درس فقه معاصر استاد حسین صفدری

1403/07/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الجهاد/جنگ نرم /جنگ افزارهای جنگ نرم

حدیث خوانی

وَاعلَم یا اَباذرٍ أنَّ الله عزّوجلّ جعلَ اَهلَ بَیتی فِی أمَّتی کَسفینةِ نوح مَن رَکبَها نَجی وَ مَن رَغِبَ عَنا غَرِق

در ادامه‌ی فرمایش پیامبر اکرم (ص) و مواعظ و نصایحی که به جناب ابی‌ذر داشتند، حضرت درباره اهمیت جایگاه اهل بت و حبّ اهل بیت نکته‌ای را فرمودند. «ثمّ حُبّ اهل بیتی»

در ادامه‌ی آن می‌فرمایند که تو بدان خداوند متعال، اهل بیت من در بین امتم را مانند کشتی حضرت نوح قرار داده است. چطور وقتی عذاب الهی نازل شد و کسانی که ایمان آورده بودند و متمسک به پیامبر بزرگوار خدا جناب نوح علیه‌السلام شدند و وارد بر این کشتی شدند و راکب این کشتی شدند، این‌ها نجات پیدا کردند. تمسک به اهل بیت من هم در وضعیت اضطراری و سخت این دنیا در شرایطی که راه از چاه به سهولت قابل تشخیص نیست. در فتنه‌ها که غبارآلود است و مقصد و جهت، قابل تشخیص نیست. وجود مغتنم اهل بیت علیهم‌السلام و آراء آن‌ها و نصایح آن‌ها و رویکرد آن‌ها و مسیری را که آن‌ها طی می‌کنند، این نجات‌بخش بشر است.

چند راه نجات نیست که اگر موفق نشدید به اهل بیت تمسک کنید، یک راه دیگری باشد که با تمسک به آن نجات پیدا کنید. نه! یا دریا است و موج است و غرق شدن، یا نجات! مسیر نجات این است که تمسک به اهل بیت کنیم و وارد این سفینه شویم. محبت اهل بیت و تمسک به اهل بیت. یعنی چه؟ یعنی در مسیر اهل بیت حرکت کردن. حبّ اهل بیت فقط ابراز ارادت نیست. «مَن أحبّنا فَلیَعمَل بِعَمَلنا» کسانی که ما را دوست دارند، حتماً باید مانند ما عمل کنند، اعمال ما را تکرار کنند، رفتار ما الگوی آن‌ها باشد.

پیامبر اکرم، جایگاه اهل بیت و مکانت آن‌ها را نه از این حیث که این‌ها در نزد پروردگار، جایگاه ویژه‌ای دارند برجسته می‌کند. ادراک مقام آن‌ها برای ما دست نیافتنی است، ما چه بسا نتوانیم ادراک هم کنیم. اما آن که تأکید می‌کنند این است که در مسیر اهل بیت باشید تا نجات پیدا کنید. این تشبیه به سفینه‌ی نوح که سوار شوید تا نجات پیدا کنید، یعنی از اهل این کشتی باشید. اهل کشتی کی‌ها بودند؟ کسانی که به جناب نوح، پیامبر عظیم الشأن خدا ایمان داشتند و مشابه دستورات او عمل می‌کردند. ایمان به نوح داشتند، ایمان به خدا داشتند. کسانی که ایمان به اهل بیت و ایمان به مسیر اهل بیت دارند، این‌ها اهل نجاتند و الّا هر کجای دیگر که برویم بیراهه است و سکوت.

چهار عنوان از فرمایش فقهای عظام برای اطلاق عنوان محارب، استخراج کردیم که این عناوین در کلمات فقهای بزرگوار، پر تکرار است. این را با ادبیات مختلفی در بیان و نوشته‌ی بزرگان دیدیم. یکی می‌گفت «مَن أشهَرَ سَیف» یکی آورده بود «مَن سلّ سَیف» یا تعابیری از این دست. که همین «اشهار سیف للإخافة» عنوان اول از این چهار عناوین بود.

ما با استفاده از فرمایش آقایان، توضیح دادیم که از نظر آن‌ها نوعیت سلاح در اخافه دلالتی ندارد، خصوصیتی ندارد که اسلحه، اسلحه‌ی سرد باشد یا اسلحه‌ی گرم، فلزی باشد یا غیر فلزی. چون بعضی از آقایان گفته بودند حدید، از آهن باشد. شاید بعضی‌ها تصوّرشان این است که غیر آهن اخافه نمی‌کند، کشنده نیست؛ و حال این که چرا کشنده هم هست. یک چوب محکمی، عصای محکمی را محکم بر فرق سر کسی بزنند، این احتمال خونریزی مغزی کردنش بسیار بالاست و مردنش ممکن است که اتفاق بیفتد.

پس نوعیت سلاح در اخافه دخالتی نداشت در فرمایش آقایان. با هر ابزاری که اخافه حاصل شود، برای صدق عنوان محاربه از نظر این آقایان کافی است که حق هم همین است.

رسیدیم به فرمایش مرحوم صاحب جواهر، عبارت ایشان را تقریباً نقل کردیم. ایشان این قول و این نظر را نسبت به تعداد زیادی از فقهای قبل از خودشان دادند. گفتند که «صرّح غیر واحدٍ أنّه لا فرق و فِی السّلاح بین العَصا والحَجر و غیرهما» این را هم گفتند شاید منشأش ظهور آیه‌ی «إنّما جزاء الّذین یُحارِبونَ الله و رَسولَه» باشد. اگر این اطلاق نبود که مطلق محاربه را می‌گوید، نه این که با اسلحه‌ی خاصی. در این آیه می‌گوید: «جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبون» این یحاربون با چه اسلحه‌ای؟ با شمشیر، با نیزه، با عصا؟ نه! این اطلاق شامل همه چیز می‌شود و الّا ایشان می‌گوید که اطلاق نام اسلحه یا عنوان اسلحه بر عصا و حجر، این خیلی وارد نخواهد بود. خصوصاً دومی‌اش. یعنی سنگ را کسی اسلحه نمی‌گوید.

این نکات را قبلاً توضیح دادیم. ایشان می‌آید می‌گوید در خبر سکونی از امام صادق علیه‌السلام که نقل می‌کند: «عن أبیه عن علی علیه‌السلام» از پدران بزرگوارشان و این روایت این‌طوری است.

آمدند از حضرت سؤال کردند «فی رَجُلٍ» درباره‌ی مردی: یک کسی هجوم آورد آتشی را مهیا کرد و با این آتش، خانه‌ی یک عده‌ای را سوزاند.

«فَحتَرَقَت وَاحتَرقَ مَتاعُهم» هم خانه سوخت، هم اقراض و امتعه. علی‌القاعده کسی که به دیگران اضرار برساند، اضرار کند، اموالشان را بسوزاند از بین ببرد، چه حکمی می‌کنند؟ علی‌القاعده این باید غرامت بدهد، خسارت این‌ها را باید بپردازد. اما در این روایت، حضرت می‌فرماید: «إنَّهُ یَغرُمُ قیمَةَ الدّار و مَا فیهَا» وقتی از حضرت نظر خواستند که این را چه کنیم؟ فرمود هم نرخ و ارزش خانه‌ای را که سوزانده بدهد، هم آن متاعی را که در آن سوخته شده ارزشش را بدهد، بعد از این که این غرامت‌ها را داد «ثمّ یُقتَل» سپس این را باید به قتل برسانند.

متاع و خانه را سوزانده. اوّلاً این یک جنایت عادی سر نزده که بگویید آقا این به دلیل مثلاً دعوایی که داشته آمده خانه را سوزانده است. از نوع قضاوتی که حضرت می‌کند «ثمّ یُقتَل» معلوم می‌شود که این محاربه کرده است. این از جاهایی بوده که مصادیقی بوده که با اخافه و خانه سوزاندن، داشته محاربه می‌کرده. در چنین محاربه‌ای، نه شمشیر به کار برده، نه چوب و نه سنگ. خانه‌ی این‌ها را آتش زده است. حالا که آتش زده و این‌ها را ترسانده، هم محارب است، هم جنایتی را که کرده باید عوضش را بپردازد، غرامتش را بپردازد و بعد از این که غرامت را پرداخت به خاطر آن اخافه‌ای که کرده و محاربه‌ای که کرده این را خواهند کشت.

پس در این روایت می‌بینیم که اخافه و جنایت، محقق شده ولی نه با ابزار متداول؛ بلکه ابزار در اینجا کاملاً پیداست که آتش زدن است، آتش است. در موضوع این روایت، هیچ سلاحی به کار گرفته نشده ولی در عین حال فرد آتش برافروزنده برای اضرار به متاع، غرامت می‌دهد و به دلیل این که محارب است، این به قتل هم رسیده می‌شود. یعنی علاوه بر ضمان، ضمان چیزی که تلف کرده است، به قتل هم می‌رسد.

صاحب جواهر در ادامه‌ی مباحث خودش و بعد از نقل آرای فقهای امامیه و عامه، درباره اشتراط یا عدم اشتراط سلاح که از نوع حدید باشد یا نباشد یا چه جور سلاحی باشد، آورده است: «بل فی الرّوضه» ایشان از شهید در روضه نقل می‌کند که: «الاکتفاءُ فِی المحاربَة بالأخذ بالقوّة و إن لَم یکُن عَصا أو حجرٍ و هُوَ لا یخلو مِن وجه». نکته‌ای که ایشان می‌گوید، کاملاً منطبق با واقعیت است. ایشان می‌گوید آن که در معنای محاربه اخذ می‌شود، در تحقق عنوان محاربه ملاک است، اخذ به قوّه است، استفاده از قدرت. این استفاده از قدرت، حتی ممکن است عصا و حجری هم نباشد و این بعید نیست این وجه، وجه درستی باشد که از نظر ما وجه درست است. شما می‌بینید داعشی‌ها وقتی آمدند قدرت به دست گرفتند، یک قفس درست کردند. آن متهمین را از نظر خودشان در این قفس می‌گذاشتند و این‌ها را در آب فرو می‌بردند. هیچ اسلحه‌ای هم به کار نگرفته بودند! آیا این با استفاده از قدرتش با این کار اخافه می‌کرد یا نه؟ حتماً اخافه می‌کرد! حتماً همه را می‌ترساند! ملاک نیست که شما از آتش و آب و گلوله و شمشیر و این‌ها استفاده کنید، بلکه ملاک این است که آن قدرتی که شما پشت کارت داری، این قدرت، تهدید شما را معتبر کند. وقتی قدرت داری با شمشیر گردن بزنی، وقتی قدرت داری با اسلحه تیر خلاص را بزنی، وقتی قدرت داری در قفس آهنی بگذاری و در آب فرو ببری، آن قدرت است که اخافه می‌آورد و آن قدرت است که طرف مقابل را ملزم می‌کند به تبعیت و کرنش.

پس عبارت شهید در روضه که «اکتفاء فی المحاربه بالأخذ بالقوّه» حتی اگر هیچ ابزار ظاهری هم در کار نباشد، مثل فرو بردن در آب. اصلاً سر یک نفر را بگیرند زیر آب فرو کنند، این قدرت را وقتی دارد می‌تواند این تهدید را عملی کند و تهدیداتش معتبر شود این کافی است برای صدق عنوان محاربه.

ایشان ادامه می‌دهند: «کَما أنّه محاربٌ مَع القَصد المزبور»

تا اینجا ما از اسلحه صحبت می‌کردیم که چه سلاحی شرط است یا شرط نیست. ایشان تازه یک قدم بالاتر مطرح می‌کنند که حتی وجود اسلحه هم شرط نیست. همین که قصد اخافه باشد، این کافی است.

«کَما أنّه محاربٌ مع قصد المزبور» یعنی قصد اخافه «وإن لم یحصُل معه خوفٌ منه أو اخذُ مالٍ» حتی اگر خوف، صورت نگیرد و اخذ مالی هم محقق نشود. اما قصد اخافه که باشد، این کافی است.

البته در اینجا عبارات آقایان ممکن است با هم تمایزها و تفاوت‌هایی داشته باشد. برخی می‌گویند که قصد به تنهایی کافی نیست، ابزار اخافه هم باید عرفاً موجب خوف باشد، عموماً خوف را به همراه داشته باشد. که به نظر می‌آید آتش زدن هم خوف را می‌تواند به همراه داشته باشد. یک کسی را از خانه‌اش بیاورند بیرون، نفت می‌ریزند می‌گویند اگر این کار را نکنی خانه‌ات را آتش می‌زنیم. این یک خوف در دلش می‌آورد. یا بگویند اگر فلان کار را نکنی، سرت را زیر آب می‌کنیم خفه می‌کنیم. سه چهار نفری بگیرند، دستش را پایش را ببندند، کله‌اش را توی آب کنند یا در قفس آهنین بگذارند.

پس اگر قصد خوف باشد ایشان می‌گوید کافی است. حتی اگر اموالی را نبرند و خوفی هم حاصل نشود. یعنی ایشان ملاک را قصد اخافه می‌داند. اگر قصد اخافه داشت، حتی اگر خوف هم حاصل نشد و کسی به اجبار او تمکین نکرد یا سرقت یا نحو اعمالی هم محقق نشد، در عین حال از نظر ایشان محارب است و صدق عنوان محاربه انجام می‌شود.

از مجموعه نکاتی که در این بند اول از موضوع اشهار سیف گفتیم، نتیجه می‌گیریم که فقهای بزرگ، وجود و عدم سلاح و نوع اسلحه را برای اخافه و صدق عنوان محاربه، این‌ها را شرط ندانسته‌اند؛ بلکه حرفشان این است که با قصد افساد و اخافه با هر شکلی که اخافه محقق شود، عنوان محاربه هم صدق می‌کند. فرقی هم نمی‌کند که بالفعل، خوف یا تمکین و سرقت حاصل شود یا نه. در عبارت مرحوم صاحب جواهر بود. ملاک واقعی نزد آقایان، قصد اخافه و افساد است که عنوان محارب به دنبالش صدق خواهد کرد. این ملاک و معیار اول یا عنوان اول که اشهار سیف للإخافه که خلاصه‌اش شد اشهار سیف یعنی استفاده از سلاح، موضوعیت ندارد و با هر چیزی که خوف حاصل شود و طرف مقابل را به تمکین وابدارد. این کافی است برای صدق عنوان محارب.

نکته‌ی دوم که در حاشیه‌ی همین مسأله مطرح بود، این که برخی گفته بودند «أشهرَ السّلاح فی اللّیل» یا در شب. علت این که شب می‌گفتند، این بود که در شب، تهدید و اخافه راحت‌تر محقق می‌شود. در روز روشن، رفت و آمد مردم در فضای باز و شلوغ، حتی آن‌هایی که راهزن بودند و راه‌ها را می‌بستند، ممکن بود که در روز به دلیل روشنی هوا نتوانند آن قدرت خودشان را به نمایش بگذارند، افراد را از ترس روی زمین میخکوب کنند که بخواهند اموالشان را بگیرند. لذا در شب به این‌ها حمله می‌کردند و در شب، قدرت فرار کمتر است، راحت‌تر می‌توانند اموال آن‌ها را تخلیه کنند بگیرند و جرأت برای مقابله به دلیل ناآشنایی و نبود دید کافی و بیم این که کسی کمکشان می‌آید یا نمی‌آید، این‌ها کمتر است. در شب راحت‌تر می‌شود اخافه کرد.

با نگاه به کلمات آقایان به این می‌رسیم که آقایان این را پذیرفتند که تفاوتی در این که اخافه در شب صورت بگیرد یا در روز، در صدق عنوان محاربه نمی‌کند. در هر ساعت از شبانه‌روز که اخافه انجام شود، این صدق خواهد کرد بر عنوان محاربه. همین‌طور است که تفاوتی نیست بین این که اخافه کننده مرد باشد یا زن، یا اخافه شونده مرد باشد یا زن. در هر مکانی که باشد اعم از شهر یا جاده، در همه‌ی این حالات، عنوان محاربه صدق می‌کند. مضمون این عبارت به کرات در کلمات فقها تکرار شد که «المُحاربَ و هِی تَجرید السّلاح برّاً أو بحراً» چه در دریا چه در صحرا «لیلاً أو نهاراً» شب یا روز. ببینید فرقی نمی‌کند. این اگر برای ترساندن مردم باشد «لإخافة النّاس فی مصرٍ و غیره مِن ذَکرٍ أو اُنثی» این عنوان محاربه برایش صدق می‌کند.

پس ملاحظه کردید نه شب نه روز، نه زن نه مرد، نه دریا نه صحرا، این‌ها موضوعیتی در صدق عنوان محاربه ندارد. عرض کردیم علت تمرکز بر حمل سلاح در شب که بعضی از روایات، حمل اسلحه در شب را مورد توجه قرار داده است یا در برخی از متون می‌گویند اگر شب حمله کند. این‌ها به خاطر این بوده که تأثیر بیشتر این گونه اقدامات معمولاً در شب بوده است. احساس ناامنی به فردی که مورد هجوم است، در شب بیشتر خواهد بود. ولی شب بودن، روز بودن یا زن بودن و مرد بودن، این‌ها خصوصیتی در صدق عنوان ندارد.

همان‌طور که عرض کردیم، جنسیت به کار گیرنده‌ی سلاح و اخافه کننده هم باز در صدق عنوان محاربه بی‌تأثیر است. هر کس که امکان اخافه دارد و مرتکب آن شود، مشمول ادله‌ی محاربه است. لذا در عبارت مرحوم علامه در قواعد آمده است که: «وَلا یُشتَرطُ الذّکوره» شرط نیست که مذکر باشد «وَ لَا العَدد» حتی عدد هم شرط نیست «بَلِ الشّوکَة» همین که قدرت دارند بر وادار کردن به تمکین، این کافی است. چون می‌ترساند تا وادار به تمکین کند. این عبارت مرحوم علامه بود. یک زن هم می‌تواند به اتکاء توان و قدرتی که دارد راه را ببندد.

ما برای چه تأکید داریم که عباراتی که دال بر عمومیت اخافه است را برجسته کنیم؟ طبیعت اخافه را بگوییم. حالا می‌خواهد با اسلحه باشد یا غیر اسلحه. بگوییم این بقیدٍ مطلق ملاک است در این حکم. برای اینکه می‌خواهیم از این اطلاقش استفاده کنیم و اخافه در فضای جنگ نرم را هم مشمول این ادله کنیم. بنابراین از آن چیزی که الان گفتیم استفاده می‌کنیم که ملاک تقوا به عنوان محاربه، صدق اخافه به قصد افساد است. بعضی وقت‌ها اخافه ممکن است از روی شوخی یا روی آموزش باشد، ما خواستیم با آن قید آن را خارج کنیم. از نظر ما ملاک تحقق عنوان محاربه، صدق اخافه به قصد افساد است. جنسیت اخافه کننده، زمان و مکان، همچنین نوع ابزار برای ترساندن در صدق عنوان محاربه، موضوعیت ندارد. خواه اسلحه سرد مثل سنگ یا عصا، باتوم به کار گرفته شود یا مثلاً شکستن شیشه یا آتش زدن جایی یا شمشیر مثل شمشیرهایی که هست. همه‌ی این‌ها اگر باعث اخافه شود، محاربه در آن صدق می‌کند. حتی اگر کسی را مثلاً از بلندی پرتاب کنند یا به سوزاندن تهدید کنند و او هم بترسد، به‌طور طبیعی می‌ترسد، اینجا هم صدق عنوان محاربه خواهد کرد که این فرد یعنی آن محارب، می‌شود برهم‌زننده‌ی نظم عمومی و امنیت. عنوان محارب یعنی همین، کسی که امنیت و نظم عمومی را برهم می‌زند. با چی؟ با ترساندن، با آتش زدن، در این‌ها صدق می‌کند. مهم وجود قدرت و توان برای اِعمال تهدید است، برای معتبر کردن تهدید است، حتی اگر اخافه با عملیات یا جنگ روانی یا ارائه تلفیقی از اخبار راست و کذب شود؛ به گونه‌ای که فرد یا افراد در اثر این راست و دروغ، تسلیم خواسته‌ی اخافه کننده شوند و از آن تمکین کنند. کسی که قصد افساد دارد با عملیات روانی، با سرهم کردن راست و دروغ، دیگران را می‌ترساند و آن‌ها را در مسیر خواسته‌ی خودش می‌آورد، در حقیقت مدیریت فکری آن‌ها را به عهده می‌گیرد، این هم محارب است و عملش مشمول این حکم محاربه خواهد شد. این عنوان اول.

عنوان دوم، عنوان قطع طریق است که ان‌شاءالله در جلسه آینده بحث می‌کنیم.