درس نهج‌البلاغه(حکمت‌ها) استاد میرزا‌مهدی صادقی

96/01/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکمت اول

 

« قَالَ علیه السلام : كُنْ فِي الْفِتتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ - لَا ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ »

ترجمه

در فتنه‌ها مانند بچه شتری باشید که -دو سالش تمام شده و وارد سه سال می‌شوند- نه پشتی دارد که سواری بگیرد و نه پستانی دارد که شیر بدوشد ، این ترجمه ظاهری است.

بحث لغت

از نظر لغت، ابن اللبون و فتنه چه معنایی دارد؟

ابن اللبون به بچه شتری می‌گویند که اولاً مذکر است. (ابن) به اعتبار مادرش است. بعد، دو سالش تمام شده و وارد سه سال شده است، و دیگر سهمیه شیر ندارد. این بچه شتر سهمیه شیر ندارد، چون مادرش بچه دیگری دارد. از یک طرف، این بچه شتر دو ساله، همانطور که در کتاب‌های پرورش شتر آمده است، چموش است، سواری نمی‌دهد. در کتاب‌های پرورش شتر آمده است که اگر بخواهند از شتری سواری بگیرند، به یک سن خاصی که می‌رسد بینی‌اش را سوراخ می‌کنند. ضدعفونی می‌کنند و یک طناب ضدعفونی شده از این سوراخ بینی رد می‌کنند. آن را به نحو خاصی گره می‌زنند که اگر کشیده شد، بینی آسیبی نبیند و گره باز شود. مدت‌ها که بگذرد، برای سواری گرفتن رام می‌شود. اما این ابن اللبون، نه شیری دارد (سهمیه شیر ندارد) و از طرفی هم سواری نمی‌دهد (چموش است).

در بعضی جاها به دنبال این سخن آمده است

«وَ لا وَبرٌ فَيُسلَب»

کرک و پشمی هم ندارد که بکنند و از آن استفاده‌ای بکنند.

می‌گوید در فتنه‌ها مثل بچه شتر باشید. پس معنای ابن اللبون معلوم شد.فتنه ده معنا دارد. ولی اکثر مواردی که فتنه درنهج البلاغه آمده، آنجایی است که سیاست‌هایی به کار برده می‌شود که یک گروهی میخواهند حاکم شوند، سواری بگیرند و به بطلان هم قصد دارند که حاکم بشوند و حاکمیت آن‌ها باطل است. از همین سخن هم این نکته معلوم می‌شود که شیرتان را ندوشند، سواری نگیرند. پس مثل اینکه قرار است در فتنه‌ها سواری بگیرند. این هم معنای فتنه، که اگر از نظر وضعیت سیاسی و غیرسیاسی، شرایط به گونه‌ای است که می‌خواهند از سادگی شما استفاده کنند و به منافع خود برسند، پله‌ای بالا بروند و سوار مردم بشوند و سواری بگیرند، شما مثل آن بچه شتر باشید و مواظب باشید که از شما سواری نگیرند و شما سبب نشوید

بحث بلاغتی

یک نکته بلاغتی را هم در اینجا عرض کنم. « كُنْ فِي الْفِتْنَةِ »امر حاضر است ولی مخاطب خاصی ندارد. حضرت به یک فرد بخصوصی نگفته است « كُنْ فِي الْفِتْنَةِ ». از نظر بلاغت، هرگاه مسندالیه یک مخاطبی باشد، ولی مخاطب خاصی مورد نظر نباشد، امری باشد که مسند به صورت امر می‌آید و مسندالیه هم به صورت مخاطب است مثل «کُنْ»، ولی مخاطب خاص مورد نظر نیست، اینجا عموم مورد نظر است. یعنی ای همه مردم، به همه شما می‌گوییم که در فتنه‌ها، جایی که قرار است از مردم سواری بگیرند، شما نردبان بالا رفتن آن‌ها نشوید. شما از نظر مالی، از نظر حمایتی، از نظر سواری دادن برای آن‌ها موجب نشوید. خلاصه، سادگی نکنید که آن‌ها مسلط بر این مردم بیچاره بشوند و بعد هر کاری که دلشان می‌خواهد بکنند.

چون طرف خطاب، همه مردم است، ولی همه مردم این مطالب را نمی‌فهمند، لذا حضرت یک تشبیه معقول به محسوس آورده است. فتنه یک چیز محسوسی نیست. ده سال، بیست سال دیگر می‌فهمید که «. . . عجب، چه شد! آن‌هایی که مسلط شدند، انسان‌های خوبی نبودند. آن‌ها واقعاً هدفشان پیشرفت مردم و کمک به مردم نبود.» پس خیلی محسوس هم نیست. ولی اینجا این معقول را به محسوس تشبیه کرده است. می‌گوید می‌دانید بچه شتری چگونه است؟ حال شما باج ندهید، شما سواری ندهید، شما سبب نشوید. این تشبیه معقول به محسوس، خودش موجب می‌شود که عموم مردم که مورد خطابند، بهتر این سخن را بهفمند. این‌ها یک سری بحث‌های بلاغتی بود که اینجا عرض شد.

و گفتیم که معمولاً در فتنه‌ها و معمولاً در فتنه‌های سیاسی قصد دارند که مسلط شوند و معمولاً فتنه به این معنا آمده است.شما خطبه 50 را که می‌بینید، تأیید بر این مسئله است که فتنه یعنی عده‌ای از سیاست‌مدارها می‌خواهند مسلط شوند. در خطبه 50 آمده است: «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ» آغاز فتنه چگونه است؟

«أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ، وَأَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ» این‌ها دنبال هوی و هوسند، به دنبال جاه و مقامند. ولی یک سری احکام بدعتی می‌آورند، یک سری بایدها و نبایدها می‌گویند. می گویند کشور این مشکلات را دارد، اگر ما بیاییم چنین می‌کنیم. یک سری باید‌ها و نبایدها را مطرح می‌کنند. نباید اینطور باشد، باید طور دیگری باشد. حرف‌های خوبی می‌زنند. ولی پشت قضیه، « أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ » است، به دنبال هوی و هوس هستند .

«یُخَالَفُ فِيهَا کِتابُ اللهِ » در این فتنه‌ها مخالف قرآن عمل می‌شود. اینطور نیست که بعداً که مسلط بشوند، شما ببینید که به قرآن عمل کرده اند.

« وَيَتَوَلَّي عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالاً، عَلَي غَيْرِ دِينِ اللهِ » در این فتنه‌ها، مردانی بر دیگران مسلط و رئیس می‌شوند، « عَلَي غَيْرِ دِينِ اللهِ ». اینطور که قرآن و نهج‌البلاغه گفته اند، خیر. آنطور که خودشان به دنبالش هستند. پس ببینید، باز هم این سندی دیگر است نشان می‌دهد فتنه‌ها موجب می‌شود که عده‌ای بر عده دیگر والی، حاکم، و مسلط شوند. پس، ما مواظب باشیم. اگر دیدیم گروهی میخواهند سر کار بیایند، حواسمان جمع باشد که نکند از ما استفاده بکنند، ما سادگی بکنیم، بعد این‌ها بر ما مسلط شوند. بعد جواب مردم را چطور بدهیم؟ جواب آینده را چطور بدهیم؟

این شعر زیبای مولوی را ببینید:

جمله را حمال خود خواهد کفور    بار مردم گشته چون اهل قبور

انسان‌های کافر می‌خواهند سوار مردم شوند؛ می‌خواهند بار خود را روی دوش مردم بگذارند. این‌ها مثل مرده هستند. مرده کاری برای زنده‌ها نمی‌کند که هیچ، خود را روی دوش زنده‌ها به مقصد می‌رساند.

در جنازه هرکه را بینی به خواب     فارس منصب شود عالی رکاب

اگر خواب دیدید یک جنازه ای روی دوشت است ،این آقا رئیس می‌شود. رئیس شدن معمولاً به معنای سواری گرفتن است.

زان که آن تا بوت بر خلق است بار      بار بر خلقان نهادند این کبار

بار خود بر کس منه، بر خویش نه    سروری را کم طلب، درویش به

پس معلوم شد که مقصود از فتنه لااقل در این کلمه قصار یک چیست. عده‌ای سیاست‌مدار قصد دارند مسلط شوند، شما مواظب باشید.

«إنْ کُنْتَ مِنْ أهْلِ الْفِطَنِ فَلَاتَدُولُ حَوْلَ الْفِتَنِ»

از قدیم این ضرب‌المثل بوده است که «اگر زرنگ هستی، دور فتنه نگرد».

این‌ها ساده‌ها هستند که موجب می‌شوند تا یک سری افراد مسلط شوند و « عَلَي غَيْرِ دِينِ اللهِ »، « عَلَي غَيْرِ کِتَابِ اللهِ »، حکومت کنند. اما خود فتنه، بد چیزی نیست. خود فتنه، فی‌نفسه بد نیست.

لذا حضرت در همین نهج‌البلاغه دارد که:

«نگویید «أللَّهُمَّ أعُوذُ بِکَ مِنَ الْفِتْنَهِ» خدایا من از فتنه به تو پناه می‌برم.» فتنه اصلاً بد نیست. بعد فرمودند:
‌گوید این‌ها فتنه هستند. شما اموال و اولاد را نمی‌خواهید؟ پس بگو خدایا به تو پناه می برم «مِن مَّضِلَّاتِ فِی الْفِتَنِ» اینکه فتنه‌ها موجب شود که من راه خود را اشتباه بروم، خود را گم کنم، راهم را گم کنم.»

فرزند فتنه است، مال فتنه است، اما اگر این‌ها باعث شوند که ما راه خود را عوضی برویم، بد است. اگر راه را درست برویم، بسیار خوب است. گروهی سیاست‌مدار آمده و می‌خواهد گروه دیگری را کنار بگذارد. این یک فتنه است. این بسیار خوب است، بد نیست. به شرط اینکه شما فریب آن را نخورید. به شرط اینکه شما سبب نشوید که آن‌ها بالا بیایند. به این سخن امام صادق علیه السلام دقت کنید، شاید آن را تا به حال نشنیده باشید. حضرت فرمودند:

«تَمَنَّوُا الْفِتْنَةَ فَفِيهَا هَلَاكُ الْجَبَابِرَةِ وَ طَهَارَةُ الْأَرْضِ مِنَ الْفَسَقَةِ»

آرزوی فتنه کنید . . . چه کسی گفته که فتنه بد است.

«. . . فَفِیهَا هَلَاکُ الْجَبَابِرَ . . .». . . جبارها در این فتنه‌ها هلاک می‌شوند . . .

«. . . وَ طَهَارَتُ الْأرْضَ مِنَ الْفَسَقِه». . . و زمین از افراد فاسد و فاسق پاک می‌شود- به شرطی که ما آتش بیار معرکه نباشیم.

لذا در این بحران‌های سیاسی، اگر ما خود را کنار بکشیم، آن‌ها خودشان را رسوا می‌کنند، بسیار خوب است. اصلاً آرزوی این فتنه‌ها را بکنید. هیچ وقت نگویید خدایا ما را به فتنه دچار نکن. نه، ما راهمان را اشتباه نرویم. راه درست رفتن یعنی همین. اینکه ما سبب نشویم، گرما ندهیم، پول ندهیم، سواری ندهیم. موجب تسلط آن‌ها نشویم. معمولاً فتنه به گونه‌ای است که بعدها آن را می‌فهمیم. که خود حضرت در نهج‌البلاغه دارد که:

«فتنه که می‌آید، مشتبه است؛ وقتی که می‌رود، واضح می‌شود.»

اول چندان واضح نیست، چون اگر واضح باشد که مردم قبول نمی‌کنند. یک وقتی چشمان‌مان را باز می‌کنیم و نمی‌دانیم که مثلاً، این عده با فتنه بالا آمده اند، انسان‌های خوبی هستند که مسلط شده اند، یا خیر. چه کار کنیم؟ سالیانی گذشته است و حالا فهمیده ایم که فلان گروه که آمدند، انسان‌هایی به حق نبودند، بهتر از آن‌ها هم بوده اند، چرا این‌ها آمده اند؟ در اینجا چه کنیم؟

اینجا، خود حضرت در خطبه 50 دارد که این‌ها با بایدها و نبایدهایی که مطرح کرده‌اند و واقعاً قرآنی نبود روی کار آمده اند. به مردم وعده‌ها دادند، اشکالاتی هم گرفتند؛ گفتند نباید اینطور باشد، این اشکالات را مطرح کردند. گفتند باید اینگونه باشد، وعده‌ها دادند. مردم هم به صحنه آمدند، رأی دادند و این‌ها به سر کار آمدند. حال چه کار کنیم؟

اینجا دارد که:

«يُخَالَفُ فِيهَا کِتابُ اللهِ، وَيَتَوَلَّي عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالاً، عَلَي غَيْرِ دِينِ اللهِ»

این خودش مشخص کرده است: عده‌ای که مسئول شده اند را به سوال بکشانید. عملکرد آن‌ها را از نظر قرآنی و نهج‌البلاغه‌ای به سوال بکشانید. چرا؟ چون اگر این‌ها با فتنه بر سر کار آمده باشند، در ظاهر مخالف قرآن و نهج‌البلاغه که نیستند، بلکه مؤیدند. اگر هم بالا آمدند، آن‌ها را به چالش بکشانید. این بهترین راه است. و بعد، افرادی که مسلط می‌شوند، زیرمجموعه‌هایی دارند.

حضرت همین‌جا دو راه را مشخص کرده است. اولاً رفتار و عملکرد آنان را طبق اسناد قرآنی و نهج‌البلاغه‌ای به چالش بکشید. و ثانیاً افرادی را که مسلط می‌کنند ، چون یک نفری که نمی‌آیند، زیرمجموعه‌هایی دارند ، ببینیم « َيَتَوَلَّي عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالاً، عَلَي غَيْرِ دِينِ اللهِ»؟ عملکرد این افراد زیرمجموعه را نیز می‌توانید از نظر شرعی به سوال بکشید و زیر ذره‌بین بگیرد. این بهترین راه است.

چکیده

پس حضرت در این سخن، هم مشخص کرد که فتنه چیست، که قرار است عده‌ای بر دیگران مسلط شوند، هم به ما یاد دادند که مواظب باشید، فتنه چیز خوبی است، ولی شما وارد میدان نشوید و بگذارید خودشان اصلاح کنند. و بر فرض هم که چنین اتفاقی افتاد، چنین نیست که دست روی دست بگذاریم و کنار بنشینیم و هیچ کاری نکنیم. که گفته است که هیچ کاری نکنیم؟ این‌ها افرادی را «عَلَي غَيْرِ دِينِ اللهِ» مسلط کرده اند. این‌ها رفتارشان «عَلَي غَيْرِ کِتَابِ اللهِ» است. معنی آن این است که افراد زیرمجموعه را زیر ذره‌بین قرار دهید، عملکرد از پایین تا بالا را با قرآن و نهج‌البلاغه محک بزنید و علی أی حال اگر این‌ها با فتنه سر کار آمده باشند، آسیب پذیرند، و اگر نه، درست باشند، اصلاح می‌شوند، اصلاح‌پذیرند. ما چنین وظیفه‌ای داریم.