درس نهج‌البلاغه(حکمت‌ها) استاد میرزا‌مهدی صادقی

95/06/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقدمه ای بر نهج البلاغه

اگر ما نهج البلاغه را جوهره اش را را بخواهیم بگوییم یک کتاب با بلاغت بسیار بالا است که تراوشات مغز علی (علیه السلام ) است که می فرماید( ماشککت فی الحق مذ اریت) در حق هیچ وقت شک نکردم از وقتی که به من حق را نشان دادند یا در جای دیگر می فرمایند(لو کشف الغطاءمازددت یقینا) پرده اگر کنار برود به یقینم افزوده نمی شود ، سخن چنین مردی است نهج البلاغه که حضرت رسول فرمودند :یا اذا رایت الناس یتقربون الی خالقهم به انواع البر تقرب انت الیه بانواع العقل تسبقهم) ای علی وقتی دیدی که مردم دارند به خدا نزدیک می شوند با انواع کارهای نیک تو با عقل به خداوند نزدیک بشو از همه سبقت خواهی گرفت .از نظر عقلانیت عقل علی عاقل ترین فرد البته در کنار این عقلانیت هیچ منیتی نیست هیچ تکبری نیست چنین مردی با چنین عقلی بدون مانع می خواهد از حوزه علمیه سخن بگوید معلوم است روحانیتی را که معرفی کند فرق می کند ،از حکومت بگوید ، از زندگی خانوادگی بگوید از بحث های شخصی هر فرد بگوید از خود سازی بگوید از بحث های اقتصادی بگویداز اهداف و برنامه ریزی بگوید این هست نهج البلاغه حالا افرادی که بخواهند منیت را بگزارند کنار وعقلانیت را بالا ببرند این افرادعشقشان به نهج البلاغه بیشتر می شود این افراد میفهمند که نهج البلاغه برای چیست ودیگر نمی توانند از آن فاصله بگیرند عقل را که علی علیه السلام مطرح میکنند در نهج البلاغه برای این است که حضرت می خواهند حل مشکل کنند ما استودع الله امرا عقلا الا لیستنقذه یوما ما) خدا عقل را که به افراد می دهد برای این است که برای آن روز لازم نجاتش بدهند پس نهج البلاغه کتاب حل مشکل است.

ای پسر تو بی نشانی از علی    عین ولام یاء دانی از علی

تو زعشق جان خویشی بی قرار    اونشسته تا کند صد جان نثار

خب اگر نهج البلاغه بشود کتاب زندگی مردم از روحانیت توقع دارند که مشکلاتمون را شما باید حل کنید این توقع از روحانیت واقعا هست مخصوصا آن مشکلاتی که به روح وروان بشر مرتبط است متولی آن مشکلات اگر روحانی نیست پس کیست ؟؟! (فهو من لبس الشبهات فی مثل نسج عنکبوت قد سماه اشباه الناس عالما ولیس به ) حضرت می فرمایند اینها اسمشان فقط عالم است ولی عالم نیستند ، در مشکلات قرار گرفتند مثل اینکه در تار عنکبوت قرار گرفته اند مشکلات حلش آسان است مشکلات مثل تار عنکبوت است روحانی تو مثل مگس نباش تو ضعیفی که نمیتوانی مشکل حل کنی اگر نهج البلاغه کتاب زندگی بشود که باید بشود واز قفسه بیاید بیرون مردم از روحانیت توقع خواهند داشت که به مسوولین نظارت کنند نه اینکه هر اشتباهی کردند توجیه کنند اخذ الله علی العلماء ان لا یقرو علی کثره الظلم ولا ثقب مظلوم خدا تعهد از علماء گرفته است که تا ظالم هست تا ظلم هست تا گرسنگی هست نها بی قرار باشند العم حاکم والمال محکوم علیه علم باید حرف اول را بزند عالم باید عالمانه حرف اول را بزند نه اینکه تحت تاثیر صاحبان منصب وثروت بشوند اگر نهج البلاغه بشود کتاب زندگی واز قفسه بیاید بیرون وبا آن انس بگیریم میفهمیم که اگر مسوولین چند شغله باشند مشکلات حل نخواهد شد من اومع الی متفاوت خذلته الحیل آنکه به چند کار مشغول است دیگر نمی تواند مشکل حل کند ودر موقع حل مشکل احساس ذلت می کند انسان چند شغله را مطرح میکنند فلانی چند شغل دارد مردم هم فکر میکنند خیلی خوب هست حضرت می فرماید نه خیر چند شغله بودن مساوی با این است که شما حل مشکل نمی توانید بکنید اگر نهج البلاغه از قفسه بیاید بیرون ومردم با آن انس بگیرند مردم مسووولین را به پرسش می کشند (فلا تکلمونی بما تکلم بهم جبابره ) با من انگونه سخن نگویید که با دیکتاتور ها سخن میگویند (ولا تتحفظ منی بما یتحفظ به عند اهل البادره ) با من ساختگی ومحافظه کاری برخورد نکنید (ولا تخالطونی بالمساحنه ولاتظنو به استقانا فی حق قیل لی 9 فکر نکنید اگر حق را به من بگویید برایم سنگین است ولا التماس اعظام نفسی که من میخواهم خودم را بزرگ جلوه بذهم چنین فکری نکنید فانه من استقثلل الحق ان یقال له او بالعدل ان یعرض علیه کان العمل بهما اثقل علیه کسیکه از شنیدن حق و عدالت سختش بیاید بدانید عمل کردن به حق وعدالت برایش سخت تر است فلا تکفو ان مقالت بحق او مشورت بعدل پس حرف حق وعدالت خود را بگویید فانی لست فی نفسی وفوق ان اخطی ولا آمر من ذلک فعلی من علی خودم را در حدی نمیبینم که اشتباه نکنم ان لا یکفی الله من نفسی ما هو املک منی مگر خداوند دستم را بگیرد اگر نهج البلاغه از قفسه بیاید بیرون بشود کتاب زندگی مردم توقع دارند از مسولین که به نامه مالک اشتربه عنوان سیستم حکومتی عمل کنند نامه 53 آنها را به پرسش می کشاند از مسوولینی حمایت می کنند که به این نامه عمل می کنند دغدغه داشته باشند اگر نهج البلاغه بشود کتاب زندگی و از قفسه بیاید بیرون فقر وذلت نخواهد بود نه

فقری می ماند ونه ذلتی (ایها الناس ان لی علیکم حقا ولکم علی حق) مردم من وشما حق متقابل داریم (اما حقکم علی فالنصیحه لکم) حقی که شما بر گردن من دارید این است که دلم برای شما بسوزد آن حرف هایی که حل مشکل میکند به شما بگویم (وتوفیر فیکم )ومسایل اقتصادی شما را به وفور بیاورم (وتعلیمکم کی لا تجعلوا) واموزش های لازم را به شما بدهم (وتادیبکم کی ماتعملوا ) ورشد وتربیت برای شما داشته باشم والبته من هم بر شما حق دارم یکی از آن حق ها( النصیحه فی المشهد والمغیب) است باید من را نصیحت کنید این حق من است .

اگر نهج البلاغه بشود کتاب زندگی نامردی دیگر جایی ندارد دین میشود جای انسان های با مروت عقیلوا ذوی المروعات اثراتهم لغزش های انسان هایی که نامردی بلد نیستند نادیده بگیرید چون خدا دست اینها را گرفته است چون نامردی بلد نیستند خدا دست آنها را گرفته است و نمی گزارد زمین بخورند.

آنهایی که با نهج البلاغه انس دارند و با نهج البلاغه زندگی میکنند نردبان ترقی دیگران نمیشوند کن فی الفتنه کابن البون در فتنه ها مثل بچه شتر دوساله باشید لا ظهر فیرکب ولا زرع فیحلب نه بتوانند سواری بگیرند وه به دوشند شما را ،آنهایی که با نهج البلاغه مانوس هستند به ظاهر مسوولین وتقدس آنها کاری ندارند بلکه به عملکرد آنها کار دارند (ومنهم من یطلب الدنیا به عمل الآخره) بعضی از آدم ها هستند ظاهرا اهل آخرتند ولی واقعا طالب دنیا هستند (وتزین بلباس اهل الزهاده) ولی ظاهری مقدس دارند (ولیس من ذلک فی مراحم ولا مقطا)ولی هیچ وقت مقدس نبودند ودروغ می گویند.

آنهایی که با نهج البلاغه زندگی میکنند راه های مبارزه کم هزینه را بلد هستند گاهی در یک مبارزه پر هزینه همه چی تمام بشود درست نیست یک وقتی سوالی شد از حضرت که چه شد توانستید برهمه غلبه کنید( وقال علیه السلام ما لقیت رجلا الا اعاننی علی نفسه) با هر کسی مواجه شدم از نیروهای خود او علیه او استفاده کردم ای کاش بنشینند آنهایی که شرایطش را دارند بحث های عرفانی نهج البلاغه را جمع کنند مردم تشنه این بحث های عرفانی هستند واین همه اختلاف نظرات و پراکنده گویی هایی که پیرامون بحث های عرفانی هست جمع بشود و کنار برود

(الحمدلله الذی شرع الاسلام فسهل شرایعه لمن ورعت)خدا رو شکر که دین اسلام را دین زندگی قرار داد که این محلی که می آیند برای آب خوردنش چقدر اسان است مردم احساس تشنگی به این دین دارند بحث های عرفانی نهج البلاغه خودش دنیایی است آن دین واقعی وجذاب را اینجا باید پیدایش کرد .

یاعلی عطار را اسرار گو    از زبان خود ورا انوار گو

اما عده ای از اسلام اینطور چیزها نمی خواهند یک اسلام پوسته ای وظاهری میخواهند یک نماز ظاهری میخواهند هر کس حکومت کرد عیب ندارد،حوزه علمیه هر طور بود که بود ،زندگی ها سست که شد بشود افراد به فکر هم نباشند بله اگر از دین یک پوسته ظاهری بخواهند که یک اذانی پخش بشود یک نمازظاهری خوانده بشودویک اسم اسلام فقط باشد بله به نهج البلاغه نیازی نیست (سترنی عنکم جلباب الدین ) من علی را که کنار گذاشتند به خاطر این بود که پوسته دین را میخواستند آنهایی که برایشان مهم نیست دیگران برایشان تصمیم بگیرند دور خودشان بگردند فرداها بگذرد پیشرفت نکنند بله برای انها نهج البلاغه هم نبود نبود اسم اسلام باشد هر فرقه اش هم باشد برای انها خوب است نهج البلاغه کتابی است که دوم ندارد مشابه ندارد نمیخواهیم با قرآن مقایسه کنیم قران کتابی است آسمانی قرآن را بگزارید کنار، نهج البلاغه کتابی است که مشابه ندارد نهج البلاغه قوانین حل مشکل دارد که در کلمات قصار مطرح شده ودر خطبه ها ودر نامه ها همان قوانین رعایت شده است کتابی است که قانون را گفته است با مثال هایش ودر گفتار ونوشته هایش همان را رعایت کرده خطبه های نهج البلاغه دوبرابر بوده تقریبا نامه ها وکلمات قصار هم خیلی هایش قبل وبعدی داشته ولی عرض میکنم همین مقداری که نهج البلاغه در دسترس است کافی است چون ان خطبه های دیگرش وآن نامه ها قبل و بعدها را تقریبا همه را بررسی کردیم برای حل مشکل همین مقداری که در نهج البلاغه آمده است کافیست .

 

مقدمه ای بر کتاب حاضر

مقدمه دوم در رابطه با همین شرحی است که مطرح میکنیم به نظر می اید که هر چند سال یکبار باید یک شرح جدیدی بر نهج البلاغه نوشته شود به خاطر حوادث جدیدی که بوجود میاید جنگ ایران وعراق وقتی پیش می آید آنهایی که با ان جنگ آشنا بودند انها می توانند خطبه های مربوط به جنگ را خوب شرح بزنند بقیه به خوبی انها نمی توانند آنهایی که حساسیت های حکومتی دارند بحث های سیاسی نهج البلاغه نامه 53 را میتوانند شرح بزنند وزمان جدید این بحث ها را آورده است .شرحی که ما مطرح میکنیم نامش هست وخلاصه الشروح از نامش پیداست خلاصه تمام شرح هاست تمام شرح ها بررسی می شود خلاصه آنها گفته میشود ودر این خلاصه سه نکته مطرح است اولا شرح باشد توضیح بدهد نهج البلاغه را دوم اینکه جذاب باشد وسوم اینکه یک مشکلی را حل کند یا در اخلاق یا در اعتقاد یا در بحث های خانواده یا درحوزه حاکمان و عالمان یا دربحث های شخصی خودسازی دینی یک مشکلی را باید حل کند نگاهمان نگاه حل مشکل وکاربردی بوده است مطالب این شرح را که بخوانید تا حد بسیار زیاد از بقیه شرح ها بی نیاز می شوید چون این شرح خلاصه همه شروح است البته گفتیم و خلاصه الشروح آن واو به چه خاطر است ؟؟ چون نگاهمان نگاه حل مشکل بوده است لذایک تغییرات جدی تری در این شرح هست که در بقیه شرح ها چه بسا که اصلا نگاه حل مشکل ندارند بلکه فقط شرح زدند می طلبید که ما مطالب دیگری را هم بیاریم ما به بحث حل مشکل حساسیت داریم وبحث های حکومتی و بحث های نظامی وجنگیش این دوقسمت هم بابقیه شرح ها متفاوت است چون زمان جدید و حکومت بحث های جدیدی را آورده است نکته دیگری که در این شرح با بقیه شروح متفاوت می باشد بحث های عرفانی است گاهی در اینجا از اسما الله استفاده شده است اسماء الله ای که میشود از نهج البلاغه می شود استفاده کرد چه به صورت اینکه راه حل های تکوینی بگیریم که هدایت ها بشویم چه به صورت اینکه معنای اسماء الله را بفهمیم یا با آن اسماء الله اهل ذکر بشویم چنان نگاهی از خود نهج البلاغه هست یا بحث های عرفانی که از جمله حکمت 30 گفته شده خلاصه اینکه اگر ما (واو) را اضافه نمودیم به نام این شرح و گفتیم (وخلاصه الشروح) به این خاطر بوده که بحث های عرفنی را مطرح کردیم بحث های مشاوره ای ونگاه حل مشکل داشتیم وهمچنین بحث های جنگی را به اقتضای زمان واضح کردیم به این خاطر است که شده نام این شرح (وخلاصه الشروح)