درس فقه معاصر استاد حسین صفدری

1401/07/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الجهاد/فقه جنگ نرم /آیات جهاد

 

     حدیث خوانی

وَ رَوَى جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ عَنْ أَبِي ذَرٍّ قَالَ‌ كُنْتُ جَالِساً عِنْدَ النَّبِيِّ ص فِي الْمَسْجِدِ إِذْ أَقْبَلَ عَلِيٌّ ع فَلَمَّا رَآهُ مُقْبِلًا قَالَ يَا بَا ذَرٍّ مَنْ هَذَا الْمُقْبِلُ فَقُلْتُ: عَلِيٌّ، يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ يَا ابَاذَرٍّ أَتُحِبُّهُ فَقُلْتُ إِي واللَّهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي لَأُحِبُّهُ وَ أُحِبُّ مَنْ يُحِبُّهُ فَقَالَ يَا بَا ذَرٍّ أَحِبَ‌ عَلِيّاً وَ أَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ فَإِنَّ الْحِجَابَ الَّذِي بَيْنَ الْعَبْدِ وَ بَيْنَ اللَّهِ تَعَالَى حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع يَا بَا ذَرٍّ أَحِبَ‌ عَلِيّاً مُخْلِصاً فَمَا مِنِ امْرِئٍ أَحَبَ‌ عَلِيّاً مُخْلِصاً وَ سَأَلَ اللَّهَ تَعَالَى شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ وَ لَا دَعَا اللَّهَ إِلَّا لَبَّاهُ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي لَأَجِدُ حُبَّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَى كَبِدِي كَبَارِدِ الْمَاءِ أَوْ كَعَسَلِ النَّحْلِ أَوْ كَآيَةٍ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ أَتْلُوهَا وَ هُوَ عِنْدِي أَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص نَحْنُ الشَّجَرَةُ الطَّيِّبَةُ وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ مُحِبُّونَا وَرَقُهَا فَمَنْ أَرَادَ الدُّخُولَ إِلَى الْجَنَّةِ فَلْيَسْتَمْسِكْ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِهَا.

جابر بن عبدالله انصاری از قول اباذر نقل می‌کند که جناب اباذر می‌گوید در مجلسی در محضر پیامبر نشسته بودم. علی ابن ابی طالب امیرالمومنین در این هنگام وارد شد. چشم پیامبر به علی که در حال ورود بود، افتاد؛ سوال فرمود: اباذر اینکه به طرف ما می آید کیست؟ جواب دادم که یا رسول الله، علی هست. پیامبر مجدد سوال فرمود: آیا به علی ابن ابی طالب عشق می‌ورزی؟ پاسخ دادم بله یا رسول الله؛ به خدا قسم این چنین است. من نه تنها علی ابن ابی طالب را دوست می‌دارم و به او عشق می ورزم، بلکه هرکس محب او هست را دوست دارم. پیامبر فرمود: ای اباذر، هم علی را دوست بدار و هم به دوست دارانش علاقه‌مند باش، فاصله بین انسان و خدا، محب علی بودن است. اگر پرده محبت علی را کنار زدی و وارد شدی، تو به خداوند متعال رسیدی. با اخلاص علی را دوست بدار. هیچ بنده و فردی نیست که محب علی باشد -یعنی به خدا رسیده باشد و از خدا درخواستی کند- مگر اینکه دعای او مستجاب می‌شود.

یک چنین انسانی هیچ خواسته‌ای از خدا نمی‌خواهد، مگر اینکه خدا آن را اجابت می‌کند. گفتم: یا رسول الله، علاقه امیرالمومنین در دل من مانند آب خنک و گوارایی است و مانند عسل زنبوری است که شیرین است. علی عشقش برای من مانند آیه های قرآن، روان و شفاف و دل نشین است. زمانی که آن آیه ها را تلاوت می‌کنم، برای من از عسل شیرین تر است. اباذر می‌گوید وقتی این نکات را عرض کردم، رسول خدا فرمود: من و علی شجره‌ی پاک و طیبی هستیم و ریسمان محکم الهی هستیم و ما آن درختی هستیم که محبان ما برگ‌ها و شاخه‌های آن درخت هستند. هرکس مایل است وارد بهشت شود، باید که یکی از این شاخه‌ها را بگیرد و به واسطه این شاخه وارد بهشت شود.

     تلاش دشمن از طریق دو شیوه در نبرد

کلام ما در بحث جنگ نرم بود. عرض کردیم که هدف جنگ نرم مانند جنگ سخت براندازی است. دشمن تلاش می‌کند یا از طریق جنگ سخت و اخافه -یعنی ترساندن؛ رعب ایجاد کردن- و یا از طریق اغوا -یعنی گول زدن و گمراه کردن- نظام اسلامی را براندازی کند. دشمن در صدد است به هر طریقی قدرت و نظام مسلمانان را در هم شکند. ارتش اسلام را فرو بریزد. نظام اسلامی را دچار بن بست کند و در این نظام فروپاشی ایجاد کند. وقتی چنین شد؛ ساختار سیاسی و نظام سیاسی اسلامی فرو ریخت؛ نظام مقاومی که استقلال مسلمانان را هدف خودش قرار می‌دهد و برای آن تلاش می‌کند؛ وقتی ناکارآمد شد، در چنین حالتی دشمن فرصت می‌کند که نظام دست نشانده را به جای نظام اسلامی مستقر کند.

دقت کنید، الان در ایران اگر نظام مقاوم توانمند اسلامی آسیب ببیند و به جای آن یک حکومتی مستقر شود همانند بسیاری از این حکومت‌هایی که در کشور‌های عربی هستند، برای حفظ حاکمیت خودشان استقلال کشور را بفروشند، ثروت های کشور را تقدیم کنند، چه چیزی برای کشور اسلامی باقی می‌ماند؟! اینکه امروز دشمن با جدیت در مقابل حکومت اسلامی ایستاده و با استفاده از جنگ سخت و نرم علیه آن توطئه می‌کند، برای اینکه حکومت، استقلال و ساختار سیاسی نظام را از بین ببرد و حاکمیت دست نشانده را در جای آن مستقر کند. در جنگ سخت دشمن با استفاده از توپ و تانک، از ابزار جنگی، نرم‌افزارها و سخت‌افزار‌های نظامی استفاده می‌کند و مراکز قدرت نظام را هدف قرار می‌دهد. سرباز‌خانه‌ها را ویران می‌کند. اما در جنگ نرم به جای زدن موسسات، ساختمان‌ها، فرودگاه‌ها، سربازان نظام اسلامی مورد هدف واقع می‌شوند. یک بار به مرز تجاوز می‌شود و مرز را در می‌شکنند؛ این بار مرزبانان را اغوا می‌کنند و در اختیار خودشان قرار می‌دهند. اندیشه آنان را تسخیر می‌کنند. بدون خونریزی پادگان‌ها را تسخیر می‌کنند. در این چارچوب، آیاتی از قرآن را که بر وجوب مقاتله و جهاد در برابر دشمن مطرح است -که عمومأ در جنگ سخت تا به حال مورد استناد قرار گرفته- مورد بررسی قرار دادیم. هدف ما این است که با نگاه به این آیات، ببینیم اگر دشمن به جای جنگ سخت، این‌بار وارد جنگ نرم شد، آیا با استناد به همین ادله می‌توانیم در مقابل آن ایستادگی کنیم؟ آیا همان ﴿قاتلوهم﴾ که در جنگ سخت کاربرد دارد و امر به قتال در برابر دشمن می‌کند، امر به قتال با دشمن در هنگام جنگ نرم هم می‌نماید یا خیر.

     آیه چهارم – سوره بقره ؛ آیه 191

چند آیه را مطرح کردیم. آیه بعدی این است: ﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ﴾[1] .هرجا به آنها دست پیدا کردید، آنان را بکشید و آنها را از جایی که شما در آن بودید و شما را خارج کردند، آنها را خارج کنید.

مومنین تازه ایمان آورده در مکه را از مکه خارج کردند. وقتی از مکه خارج کردند، اینان آواره شدند. اینها مهاجر شدند و ثروت، زندگی و ممتلکات‌شان را در مکه رها کردند. تبدیل شدند به قومی ناتوان، مهاجر، آسیب دیده؛ و در چنین شرایطی در برابر کفار و مشرکین مقاومت کردند. در چنین حالتی نقطه قوت مشرکین این است که در خانه و کاشانه خودشان هستند و اموال و ممتلکات دارند و از حیث ظاهر قوی‌تر هستند و نقطه برتر را دارند و موازنه قدرت به نفع آنهاست. قرآن می‌فرماید آنان را از خانه هایشان بیرون کنید؛ معادله را معکوس کنید تا موازنه به نفع شما برگردد. ﴿وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْل﴾؛ فتنه از کشتن شدیدتر است. یعنی اگر امر به قتال در اینجا می‌شود، به کسانی که هنوز وارد قتال نشدند، اما مشغول فتنه هستند، که در بین مسلمانان فتنه ایجاد کنند. می‌فرماید این فتنه از قتل شدیدتر است. پس آنان را بکشید. ﴿وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ﴾؛ خانه خدا حرمت دارد، در مسجد با آنان قتال نکنید. اگر به مقاتله با شما در مسجد الحرام پرداختند، اگر چنین شد، به شما در مسجد الحرام وارد شدند، به قتال در مسجد الحرام هم اگر لازم شد و قتال کردند، آنها را بکشید. ﴿كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ﴾؛ جزای کفار همین است.

پیش از اینکه این فرمان صادر شود، مسلمانان در برابر اذیت و آزار یا فتنه کفار، مامور به تحمل و صبوری بودند. پیامبر اکرم مکلف بود ضمن پرهیز از اطاعت کفار و منافقین، جور و جفای آنان را تحمل کند. در آیه چهل و هشتم سوره احزاب بیان شده:﴿وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ﴾؛ از کفار و منافقین اطاعت مکن. اگر خواستند تو را وادار کنند، از دین خود دست برداری دست بر ندار. اندیشه و اعتقاداتت را حفظ کن. اما در این حال ﴿وَدَعْ أَذَاهُمْ﴾ اگر اذیت کردند به خدا متوکل باش. ﴿وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا﴾؛ خداوند کافی است که وکیل تو باشد. خدا به موقع سزای آنها را خواهد داد.

     مفردات آیه

پیرامون نزول این آیه نکاتی گفته شده که می‌توانید مراجعه کنید و دقت نمایید. اما در این آیه چند تا کلمه هست که باید به آن توجه شود.

اینکه می‌فرماید: ﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ﴾. ﴿ٱقتلوا﴾ فعل امر است به معنای آنها را بکشید. از قتل یقتل که فرمان به قتل است و ظهور بر وجوب دارد. واجب است آنها را بکشید. ﴿حیث ثقفتموهم﴾؛ «ثقفتموا» به معنای مصادف شدن، پیدا کردن، چیره شدن، هر کجا بر آنها چیره شدید آنها را بکشید. این چیره شدن بر کافر دو حالت ممکن است داشته باشد، یکی اینکه اگر در محله فلان پیدا کردید بکشید. در دیگر محله پیدا کردید بکشید. مهم نیست کجا پیدا کردید. چون سخن از مسجدالحرام است، در قید اول می‌فرماید هر کجا، یعنی در هر نقطه‌ای از مکه آنها را پیدا کردید و بر آنان مسلط شدید، مجاز هستید آنها را بکشید. مگر در مسجدالحرام! ولی اگر در مسجدالحرام قتال کردند، مجاز هستید آنها را بکشید. پس ﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُم﴾؛ ﴿ٱقتلوا﴾، یعنی در هر جای مکه شما بر آنان چیره شدید مجاز هستید مگر خانه خدا. این یک تعبیر است. تعبیر دوم ممکن است اینطور باشد که در هر کجایی که با شما قتال می‌کنند. در هر جایی و هر شانی که با شما قتال و مبارزه می‌کنند و دست به گریبان هستند و جامعه اسلامی را تهدید می‌کنند. شما مجاز هستید با آنان قتال کنید. اگر قتالشان با شمشیر است، در کوچه پس کوچه‌های مکه با آنها مقاتله کنید. به قرینه کلمات بعدی از فتنه که سخن می‌گوید، اگر دست به گریبان با شمشیر نیستند، ولی توطئه می‌کنند، جنگ نرم می‌کنند، اسیب معنوی به شما می‌زنند، آسیب جسمی را امروز توانایی ندارند اما اسیب معنوی میزنند، چه قتال، قتال ظاهری باشد ﴿حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُ القتال﴾، آنها را بکشید. اینکه می‌فرماید ﴿وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ﴾؛ فتنه اشد از قتل است، این تفصیلی است که بر این قاعده کلی قائل شده‌اند.

     قاعده کلی در مقاتله

قاعده کلی این است که دشمن یا با شما در کف میدان مقاتله می‌کند و یا در فضای فکر و اندیشه؛ تخریب اندیشه؛ اهانت به اندیشه؛ توهین به اندیشه مقاتله و تلاش می‌کند. برای نابودی اندیشه، نابودی دین، کسی دست به قلم می شود و کتاب ضاله می‌نویسد و اهانت می‌کند. همانند سلمان رشدی؛ وی بر حسب ظاهر دست به اسلحه نبرده که به طرف مسلمانان شلیک کند، اما در اقدام نرم درصدد است که اعتبار دین و اسلام و پیامبر اسلام را در ذهن مسلمانان و غیر مسلمانان کاهش دهد. اینجا یک مرجع تقلیدی همانند امام خمینی ره فتوا می‌دهد هر کجا او را پیدا کردید،بکشید.

پس ﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُم﴾، یک بار قید مکانی است که در هر مکانی که یافتید. یک بار ممکن است قیدی باشد برای نوع مبارزه یا قتال، که قتال یا سخت است یا نوع نرم.

     واژه فتنه

واژه بعدی که در این آیه مطرح است، واژه «فتنه» است. فتنه در استعمالات قرآنی و لغوی از ماده «فتن» به معنای امتحان است. در نگاه ابتدایی می‌گویند «لقد فتن الذین امنوا». ما مومنین را امتحان کردیم. ﴿أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ﴾؛ آیا خیال می‌کنند کسانی که ایمان آوردند ما آنان را رها می‌کنیم و امتحان نمی‌کنیم.

پس فتنه در معنای لغوی و قرآنی به مفهوم امتحان و اختبار به کار رفته است. در لغت هم می‌گویند که طلا را وقتی برای محک و آزمایش به درون آتش می‌گذارند تا ببینند خلوص این طلا از ناخالصی چقدر است، این عمل را فتنه می‌گویند. فتنه به این شکل که در لغت به کار رفته است، در استعمالات قرآن متفاوت است. ﴿إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ﴾؛ کسانی که مومنین و مومنات را با فتنه در آتش می‌سوزانند، اینان در آتش جهنم خواهند سوخت. این که مومنین در آتش سوختند، ﴿فتنوا المومنین و المومنات﴾؛ فتنه بر مومنین و مومنات زدند، یعنی به نوعی شرّی بر این مومنین و مومنات وارد کردند. در اصطلاحات گاهی فتنه به معنای شر، به معنای فساد، به معنای ممانعت از تمسک به دین به کار رفته است. ﴿ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ هَذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ﴾؛ یعنی این که بچشید کیفر خود را، این همان عذابی است که خودتان به آن شتاب و عجله داشتید. فتنه یعنی کیفر؛ در اینجا فتنه یعنی بر هم ریختن نظم جامعه. در بعضی از کاربردهای قرآن نیز فتنه گاهی به معنای بلا و عذاب است. مثل ﴿وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً﴾؛ از بلا و عذابی بترسید که اگر نازل شود فقط شامل حال گناه‌کاران نیست، بلکه ستمکاران و غیر از ستمکاران را هم در بر میگیرد؛ چه ستم کار و چه مظلوم. فتنه به معنای فریب هم هست؛ مثل ﴿يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ﴾؛ ای فرزندان آدم مواظب باشید که شیطان شما را فریب ندهد. ﴿كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ﴾؛ همانطور که پدر و مادر شما یعنی آدم و حوا را فریب داد و از بهشت الهی خارج کرد. فتنه به معنای گمراهی هم در قرآن به کار رفته است. ﴿وَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا﴾؛ یعنی هرکس که خدا به آزمایش و رسوایی افکند، این از قهر خدا رهایی نخواهد داشت. پس امتحان ابتلا، اغواء، آزمایش، این‌ها کاربردهای فتنه هستند.

     چرا فتنه از قتل شدیدتر است

این واژه در قرآن کریم شامل همه‌گونه فتنه می‌شود. چه فتنه‌های دنیوی از قبیل ایجاد فساد و آشوب، چالش، مشکل، سلب آسایش؛ و همچنین فتنه‌های دینی که گمراه کردن مومنین و باز داشتنشان از دین اسلام، که در واقع ضرر آن از کشتن بسیار بالاتر است. وقتی مسلمانی را اغواء می‌کنی که از دین دست بردارد. زیرا که کشتن، سلب حیات دنیایی است. دنیای این فرد را شما با کشتن به پایان می رسانید. وقتی کسی کشته می‌شود، عمرش در دنیا هدر می رود. ولی وقتی فتنه کردند و این فرد دینش را از دست داد، نه اینکه در دنیا مسیر را به اشتباه خواهد رفت و گمراه خواهد بود، در آخرت هم دچار نتیجه این گمراهی خواهد شد و حیات اخروی خویش را هم از دست می‌دهد. لذا قرآن می‌فرماید ﴿وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ﴾. یا در جایی دیگر می‌گوید ﴿الفتنه اکبر من القتل﴾. این راز اهمیت داشتن فتنه است. اینکه فتنه چرا خطرناک است؛ خطر فتنه چرا مهم است؛ راز آن این است که قتل، بالاترین جنایت در حق امور مادی و زندگی مادی انسان‌هاست؛ عمر انسان را در این دنیا به نهایت می‌رساند. پس قتل، حیات دنیایی انسان را پایان می‌دهد؛ اما فتنه غیر از اینکه حیات دنیایی انسان را تخریب می‌کند، حیات اخروی انسان را هم آسیب می رساند. لذا فتنه اشد از قتل است.

     پنج نکته در جمعبندی آیه

با بیان این نکات باید جمع‌بندی کنیم که این آیه شریفه چه می‌فرماید. آیا مفهوم آیه کمک به ادراک ما می‌کند از اینکه جنگ نرم را هم در برگیرد یا خیر. این آیه کمک می‌کند. اگر بخواهیم جمع‌بندی کنیم، چند نکته را لازم است به آن توجه نماییم. پنج نکته را یادداشت کرده‌ام که عرض می‌کنم:

نکته اول | حکم تشریع جهاد پس از سال ششم هجری در ماجرای صلح حدیبیه و حوادث بعد از آن تشریع شد و رسول خدا که در همه حالات مأمور بود که مسلمانان را در برابر تهدید و در برابر فشار نرم دشمن تحمل فرموده و در برابر فشارهای سخت ان ها نیز سکوت کند و به اذیت و آزارهای آنها پاسخ ندهد؛ با تشریح و نزول این آیات، در آیات صدونودویک به بعد سوره بقره موظف می‌گردند که جنگ سخت و جنگ نرم دشمن را پاسخ دهند. ابتدا مامور بودند که ﴿لا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ الْمُنافِقينَ وَ دَعْ أَذاهُمْ و توکل الی الله﴾. امروز مامور به این است که در مقابل آنان به قتال برخیزد. یعنی سکوت و تحمل شکسته شد. امروز روزی است که موازنه قدرت به نفع مسلمانان است و باید در برابر تهدید دشمن، برای حفظ دین کوشید. در آیه شریفه ﴿لا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ الْمُنافِقينَ وَ دَعْ أَذاهُمْ﴾؛ پیغمبر مامور است اذیت و آزار آنان را تحمل نماید؛ و در برابر فشارهای آنها تحمل داشته باشد که کفر و نفاق بر اعتقادات مسلمانان اثر نگذارد. یعنی فشار سخت را آری؛ اما از دست دادن ایمان و اعتقادات هرگز! امروز مامور است برای اینکه آن فشارهای نرم را –و چه فشارهای سخت و مشکلاتی که ایجاد می‌کردند- پاسخ دهد و دست به شمشیر شود و با کفار و مشرکین مکه وارد قتال گردد.

نکته دوم | ﴿أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ﴾؛ همانطور که عرض کردیم، در وضعیتی که برای مسلمانان بعد از هجرت پیش آمده بود، با مصادره کردن اموال مسلمانان، موازنه قدرت به نفع قریش بود. امروز به مسلمانان دستور داده می‌شود تا بروید اموالتان را پس بگیرید. خانه‌هایتان را پس بگیرید و آنان را از مکه خارج کنید، همانطور که شما را خارج کرده بودند.

 

نکته سوم | رسم مسلمانانی این است تا دشمن وارد جنگ نشده، با آنان وارد قتال نشویم. حتی اگر میسور شد، ابتدا دشمن را با گفتگو، نصیحت، موعضه و پند از نتیجه جنگ منصرف کنند و آنان را وادار به تسلیم نمایند و از فتنه ای که می‌کنند با زبان و با دیپلماسی جلوگیری کنند. بر این اساس ممکن است برخی گویند چرا باید با مشرکین مکه یا کسانی که به جنگ مسلمانان نیامده بودند وارد جنگ شد. ممکن است عده ای بگویند اینها علیه مسلمانان موضع داشتند، اما وارد اقدام عملی نشده بودند و مادامی که کسی وارد اقدام عملی نشده، چرا باید با او جنگید؟ اما قرآن کریم در اینجا پاسخ می‌دهد که دشمن یا دست به سلاح است یا دست به فتنه، اگر که دست به سلاح شد باید با او جنگید. وقتی با ما مقاتله می‌کند، باید با او جنگید. اما وقتی دسیسه و فتنه می‌کند، نباید او را کوچک شمرد. دسیسه فتنه در حقیقت جنگ نرم است. برای تضعیف جبهه‌ مسلمانان، برای تضعیف حاکمیت اسلامی، این فتنه و این جنگ نرم اثرش در جامعه اسلام بدتر و شدیدتر از جنگ سخت است. لذا فرمود﴿والفتنه اشد من القتل﴾. صاحب تفسیر اثناعشری وقتی در بیان این آیات وارد می‌شود، می‌فرماید که اینکه دشمن در تلاش برای ایجاد فساد و آشوب است. هنگامی که به دنبال سلب آسایش عمومی است، وقتی که به دنبال گمراه کردن مومنین و بازداشتن آنها از دین اسلام است، در واقع وارد جنگ با مسلمانان شده‌اند و این کارها ضررش و آثارش به مراتب از کشتن مسلمانان بالاتر است. چرا؟ زیرا همانطور که عرض شد، قتل موجب سلب حیات دنیایی و جسمی است، اما گمراه سازی، سلب حیات دینی و اخروی را به دنبال دارد. لذا آیه می‌فرماید ﴿والفتنه اشد من القتل﴾؛ چون فتنه اشد از قتل است، پس مسلمانان مجاز هستند فتنه‌گر را که به دنبال براندازی مسلمانان است از دم شمشیر بگذرانند.

نکته چهارم | در ماه‌های حرام، جنگیدن حرام و ممنوع است. قتال در مسجدالحرام نیز ممنوع است. لذا قرآن فرمود ﴿لا تقاتلوهم عند المسجد الحرام﴾؛ در مسجد الحرام با آنان نجنگید. اما اگر در مسجدالحرام سنگر گرفتند و فنته‌گری کردند و در آن محیط مقدس با شما جنگیدند، شما دست بسته نیستید. در این هنگام حکم ﴿لا تقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ﴾ از شما برداشته می‌شود و به شما فرمان می‌دهد ﴿حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ﴾؛ اگر در مسجد الحرام سنگر گرفتند، جنگ نرم کردند، فتنه کردند، آشوب کردند و خودشان را آنجا در امان دیدند، این امانگاه را از آنان بگیرید و به آنها هجوم ببرید.

نکته پنجم | آیه شریفه به روشنی مقابله و اقدام نظامی علیه فتنه انگیز را که با جنگ نرم که در صدد کسب دستاوردهای جنگ سخت است را مورد توجه قرار می‌دهد و به مسلمانان حکم می‌کند که اگر دشمن وارد جنگ با شما شد؛ - چه جنگ نرم و چه جنگ سخت- قتال کرد و یا فتنه کرد؛ حتی اگر در حرم امن الهی بود، شما مجال‌شان ندهید و آنان را از دم شمشیر بگذرانید و شجاعانه و مردانه آنگونه که حق جهاد در راه خدا است با دشمن بجنگید.

نتیجه میگیریم که این دسته از آیات می‌تواند در طریق استدلال برای وجوب مقابله با دشمن در جنگ نرم مورد استناد قرار بگیرد، همانطور که در جنگ سخت مورد استناد قرار گرفته است.


[1] سوره بقره، آيه 191.