درس فقه معاصر استاد حسین صفدری

1401/07/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الجهاد/فقه جنگ نرم /مقدمه فقه جنگ نرم

 

     حدیث خوانی

عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّار، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ) يَقُولُ: رَأْسُ طَاعَةِ اَللَّهِ اَلرِّضَا بِمَا صَنَعَ اَللَّهُ فِيمَا أَحَبَّ اَلْعَبْدُ وَ فِيمَا كَرِهَ، وَ لَمْ يَصْنَعِ اَللَّهُ (تَعَالَى) بِعَبْدٍ شَيْئاً إِلاَّ وَ هُوَ خَيْرٌ لَهُ.[1]

مهم ترین و اساسی ترین جنبه اطاعت از خداوند متعال، رضایت به آن مقدراتی است که خداوند در حق بندگانش اعمال می‌کند. بعضی از وقت ها مقدرات خداوند خوشایند ما هست و در برخی از موارد خوشایند ما نیست. آن وقتی که خوشایند ما هست، اگر اعلام رضایت و ابراز رضایت نماییم، کار مهمی انجام نداده‌ایم. اما وقتی که آن مقدرات الهی با ذائقه ما ناخوشایند است، اگر تسلیم رضای پروردگار باشیم، این کار مهمی است و یک عبودیتی در آن نهفته که در رضایت به فعل خداوند متعال تجلی پیدا کرده است.

ما برای اینکه به عالی ترین مقامات طاعت الهی دست پیدا کنیم، باید خودمان را تربیت کنیم که در هر حالی و هر تصمیمی راضی به تدبیر خداوند متعال باشیم و به آن رضایت داشته باشیم.

     جنگ نرم یک واقعیت است

در جلسه گذشته درباره موضوع جنگ نرم و زمینه های این نوع از جنگ و علت ضرورت پرداختن به ابعاد این جنگ در حوزه های فکری و اندیشه ای نکاتی را بیان کردیم. گفته شد جنگ نرم یک واقعیتی است که جریان دارد و ساری است. ما حتی اگر چشم‌مان را به روی جنگ نرم دشمن ببندیم، وظیفه‌ی ما از بین نخواهد رفت. به هر جهت جنگ یک واقعیت است و در برابر هر حقیقت و واقعیتی مکلفین یک وظیفه ای دارند. مکلفین اگر ادراک کردند و تلاش کردند که وظایف‌شان را به خوبی انجام دهند. اگر چشم‌شان را بر این واقعیت هم ببندند، وظیفه‌شان منتفی نمی‌شود. بنابراین ما وظیفه داریم در حوزه های اندیشه ای به این مقوله بپردازیم تا وظیفه‌ی مکلفین را در این وضعیت تبیین و از لا به لای منابع فقهی استخراج کنیم.

از طرفی تغافل ما نسبت به جنگ نرم باعث عقب نشینی دشمن از این رویکرد نمی‌شود. ما هر چقدر در جنگ نرم عقب نشینی کنیم، سبب می‌شود که دشمن سنگرهای بیشتری را فتح کند و با سرعت بیشتری به سمت اهدافی که تعریف کرده قدم بردارد. پس جنگ نرم یک واقعیت است. اگر به این واقعیت توجه نشود، دشمن را بی‌باک‌تر می‌کند. اگر نسبت به آن تغافل شود، وظیفه شرعی منتفی نخواهد شد.

     شبیه خون فرهنگی

درباره اهداف جنگ نرم نکاتی را عرض کردیم. گفتیم هدف طراحان چنین جنگی این است که قله هایی را فتح کنند که با جنگ سخت نتوانستند یا امکانش نبوده است. دستاورد‌هایی رو برای خودشان تعریف می‌کنند که با هزینه کمتر -چه هزینه مادی چه هزینه معنوی- در این جنگ به دست بیاورند. گاهی اهدافی عالی را طراحی می کنند که در میدان جنگ سخت به دست نخواهد آمد. چون میدان جنگ سخت، جبهه مقابل را تحریک می‌کند، هشیار می‌کند، آماده می‌کند. وقتی یک لشکری، یک دشمنی، یک ارتشی، نقش هجومی به خودپ میگیرد و سرزمین‌هایی را فتح می‌کند، متجاوز جلوه کرده و در مقابلش جمعیتی که حضور پیدا می‌کند، احساس می‌نماید که دارد تجاوز را دفع می‌کند. همین امر سبب ایجاد همبستگی در میان آنان می‌شود و انگیزه را برای مقابله بالا می‌برد. از همین رو در جنگ سخت حریف و لشکر مقابل با انگیزه بیشتری به دفاع بر می‌خیزد و سبب می‌شود که فتح دست نیافتی شود. ولی در جنگ نرم اینچنین نیست. از غفلت نیروهای مقابل استفاده می‌شود و اهداف، دست یافتنی‌تر می‌گردد. این همان چیزی است که مقام معظم رهبری از آن تعبیر به «شبیه خون فرهنگی» کردند. شبیه خون فرهنگی یعنی اقدامی که در غفلت و در فضای تغافل از آن استفاده می‌شود. با این توضیحات، اهداف و ابعاد جنگ نرم تا حدودی روشن شد. اکنون شباهت‌ها و تفاوت‌های جنگ نرم و جنگ سخت را بیان کنیم که چیست.

     هزینه های جنگ سخت

در جنگ سخت، دشمن همه توان خود را متوجه حوزه‌های نظامی و امنیتی می‌کند. مراکز راهبردی همانند پادگان‌ها، فرودگاه‌ها، مراکز حساس تولید هسته‌ای، مراکز تولید اسلحه و هرجایی که گمان کند که عقبه لشکر مقابل را تقویت می‌کند، هدف قرار می‌دهد. برای همین حتی پل‌ها را تخریب می‌کنند. راه‌های اعمال فشار را از این طریق فراهم می‌کنند. اما در جنگ نرم، نه پلی هدف قرار می‌گیرد و نه ساختمانی تخریب می‌شود و نه فرودگاهی آسیب می‌بیند. آن چیزی که در جنگ نرم قرار بیشتر مورد هجوم دشمن میگیرد، حوزه‌های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی است. مجاری اندیشه و نوع تفکر انسان‌هاست که هدف قرار می گیرد. مثلا در جنگ نرم به جای اینکه چاه‌های نفت را بزنند، این را القا می‌کنند که ما توانایی اینکه نفت استخراج کنیم را نداریم. ما توان اینکه پالایش کنیم را نداریم. ما توان اینکه اینها را به بازارهای جهانی برسانیم، نداریم. این مدل اندیشه که ما نمی‌توانیم تانک بسازیم، این خودش یک الگویی از جنگ نرم است. القای ناکارآمدی و ناتوانی، یکی از اهداف بزرگ جنگ نرم است.

دشمن باید خیلی هزینه کند تا مراکز تولید اسلحه در کشور مقابل را از بین ببرد. هزینه‌های مادی، حقوقی، معنوی تا دستگاه‌ها و کارخانه‌های تولید تسلیحات در یک کشور تعطیل گردد. اما ممکن است با یک اقدام نرم و جنگ نرم، جوری القا کنند تسلیحاتی که ما می‌سازیم ناکارآمد است. این را باید کنار بگذاریم و سراغ تسلیحات دشمن برویم. وقتی در تسلیحات به خودشان وابسته کردند، امنیت در کشوری که تسلیحاتش وابسته است، اجاره‌ای می‌شود. به دو گونه الگوی امنیت توجه نمایید. یک کشوری می‌شود عربستان سعودی که با درآمدهای سرشار نفتی؛ در برخی از آمارها دیدم که این سه، چهار کشور کوچک حوزه خلیج فارس، مجموعه خریدهای تسلیحاتی‌شان از کارخانه‌های تسلیحات سازی در دنیا، بالغ بر حدود چهل و نه درصد از تولید همه کارخانه هاست. به بیان دیگر یعنی نیمی از همه سلاح‌هایی که در دنیا تولید می‌شود را همین چند کشور میخرند؛ بقیه را سایر کشورهای جهان! اینها وقتی در سلاح وابسته هستند، آیا می‌توانند امنیت خودشان را تامین کنند؟ هرگز! هر تهدید ریز و درشتی از سوی دشمن را مجبورند که تعامل مثبت داشته باشند و به آن تن در دهند. این می‌شود امنیت اجاره ای!

وقتی عقول، اندیشه، دست‌ها و بازوان یک ارتش، خود تسلیحاتش را تولید نکند؛ حتما در برابر تهدید دشمن مجبور است که کوتاه آید. وقتی آمریکایی‌ها تسلیحات می‌دهند، جوری تسلیحات نمی‌دهند که عربستان سعودی بتواند اینها را در مقابل آمریکا به کار ببندد. این‌ها را باید در راستای منافع راهبردی خود آمریکا به کار بگیرند. در مقابل، یک کشوری نیز اسلحه تولید می‌کند، موشک تولید می‌کند، ضد هوایی تولید می‌کند، پهپاد آمریکایی را در فاصله پنجاه هزار پایی می‌زند و امنیت در اختیار خودش است. این حریف و دشمن را در مقابل امنیت خودش به زانو در می‌آورد. این بازدارندگی ایجاد می‌کند. امروز آمریکایی‌ها مجبورند به فضای ایران نزدیک نشوند. به سرزمین‌های ایران نزدیک نشوند. به آب‌های ایران نزدیک نشوند. چون بازدارندگی قوی ایجاد شده است. حالا اگر به ما القا کنند که این ضد هوایی شما کارآمدی ندارد؛ رفته رفته این عملیات روانی در بین ما اثر کرده تا ما اینها را کنار بگذاریم. جنگی که دشمن می‌خواست هزینه کند و ما را در آن به عقب براند، امروز با دستان خود ما و با افکار خود ما، اهدافش را محقق می‌سازد. بنابرین یکی از تمایزات جنگ سخت و جنگ نرم در این است که جنگ سخت حوزه‌های سرزمینی، نظامی، امنیتی، مراکز تولید، مراکز حساس، اینها را هدف قرار می‌دهد؛ اما جنگ نرم مجاری اندیشه، نوع باور، نوع فهم، نوع ادراک و رویکرد‌های عملیاتی را در بر می‌گیرد. در جنگ سخت باید خونریزی بسیاری انجام داد، اما در جنگ نرم خونریزی وجود ندارد و تسلیم، بدون خونریزی محقق می‌شود. جنگ سخت عینی و محسوس است، پیشرفت و پسرفت خودش را نشان میدهد. شما می‌توانی بگویی چند تانک تخریب شده است. چند منزل آوار شده است. چند کارگاه بزرگ ویران شده است. چند کارخانه تسلیحاتی از بین رفته است. شما امروز اوکراین را ببینید؛ روس‌ها هر روز آمار می‌دهند که چه چیزهایی را زدیم؛ در مقابل اوکراینی‌ها آمار می‌دهند که چه اقداماتی کردیم. این اقدام‌ها، این رفتارها و این آمارها خودش نشان می‌دهد که آن ارتش چقدر جلو رفت و چقدر دشمن را به عقب‌نشینی وادار کرد و چقدر بازدارندگی ایجاد نمود. در جنگ سخت، پیشروی و توقف کاملا محسوس است؛ اما در جنگ نرم پیشروی‌ها محسوس نیست. پیشروی‌ها محصول پردازش ذهنی نخبگان است. اندازه‌گیری پیروزی یا شکست در جنگ نرم به سهولت قابل ادراک نیست. نتیجه جنگ نرم مشابه موریانه خوردن یک صنعت و یک محصول چوبی است که شما ظاهر و دکورش را همیشه می‌بینی سالم است؛ اما پس از چندی که باطن همه اجزای آن از بین رفت، این ساختمانی که به ظاهر سالم بود، فرو می ریزد. صاحب این کالا یا جنس یا محصول چوبی تا قبل از این هیچ ارزیابی دقیقی از چالش های خودش، از مشکلات خودش و از پیشرفت این فرسایش خودش اطلاعی نداشت؛ ولی به یک باره فرو ریخت. بنابراین در جنگ سخت، هزینه‌ها و شکست‌ها خودش را نشان می‌دهد و به سرعت قابل جبران است؛ اما در جنگ نرم هزینه‌ها و آفت‌ها خودش را نشان نمی‌دهد و قابل جبران نیست. مثل مرض قند در وجود انسان‌هاست. مرض قند تب ندارد، سر درد ندارد، اما یک دفعه به خود می‌آیی که چشمت از کار افتاده، کلیه‌ات از کار افتاده و توان استقامت‌ات نیز از بین رفته است. در جنگ سخت از قدرت، زور، اجبار و وادارسازی بهره می گیریم؛ اما در جنگ نرم بیشتر از روش‌های القایی و اقناع سازی استفاده می‌کنند. این را در ذهن جوان‌ها القا می‌کنند که بهشت آمال شما غرب است. این را القا می‌کنند که زندگی در فضای فلان کشور مثل جهنم است. ما را به حدی می رسانند که گمان کنیم به دلیل اختلاف داخلی توان پیشرفت نداریم؛ به دلیل رفتار اخلاقی توان پیشرفت نداریم؛ به دلیل این که تجاوزهای مالی صورت می‌گیرد توان پیشرفت نیست. این در حالی است که در همه جای دنیا خوب و بد در کنار هم هستند. آنها ناکامی های اقتصادی خودشان را به نمایش نمی‌گذارند. توانمندی‌های خودشان را در ویترین جهانی به نمایش می‌گذارند. ناکامی های ما را برجسته می‌سازند؛ کامیابی‌های خودشان را هم برجسته می‌کنند. ناکامی‌های خودشان را می‌پوشانند اما توامندی‌های ما را باز در گوشه و حاشیه قرار می‌دهند. پس اقناع سازی و القا کنندگی در جنگ نرم، وجه تمایز جنگ نرم نسبت به جنگ سختی است که با استفاده از زور و اجبار و قدرت صورت می‌گیرد.

     اهداف جنگ سخت و جنگ نرم

هدف در جنگ سخت تخریب و حذف فیزیکی و کشتن و تصرف سرزمین و اشغال مناطق و پیشروی است؛ اما در جنگ نرم فرآیند تصمیم گیری و نحوه خردورزی مورد توجه قرار میگیرد. به یکباره مینگری که بر اثر اثرگذاریها یک قانونی تصویب میشود که سودش به جیب دشمن میرود. این فرایندها در جنگ نرم مورد توجه است؛ بر خلاف جنگ سخت که کاری به فرایندها ندارد. وضعیت فیزیکال علی الارض را مورد هدف قرار میدهد.

ابزار پیشبرد جنگ سخت، جنگ افزارهای پیشرفته، تانک ها، توپ ها، مسلسل ها، پهپاد ها، و از این قبیل هستند؛ اما ابزار جنگ نرم منطق قوی، رفتار قوی، رسانه‌ی قوی، بسط های تبلیغاتی قوی، استفاده به موقع از نقاط ضعف طرف مقابل، بهره گیری به جا از توانمندی های خودی و... است. در جنگ سخت تانک و توپ دشمن می‌آید پل‌ها و ساختمان‌ها را هدف قرار می‌دهد، ولی در جنگ نرم، ابزار تبلیغاتی دریچه ورودی فکر انسان‌ها و مدیران و مسئولین و فرماندهان را هدف قرار میدهد. در بعضی از جنگ ها کار به جایی میرسد که نیروی دشمن به راحتی مدیران و فرماندهان جنگ را تسلیم می‌کند.

     شیوه معاویه در رویایی با امام مجتبی علیه السلام

شما در زندگی امام مجتبی علیه السلام ملاحظه کنید. در این جنگ‌هایی که حضرت در دورانش رخ داد، معاویه یک به یک فرماندهان را خرید. اینکه افراد را خرید، یعنی ارزش های ذهنی اینها را تغییر داد. تا دیروز اینها در لشکر حسن بن علی بودند، اما به آنها القاء کرد و فهماند اگر دنیا را می‌خواهید، در این جنگ چیزی دست شما را نخواهد گرفت. اگر می جنگید برای فتح و فتوح و برای غنائم، غنائم را پیش از جنگ به شما تحویل میدهم. وقتی فرماندهان را این طور هدف قرار دادند، روحیه سربازها را هم از بین بردند. سربازها با یک وعده غذا خودشان را فروختند.

در جنگ جریان‌های تروریستی در سوریه هم همین اتفاق افتاد. هر روزی به واسطه های مختلفی از کشور های مختلف، آدمهای مختلف، شخصیت های مختلف، فرماندهان میدانی جنگ در سوریه خریده شدند. بعضی از مسئولین خریده شدند. نخست وزیر شبانه خودش را از پایتخت خارج کرد و رفت تسلیم گروه های تروریستی شد و به خارج از کشور منتقل شد. با این کار معادله را می‌خواستند تغییر بدهند. وقتی فرمانده نظامی و مسئول سیاسی تسلیم می‌شود؛ وقتی این‌ها به آرمان ها خیانت می‌کنند، اثر روانی بسیار شدیدی روی افکار عمومی می‌گذارد.

اینها تمایزات جنگ نرم و جنگ سخت است. ممکن است همین فرمانده نظامی در جنگ سخت در هنگام تقابل جدی، جدیت بیشتری از خود بروز دهد؛ ولی وقتی پای دینار و درهم و زد و بند به میان می‌آید، در جنگ نرم به راحتی تسلیم می‌شود. شاید همین آدم در میدان جنگ سخت به این راحتی تسلیم نمی‌شد.

بنابرین همانطور که ملاحظه می‌کنید، جنگ، جنگ است؛ چه نرم باشد و چه سخت. در جنگ سخت دیوارها، حصارها و ساختمان‌ها را می‌زنند؛ ولی در جنگ نرم دیدبان‌ها و فرماندهان را می‌زنند.

     مثالی از تاریخ چین

مثالی در تاریخ چین وجود دارد که می‌گویند صد سال طول کشید تا چینی‌ها دیوار چین را در برابر تهاجم دشمن ساختند. مادامی که اینها دیواری بین خود و دشمن در جبهه های سرزمینی ایجاد نکرده بودند، چینی‌ها در جنگ ها شکست نخوردند. اما وقتی دیوار ایجاد شد؛ در یک مدت غیرطولانی، چینی‌ها سه بار از همین دیوارها شکست خوردند و دشمن از همین دیوارها عبور کرد و وارد سرزمین شد. فرماندهان نظامی به مشورت نشستند که چه شده ما وقتی دیواری با این عظمت نداشتیم، شکست نمی خوردیم؛ اما حالا که دیوار داریم و مفروض این است که شکست نخوریم، شکست میخوریم. - ما مشمول شبیه خون دشمن می‌شویم.- این علتش چیست؟ در جمع‌بندی‌ها به این نتیجه رسیدند که چینی ها در صد سال گذشته به دیوار فکر کردند، اما به نگهبان فکر نکردند. آنها نگهبانان را به لحاظ ذهنی و فکری تقویت نکردند. دشمن از دیوارها نمی‌توانست عبور کند، ولی به راحتی دیدبان‌ها و نگهبانان را خرید و وارد دروازه شد و ضربه را زد. جنگ سخت یک مرز مستحکمی بین دو متخاصم است. در جنگ سخت، این دیوار مستحکم توسط نظامیان حراست شده و از آن دفاع می‌شود. آنجا مجرای جنگ است. اما در جنگ نرم به جای اینکه از دیوار عبور کنند، می‌آیند ادراک آن نگهبان را مدیریت می‌کنند و آن را در جهت اهداف خودشان به کار می‌گیرند و اهداف خودشان را با دستان نگهبان طرف مقابل محقق می‌سازند. از همین روست که جنگ نرم اهمیتش از جهاتی به مراتب بالاتر از جنگ سخت است. چون غفلت در جنگ نرم بیشتر است. زیرا پیشروی در جنگ نرم آرام است و حساسیت نسبت به پیشروی دشمن کم است.

یک نکته و آن اینکه علت روی آوردن به جنگ نرم چیست؟ برخی موارد را اشاره کردیم و برخی نیز مانده است. جنگ سخت در عرصه های مادی و معنوی پر هزینه است. اما جنگ نرم به جای آنکه من هزینه هجوم به یک کشور را بدهم، سربازان اجیر شده در کشور مقابل هزینه را می پردازند و پیروزی نصیب من می‌شود.

شما ببینید روس ها هجوم نظامی به اوکراین بردند. همه‌ی دنیا علیه آنها آشوب شد. مراکز حقوقی دنیا حرف زدند. ارتش ها صحبت کردند. سیاستمدار ها رفت و آمد کردند. همه اعلام کردند که روسیه تجاوز کرده و باید جلوی تجاوزش گرفته شود. اما اگر روسیه این کار را با مدل دیگری انجام می‌داد، فرماندهان نظامی را می‌خرید؛ فرماندهان نظامی خود به خود اقداماتی می‌کردند که مرزهای فیزیکی کمرنگ و بی ارزش می‌شد. در این صورت هزینه‌های ارتش روسیه کاهش پیدا می‌کرد.

     دستاوردهای پایدار و ناپایدار

یکی دیگر از دلایلی که به جنگ نرم رو آورده می‌شود این است که در جنگ سخت دستاورد ها ناپایدار است. یعنی شما مادامی که زور و قدرت و سیطره داری، این دستاورد را حفظ می‌کنی. صدام به ایران حمله کرد و خرمشهر رو گرفت، مادامی این دستاورد را می‌توانست حفظ کند که قدرت داشت. به محض اینکه قدرتش افول کرد، این دستاورد از بین رفت. اما در جنگ نرم وقتی یک کشوری را به سیطره در می‌آوری، دیگر در اختیار توست. در جنگ نرم توانایی مدیریت هوش طرف مقابل برای شما تعیین کننده است که چقدر از این دستاورد حراست کنی. از این رو برای ماندگاری اهداف، گاهی ارتش‌ها و لشکرها به جنگ نرم رو می‌آورند. جنگی که کم هزینه‌تر است. جنگی که هزینه مادی و خسارت های جانی‌اش به مراتب کمتر است. اهدافش ماندگار بوده و باعث می‌شود تا در خیمه‌ی طرف مقابل، همواره به شما به عنوان یک ناجی نگاه کنند، نه به عنوان یک تجاوزگر. اسراییلی‌ها هجوم آوردند و فلسطین را اشغال کردند. الی الابد اسرائیل در ذهن مردم فلسطین اشغال‌گر است. اما روسیه وقتی به این شهرهای شرقی اوکراین حمله کرد، چنان جلوه داد که برای نجات شما آمده ایم. با این شعار و با این رویکرد نرم، مردم این استان‌های شرقی که اخیراً هم درآن انتخاباتی به نفع روسیه برگزار شد. اینجا هم اشغال است، آنجا هم اشغال است. اما در سرزمین‌های فلسطین، اسراییل الی الابد اشغال‌گر محسوب می‌شود؛ اما در شهرهای روس‌تبار در شرق اوکراین، روسیه به عنوان یک ناجی بین مردم جلوه می‌کند. اینها تمایزات بین جنگ نرم و سخت است. اینها دلایلی است که چرا گاهی جنگ سخت در حاشیه واقع می‌شود و به جنگ نرم اولویت داده می‌شود.

اینها مقدماتی در مورد جنگ نرم بود. البته به لحاظ تئوری، نکات دیگری نیز وجود دارد که هر کدام را بر اساس اولویت و نیازها در لابه‌لای بحث‌ها بیان می‌کنیم.

 


[1] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج68، ص139.