درس خارج اصول استاد استاد حسینعلی سعدی

1403/02/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: امارات/حجیت امارات/ حجیت خبر واحد و تاریخ مساله

 

سخن در حجیت خبر واحد بود مسئله اول را تبعا للآخوند در این خصوص صحبت کردیم که آیا بررسی حجیت خبر واحد مسئله اصولی است ام لا؟ عرض شد که بر مبنای متّخَذ در موضوع علم اصول، مسئله حجیت خبر واحد از مسائل علم اصول و بلکه به تعبیر جناب آخوند از اهم مسائل است. این بحث گذشته ما بود.

مرحوم آقای آخوند رحمت الله علیه می‌فرماید و کیف کان حالا چه مسئله اصولی را حل بکنیم و چه مسئله اصولی را نتوانیم حل بکنیم و طبق نظر برخی ها جزو مسائل استترادی بگیریم، دو سه خط ایشان بحث را تحت عنوان تاریخ مسئله مطرح می‌کند. من مقداری مفصل‌تر تاریخ مسئله را که محل نزاع تحریر بشود. چون از یک طرف ادعای اجماع کردند بر اینکه امامیه خبر واحد را حجت نمی‌داند و از طرفی دیگر ادعای اجماع شده بر اینکه خبر واحد را امامیه حجت می‌داند. خب چطور میشود با حجیت و عدم حجیت ادعای اجماع بشود؟ باید اقوال را یک مقدار با تأنّی بررسی کنیم.

جناب آخوند می‌فرمایند که: كيف كان فالمحكي عن السيد و القاضي و ابن زهرة و الطبرسي و ابن إدريس عدم حجية الخبر[1] . در تاریخ مسئله من چند تا نکته را عرض میکنم:

هشام بن حکم، نگارنده اولین رساله اصولی

نکته اول این است که در این بحث حجیت خبر واحد، از اولین رساله‌هایی که در این موضوع نوشته شده دوتا نظریه مطرح است که اولین رساله اصولی را کی نوشته است (اول رسالة دُوّن فی الاصول برای کیست؟) مشهور عامه میگویند رساله شافعی است و عبارتی را هم امروز از الأمّ شافعی برای خبر واحد آوردیم. شافعی متوفای ۲۰۴ هجری است. سید حسن صدر در کتاب اصل الشیعه، هشام ابن حکم را که متوفای ۱۹۹ -یعنی مقدم بر شافعی است- را دارای یک رساله‌ای در اصول می‌داند و حق هم با ایشان است. ایشان یک بحثی را دارد که «الاخبار کیف تصح؟» که بحث حجیت خبر واحد را بحث بکند. در الرسالة صفحه ۳۶۹ و در الأمّ جلد ۷ صفحه ۲0۱ عبارت این است شافعی اینطور گفته است: «اذا حدث الثقه عن الثقه حتی ینتهی الی رسول الله صلی الله علیه و آله سلم فهو ثابت عن رسول الله |» خبر واحد بحث می‌کنیم.

خبر واحد به تعبیر مرحوم شیخ الطایفه می‌فرمایند ما ضربین من الخبر داریم یک خبری که افاده علم بکند که آن خبر متواتر است و به خبری که افاده علم نکند، اطلاق خبر واحد می‌کنیم ولو اینکه دو نفر ناقل سه نفر باشد یا پنج نفر باشد. ولو مستفیض باشد خبر مستفیض هم که افاده علم نمیکند وقتی افاده علم نکرد، خبر واحد است حالا ایشان عبارتشان این است: «اذا حدث الثقة عن الثقة حتی ینتهی الی رسول الله | فهو ثابت عن رسول الله| و لا نترک لرسول الله | حدیثا ابدا» ما حدیث پیغمبر را رها نمی‌کنیم مگر اینکه یک حدیث دیگری مخالفش باشد.

مرحوم سید حسن صدر در تاسیس الشیعه که درباره شیعه و فنون علوم اسلام صحبت کرده است صفحه ۳۱۰، ایشان هشام بن حکم را در این رساله‌ای که عرض کردم مقدم بر شافعی می‌داند. رساله هشام به دست ما نرسیده و فقط نقل شده است؛ در دوره حضور معصوم خیلی خبر واحد موضوعیت نداشته است چون ارتباط و مشافهه و امکان اتصال با معصوم بوده لذا بعید نیست بگوییم این مسئله یک گام جلوتر برای اهل سنت محل ابتلا بوده و آن‌ها نسبت به این مسئله تعرض داشتند. البته ما در دوره حضور، مثلاً فرض کنید که از یونس بن عبدالرحمن از اصحاب حضرت رضا × و حضرت کاظم × کتابی برای علل الحدیث نقل شده، ابن ابی عمیر مشهور -که کتابی به نام اختلاف الحدیث از او نقل شده است- اصحاب حضرت رضا × حضرت کاظم ×. خب پس یک نحو تقدمٌ مایی، عامه بر امامیه دارند نسبت به این مسئله که محل ابتلایشان بوده چون انها در عصر حضور معصومین هم با این مسئله مواجه‌اند.

مساله خبر واحد در عصر غیبت

مسئله به بعد از عصر حضور در دوره غیبت می رسد. که هم مرحوم کلینی هم مرحوم صدوق هر خبر واحدی را نمی‌پذیرفتند. حالا باید ببینیم منکِر حجیت خبر واحد بودند یا نه؟ حجیت خبر واحد را قبول داشتند البته شرایطی برایش قائل بودن مانند ما که حجیت خبر واحد را که بحث می‌کنیم، فی الجمله بحث می‌کنیم و معنایش این نیست که هر خبر واحدی را بپذیریم. بعضی‌ها مثل فاضل تونی بعدا آمدند نسبت‌هایی را به شیخ صدوق دادند. اصلا یکی از علل اختلاف اعتقادنا بین مرحوم شیخ مفید و شیخ صدوق، شاید همین نوع نگاهشان به خبر واحد است که عبارت العده را ما امروز آوردیم بخونیم چون اصلا یک بحث هم، حجیت خبر واحد در حوزه اصول عقاید است یا در حوزه فروع است؟ یعنی ما در اعتقادات هم میتوانیم به خبر واحد تمسک بکنیم؟ خب عرض شد که به عصر غیبت میرسد. حسن بن موسی نوبختی، خواهرزاده ابوسهل نوبختی معروف و مشهور است. حسن بن موسی متوفی ۳۱۰ ، حجیت خبر واحد را مطرح میکند.

 

منکرین حجیت خبر واحد

ابن قبه متوفای ۳۲۹ که نظرش را مفصل بررسی کردیم که ابن قبه منکر حجیت خبر واحد می‌شود و نه تنها حجیت خبر واحد بلکه جعل و حجیت برای اماره ظنیه را اصلاً قائل به استحاله عقلی میداند در بحث تعبد به خبر واحد، رای ابن قبه را خواندیم که بحث استحاله و امکان تعبد مطرح بود. از ابن ابی جنید «ابن ابی عقیل» آرایی نقل شده چون میدانید اینها که دست ما نیست. یک بحثی را مرحوم صاحب جواهر & مطرح کرده که ابن ابی عقیل در برخی از موارد گفته که عموم قرآن را ما برخصوص اخبار آحاد مقدم بکنیم. میفرمایند: فما عن ابني أبي عقيل و بابويه [و الشيخ في الخلاف و ابني زهرة و إدريس و أبي الصلاح و الفاضل في التحرير من تعين القضاء دون الكفارة] واضح الضعف[2] پس آن چیزی که از ابن ابی عقیل نقل شده این است که ما عموم آیات را بر خبر واحد مقدم می‌کنیم.صاحب جواهر حرف فنی زده است که اینکه نمیتواند خبر واحد را بر آیات مقدم کنیم.اینکه نمیتوانیم عموم کتاب را با خبر واحد تخصیص بظنیم بلکه عموم مقدم است، دو احتمال دارد: اول عدم حجیت خبر واحد چون اگر خبر واحد حجت باشد تخصیص الحجة بالحجة امکام پذیر است زیرا کسی که قائل به عم تخصیص عام کتابی با خبر واحد است، گویا حجیت خبر واحد را نپذیرفته است چون تخصیص الحجه به لا حجة میشود و چنین چیزی امکان پذیر نیست فرض دوم این است که احتمال دارد کسی بگوید حجت شدن معنایش تکافؤ نیست که بتواند تخصیص بزند احتمال داره کسی بگوید خبر واحد حجت است -کما اینکه در میان اصولیان داریم- در عین حال خبر نتواند عام کتابی را تخصیص بزند. شما چطور در مسائل حقوقی هم میگویید ما یک حقوق عادی داریم و یک قواعد عامره داریم پس صاحب جواهر دو احتمال مطرح میکند و لذا شاید نشود به ضرس قاطع گفت حجیت خبر واحد را ابن ابی عقیل نپذیرفته است. مرحوم شیخ مفید رحمت الله علیه متوفی ۴۱۳ است در التذکره در اوایل المقالات تصریح کرده است که خبر واحد ظنی، لا یوجب علما و عملا که این در عبارت شیخ طوسی در العده امده است که باید توضیح بدهیم که این عبارت از کجا امده است این ناظر به یک سری منازعات است. مرحوم شیخ مفید در التذکره خبر واحد ظنی حجت نمیداند چون خبر واحد علم که نمیکند لایفید علما افاده علم نمیکند.لذا معروفه که مرحوم شیخ مفید قائل به عدم حجیت خبر واحد است. بعد از شیخ مفید مرحوم سید مرتضی متوفی ۴۳۶ شاگرد مرحوم شیخ مفید است. بین شیخ مفید و شیخ طوسی توسط دارد کتاب مرحوم سید مرتضی الذریعه الی اصول الشریعه هست. ایشان هم منکر حجیت خبر واحد می‌شود و یک رساله‌ای هم گویا بوده «ابطال العمل باخبار الاحاد» که این فرمایششان در الذریعه را هم تکرار میکند که لایفید علما ولا یوجب عملاً ، خبر واحد نه افاده علم میکند و نه میتواند مبنای عمل قرار بگیرد. لذا شیخ مفید و سید مرتضی را در راس حجیت عدم خبر واحد معرفی می‌کند در همین اصول فقه مرحوم مظفر هم که سابق دیدید ایشان هم عبارت شیخ مفید را نقل میکند از التذکره که قائل به عدم حجیت است و عبارت را مستقیم نقل میکند.

بعد به تعبیر جناب آخوند رحمت الله علیه كان فالمحكي عن السيد و القاضي و ابن زهرة و الطبرسي و ابن إدريس عدم حجية الخبر[3] .اینها را از قدما را ذکر کردند قاضی بن براج هم منکر حجیت است و باید اخبار متواتر از اخبار واحد تفکیک بشود و به اولی عمل میکنیم ولی به واحد عمل نمیکنیم[4] . حالا بحث کلامی اش را میگویم که اصلش یک دعوای کلامی بوده است اگر فرصت بشود امروز متعرض میشویم انجا روشن میشود. پس طبرسی هم در مجمع البیان ذیل آیه نبأ است -که حالا این آیه را مبسوط بحث میکنیم- یکی از ادله کتابی که آقایان بر حجیت خبر واحد به آن استدلال کردن همین آیه نبأ است ﴿إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا﴾ قائلین به حجیت خبر واحد به مفهوم شرط استدلال کردند. طبرسی در مجمع حجیت خبر واحد را نفی می‌کند.

مثبتین حجیت خبر واحد

پس این شد منکرین حجیت خبر واحد و مقصود التذکره مرحوم شیخ مفید، ادعای اجماع هم می‌کنند که اجماع فرقه محقه بر عدم حجیت خبر واحد است این طرف قضیه در صدر مرحوم شیخ طوسی است شیخ طوسی متوفی ۴۶۰ ایشان کتاب العده فی اصول الفقه را نوشته اند و مکرر نقل قول از مرحوم شیخ طوسی شده است و کتاب بسیار بسیار ارزشمندی است. جالب این است که دو استادش یعنی مرحوم مفید را و مرحوم سید مرتضی را که عدم حجیت نسبت به اخبار آحاد را مطرح کرده بودند ایشان مقابلشان می ایستد و بحث حجیت خبر واحد را مطرح میکند. البته من مکرر عرض می‌کنم حواستون باشد. اینکه میگویم حجیت خبر واحد، نافی این است که شروطی برای حجیت خبر واحد قائل باشد نیست؛ ان شروط را خود ایشان هم مطرح کرده مثلاً یکی از بحث‌ها این است که اگر راوی دارای مقالات فاسده و افکار فاسده باشد مثلا قائل به جبر باشد قائل به تناسخ باشد اهل غلو باشد ما روایاتش را بپذیریم یا نمی‌پذیریم؟ از ثقه‌ای که مرضی هم هست ما باید روایت بپذیریم؟ اینها دیگر از شرایط پذیرش روایت هست اینها فعلاً محل بحث ما نیست. شیخ هم در العده[5] -که انشالله عبارتش را می‌خونیم- بیست سی صفحه نسبت به خبر واحد بحث کرداند.خیلی تفصیلی بحث کرداند. در مقدمه الاستبصار هم حجیت واحد را تاکید کرده یعنی گفته اند که ما خبر واحد را می‌پذیریم البته در صورت فقدان معارض و یا عدم مخالفت با فتوای مشهور، پس خبر واحد را ضمن شروطی پذیرفته است.

تحلیل نظر شیخ طوسی

نسبت به شیخ طوسی پرانتزی باز بکنیم یعنی اگر الان به شما گفتند رای مرحوم شیخ طوسی در باب حجیت خبر واحد چیست؟ الان ما عرض کردیم که مرحوم شیخ الطائفه قائل به حجیت است البته مشروط به شروطی. نسبت به تحلیل رای شیخ طوسی اختلاف است برخی مثل محقق حلی، خواستند نظر شیخ طوسی را یک طوری توجیه بکنند که به سید مرتضی نزدیک بشود. یعنی می‌خواهند بین سید و شیخ منازعه را حل کنند به تعبیر فنی تر حجیت خبر واحد را که الان مرسوم شده اسناد میدهند به شیخ الطایفه یه طوری خواسته اند ایشان توجیه بکنند. بعد از محققم افرادی مثل صاحب معالم پذیرفتند. اما از این طرف بعضی ها مثل شیخ انصاری که عبارت شیخ در رسائل هست در توجیه محقق حلی تشکیک کردند مثل شیخ اعظم و شیخ طوسی را از قائلین به حجیت خبر واحد و در مقابل سید مرتضی تحلیل کردند. این بحث را که شما ببینید بهانه داده دست برخی و گفتند که شیخ الطایفه گرفتار اضطراب در رای شده است. در العده فی اصول الفقه میگویند حجیت خبر واحد را ما میپذیریم اما بعضی‌ها رفتن تتبع کردند در همین تهذیب الاحکام یا در استبصار مواردی را پیدا کردند که وقتی خواستند رد بکنند روایتی را، گفتند خبر واحد است. خب پس در مقام رد خبر شما میگویید چون خبر واحد است ما رد می‌کنیم چطور در العده میگویید خبر واحد حجت است ولی در تهذیب و استبصار به این اشکال که این خبر واحد است دارید این را ردش میکنید؟

لذا عرض کردم برخی اسناد دادن که شیخ طوسی اضطراب در دیدگاه دارند. حالا باید ببینیم اضطراب دارند یا اضطراب ندارند. یک بیانی را مرحوم نائینی در اجود آوردند و مرحوم آقای خویی هم در مصباح الاصول فرمایش مرحوم آقای نائینی را آوردند که این واقعا گرفتار اضطراب هستند یا گرفتار اضطراب نبودند؛

نظر محقق حلی در حجیت خبر واحد

من تا محقق در معارج را خدمتتون عرض کردم محقق در معارج هم رای سید مرتضی میشود و عبارتش این است که خبر واحد مادامی که ظنی است، حجت نیست و شما در «المعتبر» کتاب فقهیشون و جاهای دیگر هم نگاه بکنید، اینکه عمل به اخبار آحاد را مقابل اطلاقات عمومات و قرآنی کنار می‌گذارد که البته آن فرمایش مرحوم صاحب جواهر خاطر مبارک باشد که این شاید به خاطر این باشد که با دلیلیت عام قرآن مکافئ نیست و از این جهت نتواند تقیید و تخصیص بزند که حالا باید کلمات بزرگان با دقت بیشتری بررسی بشود.

نظر علامه حلی در حجیت خبر واحد

بعد از مرحوم محقق که آخرین نفری است که من عرض میکنم مرحوم علامه را داریم علامه علی الاطلاق، علامه حلی متوفای۷۲۶ کتاب اصولی زیاد دارند. آنچه که در رای مرحوم علامه مهم است که خدمت شما عرض بکنم، در نهایة الوصول الی علم الاصول -این توی نرم افزارتون هست- ظاهراً اولین اصولی که بعد از شیخ طوسی تصریح میکند که خبر واحد ظنی حجت است. حجیت خبر واحد ظنی را مطرح میکند و بعد از مرحوم علامه این رای در اوساط علمی شیعه در بین اصولیین به آن متعرض شده که تقریبا مقبول هم قرار می‌گیرد.

خب این یک بخش اجمالی از تاریخچه مسئله خبر واحد که خدمت شما عرض کردیم من یکی دو تا عبارت خدمت شما بخونم و قبل از اینکه آن یکی دوتا عبارت را بخونیم این تعارض‌ها را باید ببینیم واقعاً تعارض هست یا تعارض نیست. یه کسی مثل شیخ الطایفه را ما همینطور راحت رمی بکنیم به اینکه گرفتار تعارض و اضطراب در اقوال شده و اینها این صحیح نیست.

یک فرمایشی را عجالتاً برای شما بخونم در اجود التقریرات ج 2 ص 103 که محل نزاع را تحریر میکند که این که میبینید اعاظم ما میگویند بالاجماعِ طایفه محقه، خبر واحد حجت نیست و از این طرف میگوییم اجماع طایفه محقه است که خبر واحد حجت است چطور میشود؟ عبارت مرحوم نائینی در اجود التقریرات: (الثالث) الإجماع المدعى في كلمات السيد المرتضى و الطبرسي قدس سرهما على عدم حجية الخبر الواحد اینها ادعای اجماع کردند مقابل اجماع طایفه که شما نمی‌توانید بحث حجیت خبر واحد را مطرح میکنید. عبارت را حتما مراجعه کنید[6] . ایشان میفرمایند که بین خبر واحد منظور شیخ الطائفه و خبر واحد منظور سید مرتضی یک تفاوتی هست. مراد این دو بزرگوار عبارت ایشان این است: فالاختلاف بين الاصطلاحين هو الموجب لإسناد المنع إلى الشيخ، ما خبر واحد را به دو معنا باید بگیریم: معنای اول خبر واحد، خبر ضعیف است. خیلی از جاها به خبر ضعیف اطلاق خبر واحد کردند. خوب این خبر واحد که به معنای خبر ضعیف باشد مشکلی نیست و حجت نیست. عبارتشان این است: الخبر الّذي لا يكون معتمدا عليه و يكون راويه غير ثقة و كثير من القدماء كانوا يعبرون عن الخبر الضعيف بأنه خبر واحد و لذا ترى ان الشيخ قدس سره بعد ما يذكر الاخبار التي يفتي بها في كتاب التهذيب يذكر الخبر المعارض له و يرد عليه بان أول ما فيه انه خبر واحد این عبارت مرحوم شیخ است که خیلی زیاد هم ذکر کردند و أول ما فيه انه خبر واحد مع ان الشيخ هو الّذي ادعى الإجماع على حجية الخبر الواحد خب شیخ خودش ادعای اجماع بر حجت خبر واحد کرده است من عبارتش را برایتان آوردم بخوانید خب چطور میشود که ادعای اجماع بر حجیت خبر واحدکرد و بعد به یک خبر ضعیفی را که می‌خواهد خارجش بکند، میگوید چون خبر واحد است پس این عبارت مرحوم نائینی فنی است. كثير من القدماء كانوا يعبرون عن الخبر الضعيف بأنه خبر واحد خوب این اصطلاح اول.

اصطلاح دوم: خبر واحد به معنای خبر ضعیف بی اعتبار نباشد بلکه منظورشان از خبر واحد خبر، خبر الغیر القطعی باشد فرق است بین خبر ضعیف و خبر غیر قطعی؛ خبر غیر قطعی احتمال دارد خبر ثقه مفید ظن باشد ولی مفید علم نیست اما بی اعتبار هم نیست چون بعد خواهیم گفت که بر حجیت چنین خبری دلیل علمی داریم و منتهی به علم میشود. خوب این فرمایش مرحوم نائینی است که این اصطلاح دوم است: الخبر الغير القطعي و ما لا يكون محفوفا بالقرينة القطعية أو ما بحكمها خب این فرمایش مرحوم نائینی را مرحوم آقای خویی هم در مصباح آورده اند[7] .عبارتشان این است: أنّ دعوى الاجماع على عدم حجّية الخبر مع ذهاب المشهور من القدماء و المتأخرين إلى حجّيته معلومة الكذب. چه طوری شما عدم حجیت خبر واحد را مطرح میکنید و مشهور حجیت آن است؟ و لعلّ المراد من خبر الواحد في كلام من يدّعي الاجماع على عدم حجّيته هو الخبر الضعيف غير الموثق. و ذكر المحقق النائيني (قدس سره) أنّ في خبر الواحد اصطلاحين...[8] که این فرمایش مرحوم نائینی را خدمت شما عرض کردم. خب حالا باید این کلمات سید و شیخ را بخوانیم. ما یک بخشی را عرض کردیم شما العده[9] را نگاه بکنید. ببینید برخی از مذاهب باعده هندی که گویا اثرات این انظار هم تا دوره شیخ الطایفه اینا باقی مونده بوده - در خراسان و هندوستان و ماورا النهر- اینها منکر علم از غیر از حواس خمس بودند. شیخ الطائفه حرف اینها را آوردند که هیچ چیزی غیر از همین حواس خمسه موجب علم نمی‌شود. خب سوال این است که آیا خبر می‌تواند موجب علم بشود یا نه؟ این لا یوجب علما از اینجا آمده است. مرحوم شیخ الطائفة میفرمیاند: فصل- 4 «في ذكر الخبر الواحد و جملة من القول في أحكامه»[10] این عبارتی که الان می‌خوانیم از العده هست:

اختلف الناس في خبر الواحد، فحكي عن النظام إنه كان يقول: بحث اینه پس دعوا با آن مذاهب باعده هند است که آیا ما برای ایجاد علم می‌توانیم به خبر تکیه بکنیم یا نمی‌توانیم؟ نَظّام گفته است: أنه يوجب العلم الضروري إذا قارنه سبب بعد خودشان مثال زدند که کسی اومد مخترق الثوب می‌بینیم لباسش را پاره کرده و به سر و صورت میزند و داد و بیداد و گریه و اشک، بعد میگوید که پدرم مرده؛ این خبر واحد موجب علم برای شما میشود پس خبر واحد یوجب العلم. بحث سر این است که آیا خبر واحد موجب علم میشود یا موجب علم نمی‌شود. بعد خود شیخ الطائفه بحث کرده اند حتی در جایی که خبر محفوف بالقرائن هست آیا موجب علم میشود یا نمیشود؟ ایشان تحلیل کرده است، خبر به ذاته، به اقتران به این حالتی که دارد، چه طوری میتواند موجب بشود که اینها بحث های مفصلی کردند.پس این یوجب العلم او لا یوجب العلم، از اینجا نشأت میگیره که ما میتوانیم غیر از حواس خمس یک جای دیگه‌ای بیایم بحث علم ضروری را مطرح بکنیم؟

سپس توضیحات بعدی: و حكى عن قوم من أهل الظاهر أنه يوجب العلم، ولو اینکه قارنه السبب هم نباشد، لم یقارنه السبب باشد. و ذهب الباقون من العلماء، من المتكلمين و الفقهاء این سوالی که شما پرسیدید، این اصل دعوا، دعوای کلامی است و ذهب الباقون من العلماء، من المتكلمين و الفقهاء إلى أنه لا يوجب العلم که آقا با خبر واحد شما به علم نمیرسید. ثم اختلفوا این آقایان متکلمین چند طایفه شدند: اینکه خبر واحدلا یوجب العلم والعمل، یک بحث علم است و یک وقتی افاده علم را کاری نداریم فرض کنید خبر واحد لا یوجب علما، علمش را کنار میگذاریم، آیا در شریعت میتوانیم تعبد به آن داشته باشیم؟ فقط هم بحث یوجب العلم بودنش نیست بلکه عمل هم هست. اختلفوا اینها چند طایفه شدند: فمنهم من قال لا یجوز العمل به گفتند که موجب علم و عمل نمیشود، حق ندارید عمل بکنید به خبر واحد، به خبری که مفید علم نیست، که خبر واحد است. برخی گفتند اشکال نداره لایوجب العلم ولکن یجب العمل به باز بعدا یک رای داریم که یجوز العمل به. و اختلف من قال: لا يجوز العمل به:فقال قوم: لا يجوز العمل به عقلا آیا عقلاً جایز نیست؟ یا نه عقلاً مشکلی ندارد و تعبد به خبر واحد استحاله عقلی ندارد اما در شریعت به آن پرداخته نشده است. این مذاهب از کی نقل شده که مطرح کرده اند.

بعد مرحوم شیخ الطایفه رای مبارک خودشون را میدهند و الّذي أذهب إليه: أن خبر الواحد لا يوجب العلم[11] خبر واحد ایجاب العلم نمیکند علم درست نمیکند. آن وقت آن کسی هم که گفته است خبر محفوف به قرینه، مفید علم است را نیز تحلیل میکند. ، و أنه كان يجوز أن ترد العبادة بالعمل به عقلا ومیفرمانید که لای وجب العلم و لکن عمل به آن هم اشکال عقلی نداره پس استحاله عقلیه در تعبد به اخبار نیست. این مذهب شیخ الطایفه است یعنی در شریعت عبادت به خبر واحد وارد شده است و شما هم متعبد میشید پس تعبد به اخبار واحد در عبادات استحاله عقلیه ندارد. این اجمالاً فرمایش بزرگواران من امروز فرصت گذشت که فرمایش مرحوم شیخ مفید را و سید مرتضی را بیان بکنم ادرس ها را یادداشت کرده و خودتان ملاحظه بکنید مرحوم سید در الذریعه الی اصول الشریعه جلد ۲ صفحه ۸ ایشان هم بحث مفصلی کرده اند.

 


[1] كفاية الأصول ( طبع آل البيت )، ص: 294.
[2] جواهر الکلام، ج17، ص25.
[3] كفاية الأصول ( طبع آل البيت )، ص: 294.
[4] المهذب ج2 ص598.
[5] ج1، ص97.
[6] و التحقيق في هذا المقام ان يقال ان للخبر الواحد عندهم اصطلاحين أحدهما الخبر الغير القطعي و ما لا يكون محفوفا بالقرينة القطعية أو ما بحكمها و هو الّذي ذهب ابن إدريس (قده) إلى عدم حجيته و ذهب جماعة من القدماء و المتأخرين إلى حجيته إذا كان الراوي له موثوقا به بل ادعى الشيخ (قده) و جماعة أخرى الإجماع على حجيته (الثاني) الخبر الّذي لا يكون معتمدا عليه و يكون راويه غير ثقة و كثير من القدماء كانوا يعبرون عن الخبر الضعيف بأنه خبر واحد و لذا ترى ان الشيخ قدس سره بعد ما يذكر الاخبار التي يفتي بها في كتاب التهذيب يذكر الخبر المعارض له و يرد عليه بان أول ما فيه انه خبر واحد مع ان الشيخ هو الّذي ادعى الإجماع على حجية الخبر الواحد فالاختلاف بين الاصطلاحين هو الموجب لإسناد المنع إلى الشيخ أيضا فظهر ان الخبر الواحد بالمعنى الأول الّذي هو محل الكلام لا يحتمل فيه انعقاد الإجماع على عدم حجيته فضلا عن الظن به و ما هو معقد الإجماع أجنبي عنه بالكلية.
[7] ج2 ص149.
[8] مصباح الأصول ( طبع موسسة إحياء آثار السيد الخوئي )، ج‌1، ص: 173.
[9] العده، ج1، ص97.
[10] همان.
[11] العده، ص100.