها ترویج می‌کنند، این باعث نشود که انسان را از پای در بیاورد. یا راهی غیر از مسیر دین را انتخاب کند. در هر شرایطی انسان مؤمن، اعتقاداتش را حفظ کند. در سختی‌ها، در چالش‌ها، در وسوسه‌ها ثبات قدم داشته باشد.

روایات زیاد و آیات متعددی داریم که در این زمینه، انسان مؤمن را توصیف و تمجید می‌کنند. مثل این روایت معروف امام صادق (ع) که فرمود: «إنَّ المُؤمِنَ أشَدُّ مِن زُبَرِ الحَدید» انسان از پاره‌ای آهن مستحکم‌تر است. چرا؟ چون «إنَّ زُبرِ الحدید إذا دَخلَ فی النّار» یا «دَخَلَ النّار» یا «اُدخِلَ فِی النّار». هرجور که بخوانید.

«إذا دَخَل النَّارَ تغَیَّر» آهن را ذوب می‌کنند و روان می‌شود و جاری می‌شود. اما مؤمن را اگر بکشند، زنده کنند، بکشند، بسوزانند، پودرش را و خاکسترش را به باد بدهند «ثُمَّ نُشِر» باز «ثُمَّ قُتِل لَم یَتغَیّر قَلبُه».

خدا رحمت کند جناب سید حسن نصرالله را که برگرفته‌ای از این روایت، آن سخن آتشین و مستحکم را تکرار کرد و بارها این به گوش شما رسید.

پس استحکام و ثبات در دین، یکی از کارویژه‌های مهم ثبات است. یعنی پابرجایی، یعنی استحکام، یعنی استقامت، دوام، پایداری. همان معانی و مفاهیمی که در ترجمه‌ی این واژه به آن اشاره کردیم.

کار ویژه دوم، ثبات و استقامت در برابر دشمن است که بیشترین بروز و ظهور این هم در جنگ سخت و در میدان نبرد است. در حقیقت وقتی می‌گوییم مؤمن، ثبات در دین دارد یا ثبات در برابر دشمن دارد، یعنی نه فریب دشمن را در جنگ نرم می‌خورد و نه مقهور قدرت دشمن در جنگ سخت می‌شود. لازمه‌ی پیروزی در برابر دشمن هم همین ثبات قدم و استقامت است.

قرآن کریم می‌فرماید که «ولمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنودِه» وقتی طالوت و اهل ایمان در برابر جالوت و نظامیان او صف کشیدند، در این صف‌آرایی به خداوند عالمین متوجه شدند و به خدا روی کردند. دعا کردند: «رَبَّنا أفرِغ عَلَینَا صَبراً» افرغ علینا صبرا، این شغل سیاقه است. تعبیر زیبایی را المیزان در این زمینه به کار برده است.

یک‌ سائق، جواهرساز، طلاکار وقتی طلا و فلز گرانبها را ذوب می‌کند در کوره، بوته‌ی طلا را آن جامی که از جنس سختی هست در برابر آتش. وقتی سرخ کرد طلا در آن آب شد، این را آهسته آهسته در قالب می‌ریزد که طلا را در قالب به آن شکل بدهد. این کار را می‌گویند افراغ! طلا را در قالب بعد از ذوب کردن ریختن. جوری می‌شود که این فلز ذوب شده، همه‌ی قالب را فرا می‌گیرد، در همه جای قالب می‌نشیند. «ربَّنا أفرِغ عَلَینا صَبراً» به این معناست که خدایا صبر خودت را بر ما این‌جور خالی کن. جام ما را از پیمانه‌ی صبر خودت پر کن. وقتی صبور شدیم «وَ ثَبِّت أقدامَنا» انسانی که صبور است، انسانی که پرتحمل است، وقتی با عنایت خدا ثابت قدم شد، این پیمانه‌اش پر شد، دیگر آمادگی دارد برای نصرت یافتن بر کفار. «وَانْصُرنَا عَلی القَومِ الکافِرین».

پس یک کارویژه‌ی دیگر ثبات، ایستادگی در برابر دشمن است و پیروزی بر دشمن، محصول این ثبات است. جامعه‌ای که یا لشگری که در خودش تردید کرد، ثبات نداشت، احساس دلهره کرد، احساس کرد که پایداری آن از دست رفته است و متزلزل شد، این دیگر ظرفیت پیروزی را ندارد. چه در برابر دشمن درون، چه در برابر دشمن برون. چه در جنگ نرم، چه در جنگ سخت. در مقابل دشمن هم نباید، دشمن ظاهری هم نباید به خود تردید راه داد. در برابر ابلیس هم نباید به خود تردید راه داد. اگر تزلزل حاصل شد اینجا پیروزی میسور نیست. لازمه‌ی پیروزی، ثبات قدم و ایستادگی بر روی باورهاست.

کسانی که ثبات از خود نشان دادند، خدا هم «یُثَبِّتُ الله الَّذینَ آمَنُوا بِالقَولِ الثابت» آن‌هایی که حرف زدند اعتقاداتشان را بر زبان جاری کردند، روی این اعتقادات اگر ایستادند، خدا این‌ها را تثبیت می‌کند.

پس یک عملیات و کار دو جانبه است بین انسان و خدا. انسان باید صبوری و استقامت و و ثبات داشته باشد تا خدا هم او را تثبیت کند.

لازمه‌ی موفقیت در برابر دشمن، ثبات در باور است. اگر در برابر دشمن قرار شود که انسان، ثبات و استقامت داشته باشد، باید اول در برابر تردیدی که نسبت به ایمان آن حاصل می‌شود، پافشاری و ثبات داشته باشد.

قرآن کریم، ثبات در دین و در برابر دشمن را تمجید می‌کند و تزلزل در این دو زمینه را هم مورد نکوهش قرار می‌دهد.

قرآن کریم می‌فرماید: «إنَّ الَّذینَ آمَنوا» یک عده‌ای هستند ایمان می‌آورند «ثمَّ کَفَروا» دوباره کافر می‌شوند. تردید می‌کنند، شک می‌کنند، می‌لغزند، سر می‌خورند و به ته دره ساقط می‌شوند. «ثمّ آمَنُوا» باز ایمان می‌آورند. «ثمّ کَفَروا ثمَّ ازدادوا کُفراً» بر کفرشان می‌افزایند.

یک عده‌ای هستند بعد از انقلاب در رسانه‌های معتبر کشور با قلم، با یک اقتدار کامل از ارزش‌های دینی دفاع می‌کردند. اما در چالش‌های زندگی، دچار کفر شدند. به نوعی نه فقط دیدگاه‌های سیاسی آن‌ها تغییر کرد. اعتقادات و باورهای آن‌ها هم تغییر کرد. یعنی از نقطه‌ای که ایستاده بودند سقوط کردند. این‌ها امروز با رسانه‌های خارجی وقتی حرف می‌زنند، باورهای دینی را هم انکار می‌کنند. این‌ها «لَم یَکُنِ الله لِیَغفِرَ لَه» خدا این‌ها را نمی‌بخشد «وَ لا لِیَهدیَهُم سَبیلاً» این‌ها را هدایت هم نمی‌کند به مسیری که اولیای خودش را هدایت کرده است.

پس ببینید تذبذب در دین و تزلزل در اعتقادات، این مورد نکوهش است و خداوند این‌ها را از رحمت خودش و مغفرت خودش دور می‌کند.

یا در آیه‌ی دیگری می‌فرماید: «یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَن یَرتَدَّ مِنکُم عَن دینِه» اگر کسی مرتد شود دست از دین بردارد «فسَوفِ یأتِ الله بِقَومِ یُحبّهم و یحبّونَه». کسانی را جایگزین این‌ها می‌کند که این‌ها واقعاً به خداوند متعال علاقه‌مند هستند و خدا هم این‌ها را دوست می‌دارد.

«أذِلَّةِ عَلَی المُؤمِنینَ أعِزَّةِ عَلَی الکافِرین» این‌ها کی‌ها هستند؟ وقتی ایمان را حفظ کردند، وقتی اعتقادات را حفظ کردند، وقتی پای حرف توحیدی ایستادند، وقتی مقاومت و ثبات نشان دادند، این‌ها «یجاهِدونَ فی سَبیلِ الله» در برابر دشمن بیرونی می‌ایستند، تلاش می‌کنند، می‌جنگند، مبارزه می‌کنند «وَ لا یَخافونَ لَومَةَ لآئم» از سرزنش هیچ‌کس هم بیم ندارند «ذلکَ فَضلُ اللهِ یُؤتِی مَن یَشاءُ واللهُ واسِعٌ عَلیم».

ملاحظه کردید که در این دو آیه‌ی شریفه، خداوند متعال تزلزل و تذبذب در دین و تزلزل در برابر دشمن را نکوهش می‌کند، اما آن‌هایی که ثبات قدم دارند و خدا را به آن عشق می‌ورزند و مورد محبت خدا هستند، این‌ها را تمجید می‌کند و تمجید آن هم برمی‌گردد به این که این‌ها در برابر دشمن هم بی‌ثبات نیستند. ثبات قدم دارند و ایستادگی می‌کنند.

پس استواری و پایداری در این دو حوزه، یعنی چه حوزه مربوط به اعتقاد، چه حوزه مربوط به عمل. چه آنجایی که باید دین را و باورهای دینی را و گوهر دین را در وجود خودشان حفظ کنند، چه آنجایی که از گوهر دین در برابر دشمن محافظت کنند. این دو مکمل هم هستند که ما گفتیم حفظ باور، عرصه‌ی نبرد با دشمن در فضای جنگ نرم است عموماً و استواری و پایداری و ثبات در میدان، عرصه‌ی جنگ فیزیکی و جنگ سخت در میدان نبرد با دشمن است.

چرا این دو تا مکمل هم هستند؟ چون شکست در یک حوزه ممکن است به شکست در حوزه دیگر منجر شود. بنابراین هر کشور و جامعه‌ای باید برای مقابله با دشمن در هر دو عرصه، مواظبت، مراقبت، تلاش و ثبات داشته باشند. وقتی گفته می‌شود یک کشور یا یک جامعه‌ای از ثبات سیاسی برخوردار است، از ثبات امنیتی برخوردار است به این معناست که هویت این کشور یا این جامعه در برابر تهدید نرم، رخنه‌پذیر نیست و در مواجه و مقابله با تهدیدها یا چالش‌های سخت هم ثابت و پایدار باقی می‌ماند. اگر دشمن آمد زمزمه‌های کفرآلود و ملحدانه بر زبان آورد با سخنان جذاب و شیرین، فریب این را نمی‌خورد. به اسم این که آزادی، حق بشر است همه‌ی ارزش‌های اخلاقی، دینی و انسانی را زیر پا می‌گذارند و این را پرجاذبه می‌کنند و این را مقبول جا می‌اندازند. جامعه‌ای ثبات دارد که فریب این حرف‌ها را در جنگ نرم نخورد و جامعه‌ای ثبات دارد که اگر دشمن به آن هجوم آورد، هشت سال در هزار کیلومتر به کشور حمله کرد، با هشت سال مبارزه دشمن را عقب می‌راند. ده سال جنگ تکفیری‌ها در منطقه بود، آن را باهاش مقابله می‌کند.

ثبات، زیرساخت و زمینه‌ی اصلی بالندگی و پیشرفت در هر جامعه‌ای است. اگر ثبات نباشد، هیچ برنامه‌ریزی برای پیشرفت امکان‌پذیر نیست. وقتی فضای ذهنی متزلزل است یا فضای امنیتی و فضای هجوم دشمن باعث می‌شود که ثبات و امنیت از کشور برچیده شود، چه جوری می‌توانیم برای کشاورزی، برای صنعت، برای پیشرفت در حوز‌ه‌های فناوری برنامه‌ریزی کنیم؟ حتماً نمی‌شود.

پس اگر قرار باشد کشوری ثبات داشته باشد، اگر قرار باشد کشوری پیشرفت و بالندگی داشته باشد، ثبات یک زیرساخت غیرقابل اجتناب است. اگر خواستید بالندگی و پیشرفت را از یک کشوری بگیرید باید ثبات آن را بر هم بزنید.

مقام معظم رهبری حفظه‌الله، ثبات را زمینه‌ی بروز استعدادها دانستند. ایشان در یک عبارتی دارند وقتی استقرار و امنیت و آرامش در یک کشور بود، ملت فرصت پیدا می‌کند که آمادگی‌های خودش را بروز بدهد، استعدادهای خودش را به نمایش بگذارد، استعدادهای خودش را بارور کند.

ایشان در ادامه می‌فرمایند دشمنان ما بارها کوشش کردند که با شیوه‌های گوناگون، این ثبات سیاسی را برهم بزنند. در اول انقلاب، با ایجاد درگیری‌های قومیتی در شرق و غرب کشور، شمال و جنوب کشور سعی کردند نگذارند انقلاب اسلامی به آرامش دست پیدا کند و کشور از تلاطم انقلاب بیرون بیاید. خیلی سعی کردند در این زمینه، اما موفق نشدند.

برای اینکه بحث ما از ذهنمان دور نشود، گفتیم شایعه ابزار جنگ نرم است. تعبیر ما جنگ‌افزار نبرد خاموش است. دشمن چرا ثبات را هدف قرار می‌دهد؟ برای اینکه زمینه‌ی پیشرفت را بگیرد، زمینه‌ی موفقیت را بگیرد. اگر با ایجاد تزلزل و رواج بی ثباتی بتواند جلوی پیشرفت را بگیرد، بعد ادعا می‌کند که اسلام قادر به اداره امور کشورها نیست. اسلام فقط برای روزهای جمعه، نماز جمعه و برای مناسبات فردی بین انسان و خداست. در حالی که اسلام، دین کاملی است و می‌تواند همه‌ی شئونات زندگی جامعه را اداره کند.

به هرحال کشور در جنگ نرم با شایعه‌ی دشمن ممکن است مواجه باشد. این شایعه برای چیست؟ برای بی‌ثبات سازی. اهمیت ثبات در چیست؟ زیرساخت پیشرفت است. دشمن، ثبات را هدف قرار می‌دهد، به آن هجوم می‌آورد تا از این طریق بتواند جلوی پیشرفت کشور را بگیرد.

قرآن کریم این موضوع را به خوبی ترسیم می‌کند، تبیین می‌کند و راهکار آن را هم بیان می‌کند. آیه‌ شریفه‌ی سوره احزاب، آیه 60 در توصیف این که ثبات را دشمن مورد هدف قرار می‌دهد، مورد توجه است که باید آن را با دقت مورد بررسی قرار بدهیم. آیه می‌فرماید: «لَئِن لَم یَنتَهِ المُنافِقُونَ وَالَّذینَ فی قُلُوبِهم مَرَضٌ وَالمُرجِفُونَ فی المَدینَة لَنُغریَنَّکَ بِهم ثُمَّ لا یُجاوِرونکَ فیهَا إلَّا قَلیلاً».

توضیح این آیه باشد ان‌شاءالله برای جلسه‌ی آینده.