درس فقه معاصر استاد حسین صفدری

1403/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الجهاد/جنگ نرم /ابزارهای جنگ نرم

حدیث خوانی

ثمّ الایمانُ بِی وَالإقرار بإنّ الله تَعالَی أرسَلَنی إلی کافّةِ النَّاسِ بَشیراً و نَذیراً و داعیَ إلَی اللهِ بِإذنِه و سِراجاً مُنیراً

در ادامه‌ی وصایای پیامبر اکرم (ص) به جناب ابوذر. می‌فرماید بعد از توحید، آن چیزی که مایه‌ی رستگاری است ایمان به منِ پیامبر اکرم است. ایمان به انبیاء، شرط نجات انسان‌هاست. انبیاء آمدند از انسان‌ها دستگیری کنند، مسیر درست را به آن‌ها بنمایانند، راه غلط را به آن‌ها بیاموزند. قرآن پیروی از انبیاء را شرط نجات انسان‌ها می‌دان. «وَ لَقد اَخَذَ اللهُ مِیثاقَ بَنی إسرائیل وَ بعَثنَا مِنهُم إثنَی عشرَ نقیباً و قالَ اللهُ إنّی مَعکُم لَئِن أقمتُمُ الصّلوة و آتَیتُمُ الزّکوة و آمَنتُم بِرُسُلی»

با بنی اسرائیل این جوری پیمان بسته شد، پیمان گرفته شد که اگر نماز را بپا دارند و زکات را عطا کنند و به پیامبران الهی ایمان داشته باشند، این‌ها اهل نجات و اهل بهشت خواهند بود. ایمان به انبیاء، پس شرط موفقیت و بهره‌مندی از صفت کمال است.

یا دارد که «وَالَّذین آمَنُوا بِاللهِ و رُسُله وَ لَم یُفَرِّقُوا بَینَ اَحدٍ مِنهُم اؤلئِکَ سَوفَ یُعطیهِم أجورَها» به خدا ایمان داشته باشید و به پیامبران الهی و تفاوتی هم بین آن‌ها قائل نشوید. به همه ایمان داشته باشید. این‌ها مستحق دریافت اجرند.

راجع به پیامبر اکرم هم فرمود: «الَّذینَ یَتّبعونَ رَسولاً نَبیَ الاُمّی الَّذی یَجِدونَهُ مکتوباً عِندَهُم فِی التّوراتِ والإنجیل» اهل تورات و انجیل، نام پیامبر اکرم را که پیامبر امِّی درس نخوانده بود، این را در کتاب‌هایشان یافته بودند. پیغمبری که «یأمُرهُم بِالمَعروف وَ ینهَیهُم عَنِ المُنکَر» راه‌های هموار و صحیح و طریق الی الله را به آن‌ها نشان می‌داد.

«یُحِلُّ لَهُم الطَّیِّبات وَ یُحَرِّمُ عَلَیهِم خَبائِث وَ یضَعُ عَنهُم اِصرَهُم وَالأغلالَ الَّتی کاَنت عَلَیهِم» پیامبری که آمد این‌ها را رهایی بخشید. کسانی که به این پیامبر ایمان بیاورند «فَالَّذینَ آمَنوا بِه و عَزَّروه» کمکش کنند «واتَّبَعوا النّورَ الَّذی اُنزِلَ مَعَه» از قرآن تبعیت کنند «اولَئِکُ هُمُ المُفلِحونَ» این‌ها رستگارند.

بنابراین ایمان به پیامبر ختمی مرتبت، شرط فلاح و رستگاری است. بدون چنگ زدن به دامن پیامبر اعظم، از رستگاری خبری نیست که نیست.

بحث ما در این بود که آیا اخافه یا همان محاربه، مختص به ناامن سازی جامعه است؟ به ناامن سازی اجتماعی از طریق سرقت و نحو اعمال است؟ یا شامل ابعاد سیاسی ـ اعتقادی هم می‌شود؟ آیا کسی اگر دامن زد به ناامنی سیاسی و اعتقادی هم محارب است یا خیر؟

عبارت مرحوم شیخ طوسی رحمةالله‌علیه را در النّهایه مطرح کردیم. شیخ فرمود: محاربی که «یُجرّد السّلاح» یا محارب کسی است که «المُحارب هُوَ الّذی یجرّد السّلاح» 1- اسلحه برمی‌دارد. 2- اهل ریبه است. کسی است که از اوباش است، اخلال کننده‌ به نظم عمومی است. خواه در شهر باشد یا غیر شهر، در بلاد شرک باشد یا در بلاد اسلام، اقدام او در شب باشد یا در روز «فَمَطافَ علی الذلک» هر بار هر جا به هر شکل چنین عملی را مرتکب شد، «کانَ محارباً».

این عبارت مرحوم شیخ در النهایه بود. شیخ در مبسوط نیز عبارتی دارند و آن این که آورده‌اند: «وَ قال جمیعُ الفقهاء» مرحوم شیخ این جمله را نسبت به همه‌ی فقهای امامیه می‌دهد که : «اِنَ المُراد بِها» منظور از این آیه که می‌فرماید: «إنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبونَ الله وَ رَسولَه» کسانی که به محاربه‌ی خدا و پیامبر خدا رفته‌اند، چه کسانی‌اند؟ شیخ می‌گوید فقهاء تماماً گفتند که «هُم قَطاعُ الطریق» راهزنان! راهزن‌ها کی‌ها هستند؟ «وَ هُوَ مَن شَهَر السّلاح وَ اخافَ السّبیل لِقَطع الطریق» کسانی که سلاح از نیام برمی‌کشند و مسافران در راه را می‌ترسانند تا راه‌بندان کنند و اموال آن‌ها را به یغما ببرند.

بعد اضافه می‌کند: «َالَّذی رَواهُ اًصحابُنا أنَّ المُراد بِها» می‌گوید بر اساس چیزی که اصحاب ما نقل کردند و روایت کردند مراد از آیه «کُلُ مَن شَهَرَ السّلاح وَ اَخافَ النّاس فِی بَرٍّ کانُوا أو فی بَحرٍ و فِی البُنیانِ أو فِی الصّحراء» چه در ساختمان‌ها و منازل و دکاکین حمله کنند یا در بیابان.

چون در عبارت مبسوط، مصداق آیه را قطاع الطریق گفته است، با بیان این روایت می‌خواهد بفرماید «مَن شَهَرَ السّلاح و اَخافَ النّاس» مهم نیست که در جاده باشد یا قطاع الطریق باشد یا نه، هر کسی که مردم را با سلاح بترساند چه در منازل مسکونی آن‌ها حمله بیاورد یا دکاکینشان یا در دریا یا در صحرا تفاوتی نمی‌کند.

یک روایتی را هم اشاره می‌کنند: دزد هم به غیر از قطاع الطریق، محاربه است.

«و فی بَعضِ روایاتِنا» این روایت عامه است. در بعضی از روایات ما یعنی روایات اهل بیت «اَنَّ المُرادَ بِها قطاع الطریق کما قال الفُقهاء» همین‌جوری که در صدر عبارت دارند، قطاع الطریق.

ما استدلالمان به این فرمایش شیخ چگونه است؟ و چیست؟ برای اثبات ادعا. ادعا این است که هر کسی امنیت جامعه را به هم بزند چه با سرقت یا غیر سرقت، یعنی شامل سرقت در جاده‌ها و یا وادار سازی جامعه به تبعیت در امور سیاسی یا اعتقادی، شامل این‌ها می‌شود. ما اوّلاً معتقدیم شیخ در عبارت اول که در نهایه فرمودند، به‌طور مطلق هر کسی که با تهدید سلاح، امنیت جامعه را مختل کند محارب دانسته است.

ایشان فرمود: «کُلَّ مَن شَهَرَ السّلاح» یا «المُحارب هُوَ الَّذی یجرّد السلّاح فمتی فهل عَلَی الذّلک فهُوَ محاربٌ».

این تجرید سلاح یک عمومیت دارد، مطلق است، خواه سلاح او شمشیر باشد یا غیر شمشیر. خواه برای سرقت باشد یا غیر سرقت. خواه برای اخافه‌ی سبیل باشد یا هجوم در بنیان‌ها و ساختمان‌ها. در صحرا باشد یا دریا. همه‌ی این‌ها را شامل می‌شود. پس اطلاق فرمایش ایشان که هر کس «فَمَتی فهل فَهو محارب» این شامل موارد بستن جاده و راهزنی یا شامل مواردی که افراد را به زور در مسائل سیاسی و امنیتی یا اجتماعی وادار به کاری کنند هم خواهد شد. ایشان تازه فرقی در عبارت النّهایه قائل نیست. بین بلاد شرک و بلاد اسلام. طبیعت این عمل یعنی اخلال در امنیت جامعه، مذموم است حرام است و تأکید می‌کنند هر جا چنین چیزی اتفاق افتاد یعنی اخافه، محاربه هم آنجا صادق است. «فَمتی فَهل کانَ محارباً» این اختصاص به موارد سرقت و نحو اعمال ندارد بلکه اطلاق عبارت شامل امنیت اجتماعی، امنیت سیاسی و امنیت روانی می‌شود. یعنی اخلال به امنیت اجتماعی، سیاسی و روانی از طریق اخافه «یَصدُق علیهِ المُحاربه».

تازه می‌توانیم ادعا کنیم که امنیت روانی و فکری و دینی اهمیت بیشتری از اخلال امنیت اجتماعی دارد ک در سرقت و نحو اعمال محقق می‌شود. این که یک نفر نگران باشد اگر در وقتی، سالی، مالی، عازم سفر شد، در راه‌ها ممکن است مورد تعرض افراد شرور واقع شود، این یک مرتبه از خوف است ولی همیشگی نیست. ولی این که هر روز نگران باشد به خاطر اعتقادش، فکرش، اندیشه‌اش، در خانه یا محل کارش، در ساختمانی که زندگی می‌کند یا روستایی که هست، ممکن است که مورد تعرض قرار بگیرد و به دلیل اعتقاداتش تهدید شود یا تهدید عملی شود، این یک مرحله‌ی وسیع‌تری از خوف یا خوف دامنه‌دارتری از آن مرحله‌ی اوّل است.

پس اوّلاً اطلاق فرمایش شیخ می‌تواند مورد استناد باشد. شیخ در عبارت مبسوط، ذیل آیه‌ی «اِنّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبونَ الله و رَسولَه» قید قطاع الطریق را دارد یا آن را منطبق می‌کند بر قطاع الطریق، یعنی کسی که تهدید امنیت اجتماعی را به اجرا در آورده است. «الّذینَ یُحاربونَ الله و رَسولَه» یعنی قطاع الطریق».

آن کسانی که محاربه می‌کنند با خدا، چه کسانی‌اند؟ قطاع الطریق‌اند. قطاع الطریق کی‌ها هستند؟ «هُوَ مَن شَهَر السّلاح وَ اخافَ السّبیل و قطع الطریق».

ممکن است کسی از عبارت شیخ این‌جوری استفاده کند که این آیه، مقصود از این آیه فقط کسی است که با استفاده از سلاح، اخلال در امنیت اجتماعی ایجاد کرده است. کسی که قطع طریق کرده است، کسی که راهزنی کرده است. اما این درست نیست. این انحصار به این معنا ندارد. چرا؟ چون خود ایشان در ادامه یک فرمایش دارند، به استناد روایت اصحاب می‌خواهند بفرمایند که قطع طریق، یکی از مصادیق محاربه است نه تمام معنای محاربه. ایشان آورده بودند که: «وَالَّذی رَواهُ اَصحابُنا أنَّ المُرادَ بِها» مراد از آیه‌ی کریمه «کُلُّ مَن شَهَر السّلاح وَ اَخافَ النّاس». با نقل این روایت که هر کسی که سلاح بردارد و مردم را بترساند چه در دریا، چه در صحرا، چه در ساختمان، چه در بیابان، این مصداقی از مصادیق محاربه است.

بر اساس روایت دیگر، ایشان لوث و دزد را محارب قلمداد کرد و به عنوان یکی از مصادیق ذکر نمود.

پس اطلاقی که در فتوای مرحوم شیخ در النّهایه است و در عبارت ایشان در ذیل بیانی که کردند از مراد «الّذین یُحارِبون» و به استناد روایت گفتند هر کسی که سلاح بردارد و اخافه کند، او محارب است، این اطلاق شامل همه‌ی کسانی است که با قدرت زور در عرصه‌های اجتماعی یا سیاسی یا امنیتی و اعتقادی مردم را اخافه و وادار به تبعیت از خود می‌کنند.

مثالشان را هم عرض کردیم. از شکلات فروشی که چه جوری اخافه شد و چه جوری از فرهنگ و ادب یا از رویکرد عملی خود دست برداشت.

این عبارت مرحوم شیخ در النّهایه بود و در مبسوط.

ابن ادریس رحمةالله‌علیه در سرائر دارد که «المُحارب هُوَ الّذی یجرّد السّلاح وَ یکون مِن اهل رَیبه» عین عبارت مرحوم شیخ. «فی مصرٍ کان أو فی غیر مصر فی بلاد شرک کان أو فی بلاد الإسلام» ایشان هم فرق و تمایزی بین بلاد شرک و بلاد اسلام قائل نیست. در هر مجتمع انسانی، طبیعت اخلال به امنیت، این مغضوب شارع و مذموم است. «لیلاً کانَ أو نهاراً»

بعد ادامه می‌دهند: «فمَتی فهَل ذلک کانَ محارباً» عبارت فمَتی یعنی امر دائرمدار اخافه است. اخافه‌ای که ظلماً و عدواناً انجام می‌شود برای برهم زدن نظم و امنیت جامعه. این فرد محارب به حساب می‌آید.

علامه حلّی رحمةالله‌علیه، عبارتشان یک نکته‌ی جدیدتری هم دارد. استفاده از سلاح و عامل قدرت را برای ترساندن، ملاک قرار دادند. یک عده‌ای ممکن است بگویند در مصادیق جنگ نرم، از سلاح استفاده نمی‌شود و در روایات، «مَن جرّد السلّاح» آمده است یا «سلّ السّیف» آمده است. «فحیثُ» این که در جایی سلاح به کار نرود، اخافه‌ی او محاربه نخواهد بود.

علامه در این عبارت، این برداشت را اصلاح می‌کنند. دارد: «کُلّ مَن أظهرَ السّلاح وَ جرّدهُ لإخافة النّاس» سلاح بردارد از نیام برکشد تا مردم را بترساند در معادلات اجتماعی و غیر اجتماعی. «فی بَرٍّ کان أو فی بحرٍ لیلاً کان أو نهاراً فی مصرٍ أو غیره» همه‌ی این‌ها در عبارات قبلی شیخ و ابن ادریس هم آمده بود.

ایشان اضافه می‌کنند: «لا یشترطُ الذّکورَه» این که فرد اخافه کننده مذکر باشد، این در محاربه شرط نیست. «لَلعَدد» ده نفر باشند یا سه نفر «بَلِ الشّوکَة» اگر قدرت داشته باشند، با قدرت و توانمندی بتوانند اخافه کنند. یک موقعی می‌بینید یک جمعیت پنج نفره به یک قافله‌ای که هیچ سلاح ندارد حمله می‌کنند، در حالی که قافله‌ای چهل نفرند، این پنج نفر بر آن‌ها غالبند. یک بار چهل نفرند به یک مجموعه‌ی پنج نفره حمله می‌کنند، باز هم غالبند. یک جا اسلحه‌ی برتری دارند، باز هم غالبند. ملاک، شوکت و قدرت است. اگر قدرت بر معتبرسازی تهدید و اخافه داشتند، اینجا محاربه شکل گرفته است.

ایشان در ادامه‌ی مطلب دارند: «فلَو غالِبة مرأة الواحِده» اگر یک زن ب دلیل توانمندی بتواند بر افرادی که هجوم آورده غالب شود «فهی قاطعة الطریق» ملاک پس این نیست که مرد باشد یا زن، کم باشند یا زیاد.

نکته‌ی دومی که ایشان متمایز از بقیه‌ی آقایان مطرح کردند: «ولا یَشترط کونه من اهل رَیبه» شرط این نیست که آن افراد اخافه کننده اهل ریبه باشند، یعنی حرفه‌شان اوباش‌گری باشد، آشوبگری باشد. حتی اگر برای بار اول هم هست چنین می‌کنند، پس این عنوان بر آن‌ها صادق است.

بنابر فرمایش مرحوم علامه حلّی، ملاک این نیست که در اخافه زن باشد یا مرد. در اخافه اسلحه‌ی متداول به کار گرفته شود یا نه. یک نفر باشد یا بیشتر. هر کسی که بتواند تهدید معتبر کند اخافه صورت گرفته و محاربه محقق شده است. در جنگ نرم هم اسلحه به حسب ظاهر به کار گرفته نمی‌شود. ممکن است عامل جنگ نرم یک گوینده‌ی تلویزیون باشد که یک خانمی است، به حسب ظاهر اسلحه‌ای ندارد ولی با چیدن مطالب کنار هم، راست و دروغ کردن و پیوند زدن عبارات با همدیگر، جوری می‌کند که ترس بر افراد جامعه مستولی می‌شود. همان‌طوری که طرف مجبور است بنشیند و یک فیلمی را پر کند بگوید من اگر شکلات به کسی دادم، اشتباه کردم. این‌ها در اثر آن معتبرسازی تهدید است.

مرحوم صاحب شرایع، ایشان هم دارد که «المحاربُ کُلّ من جرّد السّلاح لإخافة النّاس» ایشان هم به شکل مطلق بیان می‌کنند. همان‌طور که در عبارات آقایان اطلاق وجود داشت، اینجا هم إخافة النّاس ملاک است «فی برٍّ أو بحرٍ لیلاً کانا أوا نهاراً فی مصرٍ و غیره».

شهید اول رحمةالله‌علیه با یک عبارت نزدیکی به عبارت آقایان، دو قید اضافه می‌کنند. با دو قید دو گروه را حذف می‌کنند. مجموعه‌هایی که برای راهزنی در جاده‌ها نقش‌آفرینی می‌کردند، علاوه بر جماعتی که هجوم می‌آورده و به قافله و کاروان حله می‌برده و شمشیر زیر گلوی آن‌ها می‌گذاشته تا اموال و دارایی‌هایشان را بدهند، دو گروه پشتیبان هم داشتند. به اصطلاح امروز می‌شود این دو گروه را گروه‌های پشتیبانی اطلاعاتی و عملیاتی قلمداد کرد. یعنی یک گروه از صبح تا شب در کمین‌گاه‌ها می‌نشستند، قافله که به نقطه‌ی مطلوب می‌رسید، به گروه راهزن‌ها اطلاع می‌دادند. این‌ها در کمین‌گاه بودند و مراقبت می‌کردند که خطر جدیدی گروه راهزنان را تهدید نکند تا راهزن‌ها بتوانند کارشان را به خوبی انجام بدهند. دیده‌بانی می‌کردند. این‌ها در ادبیات فقهی معروفند به طلیع. یک عده‌ای هم هستند که بعد از این که سرقت انجام می‌شد، برای اینکه راهزن‌ها بتوانند با خیال آسوده و بدون سنگینی بار به کار خودشان ادامه بدهند و تهدید قافله را کم کنند یا اموالی را که به سرقت بردند در محل امنی نگهداری کنند تا در هجوم بعدی افراد کاروان و قافله مجبور نشوند این اموال را پس بدهند، این گروه می‌آمدند اموال ربوده شده را به مناطق امنی می‌بردند. این‌ها را می‌گفتند ردع.

پس 1- مجموعه‌های کسانی بودند که حرفه و شغلشان، حرفه‌ی گردنه‌گیری بود که به این‌ها می‌گفتند اهل الرّیبه. دو تا گروه پشتیبانی داشتند، یک عده طلیع که دیده‌بان بودند، یک عده ردع که کسانی که با پنهان کردن اموال ربوده شده، حمایت می‌کردند مجموعه‌های محارب را که با تجرید سلاح اخافة الطریق می‌کردند.

شهید اول رحمةالله‌علیه می‌فرماید: «المحاربَه و هی تجرید السّلاح برّاً أو بحراً لیلاً أو نهاراً» عین عبارات سایر فقهاء. ایشان هم مطلق می‌فرماید «لإخافة النّاس» اخافة النّاس یعنی هر جا که مردم را با ترس، وادار به تمکین کنند. اخلال به امنیت ایجاد کنند، چه امنیت اجتماعی مثل سرقت یا امنیت اعتقادی و سیاسی مثل وادارسازی به موضع‌گیری‌ها. «فی مصرٍ و غیره مِن ذکرٍ أو اُنثی قویٍ أو ضعیف» این عبارت اخافة النّاس، همه‌ی این‌ها را شامل می‌شود. بعد ایشان ادامه می‌دهند «لَطلیع و لَردع» این که ما می‌گوییم محارب کسی است که تجرید سلاح می‌کند و با اخافه ناامنی ایجاد می‌کند تا افراد را وادار به تمکین کند تا اموالشان را بدهند یا از موضعشان دست بردارند یا اعتقادشان را نادیده بگیرند، این شامل طلیع و ردع نمی‌شود. اما در این نکته با شهید اول اختلاف نظر داریم که در جای خودش بیان می‌کنیم که این‌ها مجموعه و بخشی از جریان ناامن‌ساز جامعه هستند، گروه‌های پشتیبانی در بعضی از موارد، چه پشتیبانی اطلاعاتی، چه پشتیبانی عملیاتی، نقش گسترده‌تری دارند.

صاحب جواهر عبارت واضحی را می‌فرماید اضافه بر مطلبی که سایر فقها دارند. ایشان دارند «المحارب کلّ من جرّد السّلاح و عمله» هر کس که اسلحه از نیام برکشد یا اسلحه حمل کند «لإخافة النّاس» ممکن است حتی اسلحه را استفاده نکند، اما آن جامعه‌ی غارت‌زده می‌داند که این مجموعه، این سوارکارها، این کسانی که هجوم آوردند، این کسانی که تهدید می‌کنند، قدرت اجرای تهدید را دارند. می‌توانند تهدید را معتبر کنند، مثل کاری که تلویزیون‌های ماهواره‌ای می‌کنند، آن کسی که برخلاف نظریاتشان موضع گرفته است تهدید می‌کنند به این که مثلاً مغازه‌ی آن‌ها را آتش بزنند. البته کسانی را هم دارند که با تهدیدی که می‌کنند، شب دو تا کوکتل مولوتوف بیاندازند در مغازه‌اش و آتش بزنند. این نه سلاح برکشیده، نه سلاح به حسب متداول دارد؛ ولی به نظر مرحوم صاحب جواهر، حتی اگر سلاح را تجرید نکند، چون با عبارت «أو حمَلَه» چه تجرید کند چه حمل کند «لإخافة النّاس و لو واحدٍ لواحد عَلی وجهٍ یتحققّ به صدقُ إرادة الفَساد فی الأرض». مهم این است که با این اسلحه‌ای که دارد که چه او را از نیام برمی‌کشد یا برنمی‌کشد، اما اخافه می‌کند قدرت معتبرسازی اخافه‌ی خود را دارد به گونه‌ای که وقتی این تهدید را معتبر کرد و عملیاتی کرد بهش بهش اطلاق کرد که این با اسلحه در حال فساد بر روی زمین است. پس فساد ملاک است، افساد ملاک است در این تعبیر. این که صدق اراده‌ی فساد کند، اگر فساد کرد چه اموال را برباید، چه اعتقادات را برباید، در هر دو صورت صدق می‌کند عنوان محاربه. این هم فرمایش مرحوم صاحب جواهر.

البته بعضی از اساتید و فقهای بزرگوار هم هستند که فرمایشات لطیفی را دارند. ما این‌ها را در جلسه‌ی آینده نقل می‌کنیم و بررسی می‌کنیم.