1402/10/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأمارات/الإجماع المنقول / بررسی کلام مرحوم امام و مرحوم شیخ در اجماع منقول
اجماع منقول به خبر واحد
مروری بر جلسه سابق
سخن در اجماع منقول به خبر واحد بود و عرض شد که بحث ما این است که ایا از تحت عموم حرمت عمل به ظن خارج شده است یا نشده است؟ نکته اولی که در جلسه گذشته عرض کردیم بیان مسئله بود، و عرض شد که هم باید حجیت خبر واحد را ثابت کنیم و هم اجماع را ثابت کنیم تا بعد علی القاعده نوبت به حجیت اجماع منقول به خبر واحد برسد چون اگر کسی خبر واحد را حجت ندانست یا اجماع را حجت ندانست چه بحثی از حجیت اجماع منقول به خبر واحد بکنیم؟ عرض شد که عامه چند تعریف برای اجماع نقل کرده اند مرحوم امام در تنقیح الاصول ج3 ص 136[اشاره به این تعاریف می کنند.]، این ملاحظه ای که عرض کردیم که طبیعت بحث تاخیر را اقتضا می کرد یعنی اول بحث حجیت اجماع را بگوییم، بعد حجیت خبر واحد را بگوییم بعد به حجیت اجماع منقول برسیم مرحوم نائینی در اجود التقریرات ج2 ص 97 این بحث را مطرح کرده اند: لا يخفى ان مقتضى الترتيب الطبيعي هو البحث عن حجية الخبر الواحد بعد الفراغ عن مبحث حجية الظواهر ثم إرداف تلك بالبحث عن الإجماع المنقول تا بعد می گویند ما تبعا للشيخ العلامة الأنصاري قدس سره[1] این بحث را مطرح کرده ایم. ما در جلسه گذشته یک وجهی را مطرح کردیم که وجهش این است که ما وقتی در ملازمه صحبت می کنیم نیاز به اثبات ملزوم نداشته باشیم.
کلام مرحوم امام و استاد ایشان در تعاریف اجماع
در تعاریف مرحوم امام در تنقیح الاصول ج3 ص 136 اجماع مصطلح را مطرح کرده اند، این بیان مرحوم امام متخذ از بیان شیخ موسس در درر الفوائد ج2 ص 38 (طبع قدیم) [می باشد] سه تعریف را از عامه برای اجماع نقل کرده اند. عرض کردیم ما باید هم اقسام خبر واحد و اقسامی که حجت هستند را بحث کنیم و هم اجماع را بحث کنیم. ایشان سه تعریف آورده اند که عرض شد بیان مرحوم امام متخذ بیان حاج شیخ است. چرا سه تعریف داده اند؟ به خاطر این که به تعبیر شیخ هو الاصل لهم اساس این ها بر همین اجماع ادعایی بسته شده است. این ها خواسته اند تصحیح کنند شاید با تعریف اول نتوانسته اند امرشان را تصحیح کنند، تعریف دوم و سوم را دادند. بیان مرحوم امام این است که لا بدّ من تقديم امور: الأمر الأوّل: أنّ الإجماع في اصطلاح الخاصّة غيره في اصطلاح العامّة[2] این با اجماع مصطلح عامّه مختلف است، هم موضوعا و هم مناطا اجماع انها با ما تفاوت دارد. مناط حجیت اجماع پیش ما با مناط آن ها تفاوت دارد. عرض خواهیم کرد مناطی که پیش امامیه هست به مناط کشف و فهم رای معصوم است. علی جمیع المبانی ما از اجماع می خواهیم رای معصوم را کشف کنیم و الا اجماع لو خلی و طبعه چه حجیتی دارد؟ بر خلاف اجماع عند العامه که اجماع بما هو اجماع برایشان حجیت دارد. عبارت درر هم این است: ان الإجماع في مصطلح العامة عرف بتعاريف سه تعریف را برایتان می خوانیم. یک) فعن الغزالي انه اتفاق أمة محمد صلى الله عليه و آله على امر من الأمور الدينية حال چنین اتفاقی آیا واقع خواهد شد یا نه؟ هذا اول الکلام، اتفاق امّت خاتم است. و عن الفخر الرازي انه اتفاق أهل الحل و العقد من أمة محمد صلى اللَّه عليه و آله یک پله این طرف آمدند، اتفاق امت را دیدند نمی شود محقق کرد گفتند یک پله این طرف تر بیاییم بگوییم اتفاق اهل حل و عقد، على امر من الأمور اهل حل و عقد یعنی چه؟ و المراد من أهل الحل و العقد على ما نبه عليه غير واحد منهم المجتهدون مجتهدون یعنی چه کسی؟ یعنی صاحب رای، عوام الناس و مقلّده را خارج کنیم. بالا که اتفاق امت گفتند عوام الناس هم شامل بود، این جا عوام الناس را خارج کنیم. یک پله حاجبی این طرف تر آمده است، تعریف مضیقتری را ارائه داده است. عرض کردم که برخی از آقایان محشّی رسائل فرموده اند این تطوّر معنای اجماع برای تصحیح ان مشکله شان بوده است. مشکلشان این بود که با اجماع امت که نمی توانستند جلو بروند گفتد با اجتماع اهل حل و عقد، با این هم نتوانستند کار را درست کنند، گفتند یک تعریف دیگری بدهیم، به هر حال به آن داعی، به تصحیح آن فلته عظیمه خواسته اند این توجیحات را بیاورند. و تعریف سوم و عن الحاجبي انه اجتماع المجتهدين من هذه الأمة في عصر على امر باز محدودتر کرده است، آن جا مجتهدون مطلق بود، این جا مجتهدون را محدود تر کرده است. مرحوم حاج شیخ فرموده اند و اما أصحابنا فقد أوردوا له حدوداً كلها متحدة أو متقاربة معه فعرفه العلامة بما ذكره الفخر الرازي و عرفه بعضهم بأنه اجتماع رؤساء الدين من هذه الأمة في عصر على امر و الحاصل انه من المعلوم انه ليس لأصحابنا رضوان اللَّه عليهم اصطلاح جديد في الإجماع و انما جروا فيه على ما جرت عليه العامة نعم قد يتسامح في إطلاق الإجماع على اتفاق طائفة خاصة يعلم مهمش این جاست، منه قول الإمام عليه السلام لوجود ملاك الحجية خاصه آمده اند مناط اجماع را در هر جا که صادق دیدند اطلاق اجماع کردند، مناط اجماع چیست؟ مناط اجماع قول امام است. ما باید به قول امام برسیم. حال اگر پنج نفر اجماع کردند و متفق بر امری شدند که می دانیم یکی از آن ها امام است ما بر این اتفاق اطلاق اجماع می کنیم. بعد ایشان می فرمایند مستند حجیت اجماع امور ثلاثه... دخول شخص الإمام عليه السلام[3] که این را ان شاء الله خواهیم گفت.
این فرمایش مرحوم حاج شیخ در درر.
سابق بر اینها هم اوثق الوسائل ص 108 (طبع قدیم) هم تفصیلا آراء اهل سنت را آورده است و هم ادله ای که اقاموها علی حجیة الاجماع مثل قوله تعالى ﴿وَ مَنْ يَبْتَغِ. غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ﴾[4] که حالا ادله اجماع را ببینیم فرصت می شود بررسی کنیم یا نه! فتحصل مما ذکرنا در نکته اولی تعریف اجماع در عامه مشخص شد، و در مصطلح خاصه هم مشخص شد. عرض شد که ما چون مناطا اجماعا متفاوت است یک جاهایی که قول معصوم را ناقل اجماع احراز می کرده است ولو مجمعین اجماع اهل حل و عقد هم نباشد، ان شاء الله خواهیم گفت که از شیخ اعظم نقل شده است که اگر سه نفر بر یک قولی اجماع داشته باشند ما به خاطر شدّت ورع و دقتشان می توانیم ادعای اجماع کنیم. این را در تحلیل وجه حجیت اجماع خواهیم گفت. این نکته اول که در تعریف است.
خلاصه کلام شیخ اعظم در بیان مرحوم سید خویی
نکته دومی را امروز بگوییم [این است] مرحوم شیخ اعظم در رسائل در بحث اجماع منقول به خبر واحد تتبع زیادی کرده اند، کلمات اصولین را خیلی خوب تحلیل کرده اند، دسته بندی کرده اند، زحمت کشیده اند. منتهی فرمایش ایشان در رسائل خیلی مطوّل است، کلام ایشان در رسائل تطویل زیادی دارد. مرحوم تستری (صاحب مقابس) هم یک کتابی نوشته اند کشف القناع عن وجه حجّیة الاجماع انصافا زحمت کشیده اند، هم تتبع زیادی در اقوال عامه کرده اند و هم تحلیل خوبی کرده اند. ایشان دوازده وجه برای حجیت اجماع نقل کرده اند. ان شاء الله متعرض خواهیم شد. آن چه که الان می خواهم خدمت شما عرض کنم محور اول بحث است، الاجماع المنقول بخبر الواحد، ببینیم به تعبیر مرحوم آخوند ادلّه حجیت خبر واحد شامل اجماع منقول به خبر واحد هم می شود یا نمی شود؟ این بحثی که ما برایتان عرض می کنیم تلخیص مرحوم خویی رحمت الله علیه از بحث مرحوم شیخ در رسائل است. عرض کردیم که مرحوم شیخ در رسائل واقعا طولانی این مطلب را متعرض شده اند و الحق و الانصاف مرحوم خویی خوب بیان مرحوم شیخ را تلخیص کرده اند، در ص134 مصباح الاصول این بحث را آورده اند. ما خلاصه فرمایش شیخ را خدمت شما عرض می کنیم تا حداقل محور اول منقّح شود. محور اول این بود که عرض کردیم خبر واحد را باید ببینیم ادله اش شامل اجماع منقول هم می شود یا نمی شود؟ فرمایش سید خویی این است: أحسن ما قيل في المقام ما ذكره شيخنا الأنصاري (ره) و حاصل ما أفاده- بزيادة منا- این تقسیمی است که می خواهیم بگوییم، ان الاخبار عن الشيء شما که اخبار از شیء می کنید اقسامی دارد، باید ببینیم در کجا ها نسبت به اجماع منقول شمول دارد و در کجا نسبت به اجماع منقول شمول ندارد. یک) يكون إخباراً عن حس و مشاهدة خبر عن حس است، از محسوس است، خبر محسوس را می پذیریم ادله حجیت خبر واحد که اهم آن ادله بناء عقلاست این مورد را میگیرد. شخصی خبر می دهد بر امری از حس خبر می دهد، چرا بناء عقلا این خبر را حجت می داند؟ به دو دلیل؛ ما یک احتمال تعمد کذب در یک خبر می دهیم برای این که نپذیریم، این که یک خبری را نپذیریم دو دلیل بیشتر نمی تواند داشته باشد: یکی این که مخبر تعمد بر کذب داشته باشد، می گوید هوای بیرون باران است در صورتی که باران نیست، از حس است. تعمد بر کذب داشته باشد که خبر را مخدوش کند، دو) احتمال غفلت می دهیم، احتمال سومی که نیست. تعمد به کذبش دفع می شود؛ ...فان احتمال تعمد المخبر بالكذب مدفوع بعدالته أو وثاقته، وقتی عادل شد، وقتی موثق شد ما نمی توانیم بگوییم تعمد به کذب دارد. این نکته اول، احتمال غفلتش چه؟ ثقه و عادل هم که باشد احتمال غفلتش را می دهیم، و احتمال غفلته مدفوع بأصالة عدم الغفلة التي استقر عليها بناء العقلاء اصل عدم غفلت است. یک عادل ملتفت که ثقه هم هست و خبری را نقل می کند اصالت عدم غفلت هم به بناء عقلاء این جا جریان دارد، پس ما اخبار ثقه را اگر عن حسّ باشد باید بپذیریم. چرا این جا صور را تفکیک می کنیم؟ به خاطر این که در اجماع احتمال دارد کسی اجماع دخولی را مطرح کند و بگوید اجماع یعنی نقل قول معصوم عن حس، با فرض این که اجماع دخولی را تحلیل می کنیم، با فرض این که بپذیریم. اگر کسی گفت اجماع منقول به خبر واحد یعنی اجماع دخولی که اخبار از قول معصوم عن حس می کند، پس ادله حجیت خبر واحد شاملش می شود. چون این جا گفتیم اگر اخبار عن حس باشد سیره و بناء عقلاء چنین خبری را حجت می داند. این قسم اول [از اخبار از شیء بود] قسم دوم چیست؟ ... يكون اخباراً عن أمر محسوس مع احتمال ان يكون اخباره مستنداً إلى الحدس لا إلى الحس، یک امر مخصوص را اخبار می دهد، مثال مرحوم خویی این است که شخصی از نزول المطرح اخبار می دهد، این یک امر محسوس است اما احتمال می دهیم که مستندش حدس باشد نه حس، ... مع احتمال انه لم يره باران را ندیده است، بلکه مقدمات مستلزم با باران را دیده است، مثل رعد برق، این قسم ... و هذا القسم أيضاً ملحق بالقسم الأول این هم اخبار از حسی شد که مبتنی بر حدس است ولی آن حدس، حدسی است که مستلزم چنین حسی هست. این را هم قبول می کنیم. چرا قبول می کنیم؟ لعین ما ذكر في القسم الأول. سه) اخبار از حدس است منتهی قريب من الحس، بحيث لا يكون له مقدمات بعيدة، مقدماتش بعیده نیست، مثال ایشان این است، كالاخبار بأن حاصل ضرب عشرة في خمسة يصير خمسين مثلا و هذا القسم من الاخبار أيضاً ملحق بالقسم الأول في الحجية چرا؟ لأن احتمال الخطأ في هذه الأمور القريبة من الحس بعيد جداً احتمال خطا بعید است، می گویید این جا چند جعبه میوه بود، شما می گویید 50 تا، چطور؟ 5 ردیف در 10 ردیف بود می شود 50، این 50 تا حسی نیست، با یک حساب ریاضی به آن رسیده است منتهی این حدس قریب به حس است، و احتمال خطا در این امر محسوس مدفوع بالأصل العقلائي. تا این جا با تفاصیلی که گفتیم ذیل اخبار عن الحس قرار می گیرد، از رابع به بعد را دقت کنید احتمال دارد اجماع را ذیل این تحلیل کنیم.
و (رابعة)- يكون إخباراً عن حدس اخبار از حدس است، پس از حس نیست، حدسی یعنی مبتنی بر نظر و مبتنی بر تحلیل است. منتهی این اخبار از حدس (این را دقت کنید در اجماع لطفی ما همین را می خواهیم تحلیل کنیم) مع كون حدسه ناشئاً من سبب این امر حدسی من از کجا ناشی شده است؟ از یک سببی که كانت الملازمة بينه و بين المخبر به تامة عند المنقول إليه أيضاً این آقایی که مثل شیخ طوسی ادعای اجماع کرده است و این رایش از حدس است مبتنی بر یک امری است ولی ملازمه بین آن امر و این مخبر به (این امری که به عنوان حدس داده شده است) پیش منقول الیه (شما) ثابت است. مثلا مرحوم شیخ الطائفه اخبار از اجماع کرده است، اخبار از این امر مجمع علیه اخبار از محسوس است یا اخبار از حدس است؟ اخبار از حدس است، از حس که اخبار نکرده ایم، منتهی از یک حدسی اخبار کرده است که مبتنی بر یک ملازمه ای است که شما آن ملازمه را قبول دارید. ان شاء الله خواهیم گفت که ایشان یک ملازمه ای برقرار کرده اند که اگر فقهای یک عصر بر یک امری اتفاق داشتند به قاعده لطف ما ملازمه را فهم می کنیم که امام هم نظرشان این باید باشد. پس شما قاعده لطف را قبول دارید، امر حدسی مبتنی بر یک ملازمه ای شده است که آن ملازمه را منقول الیه هم قبول دارد، شما هم قبول دارید. پس شما یک برخورد می کنید با اجماع شیخ الطائفه، مایی که این ملازمه را که مبتنی بر یک امری به نام قاعده لطف شده است که قاعده لطف را قبول نداریم ما با مرحوم شیخ الطائفه چه کار کنیم؟ یک مثال دیگر بزنیم؛ مرحوم سید مرتضی زیاد ادعای اجماع کرده اند. چند تا از اجماعات ایشان را تفصیلا متعرض خواهیم شد. ایشان اجماعات را مبتنی بر قواعدی کرده اند که آن قواعد مجمع علیه عند الامامیه هستند. ولی تطبیقش بر ما نحن فیه را ما قبول نداریم، مثلا فرموده اند که مایع مضاف مزیل نجاست است، چرا؟ به خاطر این که اصل نزد امامیه اباحه است.
ما اصل اباحه را قبول داریم اما تطبیقش بر ما نحن فیه را قبول نداریم. این جایی که شما می گویید مایع مضاف مزیل نجاست است مجرای اصل برائت باشد، این را ما قبول نداریم. اصل برائت را قبول داریم، اما این که مجرای اصل برائت باشد را ما قبول نداریم. پس این نکته در تحلیل اجماع فنی است، اخبار عن حدس هست مبتنی بر یک امری است که ملازمه اش را، تلازمش را، منقول الیه قبول دارد یا منقول الیه را قبول ندارد، شما قاعده لطف را قبول دارید یا قبول ندارید؟ پس این باید در تحلیل اجماع تفصیلی بحث شود، اگر چنین چیزی گفتیم، اگر شما ملازمه را قبول دارید برای شما باید حجت باشد چون ایشان اخبار از امر محسوسی کرده است که بالملازمه به این امر حدسی می رسد. شما هم ملازمه اش را قبول دارید، اگر قبول دارید علی القاعده این اخبار را باید قبول کنید و بپذیرید مگر این که بگویید ملازمه را قبول نداریم، اگر قبول نداشتید خارج می شود. پس این قسم چهارم شد، قسم پنج این می شود يكون إخباراً عن حدس مع كون حدسه ناشئاً من سبب كانت الملازمة بينه و بين المخبر به غير تامة عند المنقول إليه. بالا تامه بود، منقول الیه قبول می کرد قسم چهارم را، قسم پنجم قبول نمی کند. اگر شما ملازمه اش را قبول نداشته باشید بفرمایید آیا اخبار حجیت خبر واحد شمول نسبت به این دارد یا ندارد؟ قطعا نخواهد داشت، شما از یک امر حدسی خبر می دهید، مبتنی بر یک ملازمه ای کرده اید که ان ملازمه را من قبول ندارم، وقتی قبول ندارم چطور بگویم اخبار حجیت خبر واحد نسبت به این شمول دارد؟ پس نسبت به پنج شمول نخواهد داشت. ایشان مثال به همین زده است، فان الإجماع المدعى في كلام الشيخ الطوسي (ره) مبني على كشف رأى المعصوم عليه السلام من اتفاق علماء عصر واحد بقاعدة اللطف و هي غير تامة عندنا على ما ستعرفه قريباً إن شاء اللَّه تعالى، و أوهن منه الإجماع المدعى في كلام السيد المرتضى فانه كثيراً ما ينقل الإجماع على حكم يراه مورد قاعدة أجمع عليها، که ما آن مورد را قبول نداریم، ... مع انه ليس من موارد تلك القاعدة مثلا ...كدعواه الإجماع على جواز الوضوء بالمائع المضاف استناداً إلى ان أصالة البراءة تطهیر به مایع مضاف مورد اصل برائت قرار نمی گیرد.
و نکته آخر که این بحث را جمع بندی کنیم؛ بله بعضی از اعاظم قائل به حجیت اجماع منقول در کلمات علما شده اند، بدعوى انه يحتمل ان يكون مستند هم هو السماع من المعصوم عليه السلام، و لو بالواسطة [5] که این را ان شاء الله باید مستقلا بحث کنیم، این که این ها مرسل می شود یا نمی شود [باید بحث شود] چون عصر شیخ الطائفه قریب به عصر ظهور بوده است، احتمالا فرمایش معصوم را سینه به سینه نقل کرده اند که ان شاء الله بحث خواهند کرد.
پس ما عجالتا انواع خبر واحد را که کجا عن حسٍ است و کجا عن حدسٍ هست، [مطرح کردیم] و گفتیم آن جاهایی که عن حس باشد ادله حجیت خبر واحد شمول دارد، چون احتمال تعمد به کذب با عدالت دفع می شود و احتمال غفلت هم به اصالت عدم غفلت دفع می شود. در اخبار حدسی هم سه بخش کردیم، یک) اخبار حدسی که مبنایشان قریب من الحس است، مثل آن مثال که 5 در 10، 50 می شود، این را ملحق به اخبار حسی کردیم. دو) اخبار حدسی که مبتنی بر یک تلازمی است که ان ملازمه را منقول الیه قبول دارد، این را هم به خبر حسی الحاق کردیم، سه) ان ملازمه را منقول الیه قبول ندارد، اگر ملازمه را منقول الیه قبول نداشته باشد مثل اجماع لطفی شیخ طوسی، مثل اجماعات منقوله سید مرتضی که این ملازمه را قبول نداریم، فتحصل از این تقسیم که ادله حجیت خبر واحد شاملش نخواهد شد.
إن شاء الله بحث اجماع را هم فردا بگوییم بعد جمع بندی کنیم ببینیم اجماع منقول به خبر واحد چه خواهد شد.