درس فقه معاصر استاد حسین صفدری

1403/07/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الجهاد/فقه جنگ نرم /ابزار جنگ نرم

حدیث خوانی

با اباذر اُعبُدالله کأنّکَ تراه فإن کنتَ لا تَراهُ فإنّه یراک

خدا را همواره ناظر و شاهد بر اعمال و رفتار خودت بدان. به گونه‌ای خدا را عبادت کن گویا که در محضر خدایی. هر چند ما خدا را نمی‌بینیم، اما خداوند شاهد رفتار و کردار و عبادت‌های ماست.

امام صادق علیه‌السلام در تبیین همین معنا به یارانشان فرمودند از خدا به نحوی پروا کن که گویا در محضر ربوبی هستی و آن را مشاهده می‌کنی.

خفِ الله کأنّک تراه و إن کنت لا تراه فإنّه یراک؛ چه در مقام عبادت، چه در لحظه‌ی لغزش باید خدا را ناظر رفتار خودت بدانی.

حضرت در ادامه فرمودند که اگر خیال می‌کنی که خدا تو را نمی‌بیند، بدان که به قدرت خدا کفر ورزیدی. خدایی که قادر نیست انسان‌ها را در نظر داشته باشد و آن‌ها را تحت کنترل خودش داشته باشد، این خدا خدای ناقصی است. چه جوری ممکن است خدایی که بین انسان و قلبش حلول می‌کند «إنّ الله یحول بین المَرءِ و قلبه» خدایی که از رگ گردن به انسان نزدیک‌تر است. «أقربُ إلیکُم مِن حبل الوَرید» این خدا ممکن است که انسان را ملاحظه نکند، مشاهده نکند، تحت نظر نداشته باشد. کسی که چنین تصوّری دارد، این در قدرت و توانمندی‌های خدا تردید پیدا کرده و کفر ورزیده است.

«فإن کنتَ تَری أنّه لا یراک فقد کفرت» اگر خیال می‌کنی که نمی‌بیندت، تو کفر ورزیدی. لکن اگر با اعتقاد به این که خدا ناظر بر رفتار توست، معصیت کردی و خدا را نادیده گرفتی، آن را أهونُ النّاظرین قرار دادی، در محضر خدا کاری می‌کنیم که در برابر یک طفل از انجامش خجالت می‌کشیم.

«وَ إن کنتَ تَعلمُ أنَّه یَراک ثُمَّ بَرَزتَ لَه بِالمَعصیَة فقد جعلتَه مِن أهوَن النّاظرین علَیکَ»

بنابراین هیچ خلوتی نیست مگر این که محضر خداست. چه این خلوت برای عبادت باشد یا برای معصیت.

امیرالمؤمنین هم فرمود: «إتّقوالله إتبقوا مَعاصِیَ الله فِی الخَلَوات» از معصیت کردن خدا در لحظات خلوت بیم داشته باشید «فإنّ الشّاهدَ هُوَ الحاکِم» آن که فردای قیامت در بالای میز نشسته و محاکمه می‌کند، او شاهد امروز رفتار ماست. نیاز به شاهد دیگر ندارد. از عصیان خدا باید در هر حالی خصوصاً در خلوت پرهیز داشت. توجه به خداوند متعال در هنگام عبادت باعث می‌شود که خضوع و خشوع انسان بیشتر شود. انسان به فقر خودش و به غنای الهی بیشتر توجه کند. و در لغزشگاه‌ها باعث می‌شود که انسان پروا و خویشتن‌داری کند. در سختی‌ها و مشکلات هم یاد خدا مایه‌ی دلگرمی و احساس تنهایی نکردن است.

«هُوَ مَعَکُم أینَ ما کنتُم» وقتی خدای قادر متعال، خالق هستی، «الّذی خلقَ السّموات والأرض فی ستّة أیّام ثمّ استَوی عَلی العرش» خدایی که حتی پلک نمی‌زند و یک لحظه هم غافل نیست «لا تأخذُه سِنَةٌ وَ لا نَوم» خدایی که نسبت به تک تک دانه‌هایی که در زمین فرو می‌رود و هرچه که از زمین بروید به آن واقف است، «یَعلَمُ ما یَلجُ فِی الأرض و ما یَخرُجُ مِنها» وقتی این خدا با ماست، ما نباید احساس تنهایی، ترس و نگرانی کنیم. این خدای بزرگ متعال با ماست، در سختی‌ها و در شرایطی که هیچ پناهی جز خدا نداریم.

پس در خلوت‌ها باید از خدا بیم داشت، چه در لحظه‌ی عبادت و چه در لحظه‌ی معصیت. در عبادت در محضر خدا عبادت می‌کنیم، پس خشوع ما بیشتر خواهد شد. و در معصیت، خویشتن‌داری کنیم.

بحث ما در ابزار جنگ نرم بود به خوف و اخافه رسیدیم. دشمن برای اینکه بر باورهای ما اثر بگذارد، از ابزار خوف استفاده می‌کند، از ابزار اخافه استفاده می‌کند.

خوف چیست؟ اخافه کدام است؟

راغب در تبیین معنای خوف، آن را انتظار بروز یک امر ناخوشایند تعریف می‌کند. می‌گوید انتظار بروز امر ناخوشایند، مستند است به گمانه‌ها یا دلایل قطعی. «الخوفُ توقّع مکروهٍ عن أمارةٍ مظنونه أو معلومه» خواه منشاء این خوف، گمان باشد یا علم باشد. «کما أنّ الرّجاء» در مقابل خوف، طمع محبوب را داریم که می‌خواهد از اماره‌ی مضنونه باشد یا معلومه.

خوف، متضاد با امن است. احساس خوف یعنی احساس ناامنی. احساس امن یعنی احساس آرامش. ادراک مفهوم متضاد خوف که امنیت و احساس آرامش است، به ادراک مفهوم خوف که دغدغه، نگرانی و اضطراب است کمک می‌کند.

«یُعرَفُ الاشیاء بأضدادها»

پس خوف، انتظار امری ناخوشایند بر اساس ظنیات یا علم. دشمن، گمان خوف را در انسان‌ها پرورش می‌دهد، احتمال خوف را پرورش می‌دهد در شرایط حساس.

بعد ادامه دادند که: «یُستَعمَلُ ذلک فی الأمور الدّنیویة والاخرویّة» هم در امور دنیا هم در آخرت. «یرجونَ رحمةُ و یخافون عذابه» این یخافون عذابه، خوف عذاب در دنیا که نیست، در آخرت است. یخافون عذابَه، عذاب خدا در خوف است.

«وَ إن خِفتُم ألَّا تُقسِطوا فِی الَیَتَمَی فَانکِحُوا ما طابَ لَکُم مِنَ النِّساء»

در رابطه با یتیم‌داری می‌گوید اگر ترسیدید خوف داشتید که نتوانید قسط را بین یتیمان و فرزندان خودتان رعایت کنید. این خوف، خوف دنیوی است.

«إن خِفتُم ألَّا تَعدِلُوا فَواحِدَه» این خوف، خوف دنیوی است.

پس خوف، هم در امور دنیا استعمال شده است، هم در امور اخروی.

اخافه یا ترساندن دیگران، عملی غیر مجاز است محرّم است. مرحوم صاحب جواهر رحمةالله‌علیه این رأی را موافق با ادله‌ای از کتاب و سنت برشمرده و آن را معقد اجماع می‌داند و فرقی هم بین ترساندن مسلمان و غیر مسلمان قائل نیست. پس ایشان می‌فرماید عملی حرام است، جایز نیست، کتاب و سنت بر آن دلالت دارد و اجماع هم بر آن شده است که مسلمان یا غیر مسلمان را نباید ترساند.

ایشان احکام مواردی از اخافه در صورتی که منجر به اضرار به غیر شود، مثل ترساندن زن باردار اگر منجر به سقط جنینش شود، این‌ها را بر شمرده است که الان موضوع بحث ما نیست. احکامش را هم گفته است و تأکید می‌کند که با کتاب و سنت و اجماع، حرمت اثبات می‌شود.

عموماً فقها هم به استناد آیه 33 سوره مائده، بر حرمت خوف، استدلال کردند. بر حرمت اخافه استدلال کردند. ما اجماع مورد ادعا را، اجماع مدرکی می‌دانیم. یعنی یک دلیل مستقلی نمی‌توانیم به عنوان یک دلیل مستقل، آن را بپذیریم؛ چون مدرک این اجماع، همان آیه‌ی قرآن و روایات وارده است. از این جهت ما راجع به مستند ادعای مرحوم صاحب جواهر یا ادله‌ای که در این باب اقامه شده است بحث می‌کنیم.

قبل از وارد شدن در بحث، چند نکته را هم بیان می‌کنیم. نکته‌ی اول در سوره مائده، آیه 33، اخافه کننده، محارب قلمداد شده است. «الّذینَ یُحاربونَ الله» انسانی که با خدا محاربه می‌کنند و با رسول خدا محاربه می‌کنند.

محارب چیست؟ محارب در لغت از حرب به معنای جدال، جنگ، دعوا، رزم، ستیز و کارزار آمده است. نقیضش هم سلم است به معنای صلح و آرامش. محارب اسم فاعل است از حارب به معنای جنگجو و مقاتل. در اصطلاح فقه، محارب به کسی می‌گویند که برای ترساندن مردم دست به اسلحه می‌شود و دیگران را اخافه می‌کند و می‌ترساند.

مرحوم شیخ طوسی رحمةالله‌علیه دارد که «المحارب الّذی ذکره الله تعالی فی آیة المحاربه» محاربی که در آیه‌ 33 سوره مائده ذکر شده «هُم قطاع الطریق الّذین یشهرون السلاح» کسانی که راه‌بندان ایجاد می‌کردند در مناطق غیر مسکونی، در جاده‌ها با کشیدن اسلحه و «یخیفون السّبیل» کسانی که در راه هستند را اخافه می‌کردند، می‌ترساندند برای اینکه اموالشان را به غارت ببرند، برای اینکه نوامیسشان را به غارت ببرند.

مرحوم شهید اول رحمةالله‌علیه در تعریف محارب دارند که «تجرید السّلاح لإخافة النّاس» سلاح بر کشیدن و از نیام در آوردن برای ترساندن مردم. این را محاربه دانستند.

مرحوم محقق در شرایع دارد که: «المحارب کلّ من جرّد سلاح لاخافة النّاس» هر کس سلاح از نیام برکشد برای ترساندن مردم.

فاضل مقداد رحمةالله‌علیه، این تعریف را به کل فقها، فقهای عامه و خاصه نسبت داده است. «و عند الفقهاء کلّ من جرّد السلاح لاخافة النّاس».

البته توضیح می‌دهند که مراد از اخافه، هر ترساندنی را اخافه نمی‌گویند. اخافه به معنای محاربه؛ بلکه منظور تهدید معتبر به قتل است. اگر با تجرید سلاح و یا در زمان ما با گرفتن اسلحه در مقابل فردی آن را تهدید کنند بترسانند برای اینکه آن را وادار به تمکین کنند. البته بعضی‌ها می‌گویند وادار به اینکه اموالش را تحویل بدهد. اموال یکی از مصادیق وادارسازی به تمکین است.

یک کسی را تهدید می‌کنند که شهادتی بدهد. یک کسی را تهدید می‌کنند که اموالش را ببرند. یک کسی را تهدید می‌کنند ناموسش را جابه‌جا کنند. همه‌ی این‌ها اخافة النّاس است و محاربه است.

ایشان دارد «وَلا یکفی مطلق الاخافة بَلِ الاخافة منَ القتل بِقصد أخذ المال قیلةً» کشتن کسی را ناگاه می‌گویند قیله. کسی را به قصد قتل، تحقیق کنند که وادار به تمکین کنند. می‌خواهد این کشتن پنهانی و به ناگاه باشد یا جهراً و به صورت آشکار.

«بحیث لو لم یخفه و یترک المال له لقتله و عقب مالَه» محاربه آنجایی است که وقتی تهدید می‌کند، تهدیدش به قدری معتبر است که اگر او اطاعت نکند، این هم شلیک می‌کند یا با شمشیر، سر را از بدن جدا می‌کند و اموال را به غارت می‌برد.

پس تهدید با اسلحه منوط به این که تهدید، تهدید معتبر باشد به نوعی که اگر اخافه کننده از اخافه کننده تبعیت نشود بیم قتل باشد، این را محاربه گفتند. کسی که با سلاح، با تهدید سلاح، امنیت جامعه را مختلف کند، این هم محاربه است.

پس محارب یعنی آن اخافه کننده، کسی است که با زور سلاح، با معتبرسازی تهدید، آن افراد طرف مقابل یا تهدید شوندگان را وادار به تمکین می‌کند.

اخافه و ترساندن دیگران از روی ستم و ظلم، ظلماً و عدوانا، کاربردهای گوناگونی دارد. گاهی اخافه موجب بر هم زدن امنیت و نظم اجتماعی است و منجر به تمکین و واگذاری ممتلکات و دارایی‌های افراد به اخافه کننده می‌شود. این قصه خصوصاً در جاده‌ها، راه‌ها اتفاق می‌افتاده. راهزن‌ها به قصد غارت قافله‌ها حجوم می‌آوردند و با استفاده از زور شمشیر، تک تک افراد قافله را وادار می‌کردند تا دارایی‌های گرانبهای خودشان را تسلیم کنند.

مشابه این مواردی بوده که در تاریکی شب به منزلی، به روستایی به جایی هجوم می‌بردند و در شب با استفاده از اسلحه و شمشیر، اخافه می‌کردند و اموال آن مردم را به تاراج می‌بردند. به همین دلیل است که بعضی از فتاوی و کلمات فقها حکم استفاده از اسلحه برای اخافه در شب را با روز تمایز قایل شدند؛ چون در شب و در فضایی که امکان مساعدت و کمک نیست، ضریب خوف افزایش پیدا می‌کند. چه در جاده‌ها باشد چه در شهرها.

هجوم قطاع الطریق به قافله‌ها با هدف غارت اموال، یک مسأله‌ی رایجی بوده و به دلیل کثرت وقوع، این مسأله از گذشته در فقه مورد توجه فقها و علما واقع شده است و آن را به استناد آیه‌ی 33 سوره مائده، محاربه قلمداد کردند.

مرحوم علامه حلّی رحمةالله‌علیه دارد که «المحاربُ کلّ من أظهر السلاح» سلاحش را نشان بدهد «و جرّده» و از نیام بر بکشد «لاخافة النّاس» برای این که مردم را بترساند. کجا؟ «فی برٍّ» در صحرا باشد «أو بحرٍ» در دریا باشد «لیلاً کان أو نهاراً» شب باشد یا روز «فی مصرٍ» در شهر باشد «أو غیره» یا غیر شهر.

این تفاصیلی را که ایشان بیان کردند به دلیل این که در برخی از مواردش برخی شبهه‌ داشتند، ایشان به تفصیل بیان کردند که اخافه‌ی مردم با استفاده از سلاح در هر جایی و هر نقطه‌ای و هر هدفی، این می‌تواند محاربه قلمداد شود.

شهید ثانی رحمةالله‌علیه ترساندن دیگران حتی اگر قصد اخافه وجود نداشته باشد ولی در عمل، اخافه حاصل شود را از مصادیق محاربه دانستند و آن را حرام شمردند. این که ایشان به قصد أو عدم القصد اشاره می‌کند، باز به دلیل این است که برخی «اشهار السلاح» بدون قصد اخافه را استثناء کردند از حکم محاربه؛ ولی ایشان می‌فرماید قصد ملاک نیست، ملاک نتیجه‌ی عملی است. اگر در عمل کسی را بترساند و او را به تمکین وا بدارد، این مصداق محاربه است.

«المحاربةُ و هی تجرید السلاح برّاً أو بحراً» همان تفاصیل مرحوم علامه حلّی را بیان کردند «لیلاً أو نهاراً لاخافة النّاس فی مصرٍ و غیره من ذکرٍ أو اُنثی» این ذکرٍ و انثی قیدی است برای اخافه کننده، فرقی نمی‌کند اخافه کننده زن باشد یا مرد. آخر در بعضی از جاها گفتند زنان به خاطر این که فقر قدرت کافی برای اخافه دارند، اخافه از آن‌ها صادر نمی‌شود ولی الان نمی‌شود این ادعا را پذیرفت. کسی که اسلحه دستش است، چه یک نوجوان قادر به استفاده از اسلحه باشد یا یک مرد قوی باشد یا یک زن باشد. کسی که بتواند از اسلحه استفاده کند اخافه از او صادر می‌شود.

«قویٍ أو ضعیفٍ» بعضی وقت‌ها ممکن است که بگویند این فرد، ضعیف است و قادر بر اخافه نیست. «مِن قَلب ریبَة املاء» از یعنی شغلش و موقعیت اجتماعی‌اش، موقعیتی باشد که از این روش استفاده می‌کرده است. لاتی است، شروری است استفاده از اسلحه برای ترساندن دیگران حرفه‌اش است. چه چنین آدمی باشد، چه برای اولین بار اسلحه کشیده و اخافه می‌کند. باز می‌فرمایند تفاوتی نمی‌کند.

شهید ثانی ادامه می‌دهد «قصد الاخافة الاملاء» می‌خواهد قصد اخافه کرده باشد یا نکرده باشد. در هر حالتی این‌ها محارب به حساب می‌آیند.

پس بر اساس تعریفی که ما ارائه می‌کنیم، اخافة النّاس ممکن است که هدف اجتماعی داشته باشد و آن سرقت وادارسازی به تمکین در مسائل اجتماعی مثل سرقت، مثل شهادت زور، مثل تجاوز به افراد. این‌ها اجتماعی است. گاهی هم اخافه کاربرد سیاسی دارد. ترساندن، غرضش نحو اموال نیست، غارت اموال نیست، برای تضعیف یا تسلیم اراد‌ه‌ها است. این که جامعه‌ای را وادار کنند تا اراده‌ی خودش را به زمین بگذارد و تسلیم خواسته‌ی دشمن شود. فرض کنید امروز در وضعیت کنونی، مردم لبنان یا مردم فلسطین و غزه را با ترس و ایجاد فضای ترس شدید وادار کنند که در مقابل اسرائیل عقب‌نشینی کنند. این یکی از اهداف اخافه است تا در فضای سیاسی جامعه را وادار به عقب‌نشینی کنند. در این فرض، ایجاد ترس زمینه‌ساز تسلیم طرف مقابل یا جامعه‌ی هدف است تا اهداف عالیه‌ی خودش را کنار بگذارد.

ادامه‌ی بحث ان‌شاءالله در جلسه‌ی آینده.