1402/07/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الجهاد/فقه جنگ نرم /مرابطه
حدیث خوانی
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْأَرْضِ الدُّعَاءُ وَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ الْعَفَافُ قَالَ وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع رَجُلًا دَعَّاءً.
امام صادق علیهالسلام در این روایت از امیرالمومنین علیه السلام نقل کردند که محبوب ترین اعمال نسبت به خداوند عزوجل بر روی زمین دعا است. دعا از این جهت که توجه انسان به خالق است افضل الاعمال است. مهم ترین عمل و بهترین عمل متوجه بودن انسان به خدا و طلب کردن از خداوند متعال است. عرض کردیم در دعا دو عنصر نهفته است. اقرار به قدرت و ربوبیت خدا و اعتراف به نقص و ضعف و فقر انسان در درگاه خدا، این عمل که از این جهت که انسان متوجه خدا میشود و به فقر خود اعتراف میکند و از قدرت خدا کمک میگیرد و میخواهد افضل الاعمال است یا احب الاعمال است. سپس فرمود وَ أَفْضَلُ اَلْعِبَادَةِ اَلْعَفَافُ. بهترین عبادت عفاف است. اینکه انسان عفیف باشد و در درگاه خدا حیا کند، هر عملی را مرتکب نشود. امام رحمت الله علیه فرمود عالم محضر خدا است. در محضر خدا، خدا را معصیت نکنید. اگر انسانی خود را در محضر خدا بداند اگر خود را در منظر خدا حس کند عفیف است این نمیتواند از چهارچوب خارج عمل کند همیشه در چهارچوب عمل میکند. اینکه ما بعضی از وقت ها خودمان عملی انجام میدهیم که شرم داریم دیگران حتی طفلی کوچک بر آن نظارت کند نشان میدهد که خود را در محضر خدا نمیدانیم این بزرگ ترین عبادت است که انسان خود را در محضر خدا بداند و عفت داشته باشد. بعد امام صادق علیهالسلام فرمود: کان امیرالمومنین علیه السلام رجل دعّا، همه امیرالمومنین را به قدرت و توانمندی و شجاعت او میشناسند اما در این روایت امام صادق علاوه بر همه ی آن امتیازاتی که در وجود امیرالمومنین علیه السلام هست فرمود حضرت دعّاة بود یعنی در درگاه خدا متضرع بود. فراز های مختلف دعای کمیل نشان میدهد که حضرت چگونه در درگاه خدا ابراز ضعف و فقر میکند و چگونه از خداوند طلب نیاز هایش را میکند.
خلاصه مباحث گذشته
در بحث جنگ نرم به موضوع مرابطه رسیدیم. عرض کردیم که یک نکته در ارتکاز ذهنی شیعه از واقعیت مرابطه وجود دارد و آن این است که مرابطه نباید در چهارچوب تقویت حکام جور و ولات جور محقق شود. نباید فرصت را داد و ایجاد کرد تا به بهانه ی مقابله یا رصد دشمن حکام جور از این سو استفاده کرده و شیعیان را به خط کنند و از ظرفیت آن ها برای تقویت پایه های حکومتی خود استفاده کنند. به همین دلیل در روایات وارد در این باب، رغبت زیادی برای مشارکت شیعیان در اینکار نمیبینیم. حضرات ائمه وقتی از مرابطه سخن گفتند جایگاه مرابطه و فضل مرابطه را والا تبیین کردند اما در مقام عمل در دوران حکومت سلاطین جور رغبتی به مشارکت شیعه در این کار از خود نشان ندادند. نمونه اش هم همین روایتی که عرض کردیم که وقتی یکی از شیعیان میگوید دو سال است که نذر کردم تا به مناطق ساحلی برای مرابطه بروم حضرت به نوعی رفتار میکند که اگر میتوانید به مرابطه در آن نقاط حاضر نشو تا میتوانی این کار را نکن و اگر احساس میکنی فرد یا افرادی از نذر تو در جریانند و ممکن است از این ناحیه در تنگنا قرار بگیری برای دفع شر آن ها مرابطه را مجاز دانستند اما فرمودند در آنجا دست به اسلحه نشو و وارد کارزار نشو و اگر دشمن حمله کرد و مجبور شدی قصدت دفاع از خود و مسلمانان باشد از سلطان جور حمایت نکن و حکومت آنان را در حقیقت تقویت نکن. این نشانگر عدم رغبت حضرت به این عمل در آن مقطع است و اگر به آن اجازه دادند و فرمودند اگر کسی اطلاع دارد و میداند تو نذر کردی و باید بروی از باب دفع افسد به فاسد به ایشان اجازه دادند. رفتن به مرابطه و تقویت حکام جور فساد است اما آسیب دیدن یک شیعه از ناحیهی اعوان ظلمه این هم فساد است اما فساد آسیب یک مومن و شیعه چون بالا تر و افسد است فرمودند اشکال ندارد به آن نقطه برو اما دست به اسلحه نشو. هرچند در نگاه اولیه عمل مرابطه دارای فضل است که انشاالله در آینده روایات آن را تقویت میکنیم اما در اجرا به موالیان و دوستداران خود اجازه ی اینکار را ندادند. در نگاه اولیه این عمل فضلیت دارد اما در نگاه ثانویه نمیخواهند از شیعه استفاده ی ابزاری شود.
نتیجه روایت تهذیب
نتیجه ای که ما از این بحث میگیریم این است که مرزبانی، مرابطه یا همان رصد دشمن دارای دو حکم است، دشمنی که خصومتش علیه مسلمانان قطعی است و وقتی حمله میکند تر و خشک را با هم میسوزاند به همه لطمه میزند، این عمل یعنی مرابطه دو حکم دارد یکی حکم اولیه که از ملحقات جهاد است و در کتب فقهی همین تعبیر را مشاهده میکنیم و به تبع جهاد امری واجب و لازم است. امروز دیدبانی در مرز را نمیتوان از دفاع و جهاد استثنا کرد. مراقبت و کنترل مرز ها بخشی از عملیات جهادی است. فرض کنید حزب الله لبنان اگر بنا بر عوامل صادره ی قرآن کریم در برابر صهیونیست ها و به امر امام مسلمین وارد کارزار و جنگ میشوند، جهاد میکنند، جهادشان مقدس است آیا میتوانیم مرابطه را از آن استثنا کنیم و بگوییم امری مستحب است؟ اگر جهاد واجب است مرابطه هم واجب است. استحباب مرابطه بنا بر یک حکم ثانویه است که شیعیان را از مشارکت در اموری که پایه های حکومت جور را تقویت میکند، جدا کنند. نخواستند بگویند این کار بر شیعیان واجب است اما فضیلت آن را هم نمیتوان نادیده گرفت. فقها در جمع بین این دو مطلب استحباب را بیان کردند اما خیلی از موارد هم یک عمل جایگزین برای نذر بیان کردند. مثل فدیه دادن و عمل خیر کردن
پس بنا بر حکم اولیه مرابطه از ملحقات جهاد است و قابل تفکیک نیست تفصیل این مطلب را بیشتر در آینده بیان میکنیم و به تبع جهاد امری واجب و لازم است که وجوب آن را هم در زمان حاکمیت امام عادل ما مورد بررسی قرار خواهیم داد.
حکم دوم مرابطه که حکم ثانویه ی آن در دوران ولات جور است این متفاوت از حکم اولیه بیان شده است. در عین حالی که فضیلت دارد توصیه میکنند که نرود یا اگر رفت دست به شمشیر نشود یا اگر شد قصد دفاع از خود را کند. جایی که بیم است که سلطان جائر با استفاده ی ابزاری از حکم مرابطه و مشارکت دادن شیعیان در امر مرابطه به تقویت پایه های حکومتی خود بپردازد و از آن به نفع خود بهره برداری سیاسی کند و ابراز کند که مورد حمایت مردم است. در این صورت است که ائمه علیهمالسلام و به تبع آن ها فقهای عظام در طول تاریخ رغبتی به این عمل نشان ندادند و غایت آن چیزی را که بیان کردند استحباب مسئله بوده است با فتاوایی که کنارش برای محدود کردن این امر داده اند. گفتند اگر مضطر شدید در صورت اضطرار با بیان مراحلی که در روایت یونس از ابالحسن علیه السلام نقل شد آن را به شکل ویژه ای مجاز قلمداد کردند. این آن بیان ثانویه است. آنجا که یونس میگوید سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ أَنَا حَاضِرٌ، فردی از امام علیهالسلام سوال کرد من هم حضور داشتم، حضرت در جواب فرمود، یرابط و لا یقاتل ، مرابطه کند و حضور داشته باشد اما دست به شمشیر نبرد زیرا در آن نقطه است هجوم را دید این هجوم را متوجه بیضه و کیان اسلام و مسلمین دانست، برای دفاع از خود دست به شمشیر ببرد نه برای دفاع از سلطان، مندرس شدن و محو شدن اسلام باعث میشود ذکر حضرت پیامبر مندرس شود. برای جلوگیری از اندراس دین و آیین و شریعت پیامبر دست به سلاح شود اشکال ندارد. پس مشرب و ممشای فقهی و فقهای شیعه در طول تاریخ مبتنی بر روایاتی که بیانگر حکم ثانویه ی مرابطه است شکل گرفته است. همین روایاتی که نهی یا محدود کردند. محدود کردن هم به اشکالی بوده که برخی از موارد آن را خواهیم گفت به دلیل همین اصرار داشتند تا زمینه ی سو استفاده از شیعیان را به حداقل برسانند و به اشکال مختلف بین ممانعت از تقویت پایه های حکومت سلاطین جور و جلوگیری از گزند احتمالی شیعیان بین این دو جمع کنند یعنی جایی که بیم آن داشتند حاکم جائر سو استفاده کند پایه ی حکومتی خود را تقویت کند و آنجا که ممکن است جان یکی از شیعیان در خطر بیافتد اینجا گفتند مشارکت کن و دست به شمشیر نبر. اما آنجا که شیعیان در فراخ بودند و مشکلی نداشتند فرمود اگر میتوانی نرو و مشارکت نکن.
در روایتی که علی ابن مهزیار نقل کرد و شیخ طوسی آن را در مباحث خود آورده بودند، علی ابن مهزیار میگوید من دیدم که حضرت با دست خط خود نوشت اگر از مخالفین کسی نذر تو را شنیده و نگرانی اگر وفا نکنی برای تو آسیب ایجاد کنند وفا کن وگرنه پول یا وقت یا همتی که میخواهی در این زمینه بگذاری در کار های خیر دیگر مصرف کن. این فضای ذهنی شیعه از مجموعه ی روایات که به نظر ما دو حکم هست بعضی از ادله و روایات که به صورت قوی از مرابطه دفاع میکند و آن را لازم میشمارد بر حکم اولیه حمل میشود و آنجا که به نوعی منع میکنند بر حکم ثانویه حمل میشود.
یکی از تیتر هایی که میتوانیم به آن در همین سیاق اشاره کنیم مقید کردن مدت مرابطه در روایات به چهل روز است و در برخی از روایات که یک نمونه هم تقدیم تان میکنیم اینطور است که اقل مرابطه سه روز و اکثرش چهل روز است و بعد از چهل روز جهاد قلمداد میشود. اینکه میگویند بعد از چهل روز جهاد قلمداد می شود نوعی ممانعت زیرکانه از مشارکت دادن یا ندادن شیعیان در مرابطه در دوران سلاطین جور است. همه میدانیم جهاد در دوران حاکمیت سلاطین جور و بدون حضور و اذن امام مشروعیت ندارد. وقتی حضرت مرابطه ی بیش از چهل روز را جهاد قلمداد میکند یعنی جهادی که مشروعیت آن با اذن امام و زیر پرچم امام است، فاقد مشروعیت میشود. وقتی حاکم جوری هست و تهدیداتی برای آن در اطراف مرز ها وجود دارد، شما بنا به اضطرار اگر سه یا چهار یا پنج روز و تعدادی روز ها را رفتید و آن جا مرابطه کردید و هجوم و مشکلی شد خب فرمودند در دفاع از خود نیت کن و مقابله کن. توانستی دست به شمشیر نبر. حالا اگر بیش از چهل روز بخواهی بمانی این خود فی نفسه جهاد است و جهاد با حکام جور مشروعیت ندارد. این به نظر میآید مقید به چهل روز نوعی تفره رفتن از مشارکت دادن شیعه در مرابطه در دوران حاکمیت حکام جور است. توجه به این روایت و مضمونی که در آن است که مرحوم شیخ طوسی در بحث مرابطه به آن اشاره کرده است به نظر ما گویای همین واقعیت است که محمد ابن حسن صفار از إبراهیم بن هاشم از نوح ابن شمیر عن محمد ابن ابی عمیر عن روا عن ابی جعفر و ابی عبدالله علیه السلام از هر دو امام بزرگوار، امام باقر و امام صادق علیهم السلام نقل کردند که «اَلرِّبَاطُ ثَلاَثَةُ أَيَّامٍ وَ أَكْثَرُهُ أَرْبَعُونَ يَوْماً فَإِذَا جَاوَزَ ذَلِكَ فَهُوَ جِهَادٌ» . ما به شما در صورت اضطرار اجازه دادیم با این حکام جور به مرابطه بروید در مناطق حاکمیت آن ها رباط و دیدبانی کنید. معنای آن این نیست که تا هر مقداری که آنان خواستند بایستید و برای آن ها خدمت کنید خیر حداکثر چهل روز ، این حداکثر چهل روز و اگر از چهل روز تجاوز کرد این جهاد است یعنی بدانید جهاد در حضور ائمه مشروعیت ندارد و کار شما غیر شرعی میشود شما اگر از روی اضطرار رفتید به اقل آن اکتفا کنید و دست به شمشیر نبرید، پایه های حکومت این ها را تقویت نکنید. پس حکم ثانویه ای که مطرح شده بر اساس شرایط سیاسی است که ائمه علیهمالسلام در آن قرار گرفتند. چون مبتنی بر شرایط سیاسی سخن میگویند سخن گفتن این حکم، حکم دائمی نیست بلکه منوط به وجود همان شرایط است یعنی وقتی حاکمان جور حاکم هستند و تقویت میشوند و برای فرار از حاکمان جور دست به شمشیر نبرید و اگر بردید از شخص خود و مسلمانان دفاع کنید. اینکه بعد در روایات ادامه میدهند بیشتر از چهل روز هم نمانید همین نگاه سیاسی را تقویت میکند شرایط اجتماعی اقتضا میکند شما را به زور یا بر اساس نوبت یا بر اساس شرایطی که هست مردان جامع اسلامی را برای مرابطه دعوت میکنند. اگر مجبور شدید خب بروید اما اگر مجبور نشدید چه، اگر رفتید آیا الی الابد خیر این مانند اکل میته است به حد اضطرار آن و اضطرار آن هم به همین مقدار که شما را آنجا ببینند و بگویند وظیفهی اجتماعی خود را انجام دادید. این نکاتی که عرض کردیم تماما مسئله یا نکته ی اول به حساب میآید که وجه غالبی که از موضوع مرابطه در مرز ها در ارتکاز فقها شکل گرفته، این بخش از جهاد است که به اضطرار مومنین با آن مواجه میشوند. از آنجا که جهاد بدون امر و اذن امام مشروعیت ندارد به طور کلی ما آنجا که فقط تقویت پایه های حکومتی حکام جور شود نباید آن را مشروع بدانیم و اگر این بخش از جهاد یعنی مرابطه لازمه ی جهاد مشروع باشد مشروعیت آن مشابه مشروعیت جهاد است یعنی لازم است و اگر اضطراری پیش آمد در حد اضطرار این نکته اول بود در زمان ما هم همینطوری است. مثلاً فرض کنید در مرز های کشور، مرز های حوزه ی کشور های اسلامی در لبنان و سوریه اگر با تهدیدی مواجه شدیم جریان های تکفیری آمدند و بیضه و کیان اسلامی را تهدید کردند و هر روز خواستند از یک نقطه هجوم بیاورند ما بگوییم مراصده و مرابطه در این نقاط مشروعیت ندارد و مستحب است. با استحباب کار مسلمین برآورده میشود یا اگر گفتیم مستحب است بگوییم سه روز کافی است خیر وقتی دشمن حضور دارد و هجوم دارد و هجومش مستمر است مادامی که هجوم دشمن از مرابطه واجب میشود منتها واجب کفایی است به قدری که من به الکفایه باشد در هر نقطه که هجوم از آنجا شکل بگیرد این همان نکته ای است که ما باید در سلسله مباحثی که مطرح میکنیم ابعادش را کاملاً روشن کنیم و ادله اش را هم بررسی کنیم. به نظر ما با نگاه به مجموع ادله این ارتکاز ذهنی ارتکاز درستی در مقطع خود بوده است اما در زمان تشکیل حکومت اسلامی و سیطره ی فقها و نواب امام علیه السلام، چه نواب عام یا خاص، بر اساس آن مشی که ما در شروط مربوطه اتخاذ کردیم. وقتی چنین تهدیدهایی در دوران حکومت ائمه ی عدل باشد مرابطه مثل جهاد و قبل از جهاد واجب است و دایره ی آن هم بسیار گسترده تر است. دایره ی مرابطه در مباحثی که در آینده مطرح میکنیم انشاالله روشن خواهد شد و به نظر ما در مرابطه بسیاری از شروطی که در جهاد است برداشته میشود و به تفصیلی که ما میکنیم همگان وظیفه دارند که در مرابطه مشارکت داشته باشند.