درس خارج اصول استاد استاد حسینعلی سعدی

1402/10/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/طرق إحراز الظهور / ادله حجیت قول لغوی

 

سخن در اتّباع حجیت ظهور کلام بود، عرض شد که اگر ظهور کلام احراز بشود فهو المتّبع، اما اگر ظهور کلام احراز نشود، این عدم الاحراز معلول سه عامل می تواند باشد، عامل اول لأجل احتمال وجود قرینة مبسوط این را بحث کردیم.

عامل دوم لأجل احتمال القرینیة الموجود این را هم در جلسه گذشته مفصل بحث کردیم که تکلیف چیست. عامل سوم عدم احراز لأجل الشک فی ما هو الموضوع له لغة او المفهوم منه عرفا[1] (این ها عبارت مرحوم آخوند در ص 329 کفایه است.) شک در تحقق ظهور به خاطر این است که موضوع له لغت برای ما روشن نیست، نمی دانیم ما وضع له این لغت چیست. پس عدم الظهور معلول عدم مشخص بودن موضوع له است. این جا چه کنیم؟ از این جا محل ورود به بحث حجیت قول لغوی است. آیا می توانیم به قول لغوی مراجعه کنیم و از ظنی که از قول لغوی حاصل می شود موضوع له را مشخص کنیم و به تعبیر احراز ظهور کنیم با استناد به قول لغوی، این کار را می توانیم انجام بدهیم یا نمی توانیم؟ محل ورود از این جاست.

جناب آخوند در کفایه می فرمایند که مشهور این است که قول لغوی حجیت دارد، و ظنّ حاصل از قول لغوی هم حجیتش بالخصوص است، بالخصوص مقابل انسداد است، یعنی مبتنی بر نظریه انسداد نمی خواهیم جلو برویم، چون اگر نظریه انسداد تمام باشد ظنّ مطلق معتبر می شود، نیاز نیست که ظنّ دلیل اعتبار بالخصوص داشته باشد کما این که فرض بفرمایید ما در خبر ثقه می گوییم ظن بالخصوص است و دلیل اعتبار دارد. در این جا هم ایشان می فرمایند منسوب به مشهور این است که ظنّ مستفاد از قول لغوی حجّیتش بالخصوص است فی تعیین الاوضاع، ظن مستفاد از قول لغوی حجیت و اعتبارش بالخصوص است.

ادله حجیت قول لغوی در کلام مرحوم آخوند

ادلّه ای را مرحوم آخوند اقامه می کنند و مرحوم مشکینی این ادله را تکثیر می کنند و بیشتر هم می کنند. منتهی ادله اصلی همین ادله ای است که مرحوم آخوند اقامه کردند، از معاصرین هم مرحوم امام در انوار الهدایه ص 250 این بحث را مطرح کرده اند. من همین ادله ای را که جناب آخوند طرح کرده اند ابتدا تحلیل می کنیم.

اولین دلیل اتفاق العلماء است بر این که در تعیین اوضاع باید به لغوی مراجعه کنیم. اتفاق العلماء هم خودش دلیل است. تحلیلش را خواهیم گفت، مستدل به اتفاق العلماء بر حجیت قول لغوی بر حجیت قول لغوی به عنوان ظنّ خاص استدلال کرده است. علمای علوم مختلف در تعیین اوضاع به لغوی مراجعه می کنند، فقهاء اصولیین، مفسّرین، اهل حدیث و... وقتی یک کلمه ای در متنی یا روایتی به کار رفته است و موضوع له اش مشخص نیست، در تعیین اوضاع چه می کنند؟ مراجعه به قول لغوی می کنند و این اتّفاق العلماء خودش دلیل است.

دلیل دوم را مرحوم آخوند با ارتقاء مطرح می کنند، بل العقلاء نه این که اتفاق علما باشد، سیره عقلاء هم همین است. عقلاء در جایی که اوضاع برایشان روشن نیست چه کار می کنند؟ تمسک به قول لغوی می کنند، این هم دلیل بعدیشان است. عبارت آخوند عبارت جالبی است؛ لایزالون یستشهدون بقوله فی مقام الاحتجاج بلا انکار من احد ولو مع المخاصمة و اللجاج شما در مقام احتجاج در موقعیت مخاصمه به قول لغوی استشهاد می کنید، یعنی مهمترین جایی که قابلیت انکار دارد، منکر نمی گوید «آقا تو چرا به قول لغوی استشهاد می کنی؟ قول لغوی که حجت نیست.» اگر بخواهد عدم حجیتش مطرح باشد قطعا می گوید. فی مقام المخاصمة و اللجاج منکر قطعا این حرف را می زند. اما اگر عقلاء را مراجعه کنید می بینید این حرف از منکر مسموع نیست، و عن بعض دعوی الاجماع علی ذلک، ما بر حجیت قول لغوی ادعای اجماع کنیم. مرحوم آخوند می فرمایند که اجماع را که شما مطرح می کنید اشکالات عدیده ای به دلیلیت اجماع در ما نحن فیه وارد می شود. اولین اشکال این است، اشکال صغروی بکنیم که چه کسی گفته است اجماع هست، منکر اجماع بشویم. دو بگوییم لو سلم که بپذیریم در مراجعه به قول لغوی اجماع هست، این اجماع فغیر مفید، چه فایده ای دارد که با اجماع استشهاد می کنید؟ [این سوال مطرح می شود] که چرا فایده ندارد، فرمایش اولتان قبول و ممکن است تحقق اجماع را نپذیریم و باید ان را اثبات کنیم. اما این که می فرمایید ولو سلم اتفاقه اگر اجماع را تسلّم کنیم فغیر مفید این وجهش چیست؟ چرا غیر مفید باشد؟ ایشان یک استدلالی را دارد و حضرات هم تلقّی به قبول کرده اند و آن این است که آن اجماعی که معقدش متیّقن باشد رجوع به قول لغوی است مع اجتماع شرائط الشهادة من العدد و العدالة در جلسات گذشته عرض کردیم که دلیل باید مساوی با مدّعی باشد، نه می تواند اخص باشد نه می تواند اعم باشد، شما دلیلتان این است که بر حجیت قول لغوی مطلقا اجماع داریم، آنی که متیقّن از اجماع است که ما رجوع به قول لغوی می کنیم مع اجتماع شرائط الشهادة [است] یعنی در بعضی از مراجعات در لغت می توانیم ادّعای اجماع کنیم. آن جاهایی که شرائط شهادت باشد، شرائط شهادت چیست؟ یک) عدد است که باید دو تا باشند، ادله شرعیه در موضوعات اقامه بشود. و دو) عدالت است، اگر لغوی عادل نباشد شرائط شهادت را ندارد، این ها دیگر مشکوک می شود. پس معقد اجماعی که شما مطرح می کنید و متیقّن باشد و ما بخواهیم تسلّم کنیم اخص از مدعاست. مدعا اعم است و با دلیل اخص نمی توانیم مدعای اعم را اثبات کنید، این هم یک اشکال.

مضاف بر این معمولا در هر جایی که دعوای اجماع می شود [این مسئله هست] که المحصل منه غیر حاصل و المنقول منه غیر مقبول (خدا رحمت کند مرحوم شیخ را که با این، دست حضرات اصولیین را پر کرده است.) اجماع محصل که نداریم، در تمام اجماعات در جلّ لولا الکلّ این اشکال را وارد می کنند. ما اجماع محصّل می خواهیم، اجماع منقول که به درد نمی خورد، مخصوصا در مسائلی که از قبیل ما نحن فیه است، یعنی چه از قبیل ما نحن فیه است؟ ما احتمال می دهیم این اعتقاد مجمعین به خاطر این است که سیره عقلائیه است. شما یک وقت می گویید ما اجماع را احراز کردیم در فلان مسئله که اجماع دلیلیت پیدا می کند. اما اگر بگوییم اجماع مدرکی است، اجماع دلیلیت ندارد، دلیل اجماع یک وقت می توانست قول معصوم باشد، یا یک روایت، در این جا نفس الاجماع که دلیلیت پیدا نمی کند. ما یک روایتی پیدا می کنیم، این اجماع یا مدرکی است یا محتمل المدرکیه است که البته ما یک بیانی را در اجماع محتمل المدرکیه داشتیم و گفتیم معتبر است، ولی مشهور می گویند اجماع محتمل المدرکیة معتبر نیست. چرا در اجماع مدرکی می گویند اجماع حجت نیست؟ می گویند شما مدرک مجمعین و دلیل اجماع را دارید، به همان دلیل مراجعه کنید. دلیلشان روایت است، به همان مراجعه کنید و فهم کنید. همان حرف را هم این جا می گوییم یعنی این ادعای اجماع لو سلّم که چنین اجماعی باشد، دلیل المجمعین سیره عقلائیه است، خوب این همان سیره می شود. اجماعش که فایده ندارد، چطور در اجماع مدرکی می گفتید فایده ندارد؟ این نکته را توجه داشته باشید که نکته مهمی است، المسألة مما احتمل قريبا أن يكون وجه ذهاب الجل لولا الكل از این اعتقاد مجمعین، هو اعتقاد أنه مما اتفق عليه العقلاء من الرجوع إلى أهل الخبرة یک سیره عقلائیه داریم، سیره عقلائیه داریم که شما به اهل خبره از هر صنعتی مراجعه می کنید، نه فقط لغت، خبره لغت لغوی است، اگر مرضی در بدن احساس کنید چه می کنید؟ به تعبیر مرحوم امام به مهرة الفن مراجعه می شود. اگر می خواهید یک مهندسی در خانه داشته باشید به چه کسی مراجعه می کنید؟ پس رجوع به اهل خبره، به کارشناس سیره عقلائیه است. ما این جا بگوییم که رجوع به لغوی می کنند به خاطر این که لغوی را مهرة الفن می دانند، اگر این ادعا شد که درست است، و المتیقّن من ذلک رجوع به لغوی به خاطر رجوع به اهل خبره و کارشناس است، باید این نکته را دقت کنید و المتيقن من ذلك رجوع به اهل خبره یک قدر متیقّنی دارد، ما کجا به کارشناس مراجعه می کنیم؟ آن جایی که ... كان الرجوع يوجب الوثوق و الاطمئنان رجوع باعث وثوق بشود، اگر شما به یک طبیبی رجوع کردید و هیچ وثاقتی ایجاد نکرد، آیا این وثوق را مبنای عمل قرار می دهید؟ نه مراجعه می کنید به یک کارشناس [دیگر]، مراجعه به یک کارشناسی برای تقویم یک مالی، اگر به وثوق نرسید رجوع به کارشناس چه ویژگی ای دارد؟ پس خوب دقت کند اگر ما رجوع به قول لغوی را از باب رجوع به کارشناس دانستیم باید یک قدر متیقنی را مطرح کنیم و آن این است که رجوع افاده وثاقت کند، تا این جایش درست است. و لا يكاد يحصل من قول اللغوي وثوق بالأوضاع بحث ما تعیین تکلیف اوضاع است، موضوع له را می خواهیم مشخص کنیم. رجوع به لغوی که تعیین اوضاع نمی کند، ما یک وضع داریم یک مستعمل فیه، لغوی چه کار می کند؟ مستعمل فیه را بیان می کند. اوضاع که کار لغوی نیست. چرا شما می فرمایید ما در تعیین اوضاع به لغوی [رجوع می کنیم؟] رجوع به لغوی رجوع به اهل خبره است از هر صنعتی، قدر متیقن آن این است که افاده وثوق کند و قول لغوی در تعیین اوضاع وثوقی برای ما ایجاد نمی کند. ... بل إنما هو من أهل خبرة موارد الاستعمال ما در مواردی که مستعمل فیه می خواهد برای ما روشن شود به قول لغوی مراجعه می کنیم.

بعضی این را مطرح کرده اند که اگر کسی به قول لغوی مراجعه کند، (جناب آخوند هم در کفایه مطرح فرموده اند) یک سیره ای در میان لغویین می بیند که کلمه ای را که می خواهند معنا کنند چند معنا برایش بیان می کنند و یک معنایی را اول می گویند و یک معنایی را سوم می گویند. این که یک معنایی را اول ذکر کنند این دلیل بر این است که موضوع له اش است، یعنی معنای حقیقی اش است و معنای مجازی را بعد می گویند. یعنی لقائل ان یقول که ما در تعیین موضوع له هم می توانیم به قول لغوی مراجعه کنیم. چون موضوع له را این طور مراجعه کردیم که می گوییم اولی موضوع له است و بقیه اش مستعمل فیه است، بله ما که مثل سید مرتضی استعمال را دلیل حقیقت نمی دانیم. مرحوم آخوند یک اشکالی را مطرح می کنند نسبت به این ان قلت و پاسخی را می دهند، للانتقاض بالمشترك، می گویند شما این ان قلت را نمی توانید بگویید، ان قلت این است که ما به قول لغوی در تعیین اوضاع مراجعه می کنیم. چطور تعیین اوضاع را می توان مراجعه کرد؟ می گویند آنی که اول است وضع شده است و بقیه اش مستعمل فیه است که اعم از حقیقت و مجاز است. مرحوم آخوند می فرمایند للانتقاض بالمشترك ما این ادعا را با مشترک نقض می کنیم. مشترک در همه معانی اش وضع دارد، در همه معانی اش حقیقت است. فرق معانی متعدده در مشترک و معانی متعدده در حقیقت و مجاز چیست؟ در حقیقت و مجاز یک وضع داریم و معانی دیگر برایش وضع نشده است. حیوان مفترس برای اسد وضع شده است اما رجل شجاع که وضع نشده است، استعمال شده است و استعمال اعم از حقیقت و مجاز است. در رجل شجاع استعمال شده است و استعمال اعم از حقیقت و مجاز است، در معانی مشترک اوضاع متعدد است، یعنی اگر گفتید شیر برای سه معنا وضع شده است علی نحو الاشتراک اللفظی، این جا می گوییم سه وضع است و اوضاع متعدده است. پس همه این معانی ثلاث معانی حقیقیه است. آخوند چطور ان قلت قائل را پاسخ می دهند؟ این طور پاسخ می دهند که اگر ادعا کنید معنای اول را لغوی برای معنای حقیقی و ما وضع له گفته است و معانی بعدی مستعمل فیه است علی نحو المجاز للانتقاض بالمشترك می گویند در مشترک هم لغوی همین کار را می کند. شیر سه معنا دارد، یکی را اول می گوید یکی را دوم و یکی را سوم، شما می توانید بگویید معنای اول حقیقی است و بقیه معانی غیر حقیقی است؟ پس ما إن قلت شما را انتقاض می کنیم به اشتراک.

این قابلیت پاسخ دارد، پاسخش این است که انتقاض به اشتراک محل دعوی نیست، محل دعوی آن جایی است که معنای حقیقی و مجازی ملتبس شده باشد. این را ان شاء الله در بیان قول لغویین خواهیم گفت.

انسداد صغیر

دلیل پنجم را تقریر کنیم تا ادله آخوند تمام شده باشد، (اتفاق علما و عقلاء دو دلیل است) تا ببینیم اعاظم بعد از ایشان فرمایششان چیست؟ دلیل انسداد را مطرح کنیم.

و كون موارد الحاجة إلى قول اللغوي أكثر من أن يحصى لانسداد باب العلم بتفاصيل المعاني غالبا[2] کسی این طور مطرح کند که ما دو جور انسداد داریم، نظریه انسداد که منسوب به میرزای قمی رحمت الله علیه است و برخی هم گفته اند شیخ متمایل به انسداد است، انسداد کبیر است. انسداد کبیر این است که بگوییم باب العلم و العلمی در معظم احکام جلّ لولا الکلّ منسد است. اگر نظریه انسداد کبیر را به این تقریر بپذیریم نتیجه اش حجیت ظنون است. اگر باب علم و علمی منسدّ است چه باید کنیم؟ انسان کالبهائم که نیست، راه وصول به تکالیف چیست؟ برای تعیین تکلیف و خروج از هیئت بهائم راهی نیست جزء این که مطلق الظنون را معتبر بدانیم، این می شود دلیل انسداد کبیر. می گویند ولو این که ما انسداد کبیر را هم نپذیریم در خصوص لغت انسدادی بشویم، این انسداد صغیر می شود. برخی در رجال هم این حرف را زده اند و توثیقات رجالی را از باب انسداد صغیر حجت می دانند. انسداد صغیر چیست؟ در بحث تعیین اوضاع ما واقعا انسداد باب علم و علمی داریم، چطور شما می خواهید اوضاع را مشخص کنید ولو این که انسداد احکام (انسداد کبیر) را نپذیریم، پس در اوضاع باید انسداد را بپذریم. اگر انسداد را به این بیان، انسداد باب العلم به تفاصیل لغات، شما اجمال را می دانید اگر بخواهید به تفاصیل لغات اطّلاع پیدا کنید راهی ندارید جز این که رجوع کنید به قول لغوی و بر این مبنای انسداد صغیر، کار را جلو ببرید.

ما فعلا ادله را شماره کردیم، تحلیل اش فرصت [نیست]

کلام مرحوم امام خمینی در حجیت قول لغوی

مرحوم امام در انوار الهدایة ص 249 بیانشان این است: مبحث في حجية قول اللغوي‌ ایشان می گویند این ادله ای که آقایان مطرح کرده اند که مرحوم محقق مشکینی هفت دلیل گفته اند، مرحوم آخوند پنج دلیل گفته اند، می گویند این ادله ...فالعمدة یک دلیل عمده دارد. آن دلیل عمده این است هو دعوى حجّية قول اللُّغويّ و مهرة الفنّ دلیلش این است. استدلالش هم این است ... بأنّ اللُّغويّ من أهل الخبرة، و بناء العقلاء الرجوع إلى أهل الصناعات و أصحاب الخبرة في صناعاتهم و مورد خبرويّتهم، ما یک سیره عقلائیه داریم که جاهل رجوع به عالم می کند، و این رجوع عالم به جاهل ارتکازی است و دلیل نمی خواهد، در ادله تقلید اگر خاطرتان باشد ما این را آوردیم که یک وجوب فطری جبلّی دارد. رجوع جاهل به عالم یک بحث ارتکازی است. ...بناء العقلاء عليه ممّا لا ريب فيه و لا إشكال يعتريه، لقائل ان یقول که بناء عقلا لو خلی و طبعه دلیلیت ندارد، و الشارع الصادع لم يردع عنه، شارع هم ردعی نکرده است. اگر ما در حجیت قول لغوی ادّعا کردیم بناء العقلاء هست، بناء عقلا هم از این باب است که رجوع جاهل به عالم است، به مهره فن است در حوزه های تخصصی، این مبنا را ان شاء الله برای جلسه بعد باز می کند، که ما رجوع به لغوی می کنیم از باب رجوع به خبره است یا از باب رجوع به بینه و شهادت شرعیه است؟ چون اگر از باب رجوع به خبره بود، خبره که عدالت لازم ندارد، کی گفته است کارشناس عدالت می خواهد؟ کی گفته است کارشناس تعدد می خواهد؟ یعنی اشتراط تعدد و عدالت بر مبنای این می شود که ما رجوع را از باب شهادت بخواهیم توجیه کنیم. ولی اگر از باب رجوع به اهل خبره باشد که لغوی اهل خبره باشد، و بناء عقلاء را مطرح کردیم و شارع هم ردع نکرده است فيتمّ القول بالحجّية همین که عرض کرده ایم و در باب تقلید هم گفته ایم، بعد مرحوم امام عبارتشان این است: ... رجوع الجاهل بالصنعة إلى العالم بها در همه صنایعی که مطرح هست جاهل به صنعت به عالم رجوع می کند، طب را مطرح کردیم مهندسی را مطرح کردیم، همه جا همین طور است. شما ماشینتان خراب می شود چه می کنید؟ جاهل به صنعت هستید، چه می کنید؟ امام می فرمایند این رجوع جاهل به عالم ... تدور عليه رحى سياسة المدن و حياة المجتمع اگر این را بخواهیم برداریم کل مجتمع و مدینه متلاشی می شود. هذا غاية ما يقال في الاستدلال على حجّية قول اللُّغويّ[3] آخرین حرفی که می خواهید بزنید این است، این را بپذیریم یا نپذیریم ان شاء الله در تحلیل ادله برای جلسه بعد.

 


[1] . كفاية الأصول ( طبع آل البيت ) ص: 286.
[2] . كفاية الأصول ( طبع آل البيت )، ص: 287.
[3] . انوار الهدایة فی تعلیقة علی الکفایة ص249.