درس فقه معاصر استاد حسین صفدری

1401/07/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الجهاد/فقه جنگ نرم /ادله جهاد

 

     حدیث خوانی

عُدَّةُ الدَّاعِي، عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله‌ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ عَظَمَتِي وَ كِبْرِيَائِي وَ نُورِي وَ عُلُوِّي وَ ارْتِفَاعِ مَكَانِي لَا يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَاهُ عَلَى هَوَايَ إِلَّا شَتَّتُّ أَمْرَهُ وَ لَبَّسْتُ عَلَيْهِ دُنْيَاهُ وَ شَغَلْتُ قَلْبَهُ بِهَا وَ لَمْ أُوتِهِ مِنْهَا إِلَّا مَا قَدَّرْتُ لَهُ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ عَظَمَتِي وَ كِبْرِيَائِي وَ نُورِي وَ عُلُوِّي وَ ارْتِفَاعِ مَكَانِي لَا يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَايَ عَلَى هَوَاهُ إِلَّا اسْتَحْفَظْتُهُ بمَلَائِكَتِي وَ كَفَّلْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ رِزْقَهُ وَ كُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ كُلِّ تَاجِرٍ وَ أَتَتْهُ الدُّنْيَا وَ هِيَ رَاغِمَة.

اگر میل و رغبتش را هر کس بخواهد بر میل و رغبت من مقدم بدارد - با همه ی این سوگند هایی که خداوند متعال یاد کرده فرمود - امرش را متشتت می‌کنم و همت و عزمش را از بین می‌برم و اجازه نمی‌دهم اراده اش محقق شود. وَ لَبَّسْتُ عَلَیْهِ دُنْیَاهُ وَ شَغَلْتُ قَلْبَهُ بِهَا؛ دنیایش را پیچیده می‌کنم. دلش را به این دنیا سرگرم می‌کنم. وَ لَمْ أُؤْتِهِ مِنْهَا إِلَّا مَا قَدَّرْتُ لَهُ؛ به خاطر جایگاه ربوبی یک شانی از دنیا برای ما قرار داده که رزق ما بر عهده ی اوست و حیات ما به دست اوست. اگر خواسته خدا را بر خواسته خودمان مقدم نداشتیم و طبق هوی و میل خودمان حرکت کردیم، به یک تعبیر، قطره چکانی فقط به آن اندازه ای که خودش مایل است رزق ما را می‌دهد و زندگی ما را اداره می‌کند. اما اگر بر عکس شد، ما اراده‌ی خدا را بر اراده خودمان مقدم داشتیم؛ لا یُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَایَ عَلَى هَوَاهُ إِلَّا اسْتَحْفَظْتُهُ مَلَائِکَتِی؛ آن که خواسته من را به خواسته خودش ترجیح بدهد، به ملائکه دستور می‌دهم او را در امان و حفظ من نگه دارند. من آنها را به واسطه ملائکه ام حفظ می‌کنم. وَ کَفَّلْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ رِزْقَهُ؛ به آسمان و زمین تکلیف می‌کنم که رزقش را دهند. و کُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ کُلِّ تَاجِرٍ؛ هر اقدامی که در دنیا می‌خواهد کند، هر تجارتی که می‌خواهد کند، من در پشت آن تجارت هستم و به او توجه می‌کنم و دنیای او را تامین می‌کنم. در حالی که دنیایی که او به دنبالش است و از آن رویگردان است؛ همه ی کائنات را در اختیارش می‌آورم. ما اگر برای رضای خدا قدم برداریم، خدا با اراده خودش همه ناهمواری های زندگی ما را هموار می‌کند.

     آیا آیات جهاد شامل جنگ نرم نیز میشود؟

سخن در باب بررسی ادله وجوب جهاد است. قصد ما این است که ببینیم آیات قرآنی که دلالت بر وجوب جهاد دارند، آیا شامل جهاد نرم هم می شوند یا این ادله صرفاً جنگ سخت را در بر می‌گیرد؟

همانطور که از این آیات حکم وجوب جنگ سخت را می‌توانیم استخراج کنیم، آیا قادریم حکم وجوب جهاد نرم را استخراج کنیم یا خیر؟ البته در گذشته هم عرض کردیم ما فعلا کاری به شرایط و ضوابط نداریم و اجمالا وجوب را می‌خواهیم استخراج کنیم. اینکه با چه شرایطی واجب است، این را در ادامه مباحث خواهیم گفت. یا اینکه مراد از وجوب، دفاعی است یا بدوی؛ این را هم بعدا توضیح خواهیم داد.

     تاملی در واژه «جهاد»

جهاد یعنی همان جنگ مشروع در راه خدا؛ جهاد از ریشه‌ی «جهد» به معنای مشقت، تلاش، مبالغه ی در کار، توانمندی یا به نهایت رساندن چیزی ترجمه شده است. جاهد یجاهد مجاهدتا جهادا؛ جهاد مصدر دوم جهاد یجاهد است.

ابن منظور آورده که: «الجهاد محاربه الأعداء و هو المبالغة و استفراغ ما في الوسع و الطاقه». یعنی جهاد جنگیدن با دشمنان است که در این جنگ باید همه ی آن چیزی را که در طاقت داری و با همه ظرفیت هایی که داری وارد میدان شوی. مردانه و با همه توان در میدان جهاد ظاهر شوی. ابونصر جوهری در کتاب صحاح آورده که: الجُهْدُ بالضم الطاقةُ. و الجَهْدُ بالفتح المشقَّة؛ وقتی این واژه به ضم فاء استعمال می‌شود، جهد یعنی توانمندی، جهد یعنی تلاش و به مشقت افتادن. إجْهَدْ جَهْدَكَ فى هذا الأمر؛ تلاشت را در این امر به کار ببر؛ یعنی همه تلاشت را. یا وقتی می‌گویی: جَهَدَ دابته و أَجْهَدْهَا؛ وقتی به حیوان بیشتر از طاقتش فشار بیاورند، می‌گویند اجهدها، یعنی به مشقت انداختن. یا وقتی می‌گویند: جَهَدَ الرجل فى كذا، أى جَدَّ فيه و بالغ.[1]

به هر جهت جهاد از جهد و تلاش از غایت تلاش است. چنین نیست که جهاد به معنای کار آسان باشد. چنین نیست که یک اقدامی باشد که خستگی نداشته باشد. جهاد کار سخت است. در میدان نبرد است. کشتن دارد. کشته شدن دارد. زخمی شدن دارد. در امر جهاد و ابتکار جهاد باید همه ظرفیت ها و حیل و ابزارها را به کار گرفت و این وظیفه بزرگ را انجام داد. آیه ای هم داریم که انشاله در جلسات بعد به آن می‌پردازیم: ﴿وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ﴾. آنجا بعضی از کلمات هست که بعداً عرض می‌کنیم.

مرحوم علامه طباطبایی آوردهاند که: «الجهاد بذل الجُهد واستفراغ الوسع فی مدافعة العدو». بذل همه تلاش و به کار بستن همه آن چیزی که در وسع انسان در مقابله با دشمن است. البته ایشان می‌فرماید که عموما و در اکثر حالات، جهاد تعبیری است که در میدان قتال می‌شود. یعنی عمده موارد آنجایی است که در صحنه جنگ است و آن را تعبیر به جهاد می‌کنیم. ولی این طور نیست که منحصر در میدان قتال باشد. می‌شود در جایی که به حسب ظاهر قتالی هم نیست، تعبیر به جهاد کرد. مثل جهاد با شیطان و نفس اماره؛ اینجا یک تعبیر کنایی است. وقتی با نفس اماره جهاد می‌کنیم یا جهاد در برابر شیطان، رسول خدا در آن روایت فرمود: مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا اَلْجِهَادَ اَلْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ عَلَيْهِمُ اَلْجِهَادُ اَلْأَكْبَرُ.[2]

مرحوم علامه طباطبایی با بیان این مسئله که عمدتا در میدان قتال است ولی در غیر میدان قتال هم میشود از همین مفهوم استفاده کرد، در ادامهاش میفرمایند که دشمن را هم میشود توسعه داد. یعنی وقتی میگوییم جهاد با دشمن گاهی مقصود دشمن خارجی و مسلح است و گاهی دشمن خارجی است و دیده نمیشود. مثل همان شیطان یا هر عاملی که انتظار شر از آن برود. این تعابیر برای استفاده از ادله مثبته کمک میکند. تا بگوییم جهاد تنها منحصر در میدان جنگ سخت نیست. در بسیاری از موارد هجوم دشمن به ما از طرق نرم صورت میگیرد. که باید به آن توجه داشته باشیم.

     جهاد چیست؟

در این مقدمه چنین نتیجه میگیریم که جهاد نهایت تلاش انسان با بذل جان و مال برای مقابله با دشمن به هر شکلی که در مقابل انسان ظاهر شود است. برای دفاع از حریم خود در برابر دشمن؛ گاهی این حریم فیزیکی است و جبهههای جنگ است و خط مرزی دارد. برخی مواقع نیز حریم معنوی است. البته ما در مورد حریم بحث مفصلی کردیم که در وقت خودش بیان میکنیم.

ایستادگی در برابر دشمن با مال و جان به هر شکلی که باشد، دشمن به هر شکلی که ظاهر شود، ابزارش به هر شکلی که باشد، این را جهاد می‌گویند. اگر چنین تعریفی را پذیرفتیم، هر دلیلی را که برای وجوب جنگ و جهاد در مقابل دشمن ارائه کنیم می‌تواند شامل جنگ نرم باشد و شامل جنگ سخت هم باشد. با این مقدمه وارد آیه‌ای می‌شویم که جلسه گذشته صرفا به آن اشاره کردیم.

     بررسی آیات دال بر وجوب جهاد

     آیه اول – سوره بقره ؛ آیه216

قرآن کریم در سوره بقره آیه ۲۱۶ می فرماید: ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لاتَعْلَمُون﴾[3] . یعنی اینکه جهاد در راه خدا بر شما واجب شده است. ممکن است این جنگ در راه خدا برای شما ناخوش‌آیند باشد. چه بسا چیزی را دوست نداشته باشید، اما خیر شما در آن چیز باشد. چه بسا چیزی را دوست داشته باشید اما شر شما در آن باشد. در هر صورت آن چیزی که بر شما واجب می‌شود بر مبنای علم خداست. ممکن است شما از اطراف آن بی اطلاع باشید.

     بررسی واژه ﴿کُتب﴾

این آیه با واژه کُتب شروع شده است. درباره این واژه مفسرین می‌گویند که کُتب ظهور در وجوب دارد. البته در موارد دیگری نیز استفاده شده است. مثلا ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ﴾، چون در مقام تشریع است، حکم وجوب از کُتب فهمیده می‌شود. شارع مقدس می‌خواهد بگوید این را بر شما نوشتم. این اراده و فرمان قطعی است که بر شما واجب شده است. که در راه خدا بجنگید. آیه بر وجوب قتال بر همه مومنین دلالت دارد، زیرا خطابش به همه آنهاست.

در آیات قبلی همین سوره و آیه 208 اینطور میفرماید که: ﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾. همه‌گی‌تان فرمانبر باشید. تسلیم باشید. این خطاب ﴿یا ایها الذین آمنوا﴾ همان خطابی است که بعد از چند آیه، این آیه ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ﴾ به آن اضافه شده است. ای کسانی که ایمان آورده‌اید، قتال بر شما واجب شد. یعنی بر همه مومنین واجب است که قتال نمایند. البته در مواردی نیز ممکن است که این حکم عام تخصیص خورده باشد و یک عده‌ای با دلیل دیگری از این قاعده کلی و حکم کلی خارج شوند. مثل آنجا که می‌فرماید: ﴿لَيْسَ عَلَى الْأَعْمى‌ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ﴾؛ بر انسان کور و کر و مریض جهاد واجب نیست. پس به غیر از کسانی که با دلیل دیگری خارج شدند، حکم جهاد بر همه مومنین فرض و واجب است. حتی اگر اتیان این واجب مطابق میل و رغبتشان نباشد. البته در اینجا نکاتی مطرح می‌شود که می‌توان یک قاعده کلی را فهمید که تکالیف طبق میل انسان‌ها نوشته نشده بلکه تکالیف بر اساس علم و مصلحت الهی به انسان ها حمل شده است.

     بررسی واژه «قتال» و «کُره»

دومین واژه‌ای که در این آیه باید مورد توجه قرار دهیم و مفردات اصلی آیه را تشکیل می‌دهد، واژه قتال است.

قتال مصدر دوم از باب مفاعله است؛ قاتل، یقاتل، مقاتله. قتال به معنای کشتار و جنگ کردن است. استعمال اولیه‌اش در جنگ سخت است. قرائتی را نیز داریم که می‌توان از این آیه برای اثبات هر نوع مقابله با دشمن در عرصه های مختلف استفاده کرد که توضیح خواهیم داد. البته در قرآن کریم آیات زیادی درباره وجوب جهاد و مبارزه و قتال وجود دارد که اینها را باید در کنار هم ببینم و جمع بندی کنیم.

واژه سوم کُره است. راغب اصفهانی الکَره و الکُره را به معنای واحد آورده است. چه کَره و چه کُره؛ مثل ضَعف و ضُعف. البته برخی نیز نقل کرده‌اند که کُره آن کراهت و ناخرسندی است که از بیرون به انسان تحمیل می‌شود؛ کَره آن چیزی است که انسان از درون با آن مواجه می‌شود؛ همانند مریضی. وقتی انسان مریض می‌شود کَره است، ولی وقتی دیگری به انسان لطمه می‌زند کُره است. از استعمال واژه کُره می‌شود استفاده کرد که وقتی از جنگ تعبیر می‌کند «کُره لکم»، جنگ چیزی نیست که طبق اراده ما صورت بگیرد. معمولا جنگ را به انسان تحمیل می‌کنند. وقتی جنگ به انسان تحمیل می‌شود، برای تسلط بر اموال و اَنفس و مُدُن و ناموس و همه‌ زندگی یک جامعه است. چه خوشمان بیاید یا نیاید، باید در مقابل این جنگ ایستادگی کنیم. وظیفه مقابله و ایستادگی در برابر جنگ تحمیلی، وظیفه‌ای است که عقل هم آن را تایید می‌کند. شرع مقدس نیز آن را تکلیف می‌کند. این جنگ چون با میل و برنامه ما نیست، برای ما کُره است. لذا همه در نگاه اول به جنگ کراهت دارند. ولی ممکن است در این چیزی که کراهت داریم گرفتار شویم. اگر گرفتار شدیم، تکلیف چیست؟! چون کراهت داریم باید به آن بی‌توجه باشیم؟ تکلیفی نداریم؟ نخیر؛ حتی اگر نسبت به آن کره داشته و تمایلی نداریم، بنابر این آیه شریفه ما نسبت به مقابله به تهدید و ایستادگی وظیفه داریم؛ ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ و هو کره لکم﴾. یعنی اینطور نیست که وقتی از جنگ استقبال می‌کنی جنگ واجب باشد و هنگامی که جنگ برای‌تان ناخوشایند است، در آن هنگام جنگ واجب نباشد.

حتی اگر کره بر شما هست، مقابله با دشمن یک امر واجب است. این که دلایل اکراه چیست، می‌تواند عوامل متعددی داشته باشد. برخی به خاطر تنبلی و راحت طلبی و روحیه رفاه زدگی که دارند، تمایل به جنگ ندارند. طبیعی است که در زندگی راحت، شغل راحت، مسیر راحت، زندگی پرنعمت، هیچ کسی حاضر نیست این را رها کند و به مناطق دور دست مرزی برود و در سنگر و هوای گرم و شرایط سخت و در کنار تهدید و مشکلات، اسلحه به دست بگیرد و گرسنگی بکشد و در آخر نیز یا جان بدهد و یا مجروح شود. عده‌ای از این استقبال نمی‌کنند. روحیه راحت طلبی با ورود در جنگ مغایرت دارد. این منشأ اکراه می‌شود.

برخی از موارد منشأ اکراه، راحت طلبی نیست. تردید انسان است. می‌گوید درست است دشمن به ما حمله کرده، ولی اگر ما وارد شویم و مقاومت کنیم، انسان‌های بی‌شماری کشته می‌شوند. خون ریخته می‌شود. شرایط بدتر می‌شود. سکوت کنیم و با آرامش بگذرانیم، بلکه جنگ شدت نگیرد و معادله حل شود و خونی ریخته نشود. خونریزی و شرارت، بحران، کمبود، تحریم، پرهیز از همه اینها، برای عموم جامعه و برای یک عده ای می‌شود منشأ اشتباه که به مقاومت و جنگ نگاه منفی کنند و کراهت داشته باشند. چه در آنجایی که روحیه راحت طلبی است و چه آنجایی که شبهه پیش می‌آید که نکند در جنگ یک عده ای آسیب ببینند و کشته و زخمی شوند، در هر دو صورت جنگ جنگ رخ خواهد داد!

در بعضی از مواقع نیز منشأ کراهت ارزیابی‌های عقلی است. ممکن است این ارزیابی‌ها بر حسب عقلی درست هم باشد. عده ای از عقلای قوم بیایند بگویند توازن قوا به نفع ما نیست. دشمن تانک و اسلحه و شرایط بیشتری دارد. یا در جنگ نرم ابزار اثرگذاری بیشتری دارد. یا در جنگ نرم زمینه‌های سستی در جامعه ما بیشتر است. یا ممکن است در جنگ نرم زمینه‌های اثر گذاری روی افکار جوانان بیشتر باشد. پس برای اینکه مثلا این توازن به نفع ما نیست، نسبت به جنگ کراهت دارند. قرآن کریم به طور مطلق کُره را، به هر دلیلی که باشد سبب و وسیله ای برای رفع تکلیف نمی‌داند و می‌فرماید: ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتال﴾. این کُتب، یعنی جهاد با عدو بر شما واجب است حتی اگر شما به هر یک از این دلایل کُره داشته باشید. بدانید علی رغم سختی هایی که جنگ دارد و جهاد علی رغم همه نامتعارف هایی که دارد، دستاورد زیادی هم دارد. جامعه‌ای که در مقابل هجوم دشمن - چه سخت و چه نرم - تسلیم می‌شود، این جامعه ناپایدار و سست است. این جامعه نمی‌تواند اهداف خودش را تغییر دهد. اما ایستادگی در برابر دشمن باعث سلامت جامعه مومنین و مسلمین می‌شود. اینها آن منافعی از جنگ است که فرمود: ﴿الله یعلم و انتم لا تعلمون﴾.

آن نکته ای را هم که اشاره شد که ﴿والله یعلم و انتم لا تعلمون﴾؛ به هر جهت بعضی مواقع سعادت انسان در چیزی است که از آن خوشش نمی‌آید. انسان از داروی تلخ استقبال نمی‌کند. یکی مرض قند دارد و باید پایش را قطع کنند و انسان از این استقبال نمی‌کند. کُره دارد. ولی خیر و صلاح او در این است که اگر پایش را قطع نکند، ممکن است عفونت کند و به قلب و ریه‌اش آسیب بزند و جانش را از دست دهد.

به هر جهت کراهت مانع تکلیف نیست. آنجایی که انسان خوشش نمی‌آید، معلوم نیست حتما به ضررش باشد. گاهی اوقات چیزی که موجب کُره انسان است، به نفع اوست. از جمله جنگ و جهاد؛ این دفع دخل مقدری است که اگر ما اجتهاد کردیم، دیدیم جنگ به نفع کشور نیست، آیا تکلیف ما مرتفع می‌شود؟ خیر؛ جنگ در آن سیاقی که دارد، اگر واجب شد، بر همه واجب است. چه آنهایی که خوششان می‌آید و چه آنها که خوششان نمی‌آید. اینها وظیفه دارند در برابر دشمن ایستادگی کنند. پرچم جهاد در راه خدا را بالا بگیرند.

تا اینجا از این آیه اینچنین استفاده می‌کنیم که ﴿کُتب علیکم القتال﴾ به طور اجبار جنگ در برابر دشمن را بر مومنین در زمان بروز تهدید واجب قلمداد می‌کند. اینکه شرایط وجوب آن چیست؛ همراه با امام عادل است؛ یا با امام معصوم و یا جهاد بدوی یا دفاعی یا جهاد سخت یا جنگ نرم؛ اینها مواردی است که از مجموعه آیات باید استنتاج کنیم. اجمالا با استفاده از این آیه شریفه اینچنین می‌فهمیم که در زمان بروز تهدید که منشأ کراهت انسان است و در زمان بروز قتال که منشأ کراهت انسان است و عموما انسان‌ها از آن استقبال نمی‌کنند، مقابله با دشمن با همه توان از جمله واجبات مومنین است و شامل همه مومنین است مگر کسانی که با دلیل از عمومیت این دلیل خارج شده باشند.

 


[1] الصحاح‌ تاج اللغة و صحاح العربية‌، الجوهري، أبو نصر، ج2، ص460.
[2] معاني الأخبار، الشيخ الصدوق، ج1، ص160.
[3] سوره بقره، آيه 216.