1401/09/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الجهاد/فقه جنگ نرم /قواعد فقهیه در جهاد
حدیث خوانی
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ الشَّامِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ الْبَيْتُ غَاصٌّ بِأَهْلِهِ فِيهِ الْخُرَاسَانِيُّ وَ الشَّامِيُّ وَ مِنْ أَهْلِ الْآفَاقِ فَلَمْ أَجِدْ مَوْضِعاً أَقْعُدُ فِيهِ فَجَلَسَ أَبُوعَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ كَانَ مُتَّكِئاً ثُمَّ قَالَ: يَا شِيعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَمْلِكْ نَفْسَهُ عِنْدَ غَضَبِهِ وَ مَنْ لَمْ يُحْسِنْ صُحْبَةَ مَنْ صَحِبَهُ وَ مُخَالَقَةَ مَنْ خَالَقَهُ وَ مُرَافَقَةَ مَنْ رَافَقَهُ وَ مُجَاوَرَةَ مَنْ جَاوَرَهُ وَ مُمَالَحَةَ مَنْ مَالَحَهُ يَا شِيعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ اتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه.
اباالربیع شامی نقل میکند که وارد بر امام صادق علیهالسلام شدم در حالی که آن مکانی که حضرت در آن حضور داشتند ازدحام زیادی بود و از مناطق مختلفی به زیارت آن حضرت آمده بودند، از خراسان و شام و کشور ها و مجموعه ها و مناطق دیگری و آنقدر جمعیت بود که جا برای نشستن نبود. حضرت در حالی که تکیه ای داده بودند از حالت اتکا موضع خود را تغییر دادند و نشستند سپس فرمودند به شیعیانی که از آفاق آمدند، خراسان و شام و مناطق دیگر... که ای شیعیان آل محمد بدانید آن دسته از افرادی که وقتی عصبانی هستند، قادر به کنترل خود نیستند از ما به حساب نمی آیند، در عصبانیت باید قدرت مهار باشد و شیعه آن کسی است که خودش را در عصبانیت مهار کند مانند خودرویی که در سرعت بالا قدرت کنترل و توقف نداشته باشد طبیعتاً چپ میکند، باید بتواند خود را در غضب مهار کند مهار در حالت عادی که اسمش مهار نیست و هرکس که با صاحب یا دوست خود رفتار نیکو نداشته باشد، با همراهان و دوستان باید رعایت دوستی را در اخلاق و رفتار کرد، این نباشد که شیعه طوری جا بیفتد که در رفتار با نزدیکان و دوستانش رفتار و کردار و نیت سو دارد. مخالقت یعنی معاشرت، هرکس که با انسان خلیق است و معاشر با او حسن مخالقت داشته باشد. با همراهش در سفر و غیر سفر با رفق و حسن رفتار، رفتار کند. کسی که در همسایگی او است با او حسن مجاورت داشته باشد. اگر با کسی هم نمک میشود حق نمک را ادا کند. ملاحظه میفرمایید که این لَم يُحسِنْ صُحبَةَ مَن صَحِبَهُ، و مُرافَقَةَ مَن رافَقَهُ و مُصالَحَةَ مَن صالَحَهُ عموما نسخه بدل هم هستند یک معنای شبیه به هم در این ها نهفته است که اگر کسی بتواند مالک نفس خود شود، حسن صحبت دارد، حسن رفتار دارد، حسن مجاورت من جاوره دارد، حق نمک را ادا می کند، بسیاری از این ها وقتی آسیب میبیند بخاطر ان عصبانیت است که غیر قابل کنترل میشود و مهار نفس از دست انسان خارج میشود. بعد فرمود یا شیعة آل محمد اتق الله ما استطعت، این در روابط اجتماعی و مناسبات اجتماعی و ارتباطات اجتماعی بود که غضب را مهار کنید در این صورت شاید انسان به تقوا نزدیک تر باشد یا همواره سعی کنید به هر میزان که میتوانید خویشتن دار باشید و لا حول و لا قوه الا بالله این سخن امام صادق است در یک روزی که جمعیت زیادی در محضر ایشان از آفاق است ایشان نشستند و اصحاب به دیدار ایشان آمدند و ایشان این جملات شریف را به زبان جاری میکنند.
دلایل قاعده نفی سبیل
خب کلام ما در بحث آیه ی شریفه ی ﴿وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا﴾ بود که مفردات این آیه ی شریفه را معنا کردیم. گفتیم این آیه مهم ترین پشتوانه ی اعتباری قاعدهی نفی سبیل است
بعد از این که مفردات را یکی پس از دیگری گفتیم و کلمات بعضی از آقایان هم در مورد این مفردات بیان کردیم حالا ببینیم مفهوم کلی این آیه چیست؟. مرحوم شیخ طبرسی در مجمع البیان میفرماید که در این آیه خداوند متعال رفتار و اقدام کفار و منافقین را توصیف و تبیین میکند بعد میفرماید آن مجموعه از کفار و منافقین که شما را دائما رصد میکنند در زندگی شما سرک میکشند و کشیک میدهند مواظب کار های شما هستند که با تعبیر ﴿الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ﴾، این ها اعتقادشان این بود با کمک به کفار فشاری بیاورند و این جمعی که پیامبر درست کرده است یا آن حکومتی که در مدینه راه انداخته است بتوانند از بین ببرند حکومت پیامبر را براندازی کنند بعد با خیال راحت به زندگی خود به آن شکلی که میلشان است ادامه دهند، ایشان آوردند: زیرا منافقین و کفار در این باور بودند که با نابودی پیامبر و اسلام و حکومت اسلامی و سپاهیان آن ها دیگر خیال این ها راحت خواهد شد یعنی در صدد بر اندازی بودند و وقتی که لشکر کفر بر اسلام غلبه پیدا کند این ها آسوده خاطر میشوند. فقط قصه این بود خیر، در دل این را میپروراندند اما نگران این بودند اگر تیرشان به هدف نخورد لشکر اسلام به این ها آسیب میرسانند لذا سعی میکردند خودشان را به مسلمانان نزدیک نشان دهند چون میخواستند وانمود کنند ما با شما نزدیک هستیم در فتح و ظفر وقتی فتح و ظفری میدیدند ادعای شراکت میکردند فان کان لکم فتح من الله ای فاانتفق لکم فتح و ظفر لهم اعدا در این حالت میگفتند الم معکم ما با شما نبودیم الم نکن نقضوکم، ما علیه دشمن شما کار نمیکردیم با آنان در کنار شما نمیجنگیدیم، پس سهم ما از غنائم جنگی را به ما دهید که ما در قتال و جنگ با شما همراه بودیم. در عین حال که در درون در صدد براندازی بودند در آشکارا سهم خواهی میکردند. امروز هم در این دنیا کسانی هستند که در درون همراه دشمن هستند و لشکر و ستون پنجم دشمن هستند اما اگر موهبتی در جمهوری اسلامی باشد به دنبال بهره گرفتن و استفاده از آن هستند. ثروت او از پارو بالا میزند اما از یارانه پنجاه هزار تومنی صرف نظر نمیکند. و ان کان نصیب ای هز من المومنین اگر کفار هم نصیبی داشتند، هز و بهره ای داشتند آن جایی که هجوم به مومنین می آوردند و صدمه و لطمه ای وارد میکردند میرفتند به آن ها میگفتند الم نستحوذ علیکم، ما به شما ها مشاوره ندادیم؟ کمک ندادیم؟ نستحوذ علیکم به این معنا که غلبه کردیم بر شما. گویا مثلا بین منافقین و کفار حدیث و گفت و گویی بوده است که کفار مثلاً تصورشان این است که لشکر اسلام قوی شده و ما چاره ای نداریم جز این که به این لشکر بپیوندیم و بار و فشار را از خود کم کنیم اگر ما ایمان نیاوریم، نپیوندیم و جزو مسلمانان نشویم چون آن ها قوی میشوند ممکن است ما را از پا در بیاورند حالا منافقین بعد از یک نصیبی که برای کفار شده است میگویند شما ها میگفتید که بروید به لشکر مسلمانان بپیوندید ما آمدیم به شما مشورت دادیم از درون این ها خبر دادیم گفتیم این ها نقطه ضعف دارند مقاومت کنید پایداری کنید پیروز می شوید، ما بخاطر دوستی که با شما داشتیم به این رای شما غلبه کردیم و اجازه ندادیم شما ها سست شوید و در مقابل مسلمانان کم بیاورید، بعد میفرماید و قیل معناه علم نبینکم علی انا ما انتم علیه، ما برای شما توضیح دادیم گفتیم هر بار آمدیم گفتیم که ما هم که به ظاهر مسلمان شدیم با شما هستیم به شما کمک می کنیم در لحظه موعود از داخل به مسلمانان ضربه میزنیم، و علم نزکم بلا انفسنا، ما مگر به شما ملحق نشدیم و نگفتیم با شما یکی هستیم، و نتلعکم الا اسرار محمد صلی الله علیه و آله و اصحابه، به شما اسرار و اخبار مسلمانان را اطلاع ندادیم، ما جاسوسی آن ها را نکردیم و به شما کمک نکردیم تا اینکه حتی غلبت علیهم، حالا که اینطور است فاعرفوا این را به کفار میگویند، لنا حق فی انتصارکم، یک قولی را نقل میکند که نمنعکم من المومنین ای نتفعمکم صولت المومنین بتحدیثنا ایاهم انهم. یعنی غیر از اینکه ما به شما کمک میکردیم جاسوسی مسلمانان را میکردیم اسرار آن ها را میگفتیم و اطلاعات دقیقی از وضعیت مسلمانان به شما میدادیم کجا نیرو دارند کجا ندارند کجا وضعیت آن ها خوب است کجا آسیب پذیر هستند، با مسلمانان هم صحبت میکردیم و دل آن ها را خالی میکردیم و صولت آن ها را کاهش میدادیم و سبب پیروزی شما بر مومنین و مسلمین شد در حقیقت ما یعنی منافقین مدعی هستند که ما برای پیروزی شما هزینه دادیم و منابع اطلاعاتی شما بودیم. کننا عیون لکم و حتی غلبت تکوکنم. این شرح حالی است که کفار و منافقین دارند چه در جایی که مسلمانان پیروز شوند چه در جایی که مسلمانان آسیب ببینند.
عین این حرف در مناسبات اجتماعی و سیاسی دنیا است، کشور ها و گروه ها و افرادی هستند که وقتی جمهوری اسلامی کوچک ترین آسیبی میبیند توییت ها و حرف ها و صحبت ها و عیب جویی و عیب گیری آن ها شروع میشود که می خواهند اثبات کنند که ما از اول با جمهوری اسلامی مخالف بودیم و حالا که فرصت هست میگوییم و میخواهند سهم خواهی کنند. طرف جوانی بدون تحصیلات و معلومات یا حداقل تحصیلات و معلومات و ادراک کم هست که مدتی ورزشکار بوده و زحمت کشیده که برای خودش چهره ای ساخته است و این چهره ی ورزشی در سیاست و فلسفه و غیره اظهار نظر میکند نه از باب این که میگوید من فیلسوف هستم بلکه میخواهد بگوید از روز اول من با این جمهوری اسلامی موافق نبودم و میخواهد سهمش را از آن طرف بگیرد. این که یک خانم خبرنگار در آمریکا علیه جمهوری اسلامی مواضع تند میگیرد برای اینکه سهم خود را بالا ببرد. هاد ترین ناسزا ها را به جمهوری اسلامی می گوید برای گرفتن یک قرار ملاقات با یک شخصیت دسته سوم یا چهارم که بتواند برای خودش سود و منفعتی درست کند. قصه، قصه ی تکراری دنیا است، اسامی آدم ها عوض میشود اما اینگونه آدم ها بودند و هستند و خواهند بود. کسانی که در دل نسبت به اسلام کینه و بغض دارند اما در عین حالی که این کینه و بغض را دارند تلاش میکنند از وضعیت پیروزی جامعه ی اسلامی سهم خواهی کنند با دشمن همراهی کنند و به موقع سهم خواهی کنند در پاسخ به این رفتار، مجموعه ی این رفتار قرآن کریم میفرماید فالله یحکم بینکم یوم القیامة. این موش و گربه بازی و خیانت کاری و جاسوسی و همراهی با دشمن و مطلع کردن دشمن از نقاط قوت و ضعف و مسائلی که ممکن زمینه ساز پیدا کردن فرصت دشمن در جنگ، وقتی در چشم دقیق تیزبین عدالت الهی به دور نیست، حتما خداوند متعال بین شما و بین این ها در روز قیامت داوری میکند و آن ها را به سزای اعمال خود میرساند و اجازه نمیدهد ظلمی که در اینجا واقع شده است بی پاسخ بماند.
در ادامه ی این آیه ی شریفه آمده است ﴿وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا﴾، قیل فیه أقوال مجمع البیان می گوید در این زمینه درباره ی این جمله أقوالی هست. یکی از أقوال این است که عن المراد لن یجعل الله للیهوده علی المومنین نصرا ولا ظهورا، این شاهد آن مباحثی است که در گذشته کردیم، ایشان میفرماید یک معنایی که نقل کردند این است که یهود بر مومنین پیروزی و غلبه ای پیدا نخواهد کرد یعنی اخبار است، إخبار از این که هیچ پیروزی و غلبه ای در عالم خارج رخ نخواهد داد و قیل، معنای دومی کردند که لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا، این سبیل بالحجته است یعنی منطق و حجت یهود و غیر یهود بر مسلمانان غلبه پیدا نخواهد کرد. معنای دوم این که مومنین به لحاظ تئوری، نظری، فلسفی، فکری، منطق و استدلالشان برای کار و رفتار و اعتقادشان أقوی است، اگر راجع به مثلاً توحید حرف بزنند منطق اقوایی برای وحدانیت خدا دارند اما نصارا منطقی برای تثلیث ندارند. در اعتقاد و در رفتار اجتماعی اگر برای رضای خدا و پیروزی حق بر باطل میجنگند، منطق قوی ای است. این که انسان ایثارگر باشد برای رضای خدا بجنگد تا دیگران در زیر سایه ی شمشیرش در امنیت زندگی کنند این منطق أقوایی است نسبت به کسی که برای کسب منفعت میجنگد. پس ایشان میفرماید معنای اول إخبار از نثر مومنین است و عدم نثر یهود که خداوند نثری برای یهود علی المومنین جعل نکرده است، معنای دوم این که مومنین به لحاظ حجت و استدلال و فکر و منطق اقوی از دیگران هستند هرچند در این مسیر ممکن است اتفاقاتی بیفتد که کفار بر مومنین غلبه پیدا کند اما حتی آن موقع که کفار غلبه پیدا میکنند منطق و حجت مومنین أقوی است. استدلال و برهان آنان موفق تر است. ملاحظه میکنید که در مجمع البیان دو استنتاج دارد، احتمال جعل تکوینی را با عبارت اول و احتمال جعل تشریحی را با عبارت دوم میدهد که فرمود لن یجعل الله به معنای لن یجعل حجت لهم، و ممکن است ظرفیت ها و زیر ساخت های قدرت میدانی کفار یا یهود بیشتر باشد اما منطق آن ها نسبت به منطق مومنین برتر نیست. ایشان هر دو احتمال جنبه ی تکوینی و تشریحی را بیان کردند و هر کدام در کنار دیگری توضیح دادند. خلاصه ی فرمایش ایشان این است که این آیه ی شریفه بر قاعده ی نفی سبیل دلالت دارد در این اختلافی نیست که لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا، این دلالت قطعی است اما این که این نفی سبیل تشریعی یا تکوینی است هر دو احتمال را نقل کردند و من ندیدم که مختار را از نظر خودشان بیان کرده باشند اما هر دو احتمال را دادند و نقل کردند و در دلالت آیه و قاعدهی نفی سبیل ایشان صحه گذاشتند.
در تفسیر نمونه هم یک چنین برداشتی کردند که منافقان کسانی هستند که همواره قصد دارند و میخواهند از هر پیش آمدی به نفع خود بهره برداری کنند ایشان هم می فرماید که اگر پیروزی نصیب مومنین شود فورا در صف مومنین خود را جا میزنند و میگویند ما هم با شما بودیم و کمک های ما شما را پیروز کرد و اگر این کمک ها نبود شما پیروز نبودید، بر این اساس ایشان هم در نمونه می فرماید که در تمام موفقیت های مادی و معنوی میخواهند خود را شریک قرار دهند ﴿الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ﴾، اما اگر این بهره و نصیب شامل حال دشمن شود فورا به آن سمت رفته و خود را نزدیک میکنند و رضایت مندی خودشان را نسبت به آن ها اعلام میکنند و به آنان هم میگویند ما شما را کمک و تشویق کردیم و مانع پیروزی مسلمانان بر شما شدیم ﴿أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَنَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ،﴾ یعنی فرصت طلبی مخصوص خود را دارند و هر کدام از دو دسته پیروز شوند تلاش میکنند که سهمی از آن ها بگیرند وقتی کفار پیروز می شوند خوشحال هستند و با مصمم کردن آن ها در کفرشان و اعلام این که به نفع شما جاسوسی میکردیم، میگویند ما مقدمات پیروزی را برای شما فراهم کردیم، گاهی رفیق قافله هستند گاهی شریک دزد و با این رفتار دو گانه و با این بازی با دو ورق به اصطلاح امروزی ها تلاش میکنند که از هر دو طرف سود ببرند خب قرآن هم نسبت به این رفتار و این مدل کردار که این را تقبیح میکند، میفرماید فاالله بینکم یحکم یوم القیامة، روز قیامت خداوند بین شما قضاوت میکند و سزای این رفتار بد را خواهد داد، در نمونه آمده است که و لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا، با مطرح کردن این پرسش که آیا هدف از این جمله تنها عدم پیروزی کفار از نظر منطق بر افراد با ایمان است یا پیروزی های نظامی و غیر نظامی را شامل میشود با سوالی که اینطور مطرح میکند جواب میدهد که کلمه ی سبیل در این عبارت که نفی شده است، لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا، نکره در سیاق نفی است، نکره در سیاق نفی افاده ی عموم میکند، نمونه استفاده ای که از این نکره در سیاق نفی میکند میگوید از این آیه استفاده میشود که کفار نه تنها از نظر منطق بلکه از نظر نظامی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و هر زمینه ی دیگری بر افراد مومن چیره نخواهند شد. این عبارت خیلی روشن است، ایشان میفرماید که در حقیقت آیه بر نفی سبیل دلالت دارد، قاعدهی نفی سبیل را به اثبات میرساند اما این نفی سبیل که به اثبات رسیده است شامل دو چیز است، شامل ابعاد فکری و نظری و این ها است و علاوه بر آن شامل ابعاد سیاسی و نظامی و فرهنگی هم است یعنی هم تشریعا و هم تکوینا. این آیه چون نفی جعل و نفی سبیل اینجا نکره ی در سیاق نفی است شامل هرگونه سبیلی میشود در این صورت چه تکوینا چه تشریعا شامل میشود. اما این فرمایش از نظر ما کامل نیست به دلیلی که انشاالله در جلسه ی آینده توضیح میدهیم، خلاصه ی عرض ما این است که دو قول از أقوال مفسرین را یکی از قُداما یکی از دوران معاصر نقل کردیم، هر دو نظریه مبنی بر این است که از آیه این استفاده میشود که حجیت قاعدهی نفی سبیل ثابت میشود اما این که حالا این حجیت و دلالت در ابعاد تشریعی است یا تکوینی این دو بزرگوار هر دو را مطرح کردند، مرحوم طبرسی قول مختاری نداشت و هر دو را به عنوان قیل نقل کرد. اما نمونه مطرح میکند که یشمل الجمیع چون نکره در سیاق نفی است تا ببینیم در جلسه ی آینده چه پیش میآید.