1403/07/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الجهاد/جنگ نرم /جنگ افزارهای جنگ نرم
حدیث خوانی
ثُمَّ حُبُّ أهلِ بَیتِیَ الَّذینَ أذهَبَ اللهُ عَنهُمُ الرِّجسَ وَ طَهَّرَهُم تَطهیراً
در ادامهی وصایای پیامبر عظیم الشأن اسلام به جناب ابوذر که فرمود: «أوَّلَ عِبادَتُ اللهِ المَعرِفَةُ بِه» بعد ادامه دادند: «ثمّ الایمانُ بِی» حالا میفرمایند بعد از شناخت خدا و معرفت خدا و ایمان و اقرار به نبوّت رسول اکرم، حبّ اهل بیت من. همین اهل بیتی که أذهب اللهُ عَنهُم الرِّجس، پلیدی از آنها برداشته شده و خداوند متعال آنها را تطهیر کرده، آنها را پاک آفریده است بدون هیچ آلایشی و غل و غشی، معصوماند.
دوستی اهل بیت و حبّ اهل بیت علیهمالسلام، این خواسته و رغبت پیامبر اکرم است. از همه خواسته که اهل بیتش را دوست بدارند و این را پاداش برای زحمات خودش هم قلمداد کرده است. «قُل لَا أسَئَلُکمُ عَلَیهِ أجراً الَّا الموَدَّةَ فِی القُربَی». این دوستی و محبت که مزد رسالت قلمداد شده است، سودش برای مردم است.
«قُل مَا سَألتُکُم مِن أجرِ فَهُوَ لَکُم إنْ أجرِیَ إلَّا عَلی الله» من از شما هیچ چیز نخواستم مگر این که به نفع شما بود، به سود شما بود. این که گفتم «لَا أسَئَلُکمُ عَلَیهِ أجراً الَّا الموَدَّةَ فِی القُربَی» این به این معنا نبود که اجرم را بخواهم از شما بگیرم، اجر من با خداست. این که از شما سؤال کردم و خواستم و تمایل داشتم که شما اهل بیت من را دوست بدارید، برای اینکه مسیر را گم نکنید، اشتباه نکنید، راه غلط نروید. چراغهایی را در طول مسیر گذاشتم به اسم اهل بیتم. از این چراغ به آن چراغ حواستان پرت نشود سراغ جای دیگری نروید. هر کسی که پیرو عملی اهل بیت باشد، این هم هدایت میشود هم جایگاه ویژهای دارد.
مرحوم مجلسی در بحار آورده است که امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمود: «إنَّ أهلَ الجَنَّةِ یَنظُرونَ إلی مَنازِلَ شیعَتِنا» در بهشت، اهل بهشت یعنی کسانی که پذیرفته شدند به بارگاه رسیدند به جایگاه رسیدند اهل بهشتند، اینها وقتی میخواهند جایگاه شیعیان ما را ببینند، به بالاسر خودشان نگاه میکنند مثل وقتی که انسانها در دوردست، ستارهها را میبینند. یعنی پیروان اهل بیت و محبان اهل بیت، با اهل بهشت چنین فاصلهای دارند و به کمال رسیدند.
بحث ما در این بود که آیا ادلهی حرمت اخافه و صدق عنوان محاربه، شامل اخافه در امور سیاسی، امنیتی و اعتقادی هم هست یا نه. اخافه فقط شامل جایی است که سرقت مادی صورت میگیرد یا امنیت معنوی را هم شامل میشود. آیا جایی که اموال را به سرقت میبرند اخافه محاربه است؟ یا اگر اعتقادات را هم غارت کردند با ترساندن، اینجا باز محاربه است؟
فرمایش برخی از آقایان را ملاحظه کردیم تا جمعبندی داشته باشیم. چند نقطه نظر دیگر مطرح میکنیم به خاطر ویژگیای که دارند و بعد جمعبندی خودمان را در این زمینه بیان میکنیم.
مرحوم فاضل هندی، ملاک را اخافه دانسته است. ایشان مطرح میکنند اخافه فرقی نمیکند که با اسلحه باشد یا غیر اسلحه. اطلاق اخافه، همه نوع اخافه را در برمیگیرد. هر کجا خوف حاصل شد محاربه صادق است. ایشان از اطلاق، اینجوری برداشت میکنند و بیان میکنند. «المُحاربُ عندَنا کُلُّ مَن أظهَرَ السِّلاح أو غیره من حَجَرِ و نَحوه» چوبی، سنگی، هر چیزی. حتی این اطلاق ممکن است شامل این که انسان با بیانی اخافه کند هم بشود. «وَ جَرَّدهُ» یعنی سلاح بردارد «أظهَرَ السّلاح و جَرَّدهُ لِإخافَةِ المُسلِمین».
ایشان کلمهی مسلمین را به کار میبرند. در بعضی از فرمایشات إخافة النّاس است. علی ایّحال، اطلاق در اینجا را نمیشود انکار کرد. «کُلُّ مَن أظهَرَ السِّلاح» یا «غیر السّلاح» این که چه اسلحه دارد چه با غیر اسلحه مردم را بترساند.
یحیی بن سعید حلّی اشهار سلاح و اخافه را دو عنصر کافی برای اطلاق عنوان محارب قلمداد کرده است. ایشان میفرماید: «وَالمُسلِمُ المُحارِب مَن شَهَرَ السِّلاح» مسلمان محارب، کسی است که اسلحه برکشد، خواه در دریا یا در صحرا. «سَفراً أو حضراً لَیلاً أو نهاراً رجلاً أو امرائةً فَإن أخاف» اگر ترسانید «وَ لَم یَجنِی» حتی جنایتی را هم مرتکب نشد «نُفِیَ مِنَ الأرض» در صورت عدم جنایت هم تبعید خواهد شد.
ببینید مصادیقی که در آن روزگار اتفاق میافتاده این بوده است که با تشهیر سلاح یا در جادهها و صحاری و بیابانها جلوی مردم را میگرفتند یا در دریا. یا کسی که میخواسته برود راه مردم را ببندد، غریبهای بوده مسافت زیادی را طی میکرده در سفر بوده یا در حذر؛ یا کسانی که راه برایشان بسته میشده مسافر بودند یا در وطن بودند. این کارها یا شب اتفاق میافتاده یا روز، یا زنها این کار را میکردند یا مردها. یا زنان را به غارت میبردند اموالشان را میبردند یا مردها را. این نکاتی را که بیان میکنند، گویای مصادیقی است که در آن روز اتفاق میافتاد. با ذکر این تفاصیل، میخواهند بگویند محارب آنی است که مطلقاً کسی است که سلاح بردارد و بترساند، حتی اگر دزدی هم نکند، جنایتی هم مرتکب نشود. باز میبینید این عبارت، عبارت بسیار خوبی است برای استفادهی ما که بخواهیم بگوییم اخافه مطلقاً، خواه منجر به سرقت بشود سرقت اموال یا سرقت افکار. چون این طرف ترسیده، این عنوان را محارب میکند برای کسی که این را ترسانده است.
محقق اردبیلی، سلاح برکشیدن برای اخافهی مردم را محاربه دانسته و علاوه بر آن تارج اموال در داخل شهر با استفاده از زور را هم محاربه قلمداد کرده است. در عبارت ایشان است: «وَ هُوَ کُلُّ مَن جَرَّدَ السّلاح لإخافَةِ النَّاس فی بَرٍّ أو بحرٍ لیلاً أو نهاراً فی مصرٍ و غیره ذکراً أو انثی». بعد ادامه میدهند: «وَ لَو أخَذَ فی بَلدٍ مالاً بِالمقاهرة و هُوَ محارب» ایشان باز آن عبارت سفرٍ أو حذرٍ این را باز کردند تصریح کردند که حتی اگر در شهری داخل شهری اموال دیگران را با زور تصاحب کند، این محارب است. ملاک آن اخافهای است که آن فرد را به تمکین وادارد. خواستهی آن اخافه کننده را اتیان کند. این میشود محارب.
مرحوم کاشف القطاع بر کشیدن سلاح برای اخافه از روی ظلم و تعدی را ملاک محاربه دانسته است. این که با چه ابزاری و چگونه اخافه میکند، این را ملاک نمیداند.
کلمهی ظلم و تعدی ممکن است بعضی از موارد، آموزش یعنی دورههای آموزشی را یا شوخی را اینها را خارج کند. بالاخره در دورهی آموزشی، جوانها سلاح به هم میکشیدند، میزدند و ضربات و رفتار جدی از خودشان میدادند و سهمگین هم ممکن بود. بعضیها هم مجروح میشدند. یا یک کسی اگر از روی شوخی خواست کاری را انجام بدهد قصد اخافه نداشت، اینها را با این دو قید خارج میکنند اما میفرمایند: «المُحاربُ وَ هُوَ مَن جَرّد السّلاح لإخافةِ النَّاسِ ظُلماً وَ عُدواناً». این عبارت ایشان است.
کلمهی ظلم و عدوان اگرچه در اینجا قید است و محدودهی حکم را تنگتر میکند، اما ازش میشود استفاده کرد که هر کجا که ظلم و عدوان بود هم و اخافهای بود، این عنوان محاربه صدق میکند.
«إخافَةِ النّاسِ ظُلماً وَ عُدواناً» برای کسی که «جرّد السّلاح» این سلاح چیست؟ «مِن سَیفٍ أو رُمحٍ» شمشیر باشد، نیزه باشد «أو سهمٍ» تیر باشد «أو غَیرِها» یا غیر از اینها هرچه که «یَشتَمِلُ عَلی الحَدید» فلزی باشد «مِن الآتِ القتاله». «أو عصاً أو حجرٍ أو نحو ذلک لیلاً أو نهاراً» بالاخره هر چیز فلزی که قاتل باشد، قتال باشد. حالا ممکن است که فلزی هم نباشد ولی قتال باشد؛ چون ایشان میگوید عصا، عصا ممکن است چوبی است، حجر سنگ است. در شب باشد، روز باشد، «قاصِداً إخافة محلّ اعتیاد» این سلاحی را که برمیگیرد، این ابزاری را که استفاده میکند ازش قصد اخافه دارد و اعتیاداً هم بهطور عموم هم این ترسانده است، نگران کننده است. کسی که با چنین ابزاری در برابر این ظاهر شود میترسد. یک سنگ بزرگ برداری بخواهی به سرش بزنی، خوف میکند!
حالا یا قصدش مجرّد اخافه است، یا «طالباً لِمجرّد الفَساد» دنبال این نیست که این را بترساند، دنبال این است که اموالش را ببرد. دنبال این است که وادارش کند به خواستهی خودش. «أو مُریداً لِقَتلٍ أو هتک» «مریداً لِقتلِ أو هتکِ العِرضٍ أو عصر رجالٍ أو اطفالٍ أو نساءٍ أو اخذِ مالٍ بلدٍ أو قریةٍ أو جبالٍ أو وِهادٍ» وهاد یک جای امنی که از دید دیگران پنهان است و در گودالی است. در یک گودالی «أو فی بحرٍ مِن جزیرَةٍ أو سفینَة».
ببینید همهی قیدهایی را که آن روز اتفاق میافتاده با اخافه و با ترس، افراد را وادار به تمکین میکردند که یا از اموالشان در بگذرند یا از نوامیسشان یا از اطفالشان چه در دریا، چه در صحرا، این قیدها را مرحوم کاشف القطاع بیان کرده است.
در دوران ما هم امام (ره) در تحریر آورده است که تجرید سلاح و اخافه و ارادهی فساد. اسلحه برگیرد، بترساند، قصدش هم افساد باشد، این را ملاک محاربه دانستهاند. پس با ابزار بترسانی و قصد فساد داشته باشی. چون دارد «المُحارِبُ هُوَ کُلُّ مَن جَرّدَ السّلاح أو جهّزهُ» جهّزه شاید تعبیری است چون در عبارات قدما، ما ندیدیم. تعبیری است برای اسلحههای امروزی که خشاب میگذارند آماده میکنند یا گلنگدن میکشند. این میشود جهّزه! «کُلّ من جرّد سلاحه» اسلحه از نیام برکشد، آن را آماده کند یا خشاب بگذارد یا گلنگدن بکشد «لإخافَةِ النّاس وَ إرادةِ الافساد فی الأرض». خواه در دریا باشد یا در صحرا «فی برٍّ کانَهُ فی بحرٍ فی مصرٍ أو غیره لیلاً أو نهاراً ولا یشترطُ کونهُ من اهل ریبَه مع تحقّقِ ما ذُکِر».
امام میفرمایند اگر ارادهی افساد داشت، اسلحه برکشید و ترساند، ملاک این نیست که اهل ریبه باشد از اشرار باشد. همین که اخافه کرد و او هم قصد افساد داشت از این اخافه، او محقق است.
«وَ یَستَوی فیهِ أو ذکرُوا وَالأنثی».
عبارت امام هم عبارت روشن و واضحی است و برای ما هم کارایی دارد برای استفاده از اطلاق آن.
1- جرّد السّلاح 2- ارادة الافساد
کسی که اخافه میکند با اسلحه و ارادهی افساد. اسلحه هم فرق نمیکند که چه باشد. ملاک آن خوف حاصل از ابزار است و قصد فساد. در جنگ نرم هم همینجوری است، هم قصد فساد است میخواهد دین مردم را ببرد، میخواهد نظام اسلامی را سست کند، میخواهد مردم را زمینگیر کند در خانه بنشاند کسی در خیابان نیاید حمایت کند. پس ارادهی افساد را دارد و سلاح متناسب با خوف در آن عرصه را هم ازش بهره میگیرد.
ما این ده دوازده تا عنوان و فرمایشی را که از آقایان نقل کردیم، وقتی به همهاش مراجعه میکنیم، چهار عنوان و چهار ملاک مهم در فرمایش آقایان از زمان مرحوم شیخ طوسی تا عصرنا هذا تکرار شده است. برای صدق عنوان محارب که اگر بخواهند به کسی محارب اطلاق کنند، این عناوین... البته با توجه به اختلاف و تفاوتهایی که در دیدگاه فقهای مختلف وجود داشته، این عناوین تکرار شده است. ما باید ببینیم که این عناوین با مراجعه به ادله و تدقیق و تحقیقی که در آن میکنیم کدام را میپذیریم یا نمیپذیریم؟
این چهار عنوان، یکیاش اشهار السّلاح للإخافه است. ما قید للإخافة را زدیم، اینجا ایجاد کردیم گفتیم. چون اشهار السّلاح را همه گفتند. یا «جرّد السّلاح» است یا «أشهر السّلاح» للإخافه برای اینکه آن موارد آموزشی و شوخی و اینها را خارج کنیم فعلاً. پس اشهار السّلاح للإخافه.
2- در بسیاری از جاها واژهی قطع الطریق یا بطاع الطریق مطرح شد. این را هم باید ببینیم که آیا ملاک، قطع طریق است یا ملاک سلب امنیت است؟ خواه در طریق باشد یا غیر طریق.
3- سوم آیا ضروری است طرف از طایفهی اشرار و به اصطلاح اهل ریبه باشد یا نه؟ شرور نیست ولی اقتضا کرده برای اولین بار دارد به زور اصطلاح مردم را اخافه میکند.
4- چهارم قصد و ارادهی فساد هم که در فرمایش بعضی از آقایان بزرگوار از جمله امام راحل بود.
این چهار عنوان در فرمایش آقایان تکرار شده است. ما حالا باید ببینیم میپذیریم یا نمیپذیریم؟ و مستندمان برای پذیرش یا عدم پذیرش این قیود چیست؟
بحث اوّل یا عنوان اوّل که اشهار السّلاح یا تجرید آن است، سلاح را از غلاف خارج کردن. این میشود تجریدش. اشهار آن جایی است که به نمایش میگذاری، بالای سرت میچرخانی.
یکی از روشهای متداول برای ترساندن و وادار سازی به تمکین، همین تجرید سلاح یا اشهار السّلاح است. همینجوری هم که قبلاً گفتیم، تهدید در عملیات اشهار السّلاح یعنی آن وقتی که اسلحه را بالا سر میچرخانند یا تجریدش حتی به قدری جدی است که اگر تهدید شونده، توجه به این تهدید نکند یا بی اعتنا باشد، به قتل میرسد. بنابراین مجبور به اجابت خواستهی اخافه کننده است. حالا یا میگوید پولت را بده، یا میگوید اطلاعاتت را بده، یا میگوید مثلاً میترسانند تا ناموسش را از دستش در بیاورند یا هر چیز دیگری که ممکن است اتفاق بیافتد. بگوید بر علیه اعتقاداتت حرف بزن، مثل کتکی به عمار یاسر زدند زخمیاش کردند تا به خدای پیامبر اکرم اهانت کند.
پس غایت اخافه، وادارسازی به تمکین است، وادارسازی به اطاعت است. خواه تمکین در تسلیم دارایی خودش یا انجام خواستههای طرف مقابل باشد.
شیخ طوسی رحمةاللهعلیه در ذیل آیهی «إنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبونَ الله وَ رسولَه» یکی از مصادیق آن را قطاع الطریق گفت. گفت قطاع الطریق از مصادیق این است ک خوف در دل افرادی که در جاده هستند ایجاد میکنند و آنها را غارت میکنند. ایشان داشت: «هُم قطاع الطّریق الّذی یشهرونَ السّلاح و یخیفونَ السّبیل».
چند نکته در ذیل این اشهار السّلاح وجود دارد که باید این را بیان کنیم و بیان هم تا حدودی کردیم. نکتهی اول این که در نوع اسلحه خصوصیتی بیان نشده است. هر چیزی اگر در ذکر شریفتان باشد گفتیم که برخی معتقدند حتی عصا یا سنگ... پس اسلحه نوعش هیچ خصوصیتی بیان نشده است. مهم این است که آن بهطور اعتیادی اخافه را حاصل کند، هر ابزاری که موجب ترس شود.
علامه در قواعد گفت: «لا یشترط السلاح بَل لَوِ اقتَصَرَ فِی الإخافة عَلی الحَج أو العَصا» اینجوری تعبیر کرد.
فاضل هندی نیز گفت: «مَن أظهَر السّلاح أو غیرَهُ» مهم نیست اسلحه باشد، غیر اسلحه هم باشد «مِن حَجرٍ وَ نَحوه». این هم عبارت فاضل هندی بود.
پس نوعیت اسلحه در فرمایش آقایان تفاوتی نمیکرد. مرحوم صاحب جواهر، این را که اسلحه تفاوتی ندارد، نظر صریح بسیاری از فقها قلمداد کرد. ایشان نمیگفت من میگویم، به اعتقاد من، ایشان فرمود «بل صرّح غیرُ واحدٍ أنّه لا فرق بینَ السّلاح بین العصا والحجر و غیرهما» چه عصا باشد چه سنگ باشد چه هر چیز دیگری. بعد ایشان ادامه میدهد: «و لعلَّه لظاهر الآیه» ظاهر آیه این را میگوید: «جزاء الّذین یحاربون الله» هر جوری که مردم را بترسانند! میگوید اگر این اطلاق نداشته باشد «فَفِی تناول السّلاح لهما» اگر شما بخواهی به عصا و به سنگ اطلاق اسلحه کنی، این پذیرفته شده نیست، اینها اسلحه نیست. «فَفی تناول السّلاح لهما» یعنی برای عصا و حجر، مطلقاً «خصوصاً الأخیر» بهطور مطلق چه عصا چه حجر، خصوصاً حجر «نظرُ أو منعٌ» این پذیرفته شده نیست. کسی نمیپذیرد به سنگ بگوید اسلحه. ولی چون ابزار اخافه است و میترساند، همه تأکید کردند تصریح کردند که حتی عصا و حجر اگر عامل اخافه شود، این هم مشمول آیه است.
ایشان در ادامهی فرمایششان یک روایتی را از امام صادق علیهالسلام نقل میکنند که به دلیل اینکه وقت تمام شد انشاءالله ما این را در جلسهی آینده بیان میکنیم.
پس اجمالاً اوّلین عنوانی را که مطرح کردیم و استخراج کردیم، مسألهی استفاده از سلاح بود. راجع به سلاح، عمومیت اسلحه یا ابزار یا هر چیزی که اخافه کند این را میفهمیم با استفاده از فرمایش آقایان. البته بعضی از روایات هم هست که انشاءالله بهش مراجعه خواهیم کرد.