درس فقه معاصر استاد حسین صفدری

1403/07/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الجهاد/فقه جنگ نرم /ابزرا جنگ نرم

حدیث خوانی

فی مکارم الاخلاق ابو حرب بن أبی الأسود الدؤلی عن أبی الأسود

حسن بن فضل معروف به رضی الدّین، این فرزند مرحوم فضل بن حسن، صاحب تفسیر شریف مجمع‌البیان، کتاب مکارم الاخلاق تألیف ایشان است. نقل می‌کند که حرب بن أبی الأسود از پدرش، پدرش أبی الأسود معروف و مشهور است که ادیب بزرگی بود و پایه‌گذار علم نحو یا مساحم بزرگ در این عرصه شناخته می‌شود.

أبی الأسود می‌گوید: قدمتُ رَبَضَ؛ به ربض رفتم به ملاقات جناب ابی‌ذر و دیدار با ایشان که در تبعید بود رفتم.

فدَخلتُ عَلی أبی ذرٍ جندَبِ بن جناده؛ وارد بر ایشان شدم.

فحدّثنی؛ جناب ابوذر شروع به سخن کرد و با من به گفتگو برخاست و در گفته‌هایش این نکته بود که دَخَلتُ ذاتَ یومٍ فی صَدرِ نَهاره؛ اوایل روز بود در مدینه بودم. وارد مسجد النبی شدم و مشرف شدم به دیدار با پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله.

دَخَلتُ ذاتَ یَومٍ فی صَدرِ نَهاره عَلی رسول‌الله صلّی‌الله‌علیه‌وآله فی مسجده. فَلَم عَرفِ المسجدَ أحداً مِنَ النّاس؛ کسی نبود الّا رسول الله

فَلَم رأه أحداً مِنَ النّاس الّا رسول الله و علیّ بن ابیطالب إلی جانبه جالسٌ؛ پیامبر اکرم در کنارش امیرالمؤمنین نشسته بود.

فًاغتنمتُ خلوة المسجد؛ دیدم مسجد خلوت است این را غنیمت شمدم.

فَقلتُ یا رسول الله! بأبی أنت و امّی أوصنی؛ از پیامبر خواستم که من را وصیت کند. نصیحتی و وصیتی به من کند که...

یَنفَعُنی الله بها؛ برای من سود داشته باشد.

فقال: نعم. و اکرِم بِک یا أباذر إنّکَ مِنّا أهل البیت؛ تو از ما اهل بیتی، به خاطر اینکه از ما اهل بیتی من به تو اضافه‌تر و نکته‌ای کریمانه بیان می‌کنم.

إنّی موصیکَ بِوَضیَةٍ فأحفَظَها؛ به تو وصیتی می‌کنم که آن را حفظ کن، گرامی بدار و عمل کن.

فإنَّها جامِعَةٌ لِطُرُقِ الخَیر؛ همه‌ی راه‌های خیر را در بر دارد

و سُبُله فإنَّکَ إن حفَظتَها؛ اگر این را حفظ کردی، گران‌مایه داشتی، بهش عمل کردی

کانَ لَکَ بِهَا کِفلان؛ تو از این طریق دو سهم و سود خواهی برد.

این دو سودی که در این آیه‌ی شریفه بهش اشاره می‌کنند، اشاره به آیه‌ی شریفه‌ی قرآن است که از دو بهره سود خواهید بود. ﴿«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَهُمْ وَاللهُ غَفورُ الرَّحِیم».﴾

دو نصیب به شما می‌دهد «کِفلَین من رحمته» یک سهم و کفل به دلیل ایمان به انبیاء پیشین و یک سهم هم به خاطر ایمان به پیامبر اکرم.

یا أباذر اُعبُدِ الله؛ خدا را عبادت کن.

ادامه‌ی حدیث و روایت ان‌شاءالله در جلسه‌ی آتی.

بحث ما در جنگ نرم ادامه پیدا کرد. جنگ نرم با هدف تخریب باورها و اعتقادات انجام می‌شود. این باورها و اعتقادات با گمراه‌سازی و فریب و نفوذ در باور و اعتقاد و اقناع افراد شکل می‌گیرد و محقق می‌شود.

بارها گفتیم اغوا یعنی گمراه‌سازی، اقناع: نفوذ، این سه عنوان، ستون فقرات جنگ نرم هستند. در جنگ نرم، افراد را به زور وادار به کاری نمی‌کنند. آن‌ها را گمراه می‌کنند، مسیر غلط و آدرس غلط را می‌دهند و این مسیر غلط را برایش جا می‌اندازند که واقعیت حقیقی که باید ازش پیروی کرد و اجرا کرد همین است، قانع می‌کنند و با این اغوا و اقناع در جان آدمی نفوذ می‌کنند. پس اغوا، اقناع و نفوذ، ستون فقرات جنگ نرم به شمار می‌رود.

هر چیز که در گمراه‌سازی یا اغوای جامعه نقش داشته باشد، گفتیم ابزار جنگ نرم یا جنگ‌افزار در این میدان به حساب می‌آید. با هر چه که بتوانند اغوا کنند و به بیراهه بکشانند.

درباره‌ی ابزارهای این جنگ که سهم بزرگی در تخریب باورها و اعتقادات و آن ذهنیت‌های جامعه در انسان در هر جامعه‌ای دارند، نکاتی را بیان کردیم و از جمله‌ی پرکاربردترین این جنگ‌افزارها را شمردیم.

اولین جنگ‌افزار، سخن باطل بود که استفاده یا به‌کارگیری سخن باطل، مایه‌ی گمراه‌سازی و اشتغال است. سخن باطل، جوک گفتن، قصه‌های بیهوده گفتن، حرف‌های تر و خشک را با هم ترکیب کردن و مطرح کردن به صورت پرجاذبه، در مقابل قرآن قصه‌های رستم و افراسیاب بافتن. ممکن است شما بگویید این کلام ظاهرش هیچ ضرری ندارد. جوک می‌گویند می‌خندند، ولی اگر با جوک گفتن، مردم را سرکار بگذارند، ذهن‌ها را مشهور کنند که این افراد دنبال کارهای لازم و واجبشان نروند. سخن باطل، آدرس غلطی است که به افراد جامعه القاء می‌شود، سرگرم می‌کند. این سرگرم سازی‌ها ممکن است در سخن نهفته باشد، ممکن است در یک تبلیغات، ممکن است در یک بازی. در بعضی از جوامع می‌بینید جوان‌ها را این‌قدر سرگرم یک حادثه‌ی اجتماعی می‌کنند، یا یک حادثه‌ی ورزشی می‌کنند، به حدی سرگرم می‌شوند که از خواب و خوراک هم غفلت می‌کنند. این آن اقدام یا سخن باطل است برای سرگرم‌ سازی تا جامعه را از آنی که باید دنبالش باشند منحرف کنند. هر کلامی که انسان‌های جامعه را سرگرم کند و مانع توجه انسان به حقایق و واقعیت‌ها شود، این سخن باطل و لغو حدیث است که راجع بهش بحث کردیم. این سخن، عرض کردیم منحصر به لفظ نیست. می‌تواند لفظ باشد مثل میز گرد، شب شعر، کنسرت، مسابقه یا هر اقدام دیگری که در این هیاهو، انسان‌ها سرگرم آن شوند.

حادثه‌ی امروز جهان چیست؟ مهمترین حوادثی که باید بهش توجه کرد چیست؟ مثلاً جامعه باید توجه داشته باشد به نسل‌کشی که در غزه انجام می‌شود. برای اینکه شعرا، کتاب، نویسنده‌ها، اهل فکر، اهل قلم، حقوق‌دان‌ها به این قصه توجه نکنند، با ایجاد حوادثی مهم سر همه را سرگرم کنند به پدیده‌های کوچک و کم اهمیت. این سخن باطل بود.

دوم کذب؛ استفاده‌ی دشمن از سخن کذب برای گمراه‌سازی هم در جنگ نرم کاربرد داشت و آن را مورد اشاره قرار دادیم. گفتیم که جنگ نرم، همین اضلال و گمراه‌سازی است که از طرق مختلف در دستور کار دشمن قرار می‌گیرد. گمراه‌سازی از هر طریق از جمله سخن کذب، ممکن است محقق شود. دروغ نقش بسزایی در ایجاد انحراف در جامعه دارد. ما در گذشته در این زمینه مباحث زیادی را مطرح کردیم.

سومین جنگ‌افزار، تلبیس حق به باطل بود. امروز بسیاری از غربی‌ها معتقدند که در حق مردم فلسطین دارد جنایت می‌شود. می‌آیند می‌گویند خیلی صریح، نسل‌کشی محقق شده است. اتفاقاتی که در لبنان می‌افتد محقق شده است؛ ولی برای این که اسرائیل را هم در کنارش تبرئه کنند، می‌گویند اول در روز هفت اکتبر، اسرائیل مورد تجاوز قرار گرفت. چون اسرائیل مورد تجاوز قرار گرفته، پس بنابراین کاری که برای دفاع از خودش می‌کند، یک اقدام صحیحی است. به بیان دیگر می‌خواهند بگویند که اگر اسرائیل بدون حادثه‌ی هفت اکتبر به فلسطین هجوم می‌برد، این تجاوز جنگی بود؛ اما چون تجاوز پس از حادثه‌ی هفت اکتبر هست، یعنی اقدام حماس علیه اسرائیل صورت گرفت و اسرائیل پاسخ داد. این دیگر تجاوز نیست. این مصداق تلبیس حق به باطل است. بله اگر کسی مورد تجاوز قرار بگیرد و از خودش دفاع کند، این مدافع از خود هست، ولی اسرائیل متجاوز اول است. این‌ها فیلم حوادث غزه را از هفت اکتبر به نمایش می‌گذارند و استنتاج می‌کنند؛ در حالی که اگر فیلم غزه را از سال 1948 به نمایش بگذارند کاملاً پیداست که اسرائیل متجاوز، همچنان در حال تجاوز است و در استمرار این تجاوز، امروز دارد نسل‌کشی می‌کند.

این تلبیس حق به باطل، حربه‌ای است در جنگ نرم برای اقناع طرف مقابل، برای اینکه جهانیان را قانع کنند که حق با اسرائیل است. شما دیدید که جوانان دانشگاهی را در آمریکا با باتوم زدند، به دست آن‌ها دستبند زدند، آن‌ها را زیر زانو خواباندند، مشت و لگد زدند و آن‌ها را تروریست خواندند، فقط به خاطر اینکه در برابر این جنگ نرم ایستادند. نپذیرفتند که اسرائیل چنین حقی را دارد که با جنایت به بشریت بخواهد نسل‌کشی خودش را ادامه بدهد.

پس کاربرد تلبیس حق به باطل به عنوان یک ابزار برای گمراه‌سازی در جنگ نرم، کاملاً مشاهده می‌شود. این حربه در مقایسه با سخن باطل یا کذب، از امتیازاتی هم برخوردار است. امتیازش این است که چون بخشی از حق را بیان می‌کنند، آن‌ را باورپذیرتر می‌کنند ادعای خودشان را. می‌آید می‌گوید ما قبول داریم کشتار مردم فلسطین، یک ظلم و جفاست. این اعتراف باعث می‌شود که گام دوم حرف خودش را باورپذیرتر کند و آن چیست؟ و آن این است که می‌گوید اسرائیل تحت تجاوز واقع شده و در حال دفاع از خود است.

در تلبیس حق به باطل، احساس می‌شود که طرف، منطق قابل قبولی را ارائه می‌کند. دشمن در این کار و این اقدام با برجسته کردن ارزش‌های مورد توجه مخاطب، تلاش می‌کند که آن تردیدی را که می‌خواهد اول ایجاد کند تا پس از تردید، آن‌ها را به خواسته‌ی خودش قانع کند.

ابزار چهارم در جنگ نرم که دشمن با تمرکز بر آن جامعه‌ی هدف را نشانه می‌رود تا بتواند جامعه را از پا در بیاورد و تسلیم خودش کند، یأس و ناامید سازی است. دشمن تلاش می‌کند با دامن زدن به ناامیدی، دو هدف مهم در جامعه را محقق کند. این دو هدف عبارتند از جلوگیری از پیشرفت، یعنی حرکت رو به جلوی جامعه را مهار کند، اجازه‌ی پیشرفت ندهد و دوم وادارسازی جامعه به عصیان و سرکشی. ما برای این دو مسأله توضیحات زیادی را دادیم. برای این که جامعه را مهار کنند، مثلاً در داروسازی آن‌قدر آیه‌ی یأس می‌خوانند که شما نمی‌توانید، این علم نزد شما نیست. بابا مگر شما قادرید موشکی را بسازید که از فوق جوّ حرکت کند و دو هزار کیلومتر آن ورتر آن نقطه به زمین بنشیند؟ این کار شما نیست، این کار دانشمندان آمریکایی و متخصصین اروپایی است. یعنی با ناامیدسازی جلوی تلاش، پیشرفت و سماجت در کار برای موفقیت را خواهند گرفت. این در حالی است که آموزه‌های دینی و اجتماعی ما این‌جوری است که می‌گویند مورچه را نگاه کن بر دیوار، آن دانه‌ای را که بر دهان دارد، با آن هفتاد بار از دیوار می‌رود بالا و به زمین می‌افتد، اما برای بار هفتاد و یکم موفق می‌شود.

در جنگ نرم، دشمن از یک بار زمین خوردن استفاده می‌کند برای اینکه جامعه را ناامید کند. یا با ناامید سازی از تغییر و بهبود وضع جامعه، آن‌ها را به عصیان و سرکشی در خیابان‌ها وادار می‌کند.

خلاصه این که در القای یأس و ناامید سازی، دشمن تلاش می‌کند جامعه‌ی هدف را به خودش وابسته‌تر سازد. امید جامعه را به خودش بالا ببرد و ناامید سازی کند از وضعی که هست یا از کمک و عنایت خود برای بهبود وضعیت. همه‌ی تلاشی را که در این عرصه می‌کنند، برای این ناامید سازی و بی اعتمادی و ناامیدی است.

ما گفتیم استقلال سیاسی معلول امید به خدا و یأس از غیر خداست. دشمن برای اینکه با استقلال و سرپا ایستادن جوامع اسلامی مخالفت دارد، می‌خواهد این‌ها را وابسته کند، سعی می‌کند که امید به خدا را در دل‌ها بمیراند. این گذشته‌ی مباحثی است که عنوان کردیم.

ابزار پنجم که از امروز آغاز می‌کنیم و آن را توضیح می‌دهیم، اخافه و ترساندن است. دشمن در مسیر جنگ نرم، علاوه بر استفاده از ابزار سخن باطل، کذب، تلبیس حق به باطل، القای یأس و ناامیدی، جامعه را هم می‌ترساند. از هر بهانه‌ای استفاده می‌کند برای ترساندن.

امروز اگر شما یک صبح تا غروب، یکی از این تلویزیون‌های ضد انقلاب مثل ایران اینترنشنال را مورد توجه قرار بدهید و رصد کنید. در رصد متوجه می‌شوید از هر حادثه‌ی مثبت هم تلاش می‌کنند یک عامل منفی بسازند برای اینکه جامعه را نسبت به آینده یا ناامید کنند یا بترسانند. جوری تبلیغ می‌کنند که گویی در هر گامی که ما برمی‌داریم ممکن است زیر پایمان فرو برود. در هر تنفسی که می‌کنیم ممکن است گازهای آلوده استنشاق کنیم و از بین برویم. در هر لقمه‌ای که می‌خوریم ممکن است دچار مشکل شویم. این نقش آن‌ها برای ترساندن جامعه است.

پس اخافه و ترساندن به یک ابزاری مهم در جنگ نرم تبدیل شده است. خوف به معنای ترس، ابعاد مختلفی دارد. اگر چه خوف از خدا یکی از صفات نیک و از فضائل اخلاقی است. این خوف باعث تربیت انسان‌ها می‌شود. انسانِ خداترس به کسی ظلم نمی‌کند. انسان خداترس، دزدی نمی‌کند. انسان خداترس، غیبت نمی‌کند. انسان خداترس از بسیاری از لغزش‌ها خودش را کنترل می‌کند. پس خوف از خدا می‌تواند نجات‌بخش انسان باشد. خوف از خدا، خوف از عذاب آخرت برای انسان‌ها سازندگی دارد و موجب کمال آدمی است. انسان‌ها را به رشد می‌رساند، به کمالِ انسانیت منتقل می‌کند.

﴿«وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى»﴾

اگر انسان خداترس باشد و به خاطر ترس از خدا، خودش را از تمایلات نفسانی‌اش دور بدارد و به خودش نهیب بزند که به دنبال تمایلات نفسانی‌اش نباشد، این انسان بهایش بهشت الهی است. پس خوف از ایمان به خدا و اعتقاد به خدا هم می‌تواند سرچشمه بگیرد. البته جبن، ضعف نفس است و از نشانه‌های نقص آدمی است. دشمن وقتی انسان‌ها را به خوف وادار می‌کند، اخافه می‌کند، از آن ضعف نفس انسان‌ها بهره می‌گیرد. از نقص انسان‌ها بهره می‌گیرد. برای اینکه این‌ها را در چهارچوب نگاه خودش کنترل و مهار کند. اجازه ندهد این‌ها از خطوط قرمز عبور کنند. اجازه ندهد این‌ها در برابر خودش بایستند. قدرت پوشالی خودش را به نمایش می‌گذارد برای اینکه دیگران جرأت نکنند دست به ماشه شوند. این همه تبلیغات از توانمندی‌های نظامی اسرائیل یا به رخ کشیدن قدرت گنبد آهنین برای اینکه کسی جرأت نکند به طرف اسرائیل شلیک کند. اگر کسی هم بخواهد شلیک کند، هم‌پیمانان همین رژیم جعلی ادعا می‌کنند ما در کنار اسرائیل ایستادیم. یعنی به صراحت، بدون واهمه، بدون خجالت می‌گویند ما همدست اسرائیل در کشتار کودکانیم. کودک‌کشی را افتخار می‌دانند؛ اما اگر کسی بخواهد در مقابل این رژیم کودک‌کش بایستد، آن را تهدید می‌کنند، می‌ترسانند. پس ترس عامل پنجمی است که در جنگ نرم مورد استفاده‌ی دشمن واقع می‌شود.

ما ان‌شاءالله در جلسات آینده، این مفهوم ترس و ابعادش را در جنگ نرم باز می‌کنیم و حکمش را بیان می‌کنیم.