درس فقه معاصر استاد حسین صفدری

1403/07/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الجهاد/جنگ نرم /ابزارهای جنگ نرم

حدیث خوانی

و أعلم أنّ أوّل عبادة الله المعرفة به

در ادامه‌ی موعظه‌ای که جناب ابوذر از پیامبر اکرم (ص) نقل می‌کنند این است که بدان که اولین گام در عبادت خدا، شناخت خداوند متعال است، معرفت خدا. توحید و شناخت یگانگی خدا که پایه‌ی دعوت همه‌ی پیامبران و موضوع اصلی نزول وحی است. آن چیزی که نخ تسبیح فعالیت همه‌ی انبیاء عظام الهی است، اعلان یکتایی خداست. این خدا را باید عبادت کرد. این را باید شناخت و همین خدا را پرستش کرد و عبادت نمود.

«وَ مَا أرسَلنَا مِن قَبلِکَ مِن رَسول» ما هیچ پیامبری را مبعوث نکردیم الّا «نُوحی إلَیهِ أنَّهُ لا اله الّا أنا فَاعبُدون» این رسالت همه‌ی انبیاء است که به آن‌ها وحی کردیم که خدایی جز خالق یکتای بی همتا نیست. پس همین خدا را ستایش کنید.

به پیامبران متعدد و همه‌ی انبیاء این پیام داده شده است که: «ما لَکُم مِن إلَهٍ غَیرُه» خدایی جز خدای یکتای بی همتا نیست. اساس دعوت همه‌ی پیغمبرها هم همین جمله است. «إنَّما یُوحَی إلَیه أنَّما إلَهُکُم إلَهٌ واحد» هر پیغمبری با بیان این جمله مردم را به توحید دعوت کرد. مراد از توحید هم مقابله با اعتقادات مشرکانه است. در هر زمینه‌ای، در هر جنبه‌ای از جنبه‌ی زندگی، خواه شرک در عبادت باشد... این که به بت‌خانه بیایند و در برابر بت‌ها کرنش کنند یا شرک در تدبیر باشد. اعتقاد داشته باشند که به غیر از خدا مدبری برای امور هست یا در کنار خدا مدبری هست. نه شرک در تدبیر پسندیده است و نه در عبادت. همه‌ی انبیاء با این مقوله مبارزه کرده‌اند. شناخت خدا هم یعنی درک این واقعیت که خداوند متعال در تدبیر امور، شریک و همتای ندارد. «إعلَم أنَّ أوَّلَ عِبادَةِ الله المَعرِفَةُ به». گام اول این است که این را بشناسیم و این حقیقت را ادراک کنیم که خداوند متعال، خدای بی همتاست، خدای قادر است، متعال است.

المیزان هم توحید را غایت و هدف اصلی ادیان شمرده است که هیچ چیز جایگزین توحید نخواهد شد. در آن خطبه‌ی اول نهج‌البلاغه هم از امیرالمؤمنین به یاد دارید که فرمود «أوّلُ الدّین مَعرِفَةُ» گام اول تدیّن به دین خدا معرفت خداست و «کمالُ معرفَةِ» اگر خدا را شناختید، آن موقعی این شناخت به کمال رسیده است که خدا را تصدیق کنید، باور کنید. «و کمالُ التّصدیق توحیدُه» کمال تصدیق هم به این است که آن را واحد لاشریک بدانید؛ یعنی به غیر از توحید نظری و اعتراف به واحد بی‌همتا، در عمل پایبند به توحید باشید. درست است شهادت بدهید «أشهَدُ أن لا اِلَهَ الَّا الله» بعد از مرحله‌ی شهادت و اقرار و معرفت باید انسان‌ها در عمل متعهد به توحید باشند، به وحدانیت خدا. این که خداوند متعال منشاء همه‌ی امور است.

توحید عبادی به این معنا که کسی جز خداوند متعال سزاوار پرستش و عبادت نیست. بحث ما در اخافه به عنوان یکی از جنگ‌افزارهای نبرد نرم بود. عرض کردیم اخافه در جنگ نرم، اهدافی را تعقیب می‌کند. اخافه یک بار برای به تسلیم وا داشتن و به تبعیت وا داشتن برای تسلیم دارایی‌ها است. آنجایی که راهزنان، امنیت اجتماعی را مختل می‌کنند. گفتیم «تارَةً» هدف اخافه اجتماعی است آنجایی که در زندگی روزمره آرامش و آسایش را سلب می‌کنند. چنین کسی محارب است. آن که زندگی اجتماعی مردم را از امنیت تهی کند. «وَ اُخری» سیاسی است وقتی که دشمن تلاش می‌کند با ایجاد ترس و دلهره، دیگران را از اعتقاد و باورها و مسیر معنوی‌ای که پیش گرفته‌اند پشیمان کنند. با دامن زدن به ترس در ذهن و باور طرف مقابل نفوذ می‌کنند، اعتماد به نفس آن‌ها را ازشان سلب می‌کنند و کاری می‌کنند که از مسیر توحیدی یا باورهای معنوی یا اعتقادات دینی پشیمان کنند.

نوع اول که اخافه‌ی افراد یا جامعه بود، برای ایجاد ناامنی‌های اجتماعی، عبارات فقها را خواندیم که این اخافه محاربه نامیده شده است.

این شاید جلوه‌اش جلوه‌ی اخافه‌ی سخت باشد که با زور شمشیر، مردم را بترسانند و به خواسته‌های خود وادار کنند. گفتیم هم تفاوتی نیست که این اخافه در شب باشد یا روز، در شهر باشد یا روستا، در جاده باشد یا در هر نقطه‌ی دیگری؛ اما اگر اخافه، اخافه‌ی سیاسی شد، اخافه‌ی اعتقادی شد، اخافه‌ی نرم شد، این هم از مصادیق محاربه خواهد بود. این هم حرام خواهد بود. گفتیم این نوع از اخافه برای تسلیم اراده‌هاست. اراده‌ی دیگران را به تسلیم واداشتن. این که جامعه را وادار کنند تا تسلیم خواسته‌ی طرف مقابل شود. در این فرض، ایجاد ترس زمینه‌ساز تسلیم طرف مقابل یا جامعه‌ی هدف خواهد بود تا اهداف عالیه‌ی خودش را، باورهایش را، فرهنگش را، دینش را کنار بگذارد و از آن منصرف شود.

کی چنین حالتی پیش می‌آید؟ وقتی ایمان و اراده مانع تحقق اهداف و امیال دشمن‌اند. دشمن زمانی که از شکستن دژهای مستحکم در مرزها و شهرها ناامید می‌شود، با ترساندن آحاد جامعه یا نخبگان آن، دژ اعتمادبه‌نفس را هدف قرار می‌دهد و آن را فرو خواهد ریخت. نظام محاسباتی را مختل می‌کند تا طرف مقابل خودش را وادار به تسلیم کند. اگر دشمن بتواند با یک هجوم و یورش، مرزها را فتح کند، بتواند با یک یورش فلسطینی‌ها را از غزه اخراج کند و آن‌ها را نابود کند و غزه را در اختیار بگیرد یا جنوب لبنان را فتح کند، شاید نیازی به گام برداشتن در اخافه‌ی معنوی نداشته باشد؛ اما وقتی می‌بیند مردم به اتکاء ایمان و اعتقاد از مرزهای خودشان حراست می‌کنند، برای اینکه قوّت و قدرت و اعتمادبه‌نفس مقاومت را بشکند، اول ایمان آن‌ها را سلب می‌کند. تلاش برای از بین بردن مقاومت معنوی و دینی و فرو ریختن روح ایمان و اعتقاد، یکی از مصادیق واقعی نفوذ اطلاعاتی است که با معتبرسازی منشاء خوف در افکار عمومی، جامعه را وادار به تسلیم یا تلاش می‌کنند جامعه را وادار به تسلیم کنند. با اخافه و دامن زدن به نگرانی و ترس، رویکرد جامعه را می‌خواهند مدیریت کنند.

یک مصداق ملموس از اخافه و مدیریت افکار عمومی، از طریق عملیات نرم برای وادار کردن جامعه به خواسته‌ها و امیال خود یا به اصطلاح مدیریت افکار و ادراک جامعه، موضوعی است که در سفر رئیس‌جمهور شهید آیت‌الله رئیسی به سنندج رخ داد.

دنیایی که معتقد به آزادی است در ادعا، دنیایی که می‌گوید هر کسی می‌تواند هر اعتقادی را که دارد داشته باشد و از اعتقادش دفاع کند. دنیایی که به آزادی فکر، قلم و اندیشه به حسب ظاهر اعتراف دارد. همین این دنیا با استفاده از رسانه‌ها و کمپانی‌های تبلیغاتی ببینید در این سفر چه کرده‌اند. یک کاسب سنندجی برای احترام گذاشتن به میهمانی مانند رئیس‌جمهور، شکلات تعارف کرد. این یک اقدام کاملاً برآمده از فرهنگ یک هموطن است، هموطن کرد. ممکن است همین هموطن به لحاظ اعتقادی با رئیس‌جمهور تمایز داشته باشد، او شیعه است این سنی. نژادی او کرد است این فارس است. این هموطنی که حسب ظاهر به حسب ظاهر آزاد است در این که مهمانش را چگونه پذیرایی کند یا چگونه به او ابراز علاقمندی کند، وقتی شکلات تعارف کرد شما دیدید که رسانه‌های دنیا که در جهت مقابل انقلاب اسلامی ایران ایستاده‌اند، چگونه واکنش نشان دادند و چگونه اخافه کردند. در حدی این فرد را ترساندند که مجبور شد بنشیند و با پر کردن یک قطعه فیلم از خودش ابراز نگرانی و ترس کند یا ابراز پشیمانی کند بگوید اشتباه کردم.

چه چیزی این هموطن را وادار به ابراز پشیمانی کرد؟ آیا به اشتباه تعارف کرده بود بعد فهمید اشتباه کرده؟ یا نه تعارفی که کرده بود، حرمت‌گذاری که کرده بود، احترامی که گذاشته بود برآمده از باور و فرهنگش بود؟ اما چون این باور و فرهنگ، رئیس‌جمهوری را که طبق خواسته‌ی آن‌ها عمل نمی‌کند در افکار عمومی بالا نمی‌برد، کاری کردند از اخافه و ترس که این کاسب را برای باقی ماندن فضای زندگی‌اش، برای آتش نگرفتن مغازه‌اش، برای به قتل نرسیدن خودش و بستگانش، وادار کردند که از این رفتار ابراز پشیمانی کند. این هم اخافه است.

این اخافه، این ترساندن، برای این نبود که اموال این کاسب را ازش بگیرند، برای این بود که رویکردش را مدیریت کنند. رویکرد چه بود؟ یک اقدام بسیط و ساده در احترام و حمایت از رئیس‌جمهور محبوب و شهید. دیدید این سوژه در زمان خودش به اصلی‌ترین موضوع فعالیت تبلیغاتی و رسانه‌ای تبدیل شد و یک رسانه‌ای مثل تلویزیون ایران اینترنشنال که در حقیقت پایگاه ترویج خشونت علیه ملت ایران است، چگونه نفرت پراکنی علیه ایران و رئیس‌جمهور و نظام حاکمیتی را آغاز کرد.

من الان آن جنبه‌ای را که می‌خواهم بهش اشاره کنم این است که با استفاده از ابزار نرم، تهدید را در رسانه و در کوچه و خیابان سنندج علیه این فرد کاسب در حدی معتبر کردند که مجبور شد رفتارش را تغییر بدهد و از کرده‌ی خودش ابزار پشیمانی کند.

پس می‌شود سطح تهدید را بدون استفاده از اسلحه به حسب ظاهر در حدی افزایش داد و معتبر کرد که انسان‌ها و رفتار آن‌ها را مدیریت کرد. انسان‌ها برای سلامت خود، منتلکات و زندگی‌شان و سلامت بستگانشان مجبور شوند بر خلاف اعتقاد و باور خودشان موضع‌گیری کنند.

این یک نوع اخافه برای وادارسازی به تمکین است. هم اخافه صورت گرفت، هم تمکین صورت گرفت، هم تهدید کاملاً واضح بود، هم به حسب ظاهر از ابزار و سلاح تهدید کننده استفاده نشده بود. همه‌ی این‌ها در دنیایی صورت می‌گیرد که ادعای آزادی و آزادی بیان کاملاً گوش دنیا را کر کرده است. مدعیان همین آزادی این‌جوری آزادی را به یک نفر تنگ کردند. در طول تاریخ هم این مسائل بوده است.

در یک سایز بزرگتر، رژیم صهیونیستی برای وادار کردن مردم فلسطین به عدم حمایت از گروه‌های مقاومت، تهدید می‌کند که هر کسی یا هر خانواده یا هر محله‌ای به یک مجاهد مقاومت از عناصر گروه حماس پناه بدهد یا آن را حمایت کند، یا آن را به نوعی در محله‌ی خودش پنهان کند، آن محله و خانه را تخریب می‌کند.

تخریب، آن‌قدر در افکار عمومی و ذهن ساکنان غزه معتبر می‌شود که هیچ‌کس جرأت نکند حتی از فرزند خودش که اگر از اعضای گروه مقاومت یا گروه‌های مقاومت شود حمایت کند. اهالی خانه را از منزل خارج می‌کنند، بعضی از اوقات بدون اینکه خارج کنند، یا خانه را در مقابل چشمان آن‌ها تخریب می‌کنند یا بمب می‌ریزند خانه را بر سر آن‌ها تخریب می‌کنند.

این اخافه و این معتبرسازی خوف از کجا نشأت می‌گیرد؟ از تبلیغات. چون چند نمونه از این گونه عملیات‌ها را قبلاً انجام دادند، با تبلیغات، این عملیات‌ها را معتبر می‌کنند که کسی جرأت تکرار این حوادث را نداشته باشد. یعنی دشمن وقتی در میدان قادر به مهار و کنترل و یا ریشه‌کن کردن حماس نیست، سعی می‌کند آن را بی پشتوانه کند و برای بی‌پشتوانه کردن باید حمایت مردمی را از روی آن‌ها بردارد. برای اینکه حمایت مردمی را بردارد، آن‌ها را می‌ترساند. این حمایت چه جوری باید تقلیل پیدا کند؟ مردمی که می‌بینند حماس با خونی که می‌دهد و با عملیاتی که می‌کند و با جهادی که انجام می‌دهد، هر روز از آن‌ها دارد حمایت می‌کند؛ ولی چه دلیلی دارد که حمایتش را از این گروه کاهش بدهد؟ افزایش ترس و معتبرسازی تهدیدات و ناامن کردن روحیه و روان جامعه با رفتار خشونت‌آمیز. یعنی با راه انداختن جنگ روانی به وسیله‌ی اخافه، کاری می‌کنند که یک گروه، یک مجموعه، یک هسته‌ی عملیاتی که برای آزادی سرزمین تلاش می‌کند، آن را از حمایت مردمی تهی کنند. پس این یک کاربرد سیاسی است یا کاربرد امنیتی است در اخافه.

پس اخافه یا کاربرد اجتماعی دارد، جایی که دزد سر گردنه، دیگران را با ترس وادار به تمکین می‌کند تا اموالش را در اختیار بگذارند. یا اهداف سیاسی ـ امنیتی دارد، جایی که با اخافه کاری می‌کنند جامعه در مسیر سیاسی و امنیتی خودشان قدم بردارند. این که می‌گوییم اخافه، جنگ‌افزار در نبرد نرم است، برای گستردگی کاربرد این سلاح از سوی دشمن و میزان تأثیری است که در جامعه بر جای می‌گذارد.

با این وصف، ما باید بررسی کنیم و ببینیم آیا ادله‌ی حرمت اخافه که در امنیت اجتماعی که از آن به محاربه یاد شد، آیا شامل اخافه در امور و امنیت سیاسی و امنیتی نیز هست یا خیر؟

ادله‌ای را که فقهای عظام مطرح کردند و با آن اثبات می‌کنند که محاربه برای ناامن کردن جامعه، چه شهرها، چه روستاها، چه دریاها، چه طرق و جاده‌ها حرام است. جایی که سرقت صورت می‌گیرد اخافه حرام است، آیا جایی که مردم را وادار به تغییر موضع سیاسی و امنیتی می‌کنند، باز هم این ادله شامل می‌شود و حرام است یا خیر؟

ما اعتقادمان این است که ادله شامل ناامن‌سازی جامعه است. این که جامعه ناامن شود چه توسط زن یا مرد، چه توسط اسلحه یا بدون سلاح، چه با آتش زدن چه با ترور کردن، چه در روز باشد چه در شب باشد. شارع مقدس تمایل دارد جامعه‌ی اسلامی و انسانی در امنیت به سر ببرد. ناامن کردن این جامعه برای ربایش و غارت اموالش حرام است، همان‌طور که برای ربایش و غارت اعتقادات و فرهنگش نیز حرام است. اگر قرار است جامعه ناامن شود، چه در جنبه‌ی اجتماعی یا در جنبه‌ی سیاسی و امنیتی، با هر ابزاری که صورت بگیرد این هم حرام قلمداد می‌شود.

ما تأکید می‌کنیم که ادله‌ی حرمت اخافه برای اهداف اجتماعی، مشابه مواردی است که اخافه صورت بگیرد برای اهداف سیاسی و امنیتی. برای اهداف دنیوی و اهداف اخروی. برای اهداف مادی و اهداف معنوی. در هر حالت حرام است. این ادعای ماست.

این ادعا را چگونه باید ثابت کنیم؟ ما باید به ادله مراجعه کنیم و به فتاوایی که فقهای عظام دادند و استدلالی که کردند. برای اینکه این موضوع را پاسخ بدهیم که اخافه شامل اخافه‌ی نرم برای تغییر دیدگاه و اعتقادات نیز هست یا فقط شامل مواردی است که در ابعاد اجتماعی، زمینه‌ساز سرقت و نحو اموال است، باید ابتدا به لسان ادله و فتاوای آقایان مراجعه کنیم. اگرچه بعضی از این فتاوای را ما به مناسبت‌های دیگری ممکن است تکرار کرده یا تکرار کنیم، اما به دلیل توجه دادن به اهمیت و اهمیت موضوع، به نظرم ارزش این را دارد که ادله را با هم مرور کنیم. ببینیم از کجای ادله می‌توانیم این استفاده را داشته باشیم.

ادله عرض کردیم بخشی‌اش فتاوی است، عبارات فقها و بخشی مراجعه به اصل ادله. در گام اول، فتاوای آقایان را مرور می‌کنیم.

مرحوم شیخ طوسی در النهایه عبارتی دارد. آن عبارت این است: عبارت را امروز می‌خوانیم، توضیحش را در جلسه‌ی آینده بیان می‌کنیم.

ایشان دارد: «المُحارب هُوَ الَّذی یجرّد السّلاح و یکونُ مِن اهل الرّیب فی مصرٍ کان» کسی که اسلحه از نیام برمی‌کشد و آشوبگر است. اهل هجوم به مردم است. این از مجموعه‌ی عناصری است که در زبان امروز و ادبیات امروز، آن‌ها را شرور می‌خوانیم، اشرار. کسی که اسلحه برمی‌دارد و شرور است «مِن اَهلِ الرّیبه فی مصرٍ کان أو غیرِ مصر فی بلادِ شِرک کانَ أو فی بِلاد الإسلام لیلاً کانَ أو نهاراً فَمَتی فهل کانَ محارباً» این محارب است.

ما از این می‌خواهیم بهره بگیریم برای اثبات مدعای خودمان. مدعای ما چیست؟ این که ادله و فتاوایی که بر حرمت محاربه در امور اجتماعی، راه‌بندی‌ها، راهزنی‌ها و سرقت‌ها حرام است، همین‌جوری که در امور اجتماعی حرام است در این امور هم محرّم است. بیان این مسأله ان‌شاءالله در جلسه‌ی آینده.