درس خارج اصول استاد استاد حسینعلی سعدی

1403/01/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/حجیت امارات / حجیت خبر واحد

 

سخن در مواردی بود که از عموم حرمت عمل به ظن خارج شده بود. بحث ظواهر و شهرت را مطرح کردیم و حال وارد بحث خبر واحد می شویم. مساله خبر واحد مساله بسیار مهمی است شاید پر ابتلاترین مساله اصولی کاربردی است فلذا نیاز به بحثی مبسوط است. طبق روال گذشته بحث را طبق کفایه و نظرات آخوند مطرح می کنیم.

چند نکته باید بیان شود:

1_ یک نکته در بیان اخوند نیست که به لحاظ نظم بحث باید در ابتدا مطرح شود و آن تاریخچه مساله است. همانطور که مکرر گفتیم، برای اینکه حدود و ثغور مطلب مشخص شود بایدتاریخ تطور مساله را نگاه بکنیم، اگر به تاریخ تطور توجه نکنیم محل نزاع کما هو حقه تحریر نمی شود. (که فعلا امروز به آن متذکر نمی شویم)

در کتب حضرات اقایان اصولیین معمولا نسبت به تاریخ مساله غفلت می شود، نسبت به تاریخ تطور که خیلی کمتر به آن تعرض می شود.

2_ مطلبی که جناب آخوند نیز به آن ورود کردند این است که آیا مساله خبر واحد مساله اصولیه است یا مساله اصولی نیست؟ و این بحث از این جهت لازم است که اگر علم را تبدیل به مبادی، مقاصد و مسائل کنیم باید روشن شود که این مسائل چیست به این علت که این سه با یکدیگر خلط نشود. لذا در کتب قدمائی هم اشاره شده است که این جزء مبادی علم است اما اینکه تنقیح بکنند و در مباحث مقدماتی مطرح بکنند گاهی اتفاق افتاده و گاهی این اتفاق نیفتاده است. این مساله مهم است. مرحوم اخوند وارد صلب الموضوع شده است ولی توجه داشت که در میزان و ضابطه مساله اصولی به چند شاخصه در جلد یک اشاره کردیم.

برخی از اعلام فرموده بودند ضابطه اصولی بودن و مایز بین مساله اصولی و فقهی این است که مساله اصولی مخصوص مجتهد است و محل ابتلا مقلد نیست بر خلاف مساله فقهی که محل ابتلا محتهد و مقلد از حیث مکلف است مثلا این مائع نجس است و اجتناب از آن لازم است، مساله فقهیه است اما اگر از حجیت ظهور که مساله قبلی بود بحث کردیم یا در مانحن فیه از حجیت خبر واحد بحث می کنیم، این بلا توسیط به درد مکلف عامی نمی خورد. اگر ضابطه مساله اصولی این باشد، حجیت خبر واحد یک مساله اصولی است زیرا مساله حجیت خبر واحد از این حیث که حجیت یک خبری را بحث می کنیم به درد یک مکلف عامی نمی خورد.

مرحوم آخوند در کفایه و متاخرین از ایشان بر اساس یک مایز دیگر بحث را جلو بردند که هر چیزی که از عوارض ذاتی و لواحق موضوع است، جزء مسائل علم می باشد. می فرمایند: الذي يبحث فيه عن عوارضه الذاتية[1] پس مسائل علم، عوارض ذاتی موضوع علم است. اگر از عوارض ذاتی موضوع علم نباشد جزء مسائل نیست. یعنی اگر آمدیم از ذات الموضوع بحث کردیم، این از مبادی تصوری یا تصدیقی می باشد. لذا بعدا می گوییم که اقایانی که بحث میکنند که موضوع علم اصول «الادله الاربعه بوصف الدلیلیه» یعنی اگر از دلیلیت دلیل صحبت بکنیم، از جزء موضوع صحبت میکنیم و بحث از جزء الموضوع، جزء مبادی است نه مسائل علم اصول. در بحث حجیت خبر واحد بما انها دلیلٌ از دلیلیت آن بخواهد بحث شود، حجیت سنت را باید جزء مبادی علم اصول بدانید، چرا جزء مسائل علم اصول ذکر می کنید. سپس آخند می فرمایند نه تنها از مسائل علم اصول بلکه از اهم مسائل علم اصول میدانند و ایشان درست فرمودند که از اهم مسائل علم اصول همین بحث خبر واحد است. پس با این مائز و ضابطه می خواهیم ببینیم که خبر واحد جزء مسائل علم اصول هست یا نیست؟

مرحوم آقای آخوند میفرماید که اینجا دو تجشّم و تکلّف در اینجا اتفاق افتاده است یکی از ناحیه صاحب فصول برای ادراک کردن مساله حجیت خبر واحد از مسائل علم اصول و تجشّم دوم از ناحیه شیخ اعظم در رسائل است که ایشان هم خواستند که مساله حجیت خبر واحد را جزء مسائل علم اصول اثبات بکنند. مرحوم آخند می فرمایند که هیچ کدام از این دو زحمت مفید فایده نیست. در کفایه می فرمایند:

المشهور بين الأصحاب حجية خبر (الخبر صحیح است) الواحد في الجملة(یعنی ما اجمالا داریم بحث می کنیم) بالخصوص (یعنی از باب ظن خاص بحث میکنیم نه علی نهج میرزای قمی که خبر واحد را بر مبنای ظن عام و مطلق الظنون حجت بدانیم نه بلکه بالخصوص آیا دلیلی بر اعتبارش هست یا نه؟)

خبر واحد یعنی خبری که مفید علم نیست نگویید این مستفیض شد و دیگر خبر واحد نیست، بلکه خبر واحد است. علم هم به دو صورت می باشد گاهی علم ضروری است و گاهی هم مفید علم است مانند خبر متواتر یا خبر واحد محفوف به قرینه اما خبر واحد خبری است که مفید علم نیست عبارت شیخ در رسائل این است: من جمله الظنون الخارج بالخصوص عن اصالة حرمة العمل بغیر العلم خبر الواحد فی الجمله عند المشهور بل کاد ان یکون اجماعا فی الجمله اجماعی است و انشاءالله حدود و ثغورش را خواهیم گفت که خبر واحد با چه شرایطی حجیت دارد که در اینجا اختلاف است.

خب اگر موضوع علم اصول را اخند میفرمایند مشهور فرموده که ما حرف صاحب فصول و شیخ را میخواهیم نقد بکنیم و بعد رای اخند را بگوییم. یکی از خدماتی که اخند به اصول کرده است همین بحث موضوع علم اصول است. در جلد اول مفصل گفتیم که اقایان گفتند موضوع علم اصول ادله اربعه یا ذات الادله که نظر صاحب فصول بوده یا میرزای قمی میفرمایند ادله اربعه به وصف دلیلیت که این دلیلیت یعنی همان حجیت یعنی سنت به وصف الحجیت موضوع علم اصول است. یعنی اگر ما مبنای میرزا را بپذیریم که موضوع علم اصول ادله اربعه به وصف دلیلیت است، علی القاعده بحث حجیت خبر واحد از مبادی میشود و اگر بحث صاحب فصول را بپذیریم، یعنی بگوییم نفس الادله، اگر گفتیم سنت موضوع علم اصول است، میشود ادله اربعه اما اگر آمدیم از دلیلیت ان بحث کردیم یعنی از لواحق ذات موضوع میخواهیم بحث کنیم و علی القاعده دلیلیه السنه جزء مسائل علم می شود. پس مشکل را صاحب فصول حل کردند پس چرا اخند میفرمایند علی المبنی المشهور اگر ما موضوع علم اصول را ادله اربعه بگیریم چه به ذاتها چه به وصف دلیلیتها دیگر نمیتوان خبر واحد را در مسائل علم اصول درج کرد و بیرون میماند و هر کاری که بشود تجشم و تکلف است. خب این مشکل را صاحب فصول که حل کردند. و فرمودند: ذات الادله بما هی لا بوصف الدلیلیه موضوع علم اصول است خب پس دلیلیتش از عوارض و لواحق موضوع شده و از مسائل علم اصول می باشد.

اخند دوتا اشکال به صاحب فصول وارد میکنند یکی را طرح میکنیم و سپس باید به فرمایش میرزا بپردازیم:

    1. اشکال اول این است که حجیت و دلیلیت از لواحق و عوارض سنت است یا از عوارض حاکی سنت است؟ البته الان در مقام تقریر هستم ولی بعد در مقام تحقیق باید یک تاملی بکنیم. ما یک سنت داریم که قول و فعل معصوم است مثلا اگر امام صادق علیه السلام تشریف داشتند و فرمودند که اغتسل للجمعه، صدور برای ما تمام است زیرا برای استناد باید صدور اثبات شود همانطور که اقایان فرمودند در مقام استنباط، چند چیز لازم است:

     اثبات صدور

     جهت صدور: جهت صدور باید مشخص شود زیرا حضرت صادق علیه السلام به آن مسلمان فرمودند: اعطها النصف. صدور درست است ولی جهت صدور درست نبود لذا به بطانه؟؟؟ اصحاب گقتند اعطاک من جراب النوره بعدش فرمودند بله بطانه درست گفتند ثم قال اعطها النصف الباقی پس جهت صدور که در مقام تقیه است یا نه باید احراز شود. صدور با جهت صدور فرق دارد. جهت صدور را با اصل عقلایی متکلم در مقام بیان درست می کنند.

     اثبات الظهور: ظهوری است که ما در بحث ظهورات مطرح کردیم که مثلا اغتسل ظهور در وجوب دارد یا ظهور در استحباب دارد.

     حجیت ظهور: که بحث سابق ما بود. احتمال دارد که بگویید که مثلا اغتسل ظهور در وجوب دارد ولی حجیت ظهور بحث مفصلی است که بیان شد و این بحث ها باید طی شود تا مراحل استنباط تمام شود

خب سوال ما این است صدور این قول عن الصادق علیه السلام با قول زراره که سنت نیست بلکه حاکی از سنت است شما حجیت و دلیلیت را عارض بر قول زراره کردید که قول زراره حاکی عن السنه است پس لواحق و عوارض حاکی، لواحق و عوارض سنت محکیه نیست. پس باید به صاحب فصول گفت که حجیت خبر واحد جزء مسائل علم اصول نخواهد شد.

مرحوم آقای مشکینی در حاشیه کفایه ج3 ص 265 میفرمایند:

اللهم الا ان یقال که منظور ما از سنت، اعم من المحکی و الحاکی است اگر کسی این حرف را بزند که بعید هم نیست کسی اینچنین بگوید. نعم يدفع كلاهما بالتزام كون الموضوع هي الذوات مع كون السُّنّة أعمّ من المحكيّ و الحاكي[2] . اگر سنت را اعم بدانیم این اشکال وارد نیست و باید بحث شود این سنتی که جزء ادله اربعه هست، محکی است یا حاکی هم هست؟ اخند نظرشان سنت محکی است ولی مرحوم مشکینی میفرمایند اگر کسی ادعا بکند که سنت اعم از حاکی و محکی است، این اشکال نرتفع میشود زیرا شما از دلیلیت و حجیت سنت حاکی بحث میکنید و سنت اعم از حاکی و محکی است پس از لواحق موضوع بحث میکنید پس این اشکال مرتفع است.

مرحوم شیخ یک تجشم دیگری را گرفتار شدند و از مسیری دیگر خواستند مساله را حل کنند که اگر موضوع علم اصول را ادله ادبعه بذاتها یا بدلیلیتها بدانیم. یعنی بگوییم الاخبار یا السنه حجة؟ این مساله اصولی است یا نه؟ الخبر الواحد حجة ام لا؟، این اشکالات وارد است. شیخ پیشنهادی دادند که ما با رای مشهورکه موضوع علم اصول را ادله اربعه فرمودند، مساله در عداد مسائل علم اصول حفظ کنیم. پیشنهاد ایشان این است که ما یک واقع مساله داریم و یک بیان مساله داریم. این عبارت مساله را در نمایش جوری بیان میکند که شما گرفتار سوال شده اید وقتی گفته میشود الخبر الواحد حجة ام لا؟ شما میگویید حجیت از لواحق خبر واحد است و خبر واحد حاکی سنت است نه سنت و مرحوم شیخ میفرمایند که حرف صاحب فصول مساله را حل نمیکند. این ظاهر مساله است اما واقع مساله چیز دیگری است. عبارت شیخ این است: السنة أعني قول الحجة أو فعله أو تقريره هل تثبت بخبر الواحد أم لا تثبت[3] ؟ سوال این است که ثبوت و عدم آن از لواحق برای موضوع است یا برای حاکی موضوع است؟ اینجا که برای خود سنت است. «السنة» یعنی همان قول خود حضرت یعنی همان محکی. پس ثبوت و عدم ثبوت از لواحق و عوارض سنت شد پس ما از عوارض موضوع میخواهیم صحبت کنیم. پس مساله حل میشود. عبارت شیخ این است: فمرجع هذه المسألة یعنی ان چیزی که تحلیل واقعی صورت مساله است: السنه هل تثبت بخبر الواحد؟ ولا حاجة الی تجشم دعوی أن البحث عن دليلية الدليل بحث عن أحوال الدليل‌ دیگر حرف صاحب فصول را لازم نداریم بگوییم البحث عن دلیلیه الدلیل بحث عن احوال الدلیل زیرا این احوال دلیل نیست بلکه احوال حاکی دلیل است و این تکلف ها کاری را حل نمیکند ما صورت مساله را اینگونه تقریر کنیم: مرجع هذه السنه هل تثبت بخبر الواحد ام لا؟ این راه حل مرحوم شیخ است.

مرحوم آخند دو اشکال به شیخ دارند این دو را ذکر میکنیم ولی توضیح آن احتمالا بعدا باشد:

    1. این ثبوتی که شما میگویید ثبوت واقعیه است یا ثبوت اعتباری است؟

    2. عوارض لازم را شما به جای عوارض ملزوم گرفتید. عوارضی جزء مسائل علم است که از عوارض ذات باشد. اگر ذات یک ملزومی باشد و لازم یا لوازمی نیز داشته باشد شما لواز مذات را نمیتوانید جزء مسائل علم حساب کنید زیرا عوارض لازم ذات است نه عوارض ذات. شما گرفتار یک مساله شدید که بحث ثبوت السنه لازمه حجیت است عوارض لازم را به حساب عوارض ملزوم گذاشته اید. اگر چنین باشد، اشکال اخند به ایشان وارد است ولی باید بعدا بررسی شود.

ما تا حالا بر اساس رای مشهور جلو آمدیم و ما گفتیم بر مبنای مشهور که موضوع علم اصول را ادله اربعه گرفتند، بحث حجیت خبر واحد خارج از مسائل علم اصول است و پیشنهاد اول صاحب فصول بود که اشکال را طرح کردیم و سپس پیشنهاد شیخ بود که اشکال گرفتیم خب حال راه حل چیست؟ اخند میفرمایند راه حلی بنیادی است که عرض شد که از ابتکارات و خدمات ایشان به علم اصول است. ایشان میفرمایند موضوع علم اصول ادله اربعه نیست بلکه هو الکلی الجامع الجمیع الشتات مسائله اسمش هم نمیدانیم لا یعلم عنوانه. فرض کنید موضوع علم اصول ادله اربعه یا به ذاتها یا به وصف دلیلیتها نباشد و اعم از ادله اربعه باشد و هر آن چیزی که جامع جمیع شتات است، در این صورت مشکل بدون این دو تجشم حل میشود. زیرا خبر واحد در متن مسائل اصول قرار میگیرد و ان چیزی که در طریق استنباط قرار میگیرد، جزء مسائل اصول است. کبری، قیاساتی است که نتیجه فقهی بدهد. در طریق نتیجه اسنتباطات فقهیه قرار میگیرد. کل ما یقع فی طریق الاستنباط. پس اخند اصرارش این است که از راهی که ما گفتیم باید برویم و از راه مشهور، موضوع را نمیتوان حل کرد. حال ما باید دو کار کنیم تا مساله منقح شود:

    1. اخند علی المبنی جواب میدهد. با فرض اینکه مبنای ما مبنای مشهور بشود مساله را میتوان حل کرد یا نه؟ مرحوم نائینی و سید خویی در مصباح جلد2 صفحه 145 فرمایشی دارند. ایشان میفرمایند: فالتحقيق في الجواب عن هذا الاشكال (یعنی خروج خبر واحد از مسائل علم اصول) هو ما أشرنا إليه من أنّه لا ملزم لحصر موضوع علم الاصول في الأدلة الأربعة،(چرا شما میگویید ادله اربعه است و سپس اشکال پیش بیاید بلکه ما میگوییم) و أنّ الموضوع- على القول بلزومه في كل علم[4] -(اینکه اصلا علم موضوع لازم دارد یا نه که اصلا اول الکلام) هو الكلّي المنطبق على موضوعات المسائل.

پس ما ببینیم بر مبنای مشهور میتوانیم مشکل مساله اصولی بودن خبر واحد را حل کنیم یا نه؟

    2. مساله دوم این است که کلام شیخ را میتوان از اشکال اخند نجات داد یا نه؟ زیرا این اشکالاتی که اخند به شیخ گرفته اند در تقریرات مرحوم نائینی یک بیانی شده است که احتمالا دفاع از فرمایش شیخ بکنند.


[1] كفاية الأصول ( طبع آل البيت )، ص: 7.
[2] كفاية الاصول ( با حواشى مشكينى )، ج‌3، ص: 266.
[3] فرائد الاصول، ج‌1، ص: 108.
[4] . مصباح الأصول، ج2، ص148.