درس فقه معاصر استاد حسین صفدری

1401/08/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الجهاد/فقه جنگ نرم /ایات جهاد

 

عَنِ اِبْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ رِبَاطٍ رَفَعَهُ قَالَ: شَكَا رَجُلٌ إِلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ اَلْحَاجَةَ فَقَالَ لَهُ اِعْلَمْ أَنَّ كُلَّ شَيْءٍ تُصِيبُهُ مِنَ اَلدُّنْيَا فَوْقَ قُوتِكَ فَإِنَّمَا أَنْتَ فِيهِ خَازِنٌ لِغَيْرِكَ.

شکا رجل امیرالمومنین الحاجة یک فردی در محضر امیرالمومنین از این که وضع مناسبی ندارد و از اینکه نیازمند است و احتیاجاتش رفع نمی شود شکایت کرد و گفت چرا زندگی ما اینطور است و وضع ما همواره نا بسامان است، حضرت ضمن این که فرد را دلداری می‌دهد یک نکته ای را به همه یاد می‌دهد که آن نکته مهم است. حضرت فرمود: اعلم أن کل شی تصیبه من الدنیا فاق کوتک. هر آنچه در این دنیا بیش از نیازت به تو برسد و در اختیارت باشد در حقیقت تو انبار داری می‌شوی برای دیگران ،فانما انت فیه خازن لغیرک ، این یک نکته بسیار مهمی است که انسان دغدغه بیش از قوت خود را نداشته باشد و حتی دغدغه قوت خود را هم نداشته باشد

قوت ما و آن چیزی که برای حیات زندگی به آن نیاز داریم بر عهده ی خداوند متعال است، بیش از او هم که چرا بارکش دیگران باشیم، این که بارکش و انبار دار دیگران نباشیم یک دستور آموزشی و راهبردی هست که هوی و هوس و طمع انسان و بسیاری از کارهایی را که خارج از چهارچوب انجام می‌دهد برای دستیابی به ثروت،مهار می‌کند

آن چیزی که انسان را وا می‌دارد به ظلم و تعدی و رفتار های غلط و حرص زیادی و این ها، این آرزو های طولانی و هوس های رنگارنگ که انسان را به مال اندوزی تحریک می‌کند البته انسان برای قوت خود باید تلاش کند و بداند که قوتش تضمین شده است وقتی تلاش می‌کند بیش از آن چیزی هم که نیاز انسان را مرتفع کرد را هم خیلی برای انسان اصل نباشد و برای آن تلاش نکند البته برای اینکه دیگران و دنیای دیگران را آباد کنیم ما باید تلاش کنیم اما حرص فردی نباید وجود داشته باشد. انبار داری برای غیر هم خیلی توصیه نشده و جاذبه ندارد

در جلسه قبل در رابطه ی با دلالت آیه ی صد و بیست و سه ی سوره ی توبه گفت و گو کردیم که این آیه شریفه در آن دو نکته نهفته است

یکی وجوب جهاد و قتال با کفار که تکلیف جامعه ی ایمانی در مقابله ی با کفار نزدیک است، کفار نزدیک را هم با بیانی که توضیح دادیم، گفتیم کفاری که مانع ترویج و تبلیغ دین و ارزش های دینی هستند، اجازه نمی‌دهند پیام دینی به گوش دیگران برسد یا اگر رسید اجازه نمی‌دهد این پیام در جان آن ها بنشیند و متدین شوند، آنان را تحریک و تخریب می‌کنند

این ممانعت عرض کردیم تارتا با رفتار سخت و خشونت بار مثل شلاق زدن افراد که به اسلام روی نیاورند، و اخری استفاده از روش های نرم مثل هو کردن، جار و جنجال ایجاد کردن، این هوچی گری های اثر گذار بر روحیه و ذهن جوانان یا اینکه سر و صدا می‌کردند تا پیام به گوش مخاطب نرسد، امروز هم این بوق های تبلیغاتی و این تلویزیون های ماهواره ای آنقدر اخبار کذب و شایعه را با صدای بلند و مکرر مطرح می‌کنند تا حرف درست در این حرف ها و پیام های غلط محو شود و گم شود این ها ممانعت از رسیدن پیام است این ها تحریک دیگران برای فاصله گرفتن از پیام دینی است

گفتیم این آیه چنین دلالتی را دارد که با این کفار نزدیک که مانع پیشرفت کار شما هستند باید مقابله و قتال کنیم

دومین نکته لزوم و وجوب القای سرسختی و استواری به دشمن است این امری که در این آیه است ﴿وَليَجِدوا فيكُم غِلظَةً﴾ ۚ باید که در شما غلظت و سرسختی را ببینند به این معنا است که باید غلظت را به آنان نشان دهید و سرسختی را به نمایش بگذارید در حقیقت عبارت ﴿وَليَجِدوا فيكُم غِلظَةً﴾ ۚ قائم مقام ولیکن فی کم الغلظه است باید غلظت در شما باشد و به نمایش گذاشته شود که ﴿وَليَجِدوا فيكُم غِلظَةً﴾ ۚ

رفتار مومنین باید به گونه ای باشد و به مدلی ارائه شود که کفار از آن رفتار، پیام سرسختی و جدیت دریافت کنند حالا پیام یک موقع با سخن گفتن است یا با عمل کردن، مثلا آرایش نظامی رفتار ساکتی است اما خود آرایش هیبت و عظمت و سرسختی مسلمین را به نمایش می‌گذارد ، استفاده از تنوع جنگ افزار ها یا به نمایش گذاشتن روحیه و استعداد عملیاتی است

به هر جهت باید کاری کرد که ادراک طرف مقابل این شود که لشکر مومنین اراده قوی دارد و از ظرفیت بالا و روحیه پر نشاطی برخوردار است

این فرمایش یا ناظر به این است که ﴿وَليَجِدوا فيكُم غِلظَةً﴾ ۚ یا ناظر به این است که توان و ظرفیت خود را پنهان نکنید، یعنی سعی نکنید ظرفیت های خود را مخفی نگه دارید بعضی مواقع برای نشان دادن قدرت باید این ظرفیت ها را نشان دهید، در ویترین رفتاری خود بگذارید یا اینکه نه اینکه پنهان نمی‌کنید عادی هم نباشد بلکه تلاش برای القا و نمایش هم باشد دشمن مرعوب قدرت شما شود ، احتمال این هم هست که این توانمندی ها را طوری عرضه کنید که شما را توانمند تر از آنچه که هستید ببینند و ارزیابی کنند

نباید ارزیابی کفار این باشد که اگر درجه قدرت شما از صد، هشتاد است شما را هشتاد ببینند بلکه باید کاری کنید که آنان شما را صد ببینند تا هیبت لشکر خدا قوی به نمایش گذاشته شود و کفار با دیدن این صحنه احساس ترس کنند و در نتیجه‌ی این ترس و بیمی که دارند و مرعوبیتی که حاصل می‌شود در آنان بازدارندگی ایجاد شود

القای سرسختی و به نمایش گذاشتن توانمندی به نحوی که این توامندی ها اثر گذار است این برای مدیریت ادراک و باور طرف مقابل است

این مدیریت ادراک، این القای سرسختی، این را در ادبیات امروزی عملیات و جنگ روانی می‌گویند با این بیان که توضیح دادیم این آیه راهبرد نظامی در تعالیم دینی مبنی بر دفع موانع گسترش را تبیین می‌کند، ابتدا با قدرت نمایی یعنی عملیات روانی یا جنگ نرم باید تهدید دشمن را دفع کرد اگر به هر دلیلی با این ابتکار در دشمن بازدارندگی ایجاد نشد با جنگ سخت باید موانعی را که توسط کفار در برابر اهل ایمان ایجاد شده را مرتفع ساخت، قاتلوا الذین یلونکم من الکفار همین جماعت کفاری که در نزدیک ترین جبهه در برابر مسلمانان صف آرایی می‌کنند پس آن چیزی که از این آیه ادراک می‌شود این دو پیام است یکی مدیریت ادراک طرف مقابل و دشمن و دوم جنگ سرسختانه با آنان است

این همان چیزی است که ما در تلاش هستیم که اثبات کنیم امر به قتال و جنگ شامل امر به جنگ سخت و جنگ نرم می‌شود

در جلسه ی امروز می خواهیم به آیات آغازین سوره ی برائت استناد کنیم و بحث را پیگیری کنیم

آن جمله ای که در صدر سوره ی برائت که ﴿بَرَ‌اءَةٌ مِّنَ اللَّـهِ﴾ هست، آغاز می‌شود در آیات چهارم به بعد نکاتی دارد

در آیه ی چهارم می‌فرماید ﴿إِلاَّ الَّذينَ عاهَدْتُمْ‌ مِنَ الْمُشْرِكينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً وَ لَمْ يُظاهِرُوا عَلَيْكُمْ﴾ سخن پیرامون برائت از مشرکان است، خداوند متعال از مشرکان بری هستند امانی که تا به امروز به مشرکان مکه داده بود این امان برداشته شد ، ابلاغ آیات برائت و خواندن آیات آغازین این سوره توسط امیرالمومنین علی ابن ابی طالب علیه السلام در اجتماع سال نهم ذی الحجه رخ داد

مرحوم شیخ طبرسی در مجمع البیان می‌فرماید که این آیات در روز های پایانی سال نهم هجری یعنی پس از قوت گرفتن حکومت اسلامی و عبور از دوران پر چالش امنیتی که در سال های قبل رخ داده بود پس از پیمان حدیبیه این آیه آن موقع نازل شده بود خب در پیمان حدیبیه اگر در یاد عزیزان باشد عرض کردیم که شرایط طوری بود که مسلمانان بیم داشتند به طرف مکه بیایند یا نیایند اگر بیایند درگیر می‌شوند یا نمی‌شوند اجازه ی زیارت خانه خدا به آن ها داده می‌شود یا نمی‌شود اگر مورد هجوم واقع شود تکلیفشان چیست، این دغدغه آن ها بود اما امروز دیگر چالشی ندارند، رسماً بر بلندای جمعیت برآمده از مسلمانان ، مومنین و غیره ، این سخن اعلام می‌شود که خداوند متعال به پیامبرش از مشرکین بری هستند و این ها دیگر حق ندارند در شهر مکه که مرکز سیاسی بت پرستان بود، حضور داشته باشند

مکه مکرمه در آن واقعه ی فتح که سال هشتم اتفاق افتاده بود به دست مسلمانان افتاد، مشرکین در حاشیه مسلمانان بودند، در سال نهم که مشهور به سنة الوفود است قبایل بسیاری پس از دیدن هیبت سپاهیان اسلام با اعزام هیئت هایی به سوی پیامبر از اسلام آوردن خویش پرده برداشتند در این وضعیت که همه به سمت اسلام می‌گروند ، معادله سیاسی به نفع اسلام تغییر کرد و آیات برائت اعلام شد که وجود شرک در مکه غیر قابل قبول است

در شأن نزول این آیه ی شریفه آمده است که مشرکان پس از فتح مکه یعنی در سال هشتم با رسول خدا صلح کردند و پیمان بستند که با دشمنان و مخالفان پیامبر اکرم هم کاری نکنند مانع حج مسلمانان نشوند، اقدامی علیه مسلمانان نداشته باشند و تعهدات متفاوت و متنوعی را به پیامیر دادند. بعضی از آن ها به پیامبر خیانت کردند و عهد شکنی کردند و به این علت این سوره و آیات نازل شد که خدا و پیامبرش از مشرکان پیمان شکن بیزار هستند

این بیزاری درمورد همه ی مشرکان جاری است مگر آن دسته از مشرکانی که به عهدی که بستند پایدار باقی مانده باشند، عهد را نشکسته باشند، هیچ یک از دشمنان رسول خدا و اسلام را یاری نکرده باشند تا پایانی که این ها به این عهد پایبند باشند باید آنان را محترم شمرد بعد می‌فرماید خداوند پرهیزکاران را دوست دارد یعنی پایبندی به این پیمان حتی پیمانی که با مشرک باشد این نشانه ی تقوا است

در آیه ی بعد توضیح می‌دهد وقتی که ماه های حرام تمام شد مشرکین را هر کجا یافتید به قتل برسانید آن ها را محاصره کنید اسیر کنید در هر کمین گاهی بر سر راهشان بنشینید ولی اگر توبه کردند نماز اقامه کردند ذکات پرداختند آنان را رها کنید و تعقیب نکنید یعنی وجوب قتل و اسیر ساختن و محاصره کردن و در کمین گاه نشستن برای به قتل رساندن آن ها دیگر پایان یافت با توبه ای که می‌کنند

آخر آیه هم می فرماید زیرا خداوند متعال مهربان است یعنی خطا و اشتباهی که این ها کردند اگر واقعاً از آن توبه کنند خدا آن را می آمرزد وقتی خدا آن را می آمرزد شما بندگان خدا هم آن ها را بیامرزید و تعقیب نکنید

چند کلمه قابل توجه در این دو آیه ی شریفه است که از آن به مفردات این آیه یاد می‌کنیم یکی انْسَلَخَ‌ ، سلاخی و سلخ به معنای پوست کردن حیوان که سلاخی می‌گویند

﴿انْسَلَخَ‌ الْأَشْهُرُ الْحُرُام﴾ یا اشهر الحرم یعنی وقتی که ماه تمام شد و کلمه ی سلاخی و سلخ و انسلخ به طور استعاره ای برای کنده شدن این ماه از دوران شما یعنی عبور کردن، تمام شدن و کنار گذاشته شدن به کار رفته است خب وقتی این چهار ماه تمام شد‌ ﴿الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ﴾

راجع به این چهار ماه که چهار ماه از الان به بعد است یا چهار ماه حرام است این ها بحث هایی هست که مورد توجه الان نیست و به آن نمی‌پردازیم

أشهر جمع شهر است به معنای ماه، حرم مفردش حرام است به معنای محرمات، ﴿لَمْ يَنْقُصُوكُمْ﴾ بعضی ها میگویند اگر به پیمان شما نقصی وارد نکردند این ﴿لَمْ يَنْقُصُو اهدکم نیستلَمْ يَنْقُصُوكُمْ﴾ است، کسانی که در پیمان با شما به سر می برند نباید نقصی و تنقیصی یا آسیبی و لطمه ای به شما بزنند، ﴿لَمْ يَنْقُصُوكُمْ﴾ از نقص و تنقیص است به معنای اسیب و لطمه که می‌فرماید ﴿لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً﴾ که سیاق جمله نقص وارد نکردن ترکیب می‌شود با نکره آمده است یعنی هیچ نقصی به شما نزده است این طبیعت نقص و شکلی از اشکال نقص را در بر می گیرد ﴿لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً﴾ ، نهی و نفی را در سیاق نکره، نکره در سیاق نهی و نفی افاده ی عموم می‌کند

﴿احْصُرُوهُمْ﴾ از حصر به معنای تنگ گرفتن و حبس کردن است حلقه را هی تنگ کردن به اطراف شئ یا محاصره کردن می‌گویند

﴿كُلَّ مَرْصَدٍ﴾

مرصد از رصد است به معنای کمین گاه است

آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه می‌فرماید که وظیفه‌ی اهل ایمان در این آیه شدت عمل با ملاطفت است ملاطفت آن برمی‌گردد که اگر طاغوت توبه کردند و نماز اقامه کردند و ذکات دادند با آن ها ملاطفت آمیز برخورد کنید اما طبیعت آیه شدید ترین دستور را درباره ی مشرکین صادر کرده است این دستور شدید یک بار قتل است فقاتلوهم

﴿فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ﴾ ، بعد می‌گوید آنان را بگیرید اسیر کنید خذوهم در حلقه محاصره قرار دهید احصروهم بعد می‌گوید هر کجا که توانستید ﴿وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ﴾ در هر کمین گاهی می‌توانید به کمین این ها بنشینید تا به دست بیارید و هجوم ببرید وقتی در کمین گاه به آن ها دسترسی پیدا کردید این ها را خذوهم یا اول احصروهم بعد خذوهم این دستورالعمل ها دستورالعمل های سختی است و شجاعانه باید این مسیر را ادامه دهیم

در کمین نشستن، محاصره کردن،اسیر کردن همه ی این ها هدفش کشتن است برای فقتلوهم

ایشان یک جمله هم برای آزادی مذهب می‌گویند می‌فرمایند که این که دیگران برای پذیرش اسلام ازاد هستند یا نیستند این آزاد بودن مربوط است به اسرار آسمانی که یهودی و نسارا بماند یا مسلمان شود لا اکراه فی دین خب پس چرا این ها را باید بکشیم یا مسلمان شوند نماز بخوانند و ذکات دهند یا اینکه این ها را فقتلواهم این با آن لا اکراه فی دین سازگار نیست

خودشان توضیح می‌دهند که آن حریت برای اسلام آوردن یا نیاوردن مربوط به کسانی است که دین آسمانی دارند اما کسی که مشرک است و بت پرست است ، دینی ندارد و چون دینی ندارد آیینی که قابل احترام باشد ندارد، تابع شرک است و خرافه پرست و منحرف است و بیماری روحی و روانی دارد و این را باید ریشه کن کرد

البته وقتی سخت هم می‌گیرد به تعبیر ایشان معنای آن این نیست که راه بازگشت نیست اگر باز گردد اصراری به کشتن او نیست

اگر توبه کردند نماز اقامه کردند ذکات پرداخت کردند این ها را رها کنید در این صورت با سایر مسلمانان تفاوتی ندارند و در زندگی اجتماعی شریک هستند و بدانند که خداوند متعال غفور و رحیم است

مرحوم طبری و دیگران هم نکاتی در این زمینه گفتند که چون فرصت کم است از بیان آن ها خود داری می‌کنم اما من این ها را یادداشت کردم که این نکات ظرائفی دارد

اجمالا از این آیه شریفه چند نکته استخراج می‌کنیم

یک این که با اعلان برائت دستور قتل تمام مشرکین مکه صادر شده است در این آیه شریفه فرمان به قتل داده شده است نه به قتال، در بعضی از آیات گذشته می‌فرماید قاتل الذین یقاتلونکم، قاتل الذین یلونکم من الکفار، این جا می‌فرماید فقاتلواهم، فرق قتال با قتل در این است که صف آرایی می‌شود دو لشکر در برابر هم مقاتله می‌کنند وقتی مقاتله می‌کنند یا شما آن ها را می‌کشید یا آن ها شما را می‌کشند اما در این آیه شریفه می‌فرماید کمین بگذارید بکشید، محاصره کنید بکشید،تعقیب کنید بکشید، بنا است آن ها دیگر روی این زمین نباشند

نکته سوم بنا بر این آیه شریفه مشرکینی از کشته شدن در امان هستند که سه خصوصیت را داشته باشد اولا این که به عهد و پیمان خود وفادار بوده و به شما آسیب نرسانده اند و به دشمن شما هم کمک نکرده باشند، اگر مشرکی به شما هجوم نبرده و به دشمن شما هم کمک نکرده است ﴿لَمْ يَنْقُصُوكُمْ وَ لَمْ يُظاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَداً﴾ از ابتدا پایبندی خودش را در این دو مورد به پیمان اثبات کرده و نشان داده است این ها استثنا از آن قاعده کلی هستند که برائت فرمود غیر از کسانی که در تعهد شما باقی ماندند

این دو قید و یک قید دیگر هم که در آخر می‌فرماید فَإِنْ تابُوا اگر توبه کردند باز این ها در امان از قتل هستند، از این قیود استفاده می‌شود که اگر مشرکین به شما آسیب رسانده باشد یا به دشمن شما کمک کرده باشند منوط به عدم توبه این ها در امان نیستند و مشمول فرمان فَاقْتُلُواهم حَيْثُ ثقفتموهم هستند

اگر به شما آسیب رساندند و اگر به دشمن شما کمک کردند به شرط این که توبه نکرده باشند فاقتلوهم

عدم آسیب و تنقیص همچنان عدم مظاهره ی احدی از دشمنان، این مطلق است ﴿ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً وَ لَمْ يُظاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدا﴾، نه احدی را کمک کرده باشند نه تنقیصی در حق شما کرده باشند گفتیم که نکره در سیاق نفی یعنی که به هیچ شکلی از اشکال نباید صورت گرفته باشد ، افاده ی عموم می‌کند

این که ﴿لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً وَ لَمْ يُظاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَداً﴾ نقیض آن هم هست در آن جایی که استثنا نشده است یعنی اگر به تنقیص شما ولو به یکی از مصادیق تنقیص و مظاهره ی عدو شما ولو به یکی از مصادیق مظاهره ی عدو، این ها مرتکب شدند، مشمول فاقتلوا هستند

به هر شکلی از اشکال تنقیص کنند یا آسیب برسانند یا مظاهره ی عدو کنند،فاقتلواهم

بنابراین مشرکانی که پیمان خودشان را محترم نشمردند با هر عملی که ممکن است تصور شود این ها نقض پیمان کردند و باید با شدید ترین روش با آن ها برخورد شود، نقض پیمان یا تنقیص مظاهره، دو عبارت مهمی که در این آمده است چون به صورت مطلق آمده است و همه ی موارد را شامل می‌شود چه در سیاق نفی آن یا در سیاق اثبات آن در هر دو شامل اقدام نرم و اقدام سخت می‌شود

یعنی اگر مشرکین در این مدت علیه جمعی یا فردی در جامعه اسلامی آن روز هلهله کردند و به تمسخر گرفتند، گفتند نگاهش کن مسلمان شده است و نماز می‌خواند،بسیجی است، ریش دارد، یا ایمان او و رفتار او و ایمان و اسلام او را مسخره کردند چه با ادبیات نرم ، مسخره کردن ها، چه با لغات سخت یعنی شمشیر زدن ها شلاق زدن ها یا به دشمنی که شلاق می‌زند کمک کردن ها، ملاک این است که آسیبی به شما نرساند و حمایتی از دشمن شما نکرده باشد چه آسیب نرم چه اسیب سخت چه حمایت نرم چه حمایت سخت، اگر آسیب رساندند و حمایت کردند از دشمن شما و توبه نکردند فاقتلواهم، اگر آسیبی نرساندند و به پیمان خود عمل کردند و به دشمن شما کمک نکردند چه کمک نرم چه سخت در اینجا آن ها را رها کنید و برای خود آنان را آزاد بگذارید

از مجموع این سخنان می‌توانیم استنباط و استخراج کنیم این مطلب را که سیاق این آیه سیاقی است که در بردارنده ی هم جنگ نرم است و هم اقدام نرم هست هم اقدام سخت، چه اقدام مستقیم در حق خود انسان، خود مومنین، خود جامعه ایمانی، خود جامعه مسلمانان، چه اقدام نرم علیه جامعه مسلمانان، هر کدام از این ها را مرتکب شده باشند ملاک رفتاری در قتل آن ها، در محاصره آن ها، در تعقیب آن ها، در کمین زدن سر راه آن ها یا عدم آن است

امیدوارم خداوند متعال توفیق عنایت کند.