درس خارج اصول استاد استاد حسینعلی سعدی

1403/02/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: امارات/حجیت خبر واحد / ادله روایی عدم حجیت خبر واحد

 

سخن در ادله نافین حجیت خبر واحد بود و دیروز وارد ادله رواییِ نفیِ حجیت شدیم و عرض شد که به طوایف متعدده، نافین استناد کردند که این برخی از طوایف می‌فرمودند که روایاتی را که یک شاهد یا دو شاهد از کتاب الله ندارد مردود است یا از طایفه اولی که می‌فرمود که ان‌هایی را که «مالم تعلمو انه قولنا» انهایی را که علم ندارید که قول ما هستند این‌ها مردود است.خوب مستدِل اینطوری می‌گفت که اخبار آحاد اخباری هستند که لایفید علما، افاده علم نمیکند و به مفاد این ادله رواییه، ما باید از اخبار آحاد سلب حجیت بکنیم. اشکالی را که مرحوم آقای آخوند مطرح کردند ما هم مطرح کردیم. کثیری از اعلام این اشکال را وارد کردند. مرحوم نائینی مرحوم حاج شیخ در «درر» از معاصرین، مرحوم امام، مرحوم آقای خویی رحمت الله علیهم اجمعین که حالا عبائر این بزرگواران را هم خواهیم خواند. تبعا للشیخ والاخوند اشکال کردند که استدلال به این روایات، استدلال به اخبار آحاد بر نفی حجیت خبر واحد است و این مستلزم دور است. چیزی که یلزم من وجوده، العدم. به این بیان که اگر شما خبر واحد را حجت ندانید که به این روایات نمی شود استدلال کرد. اگر حجت بدانید خب این خودش نافی خودش می شود. این اشکال را جل لولا الکل به استدلال نافین به این طوایف بر نفی حجیت خبر واحد مطرح کردند.

اشکال علامه طباطبایی در استدلال به روایات عدم حجیت خبر واحد

در این بین مرحوم علامه طباطبایی رحمت الله علیه در این حاشیه‌شان بر کفایه[1] یک نکته دقیقی را مطرح می‌کنند و این نکته قابل توجه است که آقایان نافین، - ایشان میخواهد از این اشکالی که اعاظم مطرح کردند، مستدِل را نجات بدهد- می‌توانند بگویند، دو احتمال و دو فرض را مطرح می‌کنم: یک فرض این است که بخواهم نفی حجیتِ خبر واحد بکنم، بله، اشکال شما وارد است. اگر بخواهم بگویم خبر واحد حجت نیست و استناد به اخبار آحاد بکنم، این یلزم من وجوده، العدم. از وجودش، مستلزم عدمش است. و این اشکال شما وارد است. در صورتی این اشکال وارد است که ما بخواهیم نفی حجیت را برسانیم و افاده کنیم.

احتمال دوم ولی ما اگر بخواهیم دنبال بیان لزوم مناقضه باشیم نه نفی حجیت، اشکال شما وارد نیست. ببینید نفی حجیت مفاد اخبار آحاد است. اگر بخواهیم سلب حجیت بکنیم باید اثبات حجیت اخبار آحاد بکنیم و این نافی خودش می شود. ولی اگر -این را یادداشت کنید احتمال دوم لزوم المناقضه هست- لزوم التناقض را بخواهیم ثابت بکنیم، این فرع بر حجیت اخبار آحاد نیست که ما گرفتار دور بشویم. ما به شما اینطور میگوییم که یک دسته روایات، نفی حجیت خبر واحد کرده‌اند که خود این روایات، خبر واحد هستند حالا اگر خبر واحد حجت باشد که به نفعش می‌انجامد اگر هم حجت نباشد فثبت المطلوب. به هر حال ما طائفتین من الروایات داریم این طایفه ای که حجیت را اثبات میکنند، با حجیت خودشان مناقض است. برای این لزوم المناقضه، ما نیاز به اثباتِ حجیتِ خبر واحد نداریم. چهار تا خبر واحد داریم دقت کنید چهار تا خبر واحد داریم، که این اخبار واحد، سلب حجیت خبر واحد میکنند. لزوم المناقضه که بیّن است و نیاز به اثبات ندارد. یعنی مناقضه با اثبات مفاد اخبار آحاد نیست که حجیت اخبار آحاد را بخواهیم. این اشکال، اشکال فنی است و در کلمات اعلام کسی تعرّض به این مطلب نکرده است.

راه حل این خروج از این اشکال و اینکه ما آقایان نافین را بخواهیم ادله روایی را از دستشان بگیریم این است که همان حرف سابقمان را بگوبیم که علم در فرهنگ و در سیره عقلا به معنای همان اطمینان موثوقٌ به است که دیگر گرفتار مناقضه نشویم. حالا ما برای حل اشکال، بر همان مبنای خود مرحوم علامه میتوانیم این اشکالِ لزوم المناقضه را حل کنیم. خب پس حضرات آقایان اصولیین معمولاً این اشکال آخوند را و اشکال شیخ را تلقی به قبول کردند که اگر ما بخواهیم به این اخبار -این اخبار که اخبار متواتر نیست چون افاده علم نمیکند- وقتی به اخبار آحاد بخواهیم استدلال بکنیم بر سلب حجیت خبر واحد، گرفتار چنین دوری می شود. خب این فرمایش مرحوم علامه فرمایش کاملا دقیقی است.

کلام شیخ موسس در روایات عدم حجیت خبر واحد

کلمات اعلام را هم در این خصوص ما خدمت شما دیروز مطرح کردیم.بقیه کلمات آقایان را هم اجازه بدهید من آدرس را برای اینکه ثبت کنید و مراجعه کنید خدمتتان عرض کنم[2] . خب این فرمایش مرحوم حاج شیخ را اجازه بدهید بخوانم و معمولا آقایان همین عبارت مرحوم حاج شیخ را، به ادنی اختلافی مطرح کردند. منها منها ما يدل على عدم جواز العمل بالخبر الواحد عند التعارضالبته در تعارض که حالا این یکی از وجوه است و پاسخ‌هایی است که ما بعدا مطرح میکنیم که ما طوایفی از اخبار را دیروز خواندیم که مفاد این ادله این است که عمل به خبر واحد جایز نیست. خب این را چه میکنید؟ و هذه الطایفه اشکال اول این است: مع انها اخبار آحاد لا يجوز التمسك بها لعدم حجية الخبر الواحد [3] به خبر واحد که نمی شود بر عدم حجیت خبر واحد تمسک کرد.

کلام شیخ انصاری در روایت عدم حجیت خبر واحد

و أما الجواب عن الأخبار فعن الرواية الأولى فبأنها خبر واحد لا يجوز الاستدلال بها على المنع عن الخبر الواحد[4] خب فتحصل مما ذکرنا، عرض کردم این اشکال از مرحوم علمین از شیخ و الاخوند مطرح شده و دیروز عبارت کفایه را هم خواندیم و معمولا بعد از مرحوم شیخ و مرحوم آخوند آقایان تلقی به قبول کردند الا فرمایش مرحوم علامه که فرمایش فوق العاده متین و قابل توجهی است و حتما باید به این فرمایش و حاشیه مرحوم علامه توجه داشته باشیم. خوب ما از پاسخ اول به روایات خارج میشیم. پس پاسخ اول این بود که اینها اخبار آحاد هستند و لایجوز التمسک بها لنفی الجواز عن تمسک بهذه الروایات.

پاسخ دوم به روایات عدم حجیت خبر واحد

پاسخ دوم عبارت علامه را دقت کنید يمكن ان يدعى الخصم ان الاحتجاج ما که به این روایات آحادِ نافیِ حجیت احتجاج می‌کنیم، نمی‌خواهیم مفاد اخبار را که سلب حجیت است اثبات کنیم که شما اشکال کنید که به این اخبار استدلال کردید. ان الاحتجاج لإثبات لزوم التناقض على تقدير حجية خبر الواحد اگر خبر واحد حجت باشد گرفتار تناقض میشوید اینکه دیگر مفاد اخبار که نیست. این خبر واحد است و شما با این خبر واحد می‌خواهید نفی حجیت خبر واحد کنید این تناقضش که دیگر نیاز به اثبات ندارد. بدیهی ضروری است. لزوم تناقض به چه صورت است؟ بتقريب انه لو كانت اخبار الآحاد حجة خبر واحد حجت باشد و هو تنفي الحجية فيلزم من وجود الحجية عدمها همین مناقضه برای ما کفایت میکند و وجه دفاع هم ایشان گفته اند ما قربناه من كيفية الحجية که من از خارج عرض کردم. ایشان میگویند روایاتی که می گوید به علم اخذ کنید، -ما لم تعلموا ردوه الینا- این علم، علم منطقی نیست این علم، علم عرفی عادی است و وقتی علم عرفی عادی بود، پس حجیت اخبار آحاد تخصصاً خارج است. اخبار آحاد هم افاده علم میکند پس گرفتار مناقضه نمیشویم.

مرحوم آقای آخوند یه تفطّنی به این مطلب کردند که به این راحتی نمیتوانیم بگوییم اخبار نافین -که ما دیروز شش طایفه را مطرح کردیم- اخبار آحاد هست و کنار بگذاریم. لذا حداقل این است که ما تواتر اجمالی داریم. برخی از اعاظم معاصرین خواستند اثبات بکنند که ما اینجا نه تنها تواتر اجمالی، بلکه ای بسا ادعا کنیم حتی تواتر معنویست. در تواتر معنوی گفتیم باید باید به یک مضمونی برسد، الفاظ متشتت است ولی به یک مضمون واحد برسد که تواتر بشود. تواتر معنوی را در تحقیق الاصول[5] ببینید که دنبال این بحث هست که ما بگوییم این اخبار تواتر معنوی است نه تواتر اجمالی. تفاوت در پاسخی که میدهیم حالا اینکه ما بپذیریم تواتر، تواتر معنوی است یا تواتر اجمالی، فعلاً بر اساس تواتر اجمالی بیان میکنیم که در تواتر اجمالی عرض کردیم نه الفاظ، نه مضمون، هیچ کدام متواتر نیستند. بلکه علم اجمالی به صدور داریم و در تواتر اجمالی قاعده این است که به اخص‌المضامین و قدر مسلم، می‌توانیم اخذ بکنیم. این قاعده ی در اخذ به تواتر اجمالی هست.

مرحوم آقای آخوند می فرماید که اگر بخواهیم ادعای تواتر اجمالی در این روایات بکنیم، -که بعید نیست- یعنی تفطن پیدا کرده است به اینکه ما از اخبار آحاد دست بکشیم، نگویید استدلال کردید به اخبار آحاد برای سلب حجیت خبر واحد، نه این اخبار، آحاد نیست این تواتر اجمالی است. خب اگر تواتر اجمالی بود ایشان یک فرمایش دومی دارند که در تواتر اجمالی باید به اخص المضمون و قدرمتیقنش اخذ کرد. غیر از اخص دیگر متعلق تواتر و مورد تواتر قرار نگرفته است ان که در این طوایف خمس یا طوایف سِتّ در این روایات بود که حجیت خبر واحد را حسب ادعای شما -که حالا تک تک باید بحث بکنیم- نفی حجیت می‌کرد، اخص الموارد این است که خبری که مخالف کتاب است، حجیتش ردع و سلب شده است چون یک جا موافق کتاب داشت و یک جا شاهد از کتاب داشت ولی ان که اخص المضامین است این است که خبر المخالف لیس بحجة. یعنی در تواتر اجمالی ما به این محتوا میرسیم که سلب حجیت بشود. این اشکالی ندارد زیرا به تعبیر فنی محل نزاع، این است که شما بخواهید از خبر واحد سلب حجیت کنید. یعنی به نحو سلب کلی، محل نزاع این است و شما باید بگویید خبرالواحد لیس بحجه تا اثبات مدعا بکند و ان که به تواتر اجمالی دارید، سلب جزئی است یعنی احد مصادیق خبر واحد که خبر واحد مخالف کتاب است، حجت نیست. خوب ما دنبال سلب کلی هستیم شما سلب جزئی میکنید خب سلب جزئی که با سالبه کلیه که تناقض ندارد. به تعبیر دیگر ابطال ادعای ما نکردید. اشکال ندارد ما هم با شما همراه شده و خبر مخالف کتاب را ما هم میگوییم حجت نیست.

به تقریر ثانی عرض میکنم: ما بپذیریم این طوایف، تواتر دارند و اخبار آحاد نیستند و تواتر اجمالی است که در تواتر اجمالی ما باید به اخص المضامین و به قدر متیقن اخذ کنیم و قدرمتیقن این طوایف ستّ روایات نافی خبر مخالف کتاب است خوب خبر مخالف کتاب را ما هم حجیتش را قبول نداریم این که ابطال نکردید. شما باید سلب کلی را اثبات کنید. بگویید الخبر الواحد لیس بحجه تا ادعای ما را ابطال کنید چون ادعای ما حجیت خبر واحد فی الجمله است. موجب جزئیه را ادعا میکنیم، شما سلب جزئی میکنید.

ما میگیم بعضی از طلبه ها درس خوانند شما میگید بعضی از طلبه ها درس نخوانند خب موجبه جزئیه، سالبه جزئیه را که نمیتواند ابطال کند. موجبه جزئیه را باید سالبه کلیه [ابطال بکند] ابطال موجبه جزئیه به نحو سلب کلی است ولی شما سلب جزئی آوردید. و این فرمایش مرحوم آقای آخوند است وحضرات اعاظم دیگر همین فرمایش را آوردند و مطرح کردند که همان آدرس هایی که سابق گفتم، از مرحوم نائینی و مرحوم حاج شیخ مطرح کردند.

پاسخ سوم به روایات عدم حجیت خبر واحد (فرمایش شهید صدر)

پاسخ بعدی این است که برخی از اعاظم من جمله مرحوم سید اساتید ما مرحوم شهید صدر رحمت الله علیه یک زحمتی کشیدند و مرحوم آقای خویی رحمت الله علیه هم در مصباح یک زحمتی کشیدند. من عبارت مرحوم شهید صدر رحمت الله علیه را می‌خوانم بعد فرمایش مرحوم آقای خویی را هم میخوانم و توضیح میدهم که ما نسبت به این طوایف خمس یا ستّی که مطرح کردیم، یک پاسخ سوم داریم.

ببینید تا حالا ما دوتا پاسخ دادیم یک پاسخ اینکه اینها اخبار آحاد هستند، گفتیم سلّمنا که اخبار آحاد نباشند و اخبار متواتر اجمالی باشند اگر متواتر -برخی از حضرات مطرح فرمودند که ما تواتر را اینجا تواتر معنوی بگیریم و تواتر معنوی در مفاد خیلی با تواتر اجمالی تفاوت نمیکند لذا ما ورود نمی‌کنیم. یعنی در ان محتوایی که مشترک است و این تواتر بر ان مضمون، ان مضمون خیلی با چیزی که در تواتر اجمالی عرض کردیم، تفاوتی نمیکند- [باید اخذ به متیقن کرده و آن خبر واحد مخالف کتاب است.]

خب فرمایش مرحوم شهید صدر را عنایت کنید: دعوى التمسّك بالسنّة آقایان تمسک به سنت در ابطال و نفی حجیت خبر واحد کردند. کاری که شهید صدر کردند، این طوایف به ظاهر متکثر را گفتند ما تبدیل به دو دسته روایت میکنیم. و أمّا السنّة التي يستدلّ بها على عدم حجّية خبر الواحد فيمكن تقسيمها إلى طائفتين: با همه تشتتی که دارند، دو طایفه رئیسیه دارند: الأولى- ما دلّت على عدم جواز العمل بالأخبار التي لم يعلم صدورها عنهم عليهم السلام. این یک طایفه که ما لم تعلموا انها عنا فردوه الینا. این روایاتی که بیان شد. و الثانية- ما دلّت على تحكيم الكتاب الكريم في قبول الأخبار و رفضها. روایات را عرض بر کتاب کنید شاهد یا شاهدین پیدا کردید قبول کنید، ان چیزی که وافق الکتاب، ما گفتیم ان که لا یوافق الکتاب فهو ذخرف، یا حالا به تعبیر بعضی ها که مشهور شده در روایت هم نیست، فاضربوه علی الجدار. این دسته روایاتِ دوم که مادل علی تحکیم الکتاب الکریم است. برای قبول اخبار آحاد یا موافقت یا عدم المخالفه یا وجود شاهد، روایاتی بود که ما طوایف دو سه گانه را تبدیل به این دو طایفه کردیم. میفرمایند: و أمّا الطائفة الأولى‌ انهایی که علم را مطرح کردند، یکی این روایتی است که: عن محمد بن علی بن عیسی کتب الیه علیه السلام عن آبائکه و اجداد که فکی العمل به الاختلافه فکتب علیه السلام حضرت فرمود ما علمتم انه قولنا ببنید بحث علم را مطرح کردند؛ ان که فهمیدید، علم پیدا کردید که قول ما است، فالزموه‌ به ان ملزم بشوید و ان چیزی که لم تعلموا فردّوه إلينا[6] سپس ایشان جواب میدهند.

فرمایش سید خویی در پاسخ سوم

مرحوم آقای خویی رحمت الله علیه میفرمایند: و الجواب: أنّ الروايات الواردة في الباب طائفتان ببینید اینکه مرحوم شهید صدر دو طایفه کردند به فرمایش مرحوم آقای خویی مسبوق است که ایشان هم می‌فرماید ما دو طایفه داریم. یعنی پاسخ سوم اینه که ما بریم روایاتی را که شما استدلال کردید، تحلیل محتوا بکنیم. -یک فنی هست برای تحلیل برای شما که برای اینکه بتوانید حل مسئله کنید، لازم است ساده سازی کنید وقتی شش طایفه، هفت طایفه مطرح است ببینید میتوانید این ها را تجمیع در دو عنوان در یک عنوان بکنید یا نه؟- مرحوم آقای خویی این کار را کردند. الطائفة الاولى: هي الأخبار الدالة على أنّ الخبر المخالف للكتاب باطل أو زخرف أو اضربوه على الجدار أو لم نقله، إلى غير ذلك من التعبيرات‌ محتوا این است که: الدال علی عدم حجیة الخبر المخالف للكتاب أو السنّة القطعية که خبر مخالف کتاب را سلب حجیت بکنید. حجیتش مردوع و مسلوب است.

یک پاسخی ایشان می‌دهد و مرحوم آقای نائینی رحمت الله علیه هم این پاسخ را مطرح کردند این است که از شما سوال می‌کنیم، ما المراد من المخالفة؟ پس طایفه اولی این شد که روایات مخالف کتاب را، ما نگفتیم. خب ما المراد من المخالفة؟ سه احتمال مطرح است:

    1. مخالفت بالتباین الکلی: مثلا کتاب العزیز فرموده است: و حرم الربا و روایتی بگوید که انّا احللنا الربا. ان به نحو موجبه کلیه این هم به نحو سالبه کلیه؛ الربا لیس بحرامٍ. به نحو مطلق بگوییم، به نحو تباین الکلیه باشد.

    2. مخالفت بالتباین الجزئی

    3. مخالفت بالعموم و الخصوص؛ که اتفاقاً در اخبار آحاد همین بحث سوم است مثلا یک عام کتابی داریم و روایات، این عام را مخالفت کردند ولی نیامدند ربا را حلال کنند فرض کنید ربای بین ولد و والد را تخصیص زدند.

اجمال پاسخ این است که ما در بحث حجیت خبر واحد، ان چیزی که به صددش هستیم این است که اگر اخبار آحاد آمدند و به عموم و به اطلاق کتاب مخالفت کردند، عرفاً به این مخالفت کتاب نمیگویند. ما در حوزه اثبات و حجیت، اخبار آحادی را حجیت میکنیم که منتهای کارشان این است که با ظواهر و اطلاقات مخالفت می‌کنند و به لحاظ عرفی لا یصدق علی این کار که این مخالف کتاب است. و ما علم اجمالی به صدور چنین روایاتی عنهم علیهم السلام داریم. حتی در ائمه متأخر، به این روایات نسبت به ائمه متقدم، استدلال کردند. یعنی یک روایتی بوده عن الباقر علیه السلام که با اطلاق یک مطلق کتابی یا با عموم یک عام کتابی این روایت مصادم است و ائمه متأخر به همین روایت استدلال کردند.

یعنی گویا چنین ادعا بکنیم که مخالفت با عموم و ظاهر لا یصدق علیه انّه المخالفة. این روایاتی که می‌گوید ما مخالف کتاب نگفتیم و اگر چیزی مخالف کتاب بود به دیوار بزنید و قبولش نکنید. ما حالفه کتاب الله ما لم نقله، یعنی ما خالف بالتباین الکلی نه ما خالف بعموماته و ظواهره. و المراد من المخالفة این فرمایش مرحوم آقای خویی است، حرفشان همین است: المراد من المخالفة في هذه الأخبار هي المخالفة بنحو لا يكون بين الخبر و الكتاب جمع عرفيما نتوانیم بینشان جمع کنیم كما إذا كان الخبر مخالفاً للكتاب بنحو التباين أو العموم من وجه خب این مخالفت را که ما هم قبول نداریم. و هذا النحو من الخبر- أي المخالف للكتاب أو السنّة القطعية بنحو التباين أو العموم من وجه- خارج عن محل الكلام، لأنّه غير حجّة بلا إشكال‌[7] اینکه حجیتش را که کسی نمیخواهد اثبات بکند. بله ما یک بحث دیگری داریم، عرض کردم که ما علم اجمالی به صدور ان روایات داریم که با ظواهر یا با عمومات مخالف است و به ان اطلاق مخالفت نمی شود. این فرمایش مرحوم آقای خویی. یعنی پس طایفه اولی سلب حجیت از اخبار آحاد مخالف کرده است و انچه که ما دنبال اثبات حجیت ان هستیم لا یصدق علیها که اینها مخالف اند.

فرمایشات بقیه اعلام را هم شما نگاه بکنید با همین آدرس هایی که دادیم انشالله بحث می‌کنیم که لقائل ان یقول که اصلاً این روایاتِ مخالف کتاب در حوزه روایات متعارض وارد شده است و ما دنبال حجیت خبر واحد به نحو العموم هستیم نه اخبار آحادِ متعارض. اگر کسی را اثبات بکند که بعید هم نیست این ادعا اثبات بشود، بگوید ما دو طایفه روایت داریم میگه ان که مخالف کتاب است را حین التعارض، ما نگفتیم. آیا می‌توانید اثبات بکنید که مخالفت کتاب به نحو مطلق و در صورت عدم تعارض اونجا هم سلب حجیت شده یا نه؟ این بر عهده راوی است و اثباتش باید به هر حال صورت بگیرد انشالله طایفه دوم را فردا عرض میکنیم.


[1] ج2، ص210.
[2] فرائد الاصول، ج1، ص115.فوائد الاصول، ج3، ص159.درر الفوائد، ص380.
[3] درر الفوائد، ص380.
[4] فرائد الاصول، ج1، ص112.
[5] ج6، ص130.
[6] مباحث الأصول، ج‌2، ص: 345.
[7] مصباح الأصول ( طبع موسسة إحياء آثار السيد الخوئي )، ج‌1، ص: 174.