درس خارج اصول استاد استاد حسینعلی سعدی

1403/02/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/حجیت خبر واحد / بررسی ادله نافیین و قائلین بر حجیت خبر واحد

 

سخن در حجیت خبر واحد بود و در جلسه گذشته، تاریخ تطور این مسئله را خدمت شما تا مرحوم محقق و علامه عرض کردیم امروز طبعاً للآخوند فی الکفایه وارد ادله اقوال می‌شویم و اولین بحثی را که ایشان مطرح می‌فرمایند، «ادله قول و عدم حجیت خبر واحد» است قبل از اینکه بررسی ادله‌ای که جناب آخوند مطرح کرده را داشته باشیم خدمت شما که «اصالة عدم حجیة الظن» هم به عنوان یک اصل فوقانی به درد ما می‌خورد یعنی فی الواقع اگر ادله حجیت خبر واحد تمام نباشد خیلی نافینِ حجیت به زحمت نمی‌افتند و نیاز به اثبات عدم حجیت ندارد.

برخی از ادله جناب آخوند یعنی سه دلیل در اینجا مطرح می‌کند و برخی از ادله را در خلال مباحث گذشته ما متعرض شدیم؛ فرض کنید الان به بحث‌های آخوند اضافه کنیم: شما به عنوان دلیل اول بنویسید «دلیل العقل»، ابن قبه قائل به استحاله وقوع تعبد به ظن بود گرچه که خب این دلیل عقلی و استحاله را که ایشان مطرح کرده بود را ما پاسخ دادیم.

دلیل دوم اصالت عدم حجیت ما شک فی حجیته است. ما اگر خبر واحد را شکی در حجیتش بکنیم همین اصل فوقانی برای ما کفایت می‌کند کنار این دو نکته‌ای که عرض کردم جناب آخوند میفرمایند واستدل لهم برای آقایان نافین استدلال شده: اول به آیات دوما به روایات سه به اجماع؛ که ما استدلال حضرات نافین را تقریر کنیم و بعد به بررسی این ادله می‌رسیم.

دلیل اول: استدلال به آیات برای عدم حجیت خبر واحد

اولین دلیل و استدل لهم بالآيات الناهية عن اتباع غير العلم‌[1] ما یک بخشی از آیات در قرآن مشاهده می‌کنیم. از جمله آیات این است سوره مبارکه انعام آیه ۱۱۶ ﴿إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُون﴾و سوره مبارکه نجم آیه ۲۸ ﴿إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئا﴾ سوره مبارکه اسرا آیه 36: ﴿وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْم﴾

تحریر مطلب این است که ما در بحث تقسیم خبر گفتیم خبری که افاده علم نکند خبر واحد است یعنی اگر خبر لا یوجب العلم، گفتیم خبر واحد است. خبر موجب علم را ما خبر واحد ندانستیم. فرض کنید خبر متواتر که افاده علم می‌کند، از محل نزاع خارج است. پس ما صغری را در بحث توضیح اقسام خبر تبیین کردیم. خبر واحد خبری است که افاده علم نمی‌کند. خب مفاد این آیات شریفه این است که اتباع از ظن مردوع است، منهی است این کبری میشود و صغری این بود که خبر واحد افاده علم نمی‌کند. کبری نهی از اتباع غیر علم است پس این آیات نسبت به اتباع از خبر واحد رادعند. مانع حجیت خبر واحدند منع عن الحجیة می‌کنند. این استدلال اول.

دلیل دوم: استدلال بر روایات جهت اثبات عدم حجیت خبر واحد

دلیل دومی که حضرات نافین استدلال کردند -حالا این را من فعلاً محور ادله را عرض می‌کنم بعد عبائر حضرات را هم میاورم از قدما از مرحوم شیخ مفید از مرحوم سید در الذریعه، کلمات اعلام را در استدلال میاوریم. مخصوصاً در تحلیل این ادله کلمات معاصرین هم میگوییم که این استدلال تمام است یا تمام نیست؟ احتمال داره شما بگویید که این استدلال را ما نمی‌پذیریم که ان دیگر در تحلیل ادله و در جواب خواهیم گفت- دلیل دوم روایات هست روایات، طوایف مختلفی هستند که اینجا ما می‌توانیم به انها استدلال بکنیم:

طوائف روایات ادعا شده بر عدم حجیت خبر واحد

طایفه ای از روایات این است که فرمودند و دلالت می‌کند بر «رد ما لم یعلم انه قولهم» این طایفه اولی است. معمولا در وسائل جلد ۱۸ باب ۹ از ابواب صفات قاضی این روایات ذکر شده است. خب دلالتش بر ما نحن فیه روشن است. «رد ما لم یعلم انه قولهم» آیا خبر واحد افاده علم به صدور میکند؟ پس ذیل «ما لم یعلم انه قولهم» قرار می‌گیرد اگر خبر واحد مالم یعلم انه قولهم هست که هست پس این طایفه از روایات می‌فرمایند رد کنید، نپذیرید. خب این می‌شود عدم حجیت خبر واحد.

طایفه ثانیه روایاتی است که می‌فرمایند که هر خبری که «لم یکن علیه شاهدٌ من کتاب الله او شاهدان» خب این را هم باید رد کرد معنایش این است که خبر واحد حجیت ندارد یا موافق قرآن نباشد. یا طوایف دیگر مانند بطلان روایاتی که «لا یصدقه کتاب الله» یا «مالا یوافق کتاب الله ذخرف» یا نهی عن قبول حدیثی که موافق کتاب نیست «النهی عن قبول الحدیث الا ما وافق الکتاب» خوب اینها طوایف مختلفی از روایات است که مفاد این طوائف متعدده نهی از اتباع خبر می‌شود. این هم دلیل دوم نافین حجیت میباشد.

دلیل سوم: استدلال اجماع بر عدم حجیت خبر واحد

دلیل سومی که مطرح می‌کنند اجماع هست. مدعی اجماع که مرحوم سید مرتضی، فی مواضع من کلامه. متعدد این بحث را مطرح کرده و ادعا کرده که اجماع -حتی یه مقدار بالاتر از اجماع هم مثل که شعار شیعه مطرح کرده معروفا من مذهب شیعه از اجماع هم یک کمی محکم تر- حتی ایشون یک تنزیلی کرده بحث حجیت خبر واحد را به حجیت قیاس چطور حجیت قیاس که بدیهی البطلان هست همینطور خبر واحد را حجیتش را ما نیمتوانیم بپذیریم. عبارت آخوند همین است که معروف مذهب است. الذریعه را نگاه کنید از صفحه ۲۱۵ به بعد بحث خبر واحد «تخصیص عام کتابی بالخبر الواحد» را مطرح میکند. فصل سابع صفحه ۳۶۴ عنوان فصل این است: فصل في أنّ خبر الواحد لا يوجب العلم‌. مفصل ادله را آورده، خیلی مبسوط هم بحث کردند؛ ادله قائلین به جواز تعبد را آوردند ادله قائلین به منع را هم آوردند، ادله آقایان متکلمین را اینجا مطرح کردند و نقد هم کردند و این فرمایشی که مرحوم آقای آخوند بالواسطه از سید نقل می‌کند اینجا وجود دارد. این هم دلیل سوم تحت عنوان اجماع.

بررسی دلائل عدم حجیت خبر واحد

خوب سه دلیل عمده‌ای که اینجا مطرح شد بگذارید کنار اون دو دلیلی که ما عرض کردیم. «دلیل العقل» که نقدش مفصل در نقد به ابن قبه ورود شد و بگذارید کنار اصل «عدم حجیت ما شک فی حجیته». آیا این ادله تمام است؟ ما بپذیریم این ادله را و حجیت خبر واحد را رد بکنیم یا نه؟ اجوبه متعدده به این ادله مطرح شده است:

بررسی آیات مدعا

اولین جوابی که ما مطرح می‌کنیم بیان جناب آخوند است که آیا دلالت آیات بر نهی از تبعیت غیر علم تمام است یا تمام نیست؟ چند مسلک حداقل سه مسلک در پاسخ به آیات مطرح شده است. برای اینکه مسالک و تقاریب را ما بتوانیم مبسوط متعرض بشیم، موضوع و محل بحث ما، به تعبیر دیگه مسئله ما، «حجیت اخبار آحاد در فروع فقهیه» است. این مسئله ما هست این نکته اولی که باید توجه بکنیم.

نکته دوم آقایانِ قائل به حجیت خبر واحد، ادعایشان به نحو موجبه جزئیه است، یعنی فی الجمله، اخبار آحاد حجیت دارند. پس مدعای مثبتین حجیت، به نحو موجبه جزئیه است. اگر شما بخواید ابطال بکنید، باید به نحو سلب کلی حجیت را مطرح بکنید تا ابطال قول مدعین بشود. اگر به نحو سلب جزئی، مطرح کردید قطعاً ابطال قول موجب جزئیه نخواهد شد. مثلا بگوییم: بعض حیوانات، ناطق هستند و شما بگویید ما نفی می‌کنیم قول شما را و میگوییم که بعض حیوانات عالم نیستند. خب با سلب جزئی که نمی‌توانید موجب جزئیه را نقض بکنید. سلب و نفی موجبه جزئیه به سالبه کلیه است این دو تا نکته را توجه داشته باشید. یعنی اگر می‌خواهید استدلال به آیات کنید، باید یه سالبه کلیه را فهم بکنید که بتواند موجب جزئیه را نقض بکند.

 

تقریب اول: مرحوم آخوند در کفایه

خب اگر کسی این ادعا را مطرح بکند که آیاتی که شما در مقام استدلال در نهی از اتباع غیر علم مطرح کردید، مورد این آیات اصول اعتقادیه است نه فروع فقهیه، پس استدلال شما را تخریب کرده است. به لحاظ کلیت بحث، اگر کسی بتواند اثبات بکند که مورد آیات که نهی از اتباع غیر علم کرده اند، در اصول اعتقادی است، نه در فروع فقهیه. به تعبیر فنی فروع فقهیه خارج از مدلول نهی آیات است. چیزی که ما به صدد اثباتش هستیم، اثبات حجیت خبر واحد در فروع فقهیه است و چیزی که آیات به سبب نهیش هست، نهی از اتباع ظن، اتباع غیرعلم، در اصول اعتقادیست. خوب اگر این حرف را بزنیم علی القاعده استدلال به آیات تمام میشود این تقریب اول که تقریب مرحوم آقای آخوند در کفایه است.

عبارت اخند را دقت کنید[2] أما عن الآيات فبأن الظاهر منها أو المتيقن من إطلاقاتها در اینجا دوفرمایش دارند، اول ادعای ظهور این آیات میکنند که یعنی این آیات ظهور دارد که غیرالعلم را به اصول اعتقادی اتباع نکنید یا متیقن از اطلاق است. احتمال دارد شما بگویید ظهورش تابع اطلاقش هست و اطلاقش هم این است که ان الظن لا یغنی من الحق شیئا کجا گفته است: ان الظن فی الاصول الاعتقادی لايغنی من الحق شیئا؟ این آیات اطلاق دارند. مرحوم امام در انوار الهدایه آیات را دو طایفه میکند: آیاتی که در خصوص اصول اعتقادیست و آیاتی که عام است. پس در برخی از آیات گفتیم ظهور در اصول اعتقادی دارند. در برخی از آیات، ظهور در اطلاق دارد یعنی این اطلاق یَعمّ هم اصول اعتقادی را و هم فروع فقهیه را. مرحوم آقای آخوند می فرمایند که این اطلاقات یک قدر متیقنی دارد و در بحث انعقاد اطلاق گفتیم اگر یک قدرمتیقنی بخصوص در مقام تخاطب باشد، این مانع از انعقاد اطلاق میشود ولو شما هم بتوانید ادعای اطلاق این آیات را بکنید. پس اول ما اطلاقات را نپذیرفتیم و گفتیم در اصول اعتقادی ظهور دارد جواب دوم این است که اگر شما اصرار کنید که اطلاقات آیات شامل فروع فقهی هم میشود، ما تمسک میکنیم به اینکه ما یک قدرمتیقنی داریم و اون قدر متیقن اصول اعتقادی است، لا ما يعم الفروع الشرعية نمی‌پذیریم که این آیات ظهورش یا اطلاقاتش شامل فروع شرعی هم بشود ما این را نمی پذیریم. خب اگر کسی این حرف را گفت، آن بحث منطقی پیش میاید که شما سلب حجیت مفاد آیات به نحو سالبه جزئیه است و نمیتواند، یا اجنبی عن مورد میشود و نمی‌توانید مدعای ما را با آیات تخریب بکنید.

تقریب دوم: تخصیص آیات

بعد به عنوان دلیل سوم می‌فرمایند و لو سلم عمومها لها فهي مخصصة بالأدلة الآتية على اعتبار الأخبار جواب سوم تخصیص باشد. تخصیص به این بیان است:ولو سلم عموماتها لها ما اگر مماشات با خصم کنیم و عمومات آیات را بپذیریم. یعنی بگوییم آیات مخصوص اصول اعتقادیه نیست و یعمّ الفروع الفقیه، اگر این عموم را در آیات بپذیریم، خب بحث بعدی را مطرح می‌کنیم که این عموم مخصَّص است بالادلة الآتیة علی الاعتبار الاخبار ما انشاالله تفصیلاً برای شما بحث خواهیم کرد حتی آیاتی را برای شما میاریم- نگویید تخصیص به خبر واحد میخواهید بزنید- نه حتی آیاتی را برای شما میاوریم که این آیات جزء ادله اعتبار و حجیت خبر واحد است به لحاظ فنی می‌شود: ما دو تا طایفه در آیات داریم: طایفه اولی: به تعبیر شما ما تَسلُّم کردیم -گرچه که نپذیرفتیم- تسلم به این بود که عموم این آیات مُحَکَّم است و ناهی از اتباع غیر علم، ولو در فروع فقهیه است. ولی طایفه ثانیه داریم در این آیات اعتبار خبر واحد را مطرح میکند. به لحاظ فنی آیات دوم که خاص حساب میشوند، عمومات ناهیه را تخصیص میزنند و نتیجه این است که: «اتباع از غیر علم -ولو به قول شما در عموم موارد که اصول باشد چه فروع - منهی است الا در خبر واحد» اگر حجیت خبر واحد را ثابت کردیم.پس جواب بعدی این است که عمومات را مخصَّص به ادله حجیت خبر واحد بدانیم .حالا این فرمایش جناب آخوند را عرض کردم در کلمات متأخرین از آخوند باید بررسی بکنیم. هم مرحوم آقای خویی و هم مرحوم امام هم از معاصرین فرمایش اینها را میاریم که ببینیم واقعا تکلیف این آیات چیست ما فعلاً کلیات فرمایش حضرات را مطرح بکنیم.

پس مرحوم آقای آخوند رحمت الله علیه دو تقریب را مطرح کرد یعنی دو تقریب فی الواقع از سه تقریبی که ما گفتیم در بیان مرحوم آقای اخوند بود، تقریب اول اینکه ببینیم آیات یا ظهور ندارند یا به قدر متیقنشان اکتفا میکنیم. تقریب دوم این است که عموم را بپذیریم و ادله حجیت را به عنوان تخصیص مطرح کنیم پس مسلک دوم مسلک تخصیص شد.

تقریب سوم: مسلک حکومت (میرزای نائینی)

مرحوم آقای نائینی محقق نائینی در فواید صفحه ۱۶۱ و مرحوم آقای خویی هم در مصباح بحث مرحوم نائینی را مطرح میکنند. من مدعای مرحوم نائینی را عرض میکنم و بعد عبارت ایشون در اجود التقریرات را خدمتتون بخوانم. مرحوم محقق نائینی – خوب توجه کنید چون امام این تقریب مرحوم نائینی را خیلی جدی نقد می‌کنند- میفرمایند که آیات ناحیه و رادعه، نهی از اتباع غیر العلم کرده است، ما اطلاقش را هم بپذیریم و مناقشه نکنیم و در قدرمتیقنم نگیریم، تخصیص را هم شما نپذیرید، -ولیکن علی ذُکرٍ منک لقائل ان یقول این عمومات، آبیة عن التخصیص، این یک بحثی است که بعد ما در عمومات آیات مطرح کنیم که ما برخی از عمومات داریم در کتاب که این عمومات آبیة عن التخصیص مثلا ُ ﴿إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً﴾ این عمومات که ارتکازات فطری را بیان میکنند، ماهیت این عمومات این است که تخصیص ناپذیرهستند. اگر کسی این حرف را زد، یعنی نظریه تخصیص مرحوم آقای آخوند را نپذیرفته ما باید یه فکری بکنیم- مرحوم نائینی رحمت الله علیه مسئله حکومت را مطرح میکنند. ایشان می گویند ادله حجیت خبر واحد به لسان تتمیم کشف و متمم جعل هستند. ادله حجیت خبر واحد می فرماید، خبر واحد اگرچه که افاده غیر علم و افاده ظن هست ولی ادله حجیت می فرماید: «نزّله منزلة العلم» اگر ما مبنای نائینی را در حجیت امارات که به نحو تتمیم کشف است متمم کشف است متمم طریقیته جعل طریقیته پذیرفتیم -مقابل رای کسانی که جعل حکم را مماثل میدانستند- اگر ما این حرف را در حجیت خبر واحد مطرح کردیم، حکومتاً ادله حجیت خبر واحد بر آیات تقدم پیدا می‌کند و خبر واحد بالحکومة از شمول این عموم آیات خارج می‌شود.

پس عمومات کتابی نهی از اتباع غیرعلم میکند و ما دو جور علم داریم علم بالوجدان و علم بالحکومة؛ فرض بفرمایید خبر متواتر علم وجدانیست شما چطور اگر به خبر متواتر عمل می‌کردید ردع این آیات شامل شما نمیشد؟ این علم بالوجدان بود در خبر متواتر. خوب در خبر واحد هم میگوییم این علم بالحکومه است پس حکومة خبر واحد از ذیل عمومات آیات رادعه خارج میشود. خب این فرمایش مرحوم نائینی است که مسئله حکومت را مطرح میکند.عبارت ایشان در اجود التقریرات جلد ۲ صفحه ۱۰۲ این است: (و استدل) المانعون بوجوه‌

(الأول) الآيات‌ خب ایشان بحث را مفصل می گویند که اگر گفته شود این آیات غیر قابل تخصیص باشند و لو فرضنا عمومها لمطلق الظن و لو كان متعلقاً بحكم فرعي فالطرق التي جرى عليها بناء العقلاء خبر واحد جز طرقی است که عقلا بهش اعتبار دادند خارجة عن موضوعها یا حقیقتاً یا اگر حقیقتاً هم نپذیرید يكون خارجا عن موضوعها بالحكومة فإن الطريق إذا كان حجة فلا محالة يكون محرزا للواقع و علما طريقيا اگر بالحکومة علم شد فكيف يمكن أن يعمه الآيات الناهية عن العمل بالظن‌؟ آیات میگویند که عمل به ظن نکنید و ما یک علم بالحکومه درست کردیم. این هم میشود مسلک سوم که مسلک مرحوم نائینی است.

حالا ما در اینجا هم باید یک نقد مبنایی بکنیم یک نقد بنایی بکنیم. نقد مبنایی اینه که این بحث جعل طریقیت را تحلیل بکنیم که مفاد امارات آیا جعل علمیت است یا جعل حکم مماثل است یا چیزی دیگری هست؟ و لذا اگر کسی مبنای مرحوم نائینی نپذیرفت علی القاعده دیگر اینجا بحث خروج بالحکومه را نمیتواند بپذیرد.

بحث دوم این است که اگر کسی مبنای نائینی را پذیرفت، آیا لزوماً این پاسخ را باید بپذیرد یا می‌تواند مناقشه بکند اینها انشالله برای جلسه فردا.

 


[1] کفایه الاصول، 294.
[2] کفایه ص295.