1403/07/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الجهاد/جنگ نرم /جنگ افزارهای جنگ نرم
حدیث خوانی
یا أباذر! إیّاکَ و التَّسویفَ بِأمَلِک فإنَّ یَومِکَ وَ لَستَ بِمَا بَعدَه فإن یَکُن غَدٌ لَکَ فَکُن فِی الغَدِ کَما کُنتَ فِی الیَوم
این که در ادامهی نصایح قبلی پیامبر عظیمالشأن اسلام به جناب ابوذر با این هشدار و زنهار میفرماید به دلیل آرزوهای طولانی و بلندت، کار امروز را به فردا وامگذار؛ چون تو با امروز خودت مواجهی و زندگی میکنی، نه با فردا. اگر فردایی هم برای تو باشد، تلاش کن که در فردا هم کار خودت را به بعدش واگذار نکنی. اگر فردایی در کار نبود، پشیمان نشوی. پس امروز و فردا در کارهایت کوتاهی نکن.
یکی از آفات موفقیت افراد این است که به دلیل آرزوهای طولانی، کارهای خودشان را به آینده واگذار میکنند، پشت گوشاندازی میکنند. چون دنبال آرزوها میرود، از کارهای لازمی که باید انجام بدهد وا میماند. یا میگوید امروز حالش را ندارم، باشد این کار را فردا انجام میدهم. این یک آفت است.
البته بعضی از اوقات، انسان به خاطر اولویتبندی کار، آن مسألهای که اولویت کمتری دارد را برای آینده میگذارد که اگر انشاءالله فرصتی شد این را هم انجام میدهند. این اشکال ندارد، اما جوری شود که آرزوهای توهمی، انسان را از کارهای لازم و واجب وابدارد. کارهای دارای اولویت را به آینده موکول کند. این توجیهی ندارد. این مصداق «فقَد أفنَیتُ بالتّسویفِ و الآمالِ عُمری» خواهد بود. و باعث میشود که انسان، کارهایی را که لازم است نتواند تدارک کند.
این عبارت یعنی «إیّاکَ والتّسویف بأملِک» این مکمل فقرات قبلی همین نصایح است. اینها برای این است که انسان در آینده، تأسف گذشته را نخورد. این که عمرت، جوانیات، صحتت و سلامتت را غنیمت بشمار برای آینده، برای کارهای لازم، این یک دستورالعمل است. از فراغ و فرصتها باید بهترین استفاده را به عمل آورد. و کاری کرد که در آینده، تأسف این فرصتهای گذشته را که از دست رفته است نداشته باشیم.
روایت ضریس را بررسی میکردیم. کسانی که قید اهل ریبه بودن برای صدق عنوان محاربه را نپذیرفتند، به دو دلیل تمسک کردند. یکی اطلاق آیه 33 سوره مائده «إنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ الله»، دوم خبر ضریس.
به میزانی که توانستم من مراجعه داشته باشم و تا جایی که در ذهن دارم، فقط در همین روایت ضریس است که واژهی اهل ریبه به کار رفته است. روایت چه میگوید؟ روایت میفرماید: هرکس در شب، سلاح حمل کند محارب است. «مَن حَمَلَ السّلاح باللّیل فهُوَ مُحارب» یعنی اصل در حمل سلاح در شب، محارب است.
این روایت یک قاعدهی عامی را تأسیس کرده است که در شب نباید کسی سلاح حمل کند. اگر حمل کرد، عمل غیرمجازی را مرتکب شده است و این عمل، همان محاربه است.
این فقره از روایت، اطلاق دارد. مَن (هر کس) حمل سلاح کند در شب، او محارب است. به این اطلاق، تمسّک کردند که بگویند قیدی به اسم اهل ریبه بودن یا اهل ریبه نبودن را نمیتوانیم در تعریف محارب بپذیریم. یک عنوان کلی است حمل سلاح در شب.
پس هر کس اسلحه در شب گرفت و حمل کرد، این محارب است. این افراد یا محاربند یا اهل ریبهاند. به این اطلاق، تمسک کردند برای اینکه آن قید را نپذیرند. ما آن قید را نمیپذیریم ولی به این که این رایت، چنینی دلیلی داشته باشد این را قبول نداریم. چرا قبول نداریم؟ چون این روایت، ذیلی دارد، مفهومی دارد و منطوقی دارد. ترکیب بین منطوق و محمول، باعث میشود که چنین دلالتی در این روایت نباشد.
آن ذیل چیست؟ «إلَّا أن یکونَ رَجُلاً مِن أهل الرّیبة» مگر این که آن فرد، اهل ریبه نباشد. حامل سلاح، محارب است مگر این که اهل ریبه نباشد. یعنی اگر اهل ریبه بود، این محارب است.
برای بیان عرض خودمان، چند نکته را باید توضیح بدهیم.
نکتهی اول این که این روایت، در صدد بیان مفهوم محاربه نیست، در مقام بیان مفهوم نیست؛ بلکه یک ضابطهی عملیاتی یا مصداقی را بیان میکند و آن حمل سلاح در شب. میگوید هر کس در شب سلاح حمل کرد، این محارب است. این آدم به اخلال در نظم و امنیت عمومی جامعه مشکوک است. اصل و قاعدهی اوّلی در افرادی که بهطور غیر مجاز، اسلحه حمل میکنند محاربه است و شرع انور این عمل را غیر مجاز قلمداد کرده است. برای همه این حکم است، «الّا مَن خَرجَ بالدّلیل» چه کسی از این قاعده مستثنی است؟ کسی که مثلاً یک مأموریت امنیتی دارد. مسئولیت این را دارد که امنیت را در شهر، حکمفرما کند. از امنیت شهر و سلامت و انضباط شهری حراست کند. این که با دست خالی نمیتواند! باید اسلحه داشته باشد، شمشیر داشته باشد و اگر کسی تخلف کرد آن را بتواند تعقیب کند.
اگر کسی مجاز بود و توانست اثبات کند که مبتنی بر یک توجیه قابل قبولی، سلاح حمل میکند، این از این قاعده مستثنی است. پس اصل در حمل سلاح در شب، اهل ریبه بودن است، محارب بودن است.
ممکن است کسی بپرسد که چرا اصل در حمل سلاح در شب، جواز نیست؟ مگر نه این که هم نیروی امنیتی، اسلحه دارد هم محارب؟ خب چرا اصل را میگذارید بر این که حامل سلاح در شب، محارب است؟ بگویید آقا کسانی که اسلحه در شب حمل میکنند، اینها نیروی امنیتی هستند مگر این که خلافش ثابت شود. اگر اصل، چیز دیگری غیر از این بود یا اگر این روایت، بیانش بیانی بود که قاعدهای را که تأسیس کرده به نفع نیروهای امنیتی تأسیس میکرد، چه اشکالی پیش میآمد؟ این اشکال پیش میآمد که امنیت و ثبات جامعه، مختل میشد. سختگیری در مورد افراد مشکوک، حتی اگر از نیروهای امنیتی و خودی باشند، تبعات کمتری دارد تا اگر در مورد مخلّان به امنیت، سهلانگاری شود. وقتی میگویید قاعده این است که کسی سلاح حمل نکند، ممکن است مشکوک شوید فلان کس «مأمورٌ أملی» خب تحقیق میکنید. اگر نبود، معاملهی فرد مشکوک باهاش میکنید، اگر مأمور بود رهایش میکنید. اما اگر شما آمدید گفتید اصل، آزاد است، شما باید به دنبال دلیل بگردید برای اتهام فرد مسلّح در شب. اما الان مسلّح در شب را شما در نگاه اول، متهم میدانید.
سهلانگاری در خصوص اهل ریب موجب گسترش ناامنی است، در حالی که سختگیری دربارهی نیروهای مجاز یا دولتی، به بسط امنیت کمک میکند.
این نکتهی اول که روایت در مقام بیان مفهوم محاربه نیست، بلکه یک ضابطهی عملیاتی و مصداقی را برای مفهوم محاربه مثال میزند.
دوم این که حمل اسلحه در شب، یک خصوصیتی دارد که اگر رایج شود، امنیت و آرامش عمومی را با ضریب بیشتری مختل میکند. شما فرض کنید همین که هوا تاریک میشود، بیم این باشد افراد مسلّح هر کجا حاضر شوند و هر کاری که خواستند انجام بدهند. همه جا به تعداد افراد خائن و محارب که نیروی امنیتی نیست که بتواند با آنها مقابله کند. از یک فرصتی و خلائی استفاده میکنند و به دیگران و به مراکز مالی، بانکها، مغازهها هجوم میبرند.
اگر حس کردید که در هر خیابان تاریکی، در هر پاساژ خلوتی، در هر مرکز خرید و فروشی، در هر مرکز مهمی که مثلاً مرکز دولتی است، در تاریکی شب ممکن است سلاح غیر مجاز وجود داشته باشد و تهدید برای جامعه تولید کند، هر لحظه ممکن است افراد در برابر دیگران یا در خلوت خود، احساس ناامنی داشته باشند. پس این روایت در جهت تعمیم امنیت افراد جامعه، حمل سلاح در شب را به منزلهی محارب یا اهل ریبه قلمداد کرده است تا افراد به صورت مسلّح، فرصت تردد و عرض اندام نداشته باشند. و مأموران حکومتی حق دارند به چنین افرادی مشکوک شوند و معاملهی فرد مشکوک داشته باشند، مگر این که این فرد بتواند خلاف آن را ثابت کند. یعنی ثابت کند محارب یا اهل ریبه نیست.
البته بعضیها در اینجا این قید را هم دارند که وقتی میگوییم حمل سلاح، مراد این نیست که حمل پنهانیِ سلاح؛ بلکه مراد جایی است که اسلحه را نشان بدهد و خوف ایجاد کند. ما البته معتقدیم در جای خودش شاید به این بحث مربوط نباشد. حمل سلاح به خودی خود در شب و حتی در روز ممکن است که یکی از مصادیق جرم باشد. نیاز نیست سلاح را حمل کنند. بله شک دیگران به این افراد موقعی به وجود میآید که سلاح را به نمایش بگذارد یا سلاح را بالای سرش بچرخاند.
پس این عنوان دوم که در شب، حمل سلاح موجب افزایش ضریب ناامنی است. لذا شارع مقدس میفرماید: «مَن حمَلَ السّلاح فی اللّیلِ فهو مُحارب» قانون خلق کرده، یک قاعده ایجاد کرده که کسی به خودش حق ندهد برای حمل سلاح. اگر سلاح حمل کرد نیروهای امنیتی حق دارند با او معاملهی محارب کنند.
گفتیم این روایت، مفهوم محاربه را بیان نمیکند. نمیخواهد بگوید که محارب چه خصوصیتی دارد. این روایت، یکی از مصادیق محارب را توضیح میدهد.
یکی از مصادیق این محاربه کیها هستند؟ کسانی که در شب، سلاح مطرح میکنند.
از کجا میگویید آقا در مقام بیان نیست؟ از این که هیچکدام از قیود و شروط را اینجا برای محارب بیان نکرده است. مثلاً نمیگوید که با اسلحه اخافه کند. اسلحهاش را به نمایش بگذارد یا قصد افساد دارد یا ندارد، در حالی که همهی اینها شروطی هستند برای صدق عنوان محاربه.
در این روایت، صرف حمل سلاح در شب را موجب این میداند که حامل سلاح، محارب باشد یا اهل ریبه باشد.
نکتهی چهارم این که ما شک نداریم که در فقرهی اول این روایت، که دارد: «مَن حمَل السّلاح فی اللّیلِ فهو مُحارب» این برای اثبات محارب بودن هر کسی در شب که سلاح حمل کند، این کافی است، این اطلاق دارد. روایت در فقره، فقرهی او را دارای اطلاق است و شامل کسی که محارب است یا محارب نیست میشود. شامل کسی که ببخشید اهل ریبه است یا اهل ریبه نیست میشود. لکن این اطلاق در فقرهی بعید مقیّد شده است. دارد که: «إلَّا أن یکونَ رَجُلاً مِن اهل الرّیبة» معنای روایت در ترکیب فقرهی اولی و فقرهی ثانیه این است که «أهل الرّیبة إذا حَمَل السّلاحِ باللّیل فهُو مُحارب».
«أهل الرّیبة إذا حَمَلَ السلاح باللّیلِ فَهو مُحارب». پس وقتی شما فقرهی اولی را با فقرهی ثانیه ترکیب میکنید، اطلاق روایت از بین میرود.
نکتهی پنجم این که بر فرض این که این روایت دارای اطلاق باشد در فقرهی اولی که گفتیم، اطلاقش در این است که هر اهل ریبهای که در شب سلاح حمل کند محارب است. ولی دلالت بر مدعای بزرگانی مثل مرحوم صاحب جواهر ندارد. صاحب جواهر ادعایش چیست؟ ادعای ایشان عدم اشتراط اهل ریبه بودن در صدق عنوان محارب برای کسی است که اخافه میکند، شمشیر میکشد و افراد را میکشد، جاده میبندد. میگوید آنجا هرکس که جاده ببندد، این صدق عنوان محارب خواهد کرد.
به چه دلیل؟ به این دلیل! ما میگوییم این دلیل، این روایت اطلاقی برای این ادعا ندارد. این روایت اوّلاً اخص از مدعاست، مدعا یک چیز بسیار گستردهای است. این حمل سلاح در شب را مورد توجه قرار داده است.
ثانیاً قید اهل ریبه را اخذ کرده است در حامل سلاح در شب؛ ولی مدعای مرحوم صاحب جواهر این است که بخواهد قید اهل ریبه را از بین ببرد، بگوید قید را نمیپذیریم.
عرض کردیم معنای روایت، فقرهی اولی و فقرهی ثانیه با هم این است که «أهل الرّیبة إذا حَمَل السّلاح باللّیل فهو مُحارب».
خوب دقت کنید در دو فقره. «مَن حَمل السّلاح فی اللّیل فهو مُحارب إلاّ أن یکونَ رجلاً لیس من أهل الرّیبة» یعنی «مَن حَمل السّلاح فی اللّیل إذا کانَ من أهل الرّیبةِ فهو مُحارب» پس اینجا قید را اخذ کرده در بیان. در حالی که صاحب جواهر میخواهد بگوید چنین قیدی پذیرفته شدنی نیست، مبنی بر عدم اشتراط میخواهد از این روایت استفاده کند.
متن صاحب جواهر این است. سؤال میکند: «هَل یُشترَطِ کونه مِن أهل الرّیبة؟» آیا شرط است که آن محارب، کسی که اخافه میکند اهل ریبه باشد؟ خودش پاسخ میدهد: «فیه ترددٌ» شک داریم. «بل خلافٌ» اختلافاتی هست، نظرات مخالفی هست که آیا این شرط هست یا نیست. خود ایشان میگوید: «أصححه عدم الاشتراط» صحیحتر این است که چنین شرطی را نپذیریم. به چه دلیل؟ «إستِناداً إلی خبر ضُریس» ما میگوییم خبر ضریس اینجا قابل استناد نیست. چرا؟ چون خبر ضریس، قید اهل الرِّیبه را برای حامل سلاح که در شب بهش اطلاق محارب میشود را پذیرفته است برخلاف ادعای صاحب جواهر.
روایت، مفهوماً و منطوقاً به دنبال این حقیقت است. بیان این حقیقت که حامل سلاح در شب در صورتی که اهل ریبه باشد محارب است. در این روایت، شرط محارب بودن برای حامل سلاح، مورد تأکید واقع شده است به خلاف ادعای صاحب جواهر رحمةاللهعلیه.
ما البته نمیخواهیم بگوییم اطلاقی وجود ندارد. ما میخواهیم بگوییم از این روایت، اطلاق به دست نمیآید.
با توجه به مطالبی که عرض کردیم، نظر ما نظر مختار این است که هر چند سند این روایت، صحیح است اما به لحاظ مضمون، دلالتی بر مدعای بزرگانی مثل صاحب جواهر ندارد. اطلاق از این حیث که اهل ریبه بودن در تعریف محارب لحاظ نشده است، چنین اطلاقی نیست. چرا؟ چون اوّلاً گفتیم روایت در مقام بیان مفهوم محاربه نیست، بلکه یکی از مصادیق را بیان میکند.
ثانیاً اطلاق روایت شامل این نیست که هرکس سلاح حمل کند، خواه اهل ریبه باشد یا نباشد محارب است؛ بلکه حامل سلاح منوط به این که اهل ریبه باشد را محارب میداند.
ثالثاً روایت با مدنظر قرار دادن دو فقرهی مستثنی و مستثنی منه. مستثنای ما چیست؟ «إلی مَن یکونَ أهل الرّیبة». مستثنی منه چیست؟ این که «کُلّ مَن حَمل السّلاح باللّیل فهو مُحارب» از این جهت که چنین قیدی در تعریف معنای محارب اخذ شده باشد، ساکت است.
بنابراین صرفاً به استناد اطلاق آیه 33 سوره مائده، کافی است که مطابق رأی مشهور، اهل ریبه بودن برای اثبات اطلاق عنوان محارب را در کسی که «یَشهَرُ السّلاح وَ یُخیفُ النّاس» چه در طرق، چه در غیر طرق، چه در دریا، چه در صحرا، در هر کجا که بود را بپذیریم. میخواهد بار اوّلش باشد، میخواهد بار چندم باشد.
اهل ریبه کسی است که مشکوک است به اخلال به نظم. این تا حالا هیچ کاری نکرده که مشکوک باشد. فرد ظاهر الصّلاحی است و فرد خوبی است. برای اوّلین بار اسلحه به دست گرفته است برود دزدی کند، جاده ببندد. عیبی ندارد! تا حالا اهل ریبه نبوده و در عرف هم ممکن است او را شرور نشناسند، ولی چون مبادره به این عمل کرده است، از نگاه ادله و اطلاق آیه، این هم مشمول محاربه است. بهطور مطلق هرکس با اشهار سلاح یا با هر روش دیگری اخافه کند، امنیت عمومی جامعه را مختل کند، این آدم محارب است.
بحث ما در اهل ریبه تمام شد. این تمام الکلام بود در اهل ریبه. اهل ریبه در یک روایت نقل شده، آن هم روایت ضریس است که او در سیاق اخذ این معناست در مفهوم کسی که در شب، سلاح حمل میکند و حتی ممکن است از این سلاح استفاده نکند. این آدم اگر اهل ریبه نبود و توانست ثابت کند که اهل ریبه نیست، مثلاً مأمور است، مثلاً بنا به دلایلی مجاز است سلاح حمل کند، این خارج میشود؛ و الّا داخل تعریف است که: «أهلُ الرّیبة إذ حَمَل السّلاح باللّیل فهو مُحارب» این روایت، دلالتی بر مدعا ندارد. اطلاق آیهی شریفه 33 سوره مائده برای اثبات اطلاق، کافی است.
انشاءالله ادامهی بحث را در جلسات آینده تعقیب میکنیم.