1403/07/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الجهاد/فقه جنگ نرم /جلسه آغاز سال تحصیلی
من در ابتدا میلاد با سعادت پیامبر اعظم (ص)، میلاد امام صادق (ع) و سالروز دفاع مقدس را خدمت حضرات تبریک عرض میکنم. غرض من از این جلسه که مصدع اوقاتتان شدم، قبل از هر چیز این بود که یک دیداری تازه کنیم و خدمت آقایان عرض ادب و تبریک داشته باشیم و اگر ملاحظه و نقطه نظری وجود دارد را دریافت کنیم. و بتوانیم یک قدم بهتری را برای تقویت مباحث داشته باشیم.
اگر اجازه بدهید چند جمله عرض می کنم و اگر نکتهای هم دوستان داشتند بهرهمند میشوم.
یک موضوعی که علاقمندم برای دوستان باز کنم، وضعیتی است که شیعه در آن واقع شده در سطح جهانی. این که وضعیت شیعه چیست؟ در چه نقطهای ایستاده است؟ از کجا آغاز کرده؟ چشمشاندازش چیست؟ و وظیفهی ما طلبهها و حوزه در این انتقال از نقطهای که هستیم به سمت نقطهای که در حرکتیم چه خواهد بود.
من باورم این است که حوزه، نقش بسیار مهم و حساسی را در نیمقرن گذشته یا بیش از نیمقرن ایفا کرده است. من حرکتی را که در حوزه آغاز شده یا ادامه یافته است یا به بیان بهتری تبلور پیدا کرده، نه این که آغاز شده باشد. آغاز شده! حوزه در جوش و خروش است اما وقتی ثمراتش ظاهر شده، من این ثمره این کار این تلاش و این نقشآفرینی را حقیقتاً ستایش میکنم تقدیر میکنم. شماها کنار یک سفرهی پرنعمتی نشستهاید اشباع شده از عطر همهی غذاها. واقعاً آنجوری که باید ادراک نمیکنید که چه چیزی در دسترس شماها هست. نمیخواهم به شما جسارت کنم، کلاً بهطور طبیعی. در حالی که حوزه نقش بسیار مؤثری را در نیم قرن گذشته برای این تحوّلات بزرگ دنیا ایفا کرده است.
به نظر شما تحوّلات دنی چیست؟ که اینقدر در شرق و در غرب دنیا علیه شیعه بهطور خاص و علیه مسلمین بهطور عام، موضعگیری میشود. نه این که موضعگیری میشود، اقدام میشود. نه این که اقدام نرم میشود، اقدام سخت میشود. تمام اینها به خاطر رصدی است که دشمن از حرکت شیعه و حوزه دارد. سرعت شیعه و سرعت نخبگان شیعه برای دستیابی به اهداف را میسنجند. این سرعت نسبت به سرعت تحوّلات دنیا یک سیر عجیبی دارد و وضعیت شیعه و امامیه را در جهان به پرواز در آورده است. هواپیما میگویند وقتی میخواهد بر جاذبهی زمین غلبه کند، باید سرعتش بالاتر از 25 کیلومتر برود در ساعت تا بتواند پرواز کند و الّا مثل سیر وسایل نقلیه روی زمین دارد حرکت میکند. این که بهش اوج میدهد سرعت بالاست. سرعت شیعه، شیعه را به اوج و به پرواز در آورده است. چیستیِ این بیان به نظرم نیازمند به یک مقدار تأمل است. اگر بتوانیم چند دقیقهای روی این موضوع تأمل کنیم، شاید بتوانیم مسأله را باز کنیم و خوب منتقل کنیم.
امروز در دنیا چند تحوّل بزرگ در کنار هم رخ داده و در حال انجام است. ما به نظم در مباحث فقه سیاست خارجی به بعضی از این مسائل اشاره کردیم، اما برای حضور ذهن آقایان، اصل انتقال قدرت از غرب به شرق یک حادثهی بزرگ است. غرب تصوّر نمیکرد به این سرعت به سمت افول یا تهی شدن از قدرت یا کاهش قدرت حرکت کند؛ ولی این اتفاق در حال رخ دادن است. شرق، خودش را آماده میکند برای این که قدرت را تصاحب کند. قدرت امپریالیستی غربی در دویست سال گذشته بر دنیا سیطره داشته است. چین با تمرکز بر اقتصاد، از دریچهی اقتصاد در حال ربایش قدرت هست. در درگیری در این میان، قدرت نوظهوری به اسم اسلام یا جریان اسلام یا محور مقاومت دارد جای خودش را باز میکند در انتقال قدرت از غرب به شرق، سهم خودش را ایفا میکند و استیفا میکند.
در واحدهای غربی، انسجام کافی وجود ندارد. قدرت کشورهای غربی در حال ریزش است. جنگ اوکراین، یک حادثهی بزرگ برای کشورهای غربی قلمداد میشود. این یک حادثهی بزرگ.
حادثهی دیگر، حادثهی فلسطین است و جنگ غزه. تقریباً صد سال از آغاز حرکت صهیونیستی برای اشغال سرزمینهای فلسطینی میگذرد. از سال 1917 و 18 و 20 و 24 وقتی مجموعههای صهیونیستی منتقل شدند برای خرید سرزمین ها و اقدامات بعدی.
یک حرکت طوفندهای در سل قبل در هفت اکتبر یا پانزده مهر سال گذشته اتفاق افتاد. تقریباً همهی دنیا این حادثه را محکوم کرد. من شاید با چهل یا چهل و پنج نفر از مقامات بزرگ و ارشد کشورهای دنیا ملاقات کردم عموماً اروپایی. به هر کدام تأکید کردم که چرا شماها این حادثه را محکوم میکنید؟ اگر به کشور شما هفتاد سال قبل اعتراض میشد و هجوم آورده میشد و سرزمین شما اشغال میشد، بعد از هفتاد سال توان پیدا میکردید که دزد را تحت تعقیب قرار بدهید، باید شماها را تروریست قلمداد میکردند یا دزدی که هفتاد سال قبل دزدی کرده است؟ پاسخ قوی ندارند بدهند. میگویند سیاست کلان ما در اتحادیهی اروپا اینجوری است. عیب ندارد سیاست شما مبتنی بر چیست؟ ارزشهای شما چیست؟ آیا حقوق بشر ارزش مورد پذیرش و معتبر در عزل اروپا نیست؟ اگر حقوق بشر ارزش معتبر هست، حقوق بشر دارد از بین میرود. به اطفال، به زنان، به غیر نظامیان. الان بالغ بر 55 هزار نفر آدم یا شهیدند یا مفقود! حدود پانزده شانزده هزار نفر آدم مفقود است، چهل و دو سه هزار نفر هم شهید شدند. ارزشهای غربی کجا رفت؟ این هم یک حادثهی بزرگ است.
حادثهی بزرگ بعدی، موضوع هستهای جمهوری اسلامی ایران است که تهش دعوا سر این است که آیا ایران حق دارد یا صلاحیت ندارد؟ وقتی حقوق را بررسی میکنیم، در حقوق آنها در تنگنا قرار میگیرند نمیتوانند بگویند ایران حق ندارد. وقتی به انتها میرسانی میگویند ایران صلاحیت ندارد. چرا صلاحیت ندارد؟ چون با ما نیست. صلاحیت، معیار وجودی و عدمیاش میشود با ما یا بر ما. هرچند حرف بوش پسر را خیلی از رؤسای آمریکایی بعداً تخطئه کردند ولی همان سیاست را ادامه میدهند. میگویند ایران چون با ما نیست، چون مقابل ماست، چون منافع ما را تهدید میکند، چون رژیم صهیونیستی را تهدید میکند، چون خارج از چهارچوب ارزشهای آمریکایی حرکت کردیم (ما ارزشهای انسانی را هیچ موقع تهدید نکردیم و نمیکنیم) آنها حقوق بشر برایشان یک ابزار است. در مقابل ما این موضع را اتخاذ میکنند و رفتار میکنند.
این سه مسألهی مهم را در نظر بگیرید. ایران در این سه مسأله چه کرده است که شده محور؟ بازیگر است ممکن است که شماره یک نباشد، اما بازیگر حساسی که موازنه را میتواند تغییر بدهد. بعضی از وقتها جریان اقلیت در یک حادثه ولو این که اقلیت است ولی تعیین کننده است. دو تا حزب با هم رقابت میکنند، هر کدام 40 درصد، 45 درصد رأی دارند. یک حزبی که 5 درصد رأی دارد، هر طرف واقع شود او پیروز است. این میشود تعیین کننده، ولو این که اکثریت نیست. امروز قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران به قدرت تعیین کننده در دنیا تبدیل شده است.
این مقدمهی اوّل عرایض بنده که حوادث در دنیا، حوادثی است رسیده به مرحلهی حساس و بازی فینال و تعیین سرنوشت.
نکتهی دوم، جمهوری اسلامی با عنوان شیعه، با فقه امامیه، قدمهایی را برداشته، چهل و پنج سال یک الگویی را به نمایش گذاشته که این الگو مبتنی بر سیاست خارجی «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمُون» قادر به بقا، مدیریت تحوّلات و ارائهی یک الگوی قابل دفاع در جهان است؛ علیرغم همهی سختیها، تحریمها، تهدیدها، جنگها، سختیهای غیر حقیقی که بهش تحمیل کردند، توانسته آن حقیقت وجودی خودش را متبلور کند.
این الگو یا میخواهد بماند که میخواهد بماند، یا حریف میخواهد این را از پا در بیاورد که قصد دارد از پا در بیاورد. هم این طرف برای بقا تلاش میکند، هم آن طرف برای اماته و از بین بردن. در این میان چه رسالت بزرگی بر دوش اهل علم و مراکز تحقیقاتی و پژوهشی و فکری در جهان خواهد بود؟
مقام معظم رهبری حفظهالله در بهمن سال 97 بیانیهی گام دوم را مطرح کردند. من به نظرم روی این بیانیه در عین حالی که تلاش شده، کار شده، هنوز روی این دقت کافی صورت نگرفته است و هنوز خیلی کار دارد روی آن کار شود. یعنی اگر چند تا جوان خوشذهن و خوشفکر بنشینند، آنالیز کنند و آن ابعاد فقهی و کلامی که در این بیانیه نهفته است را استخراج کنند و این را به تحقیق و بحث بگذارند، آن پشت پردهی اندیشهای که این بیانیه را خلق کرده است روشن خواهد شد.
در بیانیه، ایشان از جامعهسازی و تمدنسازی سخن میگویند. و جامعهسازی و تمدنسازی را مبتنی بر چند اصل تغییرناپذیر مثل عدالت، برادری و ذکر ارزشها برجسته میکند. ارزشهایی که فنا ناپذیر است و ماندگار است و همهی این منظومهی فکری را گامی در جهت آمادهسازی جهان برای ظهور حضرت منجی (عج) و مقدمهسازی برای آن حرکت منحصر به فرد در این دنیا که همهی جهانیان را به آن وعده دادهاند. «الَّذی وَعدَ اللهُ بِهِ الأمَم أن یَجمَعَ بِهِ الکَلِم». این بیانیه اگر بخواهد محقق شود با این وضعیتی که دنیا دارد و فشارهایی که میآید و جایگاهی که جبهه مقاومت برای خودش درست کرده، احراز کرده و باهاش مواجه است چه باید کرد؟ و چه نقشی را باید برای آن قائل بود؟
من این که جایگاه جمهوری اسلامی در این تحوّلات چیست را در بخش آینده یک مقدار باز میکنم؛ اما این که در این وضعیت، حوزه چه رسالتی دارد؟ این به نظرم میتواند موضوع بحث خوبی باشد برای تدقیق و پیگیری شما جوانان که حقیقتاً میتوانید در این زمینه تلاش کنید.
جامعه چیست؟ چیستیاش چیست؟ اهدافش چیست؟ ارکانش چیست؟ شما میتوانید مراجعه کنید بحث کنید ادامه بدهید، ولی سه رکن اصلی برای جامعه مطرح میکنند. عموماً جامعهشناسها میگویند ارکان اصلی جامعه سه چیز است. یکی تقسیم نقش و وظایف هر فردی در این منظومهی کنونی. «وَ وضَعَهُم مِنَ الدُّنیا مواضِعَهُم» خداوند عالم این چرخدندههای هستی را بر اساس وجود انسانها جوری ردیف کرده همه اگر در یک تراز و یک سطح و یک طبقه بودند، جهان ادارهاش مختل میشد. یک کسی با عشق کار اجرایی میکند، یک کسی با علاقه کار فکری میکند، یک کسی خدمات ارائه میدهد. وظایف متعدد و نقشهای متعدد برای هر کسی شیرین و پر جاذبه است و کارش را...
رانندهی تاکسی با عشق، راننده و حرکت دهندهی قطار ـ لوکوموتیوران ـ با علاقه، خلبان با تمایل، هر کدام کارشان را انجام میدهند. نه این آرزو میکند جای او باشد، اگر آرزو هم کند مخل به این نیست نه بالعکس. پزشک، دکتر، حقوقدان، هر کسی سر جای خودش. این که یک نظمی برقرار شود هر کسی در جای خودش قرار میگیرد، قرار گرفتن در آن جایگاهها و تقسیم نقش برای هر یک، این یکی از ارکان مهم جامعه است. فرض کنید همه اعضای جامعه بخواهند همه پزشک شوند، جهان مختل میشود. اگر همه بخواهند مهندس باشند، همه بخواهند اهل علم باشند، اهل علم به معنای اینکه سایر مشاغل و صنوف را رها کنند و همه بخواهند بیایند ضربَ و ضربا بخوانند، جهان مختل میشود. این که جهان سر پا است برای اینکه هر کس یکی از پیچ و مهرههای هواپیمای هستی را تشکیل داده و برای خودش بسته شده است.
نکتهی دوم راجع به جامعه و ارکان جامعه که بیان میکنند، این است که ساختاری وجود داشته باشد که از منافع عمومی حمایت کند. وجود ساختارهای رسمی برای دفاع، حمایت یا نقشآفرینی برای منافع عمومی.
خدا رحمت کند امام رحمةاللهعلیه را. میفرمودند یعنی در کتاب البیعشان وقتی در مناسبت، بحث ولایت فقیه را مطرح میکنند ـ به نظرم در جلد دوم دیدم ـ ایشان میگوید که اگر هیچ حکمی در اسلام نباشد و هیچ دستوری نباشد جز همین یک عبارت «طلبٌ علم فریضةٌ عَلی کلّ مسلمٍ و مسلمة لوَجدَ علینا» که حکومت را تشکیل بدهیم. یعنی تعلیم و تعلّم، خودش نیازمند به جهاز و ساختار تعلیم و تعلّم است.
ایجاد ساختار برای تعلیم و تعلّم، برای امنیت، برای دفاع از مظلوم، برای کیفر افراد جانی، این ساختارها نیاز جامعه است و یکی از ارکان جامعه است.
و نکتهی سوم که میگویند وجود قانون است. قانون و مقرراتی که جامعه را با این قوانین و مقررات به نظم در آورد. همهاش که نمیشود برای نظم حرف زد، شلاق زد. برای نظم باید تلاش کرد جامعه را تربیت کرد. اصلاً مدنیت انسانها به رعایت همین نظم اجتماعی است. تمدن اسلامی یعنی همین ایجاد زمینههای زندگی مدنی و حرمتها به ضوابط و قوانین؛ و الّا زندگی، زندگی بدوی است و بیابانی.
اگر این سه رکن را در نظر بگیریم در مرحلهی کنونی جهان که اسلام مبتنی بر آن ارزشها که در پیام دوم، گام دوم بهش تأکید شده است به دنبال ایجاد یک مدنیت است و جامعه مبتنی بر همین سه رکن در نظر گرفته میشود، حوزه در تنقیح قوانین یعنی ترسیم بایدها و نبایدها نقشاش نقش ذاتی و محوری است. این که در مجموعه کتب فقهی فقهای عظام، اهل الله مقامه الشریف از زمان آغاز، از قرن سوم به بعد، شما میبینید در کتب فقهی این همه واجبات و مستحبات و محرّمات و مکروهات و اینها را مورد توجه قرار دادهاند در هر مسألهای، بایدها و نبایدها را گفتند، قانون را تشریح کردند. بیان قوانین، یک وظیفهی ذاتی است برای مراکز تحقیقاتی و علمی که مبتنی بر گزارههای دینی این وظیفه را انجام دادند.
ساختارسازی شاید یک کار حرفهای باشد که لاجرم مراکز دینی در آن نقش نداشته باشند، اما همین ساختارها بدون انسانهایی که معهد برای این کار باشند اداره نخواهد شد. شما فرض کنید یک مرکز حقوقی و قضایی درست کنید برای استیفای حقوق عامهی مردم، برای جلوگیری از ظلم. اگر کسانی که پشت میز قضاوت مینشینند، آمادهی این کار نباشند، دانشش را نداشته باشند یا برای این کار تربیت نشده باشند، آیا قضای اسلامی محقق میشود؟
پس در بخش قانونگذاری، مراکز علمی و حوزهها بزرگترین و محوریترین نقش را دارند. جامعه مبتنی بر قانون است که تربیت میشود، مبتنی بر قانون است که صاحب نظم میشود، مبتنی بر قانون است که فرهنگها ساخته میشود و نهادینه میشود و جوری میشود که طفل دبستانی هم میفهمد چه حقش است چه حقش نیست؟ در فضای کوچک خودش یا وقتی بزرگ شود یا رشد کند در فضای اصلی جامعه.
ادارهی پستهای مدیریتی و حفظ ساختار جامعه هم مبتنی بر تربیت است. حتی اگر ساختارسازی از مشاغل علما و انبیاء و بزرگان دین نباشد و رسولان الهی نباشد، تربیت برای تولی این امور کار حوزهها و کار مراکز دینی است. اگر این مراکز، تربیت شد رشد پیدا کرد توانستند تربیت کنند، کار بزرگی را انجام دادند.
حوزه علمیه، یک تراز بزرگی را در این دو زمینه تا الان ثبت کرده است. شما ببینید شهید اول و شهید ثانی به غیر از نقشآفرینی در تولید فکر و تنقیح قوانین شرعی برای اینکه رسالت خودشان را در جامعهای که بودند انجام بدهند چه کردند و چه شدند؟ این شهداء الفضیلة یا شهیدان راه فضیلت را که از قدیم کتاب پر جاذبهای بود شما ببینید علمای بزرگ چه جوری نقشآفرینی کردند در حوزههای اجتماعی، یعنی آنجایی که در ساختارها قرار گرفتند. یا تلاش کردند ساختارها را در چهارچوب مدیریت میکنند.
در دوران معاصر ما هم شما ببینید هر جایی که امروز باغستانی است که میشود بهش توجه کرد، محصول حوزه علمیه در آنجا هست. در بعضی از کشورهای آفریقایی، فارغ التحصیلان همین حوزه هستند که در مسیر عدالت قدم برمیدارند. ایران با نفس گرم امام (ره) زنده شد، با دقت و پیگیری مقام معظم رهبری روی ریل قرار گرفته است. لبنان، سید حسن حفظهالله دارد اداره میکند. یمن را یکی دیگر از کسانی که از شمیم گلهای این باغستان بهرهمند شده است دارد مدیریت میکند. پس شما میبینید حوزه در تربیت نسل، تراز بالایی را برای خودش ثبت کرده است. در تنقیح قوانین و بایدها و نبایدها تلاش کرده پاسخ بگوید به نیازها. این کار بزرگ حوزه است اما این تمام نشده، در میانهی راه است. برای تمدنسازی در سطح جهانی، این مسیر هنوز نیازمند به طی طریق است، هنوز در دامنه هستیم. بسیاری از موضوعات هست که هنوز به شکل مناسب تنقیح نشده است. حوزه علمیه میتواند این کار را کند.
من شاید برای بعضی از دوستان گفتم، واقعاً برای من جالب بود یکی از شبهایی که در مسجد النّبی، شب در کتابخانه رفتم ورق میزدم بعضی از کتابهایی که این حادثه شاید برای بیست و پنج سال قبل، بیست سال قبل است. دقیق تاریخش الان در ذهنم نیست، به نوشتهها مراجعه کنم حتماً تاریخ دقیقش را دارم. اگر بیست سال یا بین بیست تا بیست و پنج سال قبل باشد، یک کتابی را آن موقع دیدم وقتی ورق زدم، در آن تاریخ 75 سال قبل از آن، کتابی نوشته راجع به شیوههای عملیات روانی در اسلام. خیلی پر جذبه بود. عملیات روانی آن روز تصور میکردند مگر چه هست که اینقدر مهم است؟ اما با گذشت زمان و عبور از گردنهها دیدیم که یک عملیات روانی کوچک چه جوری جامعه را متزلزل میکند و جامعه را مسیرش را تغییر میدهد؟
خدا رحمت کند شهید رئیسی سال 1401 رفت سنندج. یک کاسب سنندجی در آستانهی مغازهاش رفت از این ظرف نزدیک درب، مشت کرد چند تا شکلات آورد تعارف کرد یک دانهاش را آقای رئیسی برداشت. تبلیغات دنیا چه کرد! رسانههای دنیا چه کردند! انگار هیچ اتفاقی در دنیا نیفتاده جز همین تعارف و همین یک شکلات! کاری کردند که آن کاسب برای اینکه در آن فضا زندگی کند نشست موبایلش را روشن کرد و شروع کرد به حرف زدن گفت من از مردم، از همهی دنیا، از همه کس، همه چیز عذرخواهی میکنم که این کار را کردم، اشتباه کردم! و غلط کردم! آقای رئیسی هم در یک سخنرانیاش ـ خدا رحمتش کند ـ گفت مگر این کاسب چه کرده بود که اینقدر بهش فشار آوردند؟ که برای من نوشت که من تهدید شدم مغازهام را آتش میزنند، زندگیام را اینجوری میکنند، نزدیکانم را میکشند، چه میکنند. مجبور شدم!
عملیات روانی این است. علمیات روانی با شمشیر نمیباشد! با حوصله نخ را میتابد طناب درست میکند به گردن آدمها میاندازد و دار میزند. شما ببینید این جملاتی که در زبان ما و شما است که اگر این کار را نکنم چه میگویند! این چه میگویند یعنی همان عملیات روانی. خوف از عملیات روانی!
ملاحظه میکنید که عملیات روانی با گستردگی که دارد در زندگی ما از خورد و خوراک و آشامیدن رواج بیشتری دارد در زندگی روزمرهمان، منتها بهش توجه نداریم. حالا این احکام دارد یا ندارد؟ حتماً دارد. چه آنی که عملیات میکند، چه آنی که در مسیر عملیات همکاری با دشمن میکند، چه اویی که عملیاتزده میشود و تحت تأثیر قرار میگیرد.
حوزه علمیه، نقشی که تا کنون داشته و بهش هم عمل کرده، این است که مردم دچار آسیب عملیات روانی نشوند. این اخلاصی که شما در کتب مختلف میبینید به ما و شما آموزش میدهند، اخلاص برای خدا کار کردن و برای خدا قدم برداشتن و خوف هیچ چیزی را نداشتن، این عدم الخوف از سرزنش مردم، این یعنی این که در مسیر عملیات روانی قرار نگیرید، آفتزده نشوید. باید اینها را استخراج کرد.
من به نظرم میآید در وضعیت متحوّل دنیا که جمهوری اسلامی که وعده کردم چند جمله بگویم راجع به جایگاهش، جمهوری اسلامی در تمام معادلات سعی کرده که حداکثر تلاشش را به کار ببندد و به نتیجه برساند. میبینید که در بخش صنعت نظامی، جمهوری اسلامی توانسته بازدارندگی ایجاد کند. چون توانسته بازدارندگی ایجاد کند، در جنگ غزه همهی دنیا آن طرفند جز جمهوری اسلامی و منتبعش این طرفند. همهی دنیا سعی میکنند ما را اخافه کنند ولی جرأت تعرض به ما را ندارند. این را خوب بهش دقت کنید.
شاید در پنج ماه گذشته، چهل مسئول مهم اثرگذار در کشورهای مختلف با من تماس گرفتند آقای فلانی! ما شرایط شما را درک میکنیم، خواهی میکنیم در کشورتان جوری تصمیم بگیرید که این اتفاق نیافتد. این خواهش نه به این معنا که ما گوش میکنیم، این خواهش به این معناست که آنها از این که ما را مورد تعرض قرار بدهند، از این واقعاً به تنگنا آمدهاند. در تنگنا هستند برای اینکه ما را مورد تعرض قرار دادند؛ لذا با زبان خواهش سعی میکنند ما را مدیریت کنند. ما هم میگوییم که خواهش میکنیم شما به اصول خودتان پایبند باشید، ما هم هستیم. اگر اصول شما این است که کودک کشی، یک قانون است خب عیبی ندارد شما آن ور جوی هستید ما این ور جوی. اما اگر کودک کشی یک جرم است بیایید با هم علیه این جرم اقدام کنیم. این که با زبان و ادبیات تمنا با ما صحبت میکنند، این نشان میدهد که قدرت بازدارندگی در ایران را لمس کردند. این که برجام را پاره میکنند، جمهوری اسلامی با دو سال سه سال صبر، تولید 60 درصد را در دستور کار قرار میدهد، مسیرش را ادامه میدهد و توقف نمیکند، باز میآیند میگویند این فرآوردههای 60 درصدیتان را تخلیه کنید، تولید را هم... خواهش میکنیم به نظم جهان پایبند باشید. ما میگوییم نظم جهان چه بود؟ مگر برجام نبود؟ برجام توافق بین المللی بود. اگر ما پاره کردیم بیایید با ما صحبت کنید، ولی اگر شما پاره کردید باز جرأت این که به ما تعرض کنند را ندارند! نه در برجام و نه در معادلات فلسطین.
در قصهی اوکراین تلاش میکنند سهم ما را بزرگتر از آنی که هست جلوه بدهند چون برای ما دارند یک لقمهای را برای سال آینده میگیرند. چه اتفاقی دارد میافتد؟ سال آینده اصطلاحاً بهش میگویند سال عبور از غروب هستهای. ما بر اساس توافق برجام بعد از ده سال باید همهی تحریمها از آن برداشته شود در مهر سال 1404؛ یعنی 2025. در اکتبر 2025 باید تحریمها از ما برداشته شود. برای اینکه تحریمها را برندارند نقش ما را در شرارتهای دنیا میخواهند برجسته کنند. از یک طرف میگویند ایران در غزه نقش دارد، از یک طرف میگویند ایران به حقوق بشر پایبند نیست، از یک طرف میخواهند بگویند که ایران تولید 60 درصد دارد، از یک طرف دیگر هم میخواهند بگویند ایران در جنگ اوکراین که برای اروپا بسیار حساس است نقش مستقیم دارد. موشکها و پهبادهای ایرانی سرنوشت جنگ را رقم زدند. در این سه چهار تا موضوع وقتی نگاه میکنید، هیچ کدامش نقطه ضعف از ایران تعریف و ارائه نمیکنند، هر چیزی که ارائه میکنند ناخودآگاه جنبهی قدرت ایران را بررسی میکنند. یعنی ایران تحت تحریم، تحت فشار، تحت جنگ، تحت فشارهای بسیار متمادی بینالمللی و سیاسی توانسته در حوزههای مختلف، هم تولید قدرت کند هم بازدارندگی ایجاد کند. اگر حوزه علمیه، محصولی درست کرده به نام امام و رهبری، و امام و رهبری این سایبان بزرگ را بر جهان زدند، یعنی این مجموعهی قدرت، تولید حوزه علمیه است. این توان، توان حوزه است. اگر توانسته در پیرامون خودش قدرت اقماری تولید کند، این مال حوزه است. حوزه تا الان قدم و گام اساسی را برداشته است، رسالتش را ایفا کرده است ولی کار به نتیجه نرسیده است. تا روز ظهور، ما باید این مسیر را ادامه بدهیم. ما در کادرسازی و تنقیح قوانین برای اداره نظم جهانی و برای اداره امور داخلی، ما وظیفه داریم. هر کجا کاستی قانون هست نشان میدهد ما هنوز آنجا خوب کار نکردیم، باید تلاش کنیم.
من به نظرم میآید آغاز سال تحصیلی در حوزه باید گامی برای بستن کمربندها در این مسیر باشد که با قوّت و قدرت در این مسیر قدم برداریم.
حوزه دو تا رسالت اصلی دارد. رسالت اصلی، اوّلیاش ایجابی یا آفندی است. همان جایی که قانون را تنقیح کند و نسل را تربیت کند. تنقیح قوانین، کار مراکز پژوهشی است و تربیت نسل، وظیفه و رسالت بخش تبلیغی و تربیتی حوزه است. حوزه چون توانسته نسل را تربیت کند، در چهل و پنج سال گذشته با وجود همهی فشارها قدرت را حفظ کرده است. اگر وا داده بود، در بخشهای اجرایی تیم کافی را نداشت، امروز این چتر در دست کشور باقی نمیماند. حفظ چتر، مستلزم نیروهای قدرتمند و توانمند است که این تربیت انجام شده است ولی به معنای این که به پایان کار رسیدند، این باید نو به نو شود.
دومین کار و رسالت حوزه، مقابله با جنگ نرم دشمن است که در بحث جنگ نرم در مرابطه، ما یک بحث مفصّلی را انجام دادیم و روایات زیادی را هم ارائه کردیم. در جنگ نرم که بیش از این که مرزهای جغرافیایی در تهدید باشد، مرزهای دینی در تهدید است. اعتقادات که زمانی میآید که دینداری سختتر از نگه داشتن جمر است و گلوله آتش در کف دست است، آن زمان امروز است. امروز دشمن برای دینزدایی تلاش سنگینی میکند. حوزه برای حفظ دین باید کار کند. این رسالت بزرگ حوزه در بخش پدافند است و آن دو کار در بخش آفند. حوزه باید برای هر دو عرصه آمادگی لازم را داشته باشد و نیرو تربیت کند. چه نیروی تبلیغی و ترویجی و تربیتی. در گذشته یک جوری عیب بود وقتی میگفتند منبری، انگار توهین شده بود بهش، یعنی به نوعی توهین بود. این آخوند منبری است یعنی بی سواد است. امروز تربیت نسل، امروز مدیریت افکار عمومی، امروز هدایت جامعه، امروز ایجاد مانع برای مقابله با خطرها در فکر جامعه اسلامی، این یک کار و رسالت بزرگی است. هر کسی در این زمینه قدم برداشت باید دستش را بوسید، حفاظت از دین و اعتقادات مردم کار بزرگی است. در کنارش کار پژوهشی و تحقیقی برای تنقیح اندیشه اسلامی. منظومه اندیشهی دینی برای دوران ظهور و حضور را باید آماده کرد. جامعهای که مورد توجه واقع میشود، این جامعه بیشتر از جامعهای که مورد توجه نیست مورد سؤال است، باید بتواند ادبیات خودش را ارائه کند، فرهنگ خودش را معرفی کند.
من در این زمینهها نکاتی را نوشته بودم که بهش اشاره کنم، دیگر به نظرم فرصتش نیست. نوشتهها باشد برای بعد. به نظرم حوزه علمیه، بزرگترین مرکز آمال شیعه است برای تربیت نسل، تربیت کارگزاران و تنقیح اندیشهی دینی و شما بزرگواران که در این مسیر، در این جایگاه، در این فضا تنفس میکنید، شایسته هستید که شماها را تمجید کرد، تکریم کرد، دست شماها را بوسید که جامعه را برای عصر ظهور انشاءالله مهیا میکنید.
من از توجه شما متشکرم، امیدوارم که سربلند و پیروز باشید. اگر مطلبی، سؤالی و نکتهای بود من در خدمتتان هستم. ما در دو حوزه هم در جنگ نرم تلاش کردیم و تلاش میکنیم توجه دشمن به نقاط حساس و روشهایی که به کار میبندد برای تهی کردن جامعه از اعتقاداتش را، یعنی بیشتر تهدیدات را مورد توجه قرار میدهیم و سعی میکنیم ابعاد کار را آنجا تبیین کنیم.
در جنگ نرم، بعد از بررسی آیات و روایات و قواعد فقهی که باهاش مواجه بودیم، به کلمات فقهای عظام مراجعه کردیم. 9 عنوان تا الان استخراج کردیم. عنوان نهم مرابطه است. در مرابطه نکاتی را بیان کردیم و تفاصیلی را عرض کردیم که به نظر میآید مرابطه در عصر فعلی از رسالتها و وظایف بسیار سنگین حوزه است و جنگافزارهای جنگ دشمن در مرابطه را برشمردیم. جنگافزار جدیدی را که در روزهای آتی بهش میپردازیم، اخافهی مؤمنین است که این جنگافزار در جنگ نرم. بعد از بررسی جنگافزارها به نقاط ضعف در برابر جنگ نرم دشمن اشاره میکنیم. آن نقاط ضعف و راه معالجهاش را هم به لحاظ فقهی عرض میکنیم و در ادامه هم راههای مقابله با جنگ نرم دشمن را، آن محورهایی که مستلزم قانونگذاری است، اینها را برمیشمریم.
درسهای روز پنجشنبه هم بحث سیاست خارجی، بعد از مقدمه و بررسی بعضی از آیات و روایات، وارد دشمنشناسی شدیم. البته دشمنشناسی یکی از موضوعهای شناختی در بحث سیاست خارجی است. بعد از این که موارد نظریاش را بیان کردیم، تجربه بشریاش را هم در بعضی از اسناد راهبردی بررسی کردیم رسیدیم به اینجا که این تجربهی بشری در زمان ما، آیا برای ما میتواند حجت باشد یا نه؟ لذا به سیره عقلا مراجعه میکنیم، بحث سیره عقلا را داریم تا ببینیم چگونه از این تجربه بشری استفاده کنیم.
مباحث فقه سیاست خارجی به نظرم یک موارد و محورهای بسیار حساس و دقیقی را دارد که با هم انشاءالله ادامه خواهیم داد.
درس سیاست خارجی و درس جنگ نرم در پاسخ به این متطلباتی است که عرض کردیم. امیدوارم که مورد توجه شما عزیزان و سایر دوستان واقع شود و از نقطه نظرات شما هم بهرهمند شویم.
والسلام علیکم و رحمةالله
اگر مطلبی هست استفاده میکنیم.
س: سلام علیکم و رحمةالله. خیلی استفاده کردیم. نکات بدیع و نویی بود که مطرح شد و یک پنجرهی به نوع خودش جدیدی را به روی ما گشود. یک سؤال در ذهن میآید. سؤالی که الان به نظرم شاید کل سؤالات باشد این است که از کار فرهنگی و تربیت نسل به عنوان یکی از رسالتهای اصلی حوزه سخن گفتید و نام بردید. با توجه به شرایطی که وضعیتی که امروز در آن قرار داریم و بخشی را هم شما فرمودید، با آن اشرافی که حضرتعالی دارید، توصیه شما برای کار فرهنگی و تبلیغی علما و طلاب، چه موضوعاتی است؟ یعنی اولویتی که شما الان از... بالاخره موضوعات متعددی هست که میشود راجع بهش صحبت کرد در منابع و در ایام تبلیغی و غیر تبلیغی میشود داشت؟ آن موضوعاتی که به نظر شما اولویت هست که اینها باید ابتدا بهش پرداخته شود، آن اگر موضوعات خاصی مدنظر حضرتعالی هست بفرمایید استفاده میکنیم.
ج: مطلب دیگر هم دوستان دیگر دارند که وقت را تنظیم کنیم؟ یا همین مطلب فقط؟
س: بسم الله الرّحمن الرّحیم. من یک نکتهی دیگر هم که از فرمایش حاج آقا اگر فرصت شد پاسخ بدهید، غایت اتفاق جمهوری اسلامی در هستهی جهان، این کجا میشود؟ یعنی آن اتفاقی که ما الان دنبالش هستیم، میگوییم فرمایشها الحمدلله طی شده، خیلی اتفاقها در منطقه افتاده است. چه اتفاق، چه نشانههایی را میتوانیم ملموستر... یا چه افقهای پنج سالهای، ده سالهای، اینها میتواند معادلات را به نفع ما تغییر بدهد و این بارقههای امید را ملموستر کند برای آحاد جامعهمان. اینها چه اقداماتی میشود برایش تصریح کرد و مثلاً بفهمیم این اقدامات انجام شده است؟
ج: من در رابطه با کار فرهنگی که در حقیقت بخشی از تمدنسازی مورد توجه است، یک مسائل محتوایی در ذهنم هست و یک سری مسائل ساختاری و شکلی.
ببینید چهل و پنج سال است قدرت در دست ماست. در این چهل و پنج سال تبلیغات زیادی علیه ما صورت گرفته است. کسی که قدرت را در اختیار دارد، سیبلش بسیار پهن است. در بسکتبال، شما یک حلقه داری باید توپ را توی حلقه بیاندازی. اگر این حلقه بزرگ شد به اندازهای که کل زمین را فرا گرفت، توپ را وقتی بلند کنی هر کجا بیاندازی توی حلقه است.
افراد وقتی خارج از منصب قدرتند حلقهشان تنگ است، به سختی انتقادات بهشان اصابت میکند. وقتی حلقهشان بزرگ شد یعنی قدرتشان گسترده شد، در هر زاویهای میشود بهشان انتقاد کرد. وقتی انتقاد وارد بود، بعد فضاسازی و تخریب هم خودش به دنبال خواهد آمد.
جمهوری اسلامی چون قدرت دارد زمینهی فضاسازی علیهاش خیلی گسترده است. در این کار به لحاظ ساختاری، بیش از مباحث محتوایی تبلیغ چهره به چهره... شما علمای عصر جدید میگویید فیس تو فیس، رو در رو. این از هر چیزی مؤثرتر است. با تلویزیون، با رادیو، با تراکت، با اعلامیه میشود اثرگذاری کرد ولی هر کجا که شما ببینید در دوستان و رفقا و نسل جوان، یک طلبهی تا حدودی فاضل وقتی بین مردم رفته پیغمبر آنها شده، آنجا اثرگذاری... خیلی هم نیاز نیست که بار علمی سنگین باشد. پیغمبر خدا افراد را همین که میآمدند «قولوا لا اله الّا الله تفلحوا» را یاد میگرفتند میگفت بروید همین را تبلیغ کنید! این نبود که اینها را در یک مدرسهای یک جایی بنشاند معدن علم کند، بعد بگیرد برود تبلیغ! نه همین اخلاق که دروغ نگویید. همین روش که با مردم باشید، ساده زندگی کنید، حق دیگران را نباید... این ابجدیات را میگفتند بروید یاد بدهید در بین مردم باشید.
ما یکی از چالشها و مشکلاتمان این است که ارتباط رو در رو کم است. هر چقدر بشود این ارتباط رو در رو را اضافه کرد، این گام، گام مؤثری است. در هر حوزهای، در هر جایی... فرق نمیکند مدارس حاشیه شهر قم باشد یا در کهنوج باشد یا در هر جای دیگری. این به لحاظ شکلی.
کتاب نوشتن خوب است، منبر رفتن خوب است، مقاله دادن خوب است. همهی اینها خوب است اینها بد نیست، ولی آنی که مؤثر است در بین مردم بودند.
جناب موسی وقتی خواست به طور برود برای سی شب، حاضر نشد قومش تنها باشد. «وَ قال موسی لإخیه هارون اُخلُفنی فی قومی و اصله» این که خلیفه باش، در بین آنها باش، با آنها باش و در بینشان باش و اصلاح کن. اما به لحاظ محتوایی به نظر میآید که آن جاهایی که دشمن ایجاد سؤال کرده است حساسیتش بالاتر رفته است. دشمن در اصل دین...
خدا رحمت کند علامه فضلالله. خدا رحمتش کند یک روزی من صبح جمعهای بود، قبل از نماز جمعه رفتم دیدمش. ایشان قبل از نماز جمعه یک حلقهای داشت. آن بیرونیاش حدود 35-30 نفر از بزرگان شیعه هر روز آنجا جمع میشدند. حلقه چه جوری بود؟ سه تا نماینده مجلس بود، دو تا وزیر بود، چهار تا نظامی بود، چهار تا پزشک بود، از هر طایفهای بودند. اینها حرف میزدند فضلالله هم گوش میکرد بعد میرفت خطبهها را میخواند. این حرفها را میگرفت من با امیل لهود ملاقات داشتم. به نظرم در جلد چهارم فصلنامه هم مصاحبهی من با امیل لهود آنجا هست. به من گفت فلانی، من هر کجای دنیا که باشم، ظهر جمعه مستقیم خطبههای فضلالله را گوش میکنم. «لأنّنی أتعلّم منه» ازش یاد میگیرم.
ظهر جمعهای بود قبل از ظهر من پیشش رفتم. به من گفت آقای صفدری، دستگاههای امنیتی دنیا، دستگاههای سیاسی و امنیتی دنیا دارند تلاش میکنند برای الحاق جوانان در منطقهی... آن روز ایشان میگفت خاورمیانه، ما امروز تأکید میکنیم غرب آسیا. الحاد عملی حاصل شده. خیلی از جوانها نماز نمیخوانند. دخترها و پسرها با هم دست میدهند. شاید این حرف مال بیست و پنج سال قبل است. رعایت موازین شرعی را نمیکنند. تلاش کنید الحاد فکری حاصل نشود. جوانی که نماز نمیخواند احساس کند که به وظیفهاش در برابر خدا انجام نداده است، نه این که احساس کند واقعاً همین زندگی همین است. احساس شرمندگی کند، یعنی همچنان اعتقادات فکریاش باشد. من به نظرم الحاد فکری را باید مقدم داشت. خدا زدایی از عمل آدمها به راحتی میرود و به راحتی میآید، اما از اندیشهی بشر نباید حذف شود. توحید را صد و بیست و چهار هزار پیغمبر زحمت کشیدند که فرهنگ، ادبیات و حقیقت توحید را در دلها جا دادند. امروز دستگاههای امنیتی دنیا دارند تلاش میکنند الحاد فکری را القاء کنند. به نظرم اولویت با این است و باید به این توجه کرد و خود این نیازمند حلقات بحثی است که بهش توجه شود.
این راجع به سؤال اول. اما راجع به نکتهی دوم که چشمانداز چیست؟
من یادم میآید غروب روز پاییزی بود همین موقعها سال 59. یک تعدادی از رفقا که باید بعضیهایشان را شما بشناسید اگر اسم بیاورم. در محلهی ما در دولاب در تهران، ما در مسجد بودیم. گفتند که صدام حمله کرده است، آمریکا هم ظرف سه ماه دیگر حمله میکند و حکومت ایران تا پایان سال تمام میشود. سال 1359 گذشت، دهه 60 گذشت، دهه 70 گذشت، دهه 90 گذشت، ما در 1403 هستیم. جمهوری اسلامی نه این که زائل نشد، نه این که دشمنانش زائل شد، جمهوری اسلامی به یک نقطهای رسیده که امروز قدرتمندان دنیا میگویند بابا بیایید با هم شراکت کنیم برای ادارهی دنیا! ما را به شراکت دعوت میکنند، ولی ما اگر با آنها شریک شویم مثل قطرهای هستیم که ذوب میشویم تمام میشویم. ما که نمیتوانیم با آنها شراکت کنیم. حقیقت ما در مزبلهی آنها از بین میرود. جوهر ما از بین میرود. ما باید مرزبندیهایمان کاملاً در فکر و اندیشه و عمل با دشمن معلوم باشد.
در گام اول، ما خودمان را تثبیت کردیم. در گام دوم باید فرهنگ، اندیشه، ثبات اندیشه و تمدن خودمان را اثبات کنیم. ما اگر در چهل سال آینده در گام دوم... ما که نمیخواهیمی کشورگشایی کنیم، این که چه میشود ما همینی که هستیم، هستیم. منتها یک کشور با ثبات، توانمند، برای دفاع از ارزشهایش و قدرتمند برای دفاع از همپیمانانش و قابل اتکا برای کسانی که تحت ظلم واقع شدند. ما به این سمت حرکت میکنیم. هر مقدار شما دیدید ما در این مسیر یک جلوهای پیدا کردیم، احساس کنید که در مسیر واقعیمان پیدا شدیم.
ما در لحظاتی گفتیم سوریه را حفظ میکنیم که سوریه 80 درصدش زیر چکمههای دولت آمریکایی بود که به ظاهر پای جریانهای تکفیری بود. ما سوریه را نجات دادیم، عراق را نجات دادیم. همهی دنیا امروز در دیدار با ما میگویند ایران توانسته همپیمانان خودش را نجات بدهد. نجات داده است! امروز فلسین به اتکاء جمهوری اسلامی ایستاده است. شما این را درک کنید بعد از یک سال هنوز میتوانند موشک بزنند. جایی که یک حلقهی بسته هیچ کس نمیتواند آنجا سر سوزنی امکانات ببرد بیاورد.
وقتی نه الان، قبل از دو سال قبل، بنایی میخواستند کنند، هر ساختمانی را بسازند. مهندسان مربوطه میآمدند بر اساس متراژ و تناژ میگفتند این ساختمان اینقدر تند میلگرد نیاز دارد و بیش از آن به این تحویل نمیدادند که نکند این یک جایی برود مصرف دیگری شود. وقتی شاخه شاخه میلگردهای یک ساختمان در حال ساخت را محاسبه میکردند که بیشتر به فلسطینیها بدهند اما یک سال موشک تولیدی خودشان را در همین فضا تولید کردند و پرتاب میکنند. این یعنی توان! همهی اینها را هم از چشم جمهوری اسلامی میبینند. جمهوری اسلامی وقتی میتواند خودش را حفظ کند و میتواند همپیمانانش را حفظ کند و میتواند نقطهی اتکاء باشد برای دیگران و علاوه بر اینها مورد اصرار دشمن است که با خواهش و لیت و تمنیت بیایند و بخواهند با ایران صحبت کنند، نشان میدهد که ایران کشوری رو به جلو، توانمند و مؤثر است و ما در این مسیر به حول و قوه الهی فضا را آماده میکنیم برای قدوم امام غایب از نظر و انشاءالله جهان در دوران عمر ما برای پدیده مهم و حادثهی مهم آماده شود به لطف و عنایت خداوند متعال و تلاش شما عزیزان.