درس خارج اصول استاد استاد حسینعلی سعدی

1403/02/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: امارات/حجیت خبر واحد / آیات دال بر عدم حجیت خبر واحد

 

سخن در ادله مانعین از حجیت خبر واحد بود و به ادله کتابی و بخصوص به آیات ثلاث استدلال را مطرح کردیم و کلمات اعلام را هم در این حوزه مطرح کردیم. یک گریز مختصری ماند که بنا شد این جلسه عرض بکنم و بعد وارد ادله روایی مانعین بشویم. یعنی اخباری را که به آنها بر منع از حجیت تمسک کردند. در خصوص ادله کتابی عرض شد که ما کار فنی که باید انجام بدیم باید واژه «علم» در آیات ناهیه را بگوییم که ما المراد من العلم والظن فی الایات شریفه؟ ﴿إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّن﴾‌، ﴿وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْم‌﴾ ما المراد من هذه الکلمات؟

چند بحث مطرح شد:

1-برخی از اعاظم فرمودند مراد از علم در این آیات الحجه باشد ﴿لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْم﴾ یعنی لا تقف ما لیس لک به حجة. بر اساس حجت شما اقتفا داشته باشید و عمل داشته باشید. خوب اگر ما علم را به معنا الحجه بگیریم. که ما کلمات اعاظم را در این حوزه خواندیم. علی القاعده حجیت خبر واحد بر این آیات واردند. چون ادله خبر واحد جعل حجیت میکند و مراد از این آیات هم حجت است خب وقتی جعل حجیت کرد، ورود پیدا میکند. ورود یعنی به تعبد من الشارع دخالت در موضوع میشود خب با تعبدٍ من الشارع حجیت خبر واحد جعل شد و اگر مراد از علم را الحجه گرفتیم این ادله وارد میشود.

۲- منظور از علم در آیات، به معنی الانکشاف باشد همین که معمولاً تحلیل غالب حضرات هم همین بوده است. اگر علم به معنای علمِ به معنی انکشاف است، اگر به محل انکشاف باشد علی المبنا باید در حجیت اخبار واحد صحبت بکنیم. ﴿لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْم﴾ یعنی اقتفا از امر غیر منکشف، منهی است.

مفاد ادله حجیت خبر واحد این است که اگر که در جعل حجیت برای اخبار آحاد، اگر علم را به معنای انکشاف گرفتیم، عرض کردم که مبنای ما در حجیت خبر واحد اگر به معنای مبنای مرحوم نائینی بود، که تتمیم کشف جعل کاشفیت میکند، کما علیه المحقق النائینی، باید قائل به حکومت بشویم. یعنی ادله حجیت خبر واحد حاکم بر ادله کتابی رادعه و مانعه هستند. وجه تقدم بالحکومه هم روشن است؛ ما علم را به معنای انکشاف گرفتیم و ادله حجیت خبر واحد جعل انکشاف می‌کند، جعل کاشفیت می‌کند. که حاکم میشوند. یک عرضی ما داشتیم که اگر خاطرتان باشد در نقد نظر مرحوم نائینی گفتیم این نقد شما- مرحوم امام که نقد به مرحوم نائینی کردند- گفتیم این نقد مبنایی است. مبنای در حجیت خبر واحد، مفاد امارات را جعل کاشفیت بگیریم، حکومت مرحوم نائینی بر مبنای خودش تمام است. ولی اگر جعل حکم مماثل بگیریم ادعای حکومت مرحوم نائینی دیگر تمام نیست. پس بر یک مبنا تمام است بر یک مبنا ناتمام است مفاد امارات را اگر جعل حکم مماثل بگیریم، حکومت دیگر مطرح نمی شود. ظاهرا اگر کسی مبنایش جعل حکم مماثل باشد باید سراغ تخصیص برود. حالا بحثی را اینجا باید مطرح کنیم که آیا میشود برای دفاع از نظریه مرحوم نائینی-حتی بر مبنای اینکه مفاد امارات جعل حکم مماثل باشد- چیزی گفت یا نه؟ اگر جعل حکم مماثل گرفتیم، آیا میتوانیم مبنای حکومت نائینی را درست بکنیم؟ چون ما به مرحوم نائینی اشکال کردیم و گفتیم حکومت، به مبنای خودتان درست است. برخی از آقایان اعاظم مطرح کردند که ما میتوانیم با مبنای جعل حکم مماثل هم حکومت نائینی را موجه کنیم. تأمل بفرمایید جعل حکم مماثل یعنی خبر واحد فرمود که غسل جمعه وجوب دارد یا صلات جمعه وجوب دارد و به وجوب صلات جمعه، خبر واحد قائم شد که این خبر جعل حکم مماثل می‌کند.

دو تحلیل می‌توانیم داشته باشیم: اول اینکه بگوید ما واقع را کاری نداریم و در برابر واقع، جعل حکم مماثل می‌کنیم. به تعبیر دیگر هم عرض باشد. ما برای صلات جمعه در عصر غیبت به نحو موضوعیه، جعل حکم مماثل میکنیم. این را در برابر واقع قرار دادیم. بنابراین علی القاعده حکومت، درست نمی شود. اگر منظور از جعل حکم مماثل این باشد نمی‌توانیم حکومت را درست بکنیم. باید تخصیص باشد. ولی اگر بگوییم که اتفاقاً این حرف کسانی که گفتند مفاد امارات جعل جکم مماثل است، مرادشان این نیست که کنار واقع و در برابر واقع یک حکم مماثل درست بکنیم بلکه یعنی جعل حکم مماثل شده بما انه الواقع. به تعبیر فنی یعنی حکم مماثل طریقیت دارد و موضوعیت ندارد. اگر جعل حکم مماثل بما انه الواقع طریقت داشت، امکان اینکه بر این مبنا هم مسئله حکومت را مطرح بکنیم وجود دارد. چون ما جعل حکم مماثل را به لحاظ ماهیت برگردونیم (همان مبنای جعل کاشفیت) و کاشفیت، کشف واقع میکرد. شما جعل حکم مماثل را اگر بما انه الواقع و به معنای طریقیت گرفتید، ماهیت را تقریبا نزدیک به ماهیت کاشفیت کردید همانگونه که در کاشفیت ماهیت، نظریه حکومت موجه میشد اینجا هم در نظریه جعل حکم مماثل، حکومت قابلیت دفاع دارد. این یک وجهی برای دفاع از نظریه مرحوم نائینی است.

سوال یکی از طلاب: اینگونه تتمیم کشف میشود؟ پاسخ استاد : عرض کردم نزدیک می شود ولی تتمیم نیست. لسانش، لسان تتمیم نیست. لسانش لسان جعل حکم مماثل است. منتها جعل حکم مماثلی که به ان بما انه الواقع طریقیت دادیم.

نظر علامه طباطبایی

مرحوم علامه طباطبایی رحمت الله علیه در حاشیه بر کفایه یک بحث فنی را مطرح کردند جلد ۲ صفحه ۲۱۰ -یعنی سوالی که من امروز مطرح کردم، پاسخ سوم به این سوال است ما در کلمات حضرات اعلام دو پاسخ دادیم: ما المراد من العلم والظن فی الایات الرادعة؟ به خاطر اینکه نسبت آیات را با حجیت خبر واحد تحلیل کنیم، تا حالا دو تا پاسخ دادیم. پاسخ اول این بود المراد هو الحجة این بود که ادله وارد بشوند پاسخ دوم پاسخ دوم المراد من العلم، الانکشاف. که بحث حکومت و تخصیص را مطرح کردیم و البته دوباره این بحث تخصیص دوم را هم یک طوری گفتیم که جعل حکم مماثل بتواند به حکومت برگردد- پاسخ سوم المراد من العلم و الظن در آیات رادعه را مرحوم علامه فرمودند برخی از شاگردان مرحوم علامه از معاصرین هم این بحث را در مباحث اصولی‌ مطرح کردند. مرحوم علامه میفرمایند که عبارتشان این است: ان العلم عندهم لا ينحصر في الاعتقاد الجازم ما بگوییم که خطاب قرآن به عقلا و به مخاطبین عرفی خودش است به حکما که خطاب نکرده است. یعنی قرآن که کتاب حکمت و فلسفه که نیست. آقایان در مفاهمه و تفاهم اصطلاحات را بر اصطلاحات حِکمی حمل کردند یعنی علم را به چیزی حمل کردند که احتمال خلافش داده نشود، احتمال نقیضش داده نشود، که این علم در فلسفه و منطق است اما انچه که در قرآن امده به مخاطبین و عرف عام این اصطلاحات به کار برده شده است یعنی علم عندالعقلاء و عندالمخاطب برای ما موضوعیت دارد. ان وقت علم عند العقلا دو فرد دارد اول الاعتقاد الجازم که احتمال نقیض منتفیست مانند قضایای ریاضی دو در دو چند می شود؟ می گوید ما علم جازم داریم به اینکه چهار می شود و احتمال خلاف و احتمال نقیضش را اصلاً نمی‌بیند. دوم: عبارت مرحوم علامه این است: لا ينحصر في الاعتقاد الجازم الّذي يمتنع نقيضه حقيقة بل كل إذعان موثوق به‌ فهو علم عند[1] العقلاء. نیاز نداریم که علم را به معنای منطقی، انکشاف بگیریم و به معنای حجت بگیریم. شاهد بر این حرف هم این است که وقتی این آیات نازل شد، احدی از عقلا ان چیزی که سیره عقلاییه خودش که اعتماد به اذعان موثوق به است را کنار نگذاشت. سیره عقلاییه در مدینه که تعطیل نشد. مردم به اذعان موثوق به عمل می‌کردند و اصلا احتمال رادعیت هم نمی‌دادند که ﴿وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْم﴾ به اعتقاد موثوق هم اکتفا نشود و کنار گذاشته بشود این شاهد بر این است که این اصطلاحات، العلم عند العقلا هست نه العلم عند الحکما و الفلاسفه. این فرمایش، فرمایش فنی و مهمی است. عرض کردم برخی از تلامذه مرحوم علامه یک کار دیگری کردند ارشاد العقول جلد ۳ صفحه ۲۰۴ به این معنا بحث را جلو بردند که حضرات اصولی، اصطلاحات قرآنی را کماهو حقه نسبت به فرهنگ قرآن تحلیل نکردند. ظن در قرآن به سه معنا مطرح شده است: 1- ظن به معنای یقین 2- ظن به معنای اطمینان 3- ظن به معنای ترجیح مع التخمین است. این ظن منهی است ﴿إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً﴾ یعنی کسی احتمالی را ترجیح بدهد مع التخمین که این ظن منهی است و الا ظن به معنای یقین هست ﴿الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِم﴾ظن به معنای اطمینان هم هست ﴿ وَ ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْه﴾ حالا شاید شما در صغری مناقشه کنید که ﴿الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِم‌﴾ به معنای یقین نیست اتفاقا به معنای ظن است ما نمی‌خواهیم بحث صغروی مطرح بکنیم و فرمایش مرحوم علامه را یک جوری ارجاع بدهیم که علم عند العقلا منحصر در اعتقاد جازم نباشد حالا شما در این آیه که استشهاد کرده اند یمکن که برایش شواهد دیگری را اقامه بکنید. فتحصل مما ذکرنا: این معنای ثالث برای علم و ظن در منطق قرآن شد بر این اساس اصلا این خبر واحد موثوق به تخصصاً خارج است و نیاز به حکومت و ورود و اینجور چیزها نیست.چون عقلا راه آن را علم میدانند. ﴿وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْم﴾ بگوییم چرا به خبر موثوق عمل کردید؟ میگوید من به علم عمل کردم. این نکته‌ای که در تتمیم عرایض سابق لازم بود مطرح بکنیم.

اخبار داله بر عدم حجیت خبر واحد

دلیل بعدی دلیل اخبار هست روایاتی که منع از حجیت خبر واحد کردند. مرحوم شیخ اعظم در رسائل، مبسوط این روایات را آوردند. مرحوم آخوند رحمت الله علیه در کفایه طوایفی از این اخبار را آوردند که مانعین، استدلال به این طوایف کرده اند و گفتند حجیت خبر واحد را به استنادِ این اخبار، منع می‌کنیم. نیاز به اینکه همه این اخبار را ما ورود بکنیم، -تک تک دیدم بعضی از آقایون بحث سندی کردن بعضیا بحث دلالی کردند مفصل بحث کردند- نیاز نیست. چون ما در حوزه ادله مثبتین هم -انشالله رحمن- طوایف اربعه ای را که انجا، مثبتین استناد کردند و اخبار که ما با استدلال به اخبار، خبر واحد را حجت می‌کنیم. حالا اجمالاً ما اینجا روایات را مطرح می‌کنیم و فرمایش آقای آخوند به نظرم کفایت می‌کند و دیگر نیاز به مبسوط‌تر صحبت کردن نداشته باشد.

فرمایش مرحوم آخوند در اخبار عدم حجیت خبر واحد

فرمایش مرحوم آقای آخوند در کفایه عبارتشان این است: و استدل لهم ب الآيات الناهية که خب ما آیات و بحث کردیم عن اتباع غير العلم و الروايات الدالة و استدلال شده به روایات برای مانعین شده است. این روایات طوایفی دارند. حالا اگر در ادله مثبتین خواستیم روایات را تحلیل کنیم، مبسوطش را میگوییم.

طایفه اولی روایاتی است که دلالت می‌کنند على رد ما لم يعلم أنه قولهم عليهم چیزی را که علم ندارید که قول نبی هست یا قول ائمه هست، رد کنید الیهم. متن روایت هم خدمتتون خواهیم خواند. این نشان می‌دهد که اخبار واحد، حجیت ندارد اینکه اگر خبر واحدی عن الصادق علیه السلام به وجوب جمعه، قائم شد، آیا علم به وجوب جمعه پیدا می‌کنید؟ قطعاً علم پیدا نمی‌کنید. چون خبر واحد خبری است، که افاده علم نکند و این ما لم یعلم است و این طایفه اولی در روایات[2] می‌فرماید رد ما لم یعلم انه قولهم. انچه که نمیدانید قولشان هست، پس مفاد خبر واحد غیر معلوم به اینکه قولشان هست، رد کنید.و این نفی حجیت خبر واحد می‌کنند این طایفه اولی.

طایفه ثانیه روایاتی است که می‌فرماید روایاتی که لم يكن عليه شاهد من كتاب الله أو شاهدان این هم طایفه ثانیه که اگر خبر واحدی شاهد قرآنی نداشت، لم یکن علیه شاهد من کتاب الله أو شاهدان، حضرت فرمودند این خبر را رد کنید. ما در ادله مثبتین این را تحلیل می‌کنیم که نسبت بین خبر واحد و لم یکن علیه شاهد من کتاب الله چیست. بعضی از اعاظم این را فرمودند که اگر شاهدٌ مِن کتاب بود، یصدق علیه عمل به خبر واحد است و یا عمل به ان آیه هست؟

طایفه ثالثه أو لم يكن موافقا للقرآن‌ حضرت فرمود خبری را که موافق قرآن نیست این را رد کنید. خب اینها رد حجیت خبر واحد است.

طایفه رابعه بطلان ما لا يصدقه كتاب الله روایتی که مصدِّق عن کتاب الله ندارد را رد کنید.

طایفه خامسه أن ما لا يوافق كتاب الله زخرفانچه که موافق کتاب الله نیست زخرف است. خب این رد حجیت خبر واحد است. خبر واحدی که موافق کتاب الله نیست را ما نمی‌پذیریم.

[طائفه سادسه] النهي عن قبول حديث إلا ما وافق الكتاب أو السنة خب ما حداقل شش طایفه از روایات را برای شما مطرح کردیم، این‌ها حجیت خبر واحد را به تقریبی که عرض کردم رد می‌کنند.

مرحوم آقای آخوند دو پاسخ میدهند. من فرمایش مرحوم آخوند را تقریر بکنم بعد انشالله کلمات بقیه اعلام را هم متعرض میشیم:

1-این جواب متخَذ از فرمایش مرحوم شیخ در رسائل است و ان این است که و أما عن الروايات فبأن الاستدلال بها خال عن السداد فإنها أخبار آحاد. شما استدلال کردید به خبر واحد، برای نفی حجیت خبر واحد. این مشکلی بود که سابق هم عرض کردیم که قضایای طبیعی انحلال پیدا می‌کنند. (به اصطلاح خود شمول) شما نمی‌توانید ما یلزم من وجوده العدم می‌شود. شما استدلال کردید این اخباری که شما ذکر کردید اینجا، متواتر که نیستند و خبر واحد است. استدلال به اخبار آحاد کردید برای اینکه حجیت اخبار آحاد را سلب بکنید. به تعبیر آقای اخند، خال عن السداد[3] .

مرحوم شیخ مسئله دوم را مطرح فرمودند که بر نفی حجیت خبر واحد شما استدلال به خبر واحد کردید. بکل واحدة من هذه الروایات اگر استدلال بر نفی حجیت خبر واحد بکنید، استدلال به خبر واحد کردید. خب معنا نداره شما استدلال بر عدم حجیت خبر واحد با خبر واحد بکنید این دور می‌شود. پس این اشکال اول.

یمکن ان یقال پاسخ دوم مقابل یک فرمایشی است و ان فرمایش این است که ما حسب آنچه که در کلمات اصولیین معهود است، سه نحوه تواتر داریم و این اخباری که ما استدلال کردیم بر نفی حجیت خبر واحد، اخبار آحاد نیست بلکه اخبار متواتر است البته بالتواتر الاجمالی. و لذا این فرمایشی که آقای آخوند و آقای شیخ در پاسخ به این استدلال دارند تمام نیست آقای شیخ فرمودند شما استدلال کردید به این طوایف سته‌ که ما گفتیم به تک تک دارید استدلال میکنید و استدلال به خبر واحد کردید، برای نفی حجیت خبر واحد. خب پاسخ این است که ما برای نفی حجت خبر واحد به اخبار متواتر استدلال کردیم و تواتر اجمالی را ما اینجا ادعا می‌کنند. تواتر که حضرات اصولیین فرمودند و مرحوم آقای خویی رحمت الله علیه این است: ثمّ إنّ الاستدلال بهذه الأخبار متوقف على ثبوت تواترها لتكون مقطوعة الصدور، و إلّا فلا يصحّ الاستدلال بها كما هو ظاهر شیخ و آخوند اشکال کردن به خبر واحد که نمی شود با خبر واحد باشد که استدلال کنیم اجمالا متواتر هستند و لا ينبغي الشك في أنّها متواترة اجمالا و و توضيح ذلك أنّ التواتر على أقسام ثلاثة ما سه تواتر داریم تواتر اول تواتر لفظی است یعنی یک لفظی با رعایت شرایط تواتر، صادر شده باشد.-معمولا اقایان استشهاد به إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّات[4] - این لفظش متواتر است یا در حدیث غدیر من کنت مولاه به لفظش متواتر است. دو التواتر المعنوی سه التواتر الاجمالی فرق تواتر معنوی و تواتر اجمالی این است که در تواتر معنوی لفظ، متفق علیه نیست پس اختلاف در لفظ داریم. در تواتر اجمالی هم اختلاف در لفظ داریم پس این ما به الا اشتراک تواتر اجمالی و تواتر معنوی است که اختلاف در الفاظ است. چون اگر تواتر با وحدت لفظ باشد تواتر لفظی میشود. پس ما به الاشتراک این شد که اینها اختلاف در الفاظ دارند. اما ما به الامتیازشان این است که در تواتر معنوی، اتفاقِ بر مضمون واحد، هست. یعنی انکه محل تعلق تواتر قرار گرفته است، مضمون واحد است. الفاظ مختلف هستند اما مضمون واحد است. بر یک مضمون، این اخبار متواتر دلالت دارد. مثالی که میزنند این هست که -حالا البته مرحوم آقای خویی درست هم فرمودند که این دلالت الفاظ بر مضمون فرقی ندارد بالمطابقه یا به تضمن یا بالالتزام باشد و انواع دلالات نقشی ندارند- مثالی که میزنند این است که كالأخبار الحاكية لحالات أمير المؤمنين (عليه السلام) في الحروب و قضاياه مع الأبطال ابطال به پهلوان میگویند. خوب الفاظ مختلف است شما لفظ واحد نمیتوانید پیدا بکنید. ولی این اخبار را شما نگاه کنید فانّها متفقة الدلالة على شجاعته (عليه السلام). شجاعت امیرالمومنین به سلام الله علیه به تبادل معنوی نقل شده است.

تواتر اجمالی هم اختلاف در الفاظ است چون اگر لفظ باشد که لفظی است ولی بر مضمون واحد هم نیست پس اگر الفاظ واحد نباشد مضمون هم واحد نباشد چه تواتری است؟ می گوید نه، عده من الروایات داریم عده اخبار داریم که یه قدر مسلمی دارد، بر اون قدر مسلم می‌توانیم اجماع بکنیم پس ان قدر مسلم مورد تواتر قرار گرفته است. (مرحوم نائینی تواتر اجمالی را انکار کرده است به همین دلیلی که عرض کردیم به و أنكر المحقق النائيني (قدس سره) التواتر الاجمالي، بدعوى أنّا لو وضعنا اليد على كل واحد من تلك الأخبار این اخباری که نه وحدت مضمون دارد و نه وحدت لفظ دارد را اگر روی تک تکش بخواهید دست بگذارید، نراه محتملًا للصدق و الكذب، فلا يكون هناك خبر مقطوع الصدور[5] که البته این ادعا با اشکال مواجه است که در متواتر معنوی هم میتوانید این حرف را بزنید و احتمال صدق در تک تک، منافاتی با متواتر بودن کل ندارد شما در تواتر[لفظی]، در تک تک احتمال صدق وکذب میدهید. این چه فرمایشی است که در تک تک ما احتمال میدیم. در تک تک محتمل صدق و کذب است ولی خب چه اشکال دارد ما مجموع را بگوییم متواتر است؟ حالا این یه جای دیگری باید بحث بشود که آیا ما تواتر اجمالی داریم؟ -کما علیه اکثر المحققون- یانه؟

اما در مانحن فیه تطبیقش بدهیم. مدعا این است که در این روایات طوایفی که ما خواندیم، تواتر اجمالی به صدور بعضیها داریم. به هر حال این همه روایات، ما شش طایفه خوندیم در هر طایفه سه چهار تا روایت پیدا می شود، اجمالاً یک تواتری داریم. للعلم الاجمالی به صدور بعضی لامحاله. خب اگر کسی بگوید پس ما عدم حجیت خبر واحد را با اخباری که متواتر به تواتر اجمالی است، اثبات کردیم. خب اگر کسی این حرف را بزند، به پاسخ اشاره کنم و فردا بحث میکنیم. در تواتر اجمالی ما باید به قدر مسلم اخذ بکنیم و قدر مسلم، خبر مخالف کتاب است. خب اینکه تحصیل حاصل شد. ما در در بحث اثبات حجیت خبر واحد که نمیخواهیم حجیت خبر مخالف کتاب را ثابت بکنیم. اینکه خبر مخالف کتاب را سلب حجیت بکند، نافی مدعای ما یعنی مثبتین حجیت خبر واحد نخواهد بود. این پاسخ اجمالی تفصیلش انشالله جلسه بعد.


[1] حاشية الكفاية، ج‌2، ص: 210.
[2] وسایل جلد ۱۸ ابواب صفات القاضی.
[3] كفاية الأصول ( طبع آل البيت )، ص: 295.
[4] مصباح الشریعة، ص53.
[5] مصباح الأصول ( طبع موسسة إحياء آثار السيد الخوئي )، ج‌1، ص: 225.